دوست داشتید جای کدام شخصیت داستانی باشید؟

دوست داشتم جای شخصیت جان تیلور توی نایت ساید بودم!
اسرار آمیز، یه شخصیت خاکستری!
خوب و بد در کنار هم!

من دوست دارم جای امپراتور پالپاتین باشم.

من حان اسنو در درجه اول و اگرم نشد تیریون لنیسترم خوبه.

من دوس داشتم یه رنجر ترجیحا ویل یا هلت باشم تو کار اموز رنجر:21:یا مثه گاندلف :10:دیگه ته تهش یه جادوگر باشم:9: کاراکترای ماجراجو چون ماجراجوعن دوس داشتم یه یزه غیر عادی باشم و یه زندگی خارق العاده مثله افراد مذکور اشته باشم ه موقع مرگم تو 200 سالگیبه گذشته فکر کنمو بگم زندگیه خوبی بود خوش گذشت :39:

راستش شخصیت های کتابهایی که اکثراً دوست داریم همگی کلی بدبختی کشیدن پس عقلانی نیست که بخوایم جاشون باشیم. اما من دوست دارم جای هرمیون باشم :دی دلیلش هم مشخصه :
شخصیتهای دختره ی توی داستانا دلیلی نداره که همشون قانون شکن و درس نخون و هرج و مرج طلب باشن. شخصیت باحال و قهرمان دختری هم هست که هم باهوش باشه، هم زیبا، هم درسخون و هم تابع قانون و مقررات و همراه دوستاش.
در درجه ی دوم بدم نمیاد جای کتنیس باشم بخاطر اون قدرت بدنی و روحیه ی مبارزه طلبانه ای که داره. من شاید اون روحیه رو درون خودم داشته باشم اما متأسفانه نمی تونم از درخت بالا برم و ناهارم رو خودم شکار کنم 😐 اما زندگی تو جنگل رو دوست دارم :دی

Silent Hunter;22524:
من حان اسنو در درجه اول و اگرم نشد تیریون لنیسترم خوبه.

دلیلش؟ باید یه منطقی پشتش باشه!
پ.ن: جدا؟ دنیای نغمه؟ نمی ترسی؟

تانوس;22517:
من دوست دارم جای امپراتور پالپاتین باشم.

چون شخصیت آشنایی نیست راجبش توضیح بده، و دلیلتو هم بگو.

بچه ها خوبه گفتم با دلیل، چرا توجهی نمی کنین؟

من دوست دارم توی سری نغمه ی آتش و یخ، کوتوله، تیریون لنیستر باشم، دلیلشم مشخصه، cause he is awesome :16:

ملفاریون یا ترال مجموعه ی وارکرافت
من قدرت رو دوست دارم البته بیشتر لذت بدست اوردنشه که میچسپه
و خوب اونا برای بدست اوردن قدرتشون ماجراهای زیادی داشتن
من کورشم دوس دارم اربابان
به خاطر تاریکی که داره
تکرو قدرت طلب انتقام جو ثابت قدم و همیشه چیزی رو که می خواد بدست میاره
اینا ویژگی های که من دوست دارم

من ... .
دوست داشتم جای شخصیت تای تو سریال دیجیمون باشم.
اون رهبری بود با همه ترس ها، رنج ها و... .
اما اون یخ رهبر بود و اگرم شکست میخورد پا میشد و کمک می کرد(هیچ وقت قسمتی که برای شناخت خودش رفته بودم یادم نمیره)
اما الآن، شتید بیشتر از همه دوست دارم که جای شوالیه ماه باشم
کسی که حالا تو یه سری از کمیکاش، کسی نبود فقط شوالیه بود

گرچه در صدر لیست داستان خودم قرار داره
شکنجه هام در دندان پزشکی
نبرد با هیولاهای دوازده گانه امتحانات
سرزمین شگفت انگیز مدرسه(بخوانید سرزمین عجایب)
ترس هایم در بلوک بیست و هشت
راز های سر به مهر تهران
اربابان تاریکی مواد مخدر و ..
کیه دوست داره خودش نباشه؟

من دوست دارم جای ست سورنسون توی مجموعه اشیانه افسانه باشم
یه شخصیت شوخ و شجاع دلیلش هم علاقه من به کسانی هست که در هر بحرانی در زندگی تلاش میکنن تا شاد باشن

Harir-Silk;22533:
دلیلش؟ باید یه منطقی پشتش باشه!
پ.ن: جدا؟ دنیای نغمه؟ نمی ترسی؟

بچه ها خوبه گفتم با دلیل، چرا توجهی نمی کنین؟

من عاشق سر و کله زدن با حوادثم. در حال حاضرم دارم با درس سروکله میزنم. مسخرس.
ترسش عالیه یه دنیا پر از حوادث و خطرات اگه یه قدم اشتباه بزاری فاتحت خوندس.
هردوشون طرد شده هستن ولی مفیدتر از بقیه هستن که دم از ثروتو و قدرتو افتخار و... میزنن.

بازم دلیل بگم؟

من اصولا همیشه دوست داشتم، توی ماجرا از نزدیک باشم، نه اینکه نقشی داخل داستان داشته باشم فقط از نزدیک داخل سیر اتفاقات باشم و ببینیم شون و تو همون شرایط بشنوم.

خوب من همیشه دلم میخاست دنریس تو نغمه اتش و یخ باشم.خیلی زندگی پرماجرا و جالب و غم انگیزی داره .به شخصه وقتی به اون تیکه داستان میرسم ک درباره دنریسه روش زوم میکنم.دلیلشم اژدهاهاشه چون خیلی جالبن و اون زندگی پرماجراش.+____+
بعضی وقتا دوسدارم جای لیلی مادر هری پاتر یا هرمیون گرنجر یا بلاکتریس باشم.چون هرسه تاشون جادوگر بودن .هرمیون همه چیز میدونست و باهوش بود.لیلی زندگی جالبی داشت و همه چیشو فدای پسرش کرد.بلاکتریس هم ادم بدی بود و جادوی سیاه بلد بود.
مرسی حریر جان واسه این تاپیک
خیلی دوسداشتم
خسته نباشی:53::53:

من دوست دارم دوست دارم دوست دارم..............
هر چی فکر میکنم میبینم دوست ندارم جای هیچ یک از شخصیت داستانها باشم
بلکه دوست دارم شخصیت و داستان خودم را خلق کنم.
ممنون مطلب جالبی بود.