آتوم، به شکل خپری به وجود آمد.بعد به وجود آمدن آمون،او تمام دنیا را از دهان خویش به وجود آورد.او تفنوت و شو را از دهان خویش تف کرد و با چشم به آنان می نگریست
آموت در جهان مردگان می*زیست و در پای ترازوی عدالتی که در تالار دو حقیقت در سرای اوریریس قرار داشت می*نشست.هنگامی که فردی می*مرد، آنوبیس او را به آن مکان می*برد. درآنجا فرد مرده مورد آزمون قرار می*گرفت تا معلوم شود می*تواند به جهان پس از مرگ وارد شود یا خیر. مهمترین این آزمون*ها «مراسم توزین قلب» بود که در طی آن، قلب فرد مرده را بر روی یک کفهٔ ترازو و در کفهٔ دیگر آن پر حقیقت را قرار می*دادند. این پر متعلق به سربند ماآت ، الههٔ حقیقت بود و قلب نیز بنا بر باور مصریان باستان، جایگاه روح به*شمار می*رفت. اگر فرد مرده زندگی*ای نیک را گذرانده بود قلبش در تعادل با پر می*ایستاد و او اجازهٔ ورود به دنیای پس از مرگ را می*یافت اما اگر کفهٔ ترازو پایینتر از کفهٔ پر حقیقت می*ایستاد نشانهٔ ناپاکی و گناه*آلود بودن قلب آن شخص بود. در این زمان آموت که در پای ترازو نشسته بود قلب فرد بدکار را می*بلعید و آن شخص دیگر هرگز نمی*توانست وارد دنیای پس از مرگ شود
آمون را با قرص خورشید و دو آرایه بلند پر بر تاج در مصر باستان به نمایش در می آوردند. در بعضی از تصاویر او را به شکل مردی به صورت برانگیخته با پوست تیره وآراسته به پر*های بلند به تصویر در آمده است.این خدا در بعضی از تصاویر به شکل قوچ کشیده شده است
در معبدهای آمون،کاهنان با سرهای تاس و لباس سفید خارج از معبد قربانیان خود را ذبح می کردند. آنان گاو سفیدی که در بین شاخ*های آن مهری که نشان دهنده*ی سفیدی خالص گاو است را ذبح می کردند.
در مصر باستان،رسم بر آن بود که زیباترین دختران خانواده های اشرافی را برای آمون نذر کنند. این زنان در معبد کرنک در ظاهر به عنوان کنیزکان و همخوابگان آمون بودند،و در حقیقت اسباب عیش و عشرت کاهنان بودند.
معبد اقصر در کرنک بیش از۱۰۰ متر طول و۵۰۰متر عرض دارد.این تارلار را ۱۴۴ستون به ۱۶ ردیف نگاه میداشته،ستون های دو ردیف اول از سایر ستون ها بلند تر بوده است.این ستون*ها حایل سقف مسطح بودند.این معبد در زمان آمنحوتپ بسته شده بود
آنهور در امپراتوری نوین بس محبوبیت یافت و منجی و جنگ جوی نیک لقب یافت. اورا با حرارت تمام علیه دشمنان و علیه جانوران آسیب رسان فراخواندند که بی درنگ آنان را از روی گردونهٔ خویش شکار میکرد. محبوبیت او دیرزمانی دوام یافت. هرودوت از جشن*های بزرگی سخن گفته است که در پامیرس برای این ایزد برپا میداشتند و طی آن، به افتخار این ایزد، کاهنان و دیناوران ضربات بی شمار چماق را بر پیکر یک دیگر وارد می اورند. آنهور با مهیت ، که ظاهرا بسیار همانند تفنوت، خواهر-همسر شو بود، ازدواج کرد. او را در تیس میپرستیدند و به گونهٔ ایزدبانویی با سر شیر تصویر کرده اند.
مانند دیگر ایزدان مصری، آنوبیس هم صورت حیوانی داشته و هم انسان*واره بوده است. آنوبیس با سر شغال یا سگ وحشی (اینکه کدام مورد دقیق است مشهود نیست) تصویر می*شد. به هر صورت آنچه هست گوشت*خوار بودن جانور مد نظر بوده است. شاید مصریان باستان از مشاهدهٔ این قبیل جانوران در کنارهٔ صحرا و رابطهٔ صحرا با مومیایی به این قرینه دست یافته باشند. به هر صورت او اکثراً به صورت سگ*سانی سیاه رنگ یا انسان*واره*ای با سری سگ*سان و سیاه و در موارد معدودی (معبد رامسس دوم در ابی*دوس) کاملاً شبیه انسان به تصویر کشیده شده است.
آنوبیس یکی از ایزدان بسیار کهن است و در قدیمی*ترین طومارها از او نام به میان آمده. او در اوج شکوهش به عنوان نگاهبان مردگان تصویر شده است. پیکرهٔ او که مقبره فرعون توت*عنخ*آمون یافت شد، گواهی بر این مدعا است
آنوکت را در نقاشی ها بلند قد با روسری به تصویر کشیده اند.
وقتی رود خانه نیل شروع به طغیان می کرد؛مردم سکه، طلا ، جواهرو هدایای گرانبهای خود را به داخل رودخانه می*انداخت تا از آکونت تشکر بنمایند.مردم در این زمان از خوردن ماهی پرهیز می کردند.
