Header Background day #08
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

ارائه ی ایده های داستان گروهی

30 ارسال‌
14 کاربران
66 Reactions
15.7 K نمایش‌
Lady Joker
(@lady-joker)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 547
شروع کننده موضوع  

سلام دوستان عزیز

خب این بخش هم فعال شد، خدمتتون عرض کنم در این بخش ایده های مربوط به داستان گروهی رو بررسی می کنیم ولی زمانش محدود هست و تعداد نفرات شرکت کننده هم از 13 نفر بیشتر نشه که شلوغی و نا به سامانی پیش نیاد حتی من پیشنهاد می کنم با 10 نفر شروع کنیم خیلی بهتر خواهد بود.

تو این بخش ایده ی اثرتون رو به همراه ژانر داستانی که می خوایم بنویسیم مشخص می کنیم.

ایده باید کاملن نو باشه، یعنی دیگه از فرشته و شیطان و جن و پری و خوناشام و گرگینه بیاید بیرون و یه ایده ی متفاوت ارائه بدین لطفن

در نهایت بهترین ایده ها انتخاب شده و نظر سنجی میشه از بینشون یکی انتخاب میشه

داستان می تونه فانتزی باشه و اگر باشه که چه بهتر حالا شاخه های متفاوتی از فانتزی داریم، دارک فانتزی، فانتزی رومانس یا هر چیز دیگه می تونید ژانر رو این انتخاب کنین و بعد ایده تون رو ارائه بدین و اینکه ایده در حد یه پاراگراف باشه. یه کامیون داستان ننویسین به عنوان ایده اینجا ارائه بدین، ایده روشن و مبره هم باشه یعنی قشنگ منظورتون معلوم باشه که ایده در مورد چی هستش.

پس قوانین این قسمت :

1- ارائه ی ایده های نو

2- مشخص کردن ژانر داستانی مورد نظر

3- ایده ها بیش از یک پاراگراف نباشند

با سپاس و تشکر

بیاید که شروع کنیم :دی

مثال :

1- یه خواننده ی داستان های ترسناک می خواد داستان ترسناک خودش رو بسازه.

2- یک پروفسور باستان شانسی در یکی از سفرهاش به مصر، سنگ جادویی و قدرتمندی رو پیدا می کنه.

3- پیرمرد 70 ساله ای که می خواد برای بار اول دست به دزدی بزنه با کمک دوستانش و یک جواهر فروشی رو بدزده

( ایده در حد یک خط توضیحاتش یک پاراگراف)


   
hana68722, zahrachemeli722, sorosh and 13 people reacted
نقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

ایده ی من:
فردی که دوپایش قطع شده
یک فرددو دست ندارد
فردی دیگر نمیتواند حرف بزند
فردی دیگر نمیبیند
فردی دیگر نمیشوند
و فردی دیگر مغزی برای فکر کردن ندارد
و این افراد که هیچوقت همو ندیده بودند و هیچ قدرت ماورایی نداشتند تنها بازماندگان کره ی زمین نابود شده اند.
کره ی زمین را فضایی ها از بین بردند و فقط این افراد زنده مانده اند و آنها باید برای احیای نژاد بشر(چیزی که حتی روحشان هم خبر ندارد) به مرکز زمین سفر کنند و راز نهفته و عهد مخفی را کشف کنند.


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
wizard girl
(@wizard-girl)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 607
 

خب مگه یکی از اهداف داستان گروهی مطرح کردن سایت و معرفیش ب بهترین نحو نیست؟( اگه اشتباه نباشه )
با توجه به این موضوع طرح من اینه
یه سازمانی هست که قدمت چندهزارساله داره ، اسمش هم بوک پیج هستش .تو این سازمان افرادی که جوهره پاکی دارن ( مثلا من:دی) تحت اموزش هایی سخت هستن تا با پلیدی و سیاهی بجنگن و از جون مردم های عادی حفاظت کنن . بدلیل یه اشتباهیی که یکی از نیاکان ما انجام میده ( عمدی یا غیر عمدی، کسی نمیدونه) کسانی رو وارد سازمان میکنه ک بد طینت هستن ، اونها بعد خراب کاری هایی که ایجاد میکنن از بوک پیج اخراج میشن و اونها در صدد انتقام هستن( این میشه دلیل ایجاد شهر خلافکارا، انتقام ) بعد گفتن یه تاربخچه ای مثل این داستان گروهی با خبر دار شدن چند اتفاق خرابکارانه و ناپدید شدن خلافکارا حتی از زندان شروع میشه


