به نظر شما، چه کسی توانایی ترجمه رو داره؟ چه ویژگی باید داشته باشیم که بهمون لقب مترجم بدن.
با چه سطح سوادی میشه یک مترجم شد؟
داشتن دیکشنری مهم است؟ چقدر نگاه کردن به دیکشنری برای پیش پا افتاده ترین لغات مهم است؟
چطور یک جمله رو ترجمه می کنید؟
راستش من یه زمانی اصلا به این باور نداشتم ک ترجمه هنرهف ولی وقتی نشستم سر یه ترجمه، دیدم یا حضرت عباس! نمیشه چرا ترجمه کرد؟
اگر تمام اصطلاحاتم بلد باشید، هر دیکشنری که بگید جلوتون باشه، و اصلا تا وجدانتون در خارج بزرگ شده باشه و کلمات رو حفظ باشید، بازم نمیتونید ترجمه کنید.
چون یه هنره و هنر تمرین میخواد.
مترجم میگرده دنبال اسامی، میگرده دنبال یونیورس داستان، مترجم ها داستانو درک میکنند و بعد با بهترین شکل ممکن به زبانی دیگه بر میگردانند.
ترجمه هم همش، دیکشنری و یادگیری و سطح زبان نیست(گرچه فوقالعاده مهمند.)
خود ترجمه برای من یه کلاس زبان بود. من با اینقدر سن کم و اینا.
نشستم سر ترجمه، روم نمیشه به خودم بگم مترجم، چون علی رو میبینم که ان ساله داره ترجمه میکنه و یه چی بهش میدی سرع تر از گول ترنسلیت بهت تحویل میده. ولی خب بعد از یکم ترجمه کردن، دیدم نه باریکلا از خیلی خیلی خیلی مضخرف به سطح خیلی خیلی خیلی افتضاح رسیدم.
این پیشرفته.
در کل برای یه مترجم خوب شدن باید بالاخره از یه جایی شروع کرد دیگه
گرچه سطح زبان و اینا هم مهمه، ولی به نظر من کسی که مثلا سه سال زبان خونده باشه میتونه شروع کنه
نه اینکه مترجمه
یا مهدی
بنظرم یه سری خصوصیات باید داشته باشه مترجم. اولینش درک مطلبه
بفهمه موضوع چی به چیه و اینکه اگر معنی کلمه ای رو نمیدونست بتونه حدس بزنه چیه و از بین چندین معنی بتونه انتخاب کنه معنی درست رو.
بعد از اون هم، به یه درک درستی از اصطلاحات نیاز داره. حتی اگر به اصطلاحی خورد که نمیدونست، اشتباهی ترجمه ی عادی نکندش.
استفاده ی درست از دیکشنری ها هم خودش یه مهارته.
در نهایت میشه چیدن کلمات.
چطور قرارداده بشن تا فارسی روون بشه و کاملا در ساختار زبان فارسی بیاد.
اگر همه ی این هارو به حد عالی بلد باشه بنظرم میشه بهش مترجم گفت.
به نظر من هرکسی میتونه یه مترجم باشه!
فقط کافیه یه متنی رو که میخونه حداقل 60 درصد اونو بفهمه (با اغماض میشه گفت حداقل 50 درصدشو تو بار اول که میخونه برای خودش بفهمه)
و اگه بعد از خوندن کتاب (دست کم نصف یا 10 فصلشو حتما باید بخونه یه مترجم!) خواست ترجمه کنه اینبار باید 70 درصد متن رو بفهمه
باید روی زبان مبدا تسلط محض داشته باشه! بعضی قسمتها واقعا ترجمه نمیشه کرد یک جمله ای رو، اینجا مهارت های زبان مبدا است که بهش کمک میکنه از این چالش بیاد بیرون!
سطح سواد خیلی ملاک نیست حقیقتا...
این روزا (حالا نخوام بگم فقط تو ایران 😐 ) مدرک فقط یه برگه است که هیچ دلالتی بر سواد نداره! یعنی من ممکنه 5 سال کلاس زبان رفلته باشم یا حتی رشتم مترجمی باشه و عملا چیز زیادی از ترجمه ندونم (دیدم که میگم...جمله های معروفی که یه اصطلاحه و هرکی که حداقل دو سه تا فیلم زبان اصلی دیده باشه میدونه معنیش چیه رو نمیدونستن این دوستان 😐 )
پس ملاک مدرک نیست (این روزا سواد رو فقط به مدرک میشناسن که بدبختی اینجاست که اصلا هیچ دخلی به هم ندارن شاید قبلا داشتن ولی الان نه :|)
دیکشنری خیلیییییی مهمه!
