به نام خدا
چند وقتیه که ذهنم درگیر چیزی هست به نام واکنش نویسنده به منتقد.
این چی هست؟
وقتی ما داریم داستان نویسی اینترنتی کار میکنیم، یعنی اینکه هرکسی از هر جایی با هر سلیقه ای، یه مگ نت داشته باشه میتونه نظر بده.(برای اینکه بعدا گیر نکنیم سر دو سه کیلو بایت نت، میگیم ده مگ.)
و خب نظرات خوبه بده و ....
اینایی که اینجا میبینید حاصل از تجریبات و دیداریات خود بنده از دیدگاه یه منتقد نتی(هندوانه، من کفش منتقداهم نیستم، چه برسه به منتقد.) و یه نویسنده(با یه پسوند آماتور جلوش راست تره.) که بازم تو نت وله هستش و امیدوارم به درد همه بخوره.
نکته: تمام اینها مربوط به نویسندگی و نقد در نت است، نه خارج از آن.
نکته دو: این ها تنها تجربیات بنده است و در حد نظر، خواستید عمل کنید و خواستید نکنید چون خودمم ممکنه عمل نکنم.
1- احساس
یکی از چیز هایی که باعث میشود نویسنده ای مانند من در مقابل اولین مشت نقد بشکند این است که از قبل در ذهنش اسطوره ای از داستانش ساخته که بسیار بزرگتر از آن است!
یعنی اینکه من فکر میکردم با اولین خط نوشتارم مردم روی سر من را هروله میکنند، میشوم پدیده نت، n تا دانلود روزانه دارم و ...
و در فکر سخنرانی گرفتن جایزه ام فرو میروم!(این برای من خیلی زیاده.)
من حتی یه مدت توهم این گرفته بودم که در ادامه مسیر نویسندگی ترور میشوم!(واقعیه ولی حدودا اول راهنمایی یا قبل از آن بودم که از این فکر ها میکردم.)
برای همین من توصیه میکنم، قبل از اینکه داستانتان را ارائه بدهید، ویراستار داشته باشید. زیرا ویراستار نقد هایش بین خودش و خودتان است، و همچنین چون اصولا رفیقتان است، ضایع نمیشوید و درکشان راحت تر است، همچنین وقت برای تصصیح دارید.
2- نا امیدی
این برعکس نکته قبلی است!
یعنی فرد بعد از دیدن اولین نقد دست روی قرآن میگذارد که به موی سبیل آیزاک آسیموف قسم که من دیگه سراغ قلم نمیروم و من نویسنده بدی هستم و ... .
این چیزی است که خب یه جورایی به خود شخص بر میگرده و اعتماد به نفسش، من خودمم اولین نقد شدید رو خوردم، کمی عقب نشینی کردم ولی به دلیل اعتماد به نفسم(که تقریبا کاذبش شکسته شده بود) تونستم خودم ور جمع و جور کنم و به کمک راهنمایی های منتقد کارمو ادامه بدم.
3-منتقد ها=دوست
منتقد دشمن شما نیست، قصد توهین رو هم نداره، اون فقط نظزشو میده و در سطوح حرفه ای تر راهنمایی میکنه!
البته اینم باید بگم که عده ای هستند که بلد نیستند نقد بکنند و با بد و بیراه نویسنده را تخریب میکنند.
این ها بدند.
اما منتقدانی هستند که صریح الهجه یا به قول خودمون رکند! اینا با احترام تمام حرف میزنند و اگر نظرشان کمی به کامتان تلخ آمد، تلخیشان را بگیرید و نظر را بخوانید.
4- جواب
منتقد چون منتقد است، و پس باید نقد کند صبح تا شب داره سرشو میکوبه به دیوار که داستان بخونه، طبیعیه که بعضی از چیز ها از دستش بیفته.
چون این کار، کار خیلی شیک و مردی نیستش که برای یه داستان یه هفته وقت بذاره و بره دربارش فکر کنه.
برای همین طبیعیه.
و اگر شما دفاع کنید هم اینکه ارزش داستانتان بالا میرود، همچنین اعتماد به نفستان و اعتماد به منتقد و کمک کردن به وی.
امیدوارم مفید واقع بشه.
اگر نکته دیگری هم اومد به ذهنم، حس و حالش بود میذارم
یا علی مدد
سیار جالب و اموزنده برای کسایی ک نقد رو ی توهین و یا ی ضایع کردن میبینن
ممنونم
یه زمانی نقد می کردم.
از کارم هم لذت می بردم چون دوست داشتم نویسنده نقص را اصلاحه کنه و کارشو بهتر کنه و داستان را بهتر از همیشه کنه.