هرودوت نخستین تاریخنگاری است که گزارش داد کمبوجیه گاو آپیس را با خنجر زخمی کرد و این گاو چندی بعد بر اثر زخم خنجر مرد.
ستونهای باستانی نوشته شده به خط هروگلیف مصر اما خبر از مراسمی میدهند که کمبوجیه برای بزرگداشت این گاو بنا بر آداب مصری برگزار کرد و پیکره او را در حالیکه گل در دست به پیشواز گاو میرود را نمایش میدهند. پس از گزارش هرودوت سیمای کمبوجیه را همواره تیره بنمایش گذاشتند. بجز آن، در دوران کمبوجیه، داریوش بزگ که خود سرداری بود نیز در مراسم بزرگداشت گاو آپیس شرکت کرده بود. نمیتوان باور کرد که سردار شاهنشاه علیرغم میل خود شاهنشاه در مراسم مذهبی کشوری مغلوب شرکت کرده باشد بدون اینکه مورد بازخواست قرار گیرد.
او فرزند گب (زمین) و نوت (آسمان) بود. با ایزیس ازدواج کرد و صاحب هوروس شد. برادرش ست(شب) او را کشت. اما زنده شد و خدای اموات گشت.
نام اصلی این خدا در مصر باستان باست (Bast) بوده است. با این حال از آنجا که در خط هیروگلیف اغلب به پایان واژه، نشانی چسبانده می*شده تا خوانش آن را درست*تر گرداند، مصرشناسان آغازین در ابتدا نام او را باستت (Bastet) برگرداندند.
باستت یکی از خدایانی در آیین باستانی مصر است که تاریخ پر فراز و نشیبی از فراموش*شدگی و بازگشت به مرکز توجه داشته. هرودوت می*نویسد که نیایشگاه او در بوباستیس، که او آن را در زمان زندگی دیده بود، یکی از زیباترین نیایشگاه*های کشور بوده و پیروان باورمند و بسیار داشته. ویرانه*های این معبد هنوز در تل بسطه در مصر وجود دارند.
جدای از تقدس محلی باستت در شهر بوباستیس، آیین باستت به آرامی در سراسر مصر گسترش پیدا کرد. در دودمان ششم و در دوره پیی دوم احترام بسیار زیادی به باستت گذاشته شد و اعتبار آن تا بهاعتبار خدای هاثور در شهر دندره نیز رسیده بود.
پرستش باستت در انتها به دوره پایانی مصر در سقاره رسید. در مجموعه آرامگاه تتی اشیای بسیاری که پیشکش شاه به خدای گربه*سان بوده*اند پیدا شده. در گورستان سقاره نیز هنوز هزاران مومیایی گربهکه توسط پیروان آیین باستت به خاک سپرده شده*اند، وجود دارد.
مرکز کیش این الهه در شهر مندس در مصر سفلی بوده است؛و به عنوان"پروردگاری از آسمان" و "پروردگاری زندگی" معنی می دهد.همسر این خدا حتمحت الهه*ی ماهی بوده است
حتی در پایان دوران بت پرستی نیز بس را نگاه بان مردگان میپنداشتند و به همین سبب هم چون ازیرس از محبوبیت همگان برخوردار گشت. پس از پیروزی مسیحیان بس بی درنگ از یاد انسان محو نشد . زیرا در نوشته*ها آمده که دیوی شرور به نام بس بود که حضرت موسی ناگزیر گشت آن را دفع کند، زیرا همسایگان را به وحشت می انداخت. به نظر میرسد تا امروز نیز، نگارهٔ او بر دروازهٔ یاد بود جنوب کارناک نشان گر آن است که آن جا منزل گاه کوتوله ای کج زانو است با سری بزرگ و ریشی انبوه و سهم گین. وای به حال بی گانه ای که در تیرگی شام گاه از کنارش بگذرد و به این چهرهٔ هیولا گونه بخندد ! زیرا غول مزبور بر گلویش چنگ زده، خفه اش خواهد کرد. او بس مصر باستان است که پس از سده*های متمادی هنوز از اعمال شگرف خویش که زمانی عظمتش را نشان می داد- دست بر نداشته است
لک لک که مظهر این خدا بود چنان در میان مصریان مقدس بود که در در شش قرن پیش از میلاد درکمبوجیه،ایرانیان در جنگ، در پیش روی سپاه تعدادی لک لک قرار دادند. مصریان به احترام این حیوان تیراندازی نکرده و از ایرانیان شکست خودند.
بسیار عالی. دستتون درد نکنه، و منبع؟
ضمن این که خیلی جالبه، اساطیر مصر دور های مختلفی دارند. تو بعضی دوره ها یه خدایی که تو دوره قبل بسیار مورد احترام بوده منفور حساب میشه و معبد هاش دیگه مورد توجه قرار نمی گیرن و برای رقیبش سعی میشه معابد بزرگتر و تجملی تره بسازن.
ممنونم و خسته نباشید.
ممنون رها خیلی جالب بود
ولی انگار بیشتر بودنا؟
ممنون رها خیلی جالب بود
ولی انگار بیشتر بودنا؟
بیشتر پیدا کردی به منم بده
بیشتر پیدا کردی به منم بده
باشه تو جون بخواههههه