حتی اگه خفن ترین مترجم باشی به یک دیکشنری ترجیحا انلاین برای تلفظ اسم ها نیاز داری!
و همیشه اصطلاحات و لغت هایی هست که یک مترجم ندونه و هیچ کس نمیتونه اینو انکار کنه...
البته من خودم از دیکشنری های انلاین استفاده میکنم برای اصطلاحات (اصطلاح مورد نظر رو سرچ کنید کاربرد اون جمله یا اصطلاحو میاره) ولی خب اگه قراره از 100 لغت 50 تاشو تو دیکشنری چک کنیم بهتره اصلا ترجمه نکنیم 😐
و اما سوال آخر
من از جمله های قبل و بعد کمک میگیرم! وقتی آدم میوفته تو بطن داستان ذهنش کم کم سعی میکنه ادامه ماجرا رو بسازه و این قدرت به یک مترجم خیلی کمک میکنه... مثلا وقتی به یک جمله میرسه که ترجمه ای نداره جمله ی قبلی و بعدی کمکش میکنه تا جای خالی رو پر کنه 🙂
به نظر من از نظر سطح زبان باید به حدی باشه که بتونه حداقل، مفهوم رو بگیره بعد برای ترجمه دقیق تر میتونه از دیکشنری هم استفاده کنه.
اما برای شروع به نظر من بهتره که از متن های کوتاه شروع کنه که کم کم آماده مترجمی بشه بعد بره سراغ ترجمه ی متن های بلند تر. مثلا من ترجمه رو با متن های کوتاهی که بانو مهرنوش داده بود شروع کردم با این حال سر همون هم مشکل داشتم اما هر چه جلوتر میرفتم برام ترجمه راحت تر بود .
از طرف دیگه مترجم باید بتونه کلمات رو طوری بچینه که متن روون تر بشه که من خودم هنوز تو این کمی مشکل دارم.
خب، به نظر من شرط اول یه مترجم شدن، خوندن زیاد کتاب به زبان مادری هستش. یعنی تا زبان مادریتو بلد نباشی، تا دایره لغاتت بالا نباشه، حق ورود به ترجمه رو نداری.
بعدش هم میشه دانش لازم درباره ساختار جمله از زبان اصلی کتاب. یا به قول دوستان اینکه بفهمی این ترجمه ای که داری انجام میدی، تو چه زمان و مکانی هست. اون کلمات به چی یا کی بر می گردن و ...
هیچ وقت نمی تونی با اطمینان بگی این کلمه ای که داری می بینی یعنی چی، یه کلمه کوچیک مثل change میتونه دوتا معنی کاملا متفاوت داشته باشه. اصلا به نظر من اشکالی نداره اگه تک تک کلمات رو در جمله ای شک دارین چک کنین!
خب ویژگی های یک مترجم... اول از همه به نظر من سطح زبانش باید تا حد مشخصی باشه. یعنی کسی که چهار تا کلمه بلده و می تونه در سطح سلام احوال پرسی حرف بزنه، نباید شروع به ترجمه کنه. این فرد می تونه اگه توانایی کلاس رفتن نداره با فیلم دیدن یا تلاش برای خوندن کتاب های زبان اصلی زبانش رو ارتقا بده. و بعد شروع کنه.
کسی یه مترجم خوب میشه که خلاق باشه. و البته باید رو زبان مادری خودش کاملا مسلط باشه که خیلی از ما نیستیم. آدم خلاق می تونه برای هر جمله و کلمه ای مناسب ترین معادل رو پیدا کنه. ضمن این که کسی که به زبان خودش مسلطه معادل ها برای اصطلاحات رو خوب میشناسه.
به نظر من فاکتور بعدی، کمی تا حدی وسواسی بودنه. بعضی ها یک کلمه رو می بینن اولین و گاهی رایج ترین مفهوم رو براش می زارن. در حالی که باید دید داخل جمله اون مفهوم معنی میده یا نه؟ و بعد دنبال بهترین معنی گشت و با دقت انتخاب کرد.
این ما رو به فاکتور بعدی می رسونه، جز رو نگاه نکردن. موقع ترجمه آدم باید کلی نگاه کنه. باید کلمه رو با توجه به جمله، جمله رو با توجه به پاراگراف، پاراگراف رو با توجه به فصل و فصل رو با توجه به کل کتاب ترجمه کرد!!!
این نظر من بود، نمی دونم چقدرش درسته.