اما کم کم دیدم نه نویسنده نه تنهت قدر دانی نمی کنه بلکه منو متهم به نقد مغرضانه کردن، دلیل جبهه گیری را متوجه نشدم، من خودمم داستان مینویسم ولی هیچ وقت نگفتم کادر بدون ایراده، از هر نقد درستی قدردانی می کنم.
اگه هم نقد منطقی نباشه بازم تشکر می کنم چون فکر می کنم خواننده نظر شخصیشو گفته و نظر افراد با هم فرق داره.
برای همین خودم به شخصه کمتر نقد می کنم.
البته باید از یه دیدگاه دیگه هم نگاه کرد.
داستان و کاراکتر زاده ذهن نویسنده است که مثل فرزندش میشه، کدام مادر یا پدری حاضره عیب های فرزندش را قبول کنه؟
وقتی ما داریم داستان نویسی اینترنتی کار میکنیم، یعنی اینکه هرکسی از هر جایی با هر سلیقه ای، یه مگ نت داشته باشه میتونه نظر بده.(برای اینکه بعدا گیر نکنیم سر دو سه کیلو بایت نت، میگیم ده مگ.)
اگر ما نخوایم داستانمون خونده بشه میتونیم توی کمدمون نگهش داریم اما وقتی گذاشتیمش روی اینترنت یعنی هدف دیدن بازخورد نوشته مونه و مشخصا همه نمیان از آشی که ما پختیم تعریف کنن باید ضعف های کارها رو قبول کنیم شخصا عاشق وقتیم که میکوبنم. وقتی میان ایرادات رو میگن اولش عصبانی میشی بعد که میشینی فکر میکنی میبینی نه خب بدم نگفتن. از یه دید دیگه یه نفر دیگه نوشته رو دیده .بعدش زورت میاد اصلاحش کنی. اما وقتی این کار رو میکنی کیفیت کارت واقعا خودت رو هم غافلگیر میکنه
روی هم رفته نویسنده ای موفقه که منتقدان خوبی داشته باشه
اما من دیدم دوستانی که تا دلشون میخواد موقع نقد تند برخورد میکنن و میکوبن
اونم خطاس
همونقدر که کسی که داستان رو نوشته باید صبور و با جنبه باشه و اشتباهاتش رو بپذیره یا اگر اشتباهی نیست صبورانه به نقدها جواب بده منتقدها هم باید با احترام عمل کنن. تخریب نکنن یه جوری نقد کنن که هم منظورشون رو بگن هم به فرد برنخوره. شخصا مخالف ادمهایی هستم که نقد رو تخریب و کوبیدن میبینن
سلام
اگر منتقد، یک نقد عادلانه داشته باشد، مطمئناً یک دوست خوب برای نویسنده میباشد اما یک نقد عادلانه نیازمند تجربه میباشد
در صورتی که منتقد حرفه ای نباشد هم وحتی یک فرد با دانش بسیار پایین در نویسندگی (مثل خود من) همین که در هنگام نقد توهین نکند، ممکن است به نویسنده کمک کرده و حتی برای نویسنده یک دوست باشد.
به نظرم بایدبه منتقد روش نقد کردن یاد داده بشه
به خواننده جنبه نقد شنیدن
نقد کردن کار به شدت پیچیده ایه
نه اینکه من به حدی رسیده باشم که بتونم نقد درستی بکنم اما اینکه خیلیارو میبینم که با چه اعتماد به نفسی این کارو میکنن خندم میگیره.
نظر دادن و گفتن احساسات موقع خوندن خیلی با نقد کردن و گفتن مشکلات داستان، روش های بهبودش و ... متفاوته :39: روی این بحث شده بود فکر کنم. به هر حال امیدواریم نظر دادن ها بیشتر بشه تا کم کم منتقدینی داشته باشیم 🙂
سلام
خب منم نظرم رو بگم
درباره نقد نظر من اینکه اول باید یه نگاه به نویسنده انداخت بعد به داستان
اگر نویسنده از نویسنده های کار اولی باشه باید بسیار بسیار با دقت عمل کرد اگر خیلی تند برخورد کنی با داستانش و بکوبیش کلا نوشتن رو کنار میزاره مثل خودم که داستان داداشم رو چند سال پیش طوری نقدش کردم که کلا داستان رو پاره کرد با اینکه چقدر روش وقت گذاشته بود میدونید چرا؟ چون به نظر من یه جورایی یه جو گرفتگی و نوشتن به سبک هری پاتر بود نه یه داستان از خودش در صورتی که اون هنوز اول راه بود و من نابودش کردم بهش وقت ندادم راهنماییش نکردم که چطور بنویس چطور راه بره چطور قلم بزنه کارم مثل این بود که یه اتیشی دیده باشم یه سطل اب بریزم روش کلا دیگه سر وقت نوشتن نرفت این از یه نقطه نظر
و از نظر بعد اینکه یه سری از همین نویسندهای تازه کار اصلا استعدادی توی نوشتن ندارن و به زور دارن به خودشون میقبولونن که نویسندن و فقط میان و کلمات رو پشت سر هم ردیف میکنن این نویسنده ها رو اگر به حال خودشون رها کنی یه وقت دیدی یه داستان گذاشت جلوت هزار صفحه و تو بعد خوندن اولین صفحش کلا حال ورق زدنشو نداری این جور نویسنده ها رو هم باید نقاد ها بیخیال نشن چون به روند بد نوشتن ادامه میدن ولی اگر با یه نقاد منصف و خوب رو به رو بشن شاید بتونن راهشون رو پیدا کنن و بتونن سبکشون رو اصلاح کنن
به نظر من نقد یه مقوله حساسه که میتونه یه نویسنده رو از فرش به ارش ببره و همینطور از اون بالا مثل .... بزنه زمین (این اخریش رو با خودم بودم)
من به همین خاطر هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم به خودم نقاد بگم چون کار من نیست و کار بچه جماعتم نیست باید یه سری انسان جا افتاده با تجربه و خاک خورده این کار وارد کار نقد بشن
مرسی اگر همه نظرمو خوندین
یا علی
من با حرف همه موافقم:دی
هرکسی نمیتونه منتقد بشه و افراد کار کشته باید بیان.
ولی خب به نظرم اینکه کارکشته ها اجازه بدن یه عده دیگه هم بیان خوبه.
چون علاوه بر سلیقه های جدید نیرو هایی جدید با طرز تفکر جدیدی هم وارد میشن که خیلی میتونند به یه نویسنده تو کارش کمک بکنند.
البته طرف مقابلم باید جنبش بالا باشه دیگه و سر هر چیزی با منتقد سر کج نیفته.
همین مرتضی(
علاوه بر اینکه کار میکنه، یه خانواده رو هم میگردونه، همچنین با یه بچه تو بغل(سولو رو میگم) میشینه داستان مینویسه و در عین حال برای کنکور درس میخونه و تست میزنه.
ولی جنبه ی نقدش خیلی بالاست. خیلی تلاش میکنه بیشتر نقد ها رو بخونه، اگر کسی خوشش نیاد بهش خرده نمیگره و غیره.
یا سینای خودمون، من جلوی این عظیم کبیر گفتم که برادر من با داستانت فاز نمیکنم، اونم گفت هرکس سلیقه ای داره.
اینم یه طرف.
اخلاق گند برخی از منتقدینم یه طرف.
نقد رو با فحش دادن اشتباه گرفتن.
ببینید صدتا ایراد از داستان بگیره، اصلا یه واریور یا حسین نامی یه زمانی خیلی از داستان من ایراد میگرفت ولی ایراداش جهت پیشرفت بود و نه پسرفت، همچنین نمیگفت که داستانت فلانه و مفت نمی ارزه و اینا.
در کل اخلاق مهمه.:دی
شبا هم مسواک بزنید:دی
بدون اجازه بزرگترا لباس شویی رو خاموش نکنید
یا علی
پی نوشت: مرتضی جان حس میکنم سولو مطابق با استاندارد های جهانی یک کاکتوس نیست:دی
منتقد اگه از روی اصول عمل کنه، میتونه دوست بسیار خوبی برای نویسنده باشه.
ولی خب از اونجایی که ما تو اینترنت فعالیت میکنیم و 99درصد منتقدین تحصیلات خاصش رو ندارن و از روی تجربه نظر میدن؛ همه ی نقدها رو نباید پذیرفت. باید اونایی که منطقی هستن رو پذیرفت.
و خب به عنوان یه نویسنده قبول دارم که آدم همیشه انتظار داره نقدهای خوب بشنوه :دی ولی هیچ کاری بی عیب و نقص نیست برای همین نویسنده ها هم باید جنبه شونو بالا ببرن :1:
همیشه موقع نقد کردن یا حتی موقع جواب به نقد! به این فکر میکنم که نکنه به طرف مقابل بربخوره! و با @Hermit موافقم که مقوله ی نقد کردن و حتی نقد شنیدن بسیار پیچیده ست!
و با @proti هم موافقم، باید به هر دو آموزش داده بشه. آموزش هایی که دوستان تو سایت میذارن هم خوب و سودمندن :1: و بهترین و اساسی ترین درسی که از این آموزش ها گرفتم اینه که "منتقد باید بدون دخالت نظر شخصی و از روی اصول، نقد کنه." که باعث شد که موقع نقد کردن بیشتر دقت کنم :1:
مشکل اصلی غروره
منتقد خودشو بالاتر میبینه از سطح اون اثر هنری و طوری تند نقد میکنه که بار توهین آمیزی (خواسته و یا ناخواسته) داشته باشه.
یا نویسنده خودشو بالاتر از منتقد میبینه و به حرفاش توجهی نمیکنه یا اینکه به شدت دفاع میکنه بجای پذیرفتن نقد.
باعث میشه کسی که واجد شرایط نیست خودشو بزور وارد حیطه ی نقد کردن بکنه و سعی در نقد کردن بکنه.
غرور باعث اینها میشه. :39: نباشه خوبه 🙂
خب همین رو بگم یه نوشته داشتم
خیلی دوستش میداشتم
خیلی هم حس خوبی داشتم که ده بار خوندمش و بی نقصه
بعد طبق اون اصولی که مرتضی میذاره از اون نویسنده خوب گرامی یه مدت کنارش گذاشتم تا بعدا بخونمش و با دید جدیدی ویرایشش کنم
تو این مدت دیدم ژنرال جان یه کم سرش خلوته
ما هم که عادت نداریم بذاریم سر کسی خلوت بمونه:23:
خلاصه رفتم سراغش
من: ژنراللللللللللللللللللللللل
اون: وقت نداررررررررررررررررررم:102:
من::45:
اون::47:
من::23::104:
اون: :20::20::20::20::20::20::20:
من::دی
خلاصه ژنرال جان محبت کرد و با اینکه میدونم خیلی شلوغه وقت گذاشت ویرایش کتاب رو قبل از دورخوانی صدم من برعهده گرفت. کاری که هم اعصاب میخواد هم وقت میبره و اصلا هم بی زحمت نیست.
دوتا فصلش تا اینجا به دستم رسیده
نقد و ویرایش با هم یعنی هم انتقاد کرده بهم (جوری منو ترکونده که هنوز دارم تکه پاره های روانم رو جمع میکنم):22::63::20::20::20::20::20: (این چیزیه که در اثر اعتماد به نفس کاذب برای یک ایجاد میشه و چیز خیلی خوبیه چون حواسش جمع میشه برای دفعات بعدی )هم کاری کرده که این یک فصل و نیمی که خوندم تومنی صدتومن اومده روش
جا داره بگم ژنرال:53::53::53::53::8::8::8:متشکرم
پس نقد کردن نه تنها بد نیست بلکه میتونه خیلی خوب هم باشه به شرطی که منتقد بدونه چی میگه و نویسنده بخواد که اشکالش رو یاد بگیره
ویراستار خوب زیاد به پستم خورده
از مهدی که انصافا چهار سال با اخلاق من سر کردن واقعا شاهکار بود
تا مهرنوش
سینا
نامرئی جان
عموخسرو
محمد
و ژنرال
و هانیه
هرکدوم هم روش خودشون رو دارن
بهترین حالت اینه که نوشته رو یه دور بدید هرکدوم از اینا یعنی نفر اول بترکونه درست کنید بدید دومی بعد اون که ترکوندتون بدین سومی وووو.... اخرش کاری از اب در میاد که عاشقش میشید بهم اعتماد کنید
من که اولین نقد/ویرایشم سینا بود.
با اینکه ترکوند ولی ملایم بود به روحیم آسیب نزنه :)) با اینحال حس بدیه :)))
هرچند خبرشو دارم که یکی دو نفرو ترکوند بیخیال نویسندگی شدن :24:
به هر حال
حواستون به کسایی که اولین نوشتشونه باشه 🙂
سلام به دوستان قدیمی...نظرات همه رو خوندم و تقریبا باهاشون موافقم....به طور خلاصه میشه گفت توی نقد چنتا چیز مهمه...
یکی نیت نقده...یعنی منتقد(به قول خودش)هدفش چیه؟؟؟دلسوزی..علاقه به بهتر شدن....یا تخریب و ....
یکی دیگه روش بیانشه که ازحرفه ای گری منتقد میاد..چ بسا منتقدای دلسوزی بودن که همون اول با لحن اتشینی داستانو به صلابه کشیدن
راه سادش اینه که ابتدا تو هر کاری(نه صرفا ادبی) ابتدا نقاط قوت و ویژگی های متمایزش گفته شه...بعد نقاط مبهمش که جا برای بهتر شدن داره گفته شه...و نکته مهمش اینه که نحوه بهتر شدنشم بگه=مثلا اینکارو بکنی بهتره..تو اکشن اینجوری توصیف کنی هیجانش بیشتره..سرعتشو یکم پایین بیاری بهتره....با این روند بغییر مثبت بدی خواننده متوجهش نمیشه و ...
اینم نظر این بنده حقیر