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

wizard girl;22085:
خب مگه یکی از اهداف داستان گروهی مطرح کردن سایت و معرفیش ب بهترین نحو نیست؟ه

اشتباهه تا جایی که من خبر دارم .4.
ولی به هرحال ایدش میره توی رای گیری همونطور که بانو آتوسا گفتن :39:


   
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

Sina.m عزیز نمیتونستن ایده رو داد به من بزارم :5:

Sina.m:
داستان از این قراره که شخصیت اول ما (مثلا میگیم احسان) پدر و مادرش مردن. خواهر و دومادشونم کشته چون اونا یه شرمساری و ننگ بزرگ رو براش اوردن. داستان از اینجا شروع میشه که احسان بعد از قتل اونها فراریه و نمیدونه کجا باید بره. خیلی اتفاقی دروازه ای رو پیدا میکنه در جایی در تهران (مثلا تهران) که به شهری میره که در بعدی موازی با تهران قرار داره. تا حالا توجه کردین توی روزنامه اینهمه گمشده زدن پس اینها کجا رفتن؟ یا قاتل و خلافکارای فراری کجا میرن که پیدا نمیشن؟ بله در همین شهر. اینجا جاییه که قانونی وجود نداره. هر گروه و محل قانون خودشو داره و توسط یکی اراره میشه. قتل.تجاوزگ فقر و فحشا بیداد میکنه. درون این شهر اسطوره های زیادی هم وجود دارن. (حتی میتونیم از رستم که سیمرغ بهش عمری طولانی داده هم استفاده کنیم) و یا حتی سیمرغ که روان پریش شده و در دو سمت سیمرغ و ققنوس گیر کرده و دو شخصیتی شده. خب این شهر پتانسیل بسیار زیادی داره برا خلق داستان های زیادی. مثلا اینکه فرشته ها میان تا این شهر رو نابود کنن تا بیشتر جرم و جنایت ها پاک شه. یا مثلا حمله یکی از اسطوره های معروف برای پادشاه شدن این شهر. یا جنگ داخلی و اشوب بین گروه ها. داستان کل جلد ها هم میتونه سر این باشه که احسانی که تک و تنها وارد این شهر شده پیشرفت میکنه و کم کم با جمع کردن گروهی دور هم کسی میشه


   
پاسخنقل‌قول
MHS20003
(@mhs20003)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 22
 

ایده من خیلی ساده و کوتاهه(من همه ایده هارو نخوندم نمیدونم همچین چیزی قبلا داده شده یا نه)
زندگی از زاویه دید یک خرمگس
میدونم باید بیشتر میگفتم ولی فکر کنم همینقدر کفاف بده :/
ژانر:کمدی-اجتماعی


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
ابریشم
(@harir-silk)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 471
 

بد نیست ایده دیگه ای هم بدم، گرچه از نظرم ایده سینا فوق العادست و رودست نداره.
جهان طوفان زده ای رو تصورکنید. یه داستان بعد از آخرالزمانی. جهان دستخوش طوفان های عظیمی شده که باعث شده اکثر جمعیتش از بین بره. ( می دونم شبیه به این ایده وجودداشته و اگه اشتباه نکنم آلماترا هم گفته) ولی حس می کنم برای داستان گروهی خوب باشه.
و می خوام زندگی این آدم های باقی مونده، که هشتصد نهصد نفر در کل جهانن رو توی جهانی متصور بشیم که هیچ تکنولوژی ای وجود نداره. هیچ سلاح پیشرفته ای نیست. هیچ کارخونه ای نیست. لباس، غذا، سلاح،خونه و... همه به ساده ترین شکل تهیه میشه، در یک دنیای قرون وسطی گونه.
الان بعد از حدود صد سال یا بیشتر که جهان به این صورت در اومده، همه انسان ها یه سمت جهان جمع شدن. جای حاصلخیز و خوش آب و هوا و با هم زندگی می کنن. بعدا متوجه میشن این تغییر اقلیمی که صورت گرفته( به خاطر طوفان) یه سری موجودات خطرناک و عجیب رو به وجود آورده. پس این افراد با خطر هیولا های عظیم و خطرناکی مواجه هستن و باید زنده بمونن.


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

Hermit;22093:
Sina.m عزیز نمیتونستن ایده رو داد به من بزارم :5:

Sina.m:
داستان از این قراره که شخصیت اول ما (مثلا میگیم احسان) پدر و مادرش مردن. خواهر و دومادشونم کشته چون اونا یه شرمساری و ننگ بزرگ رو براش اوردن. داستان از اینجا شروع میشه که احسان بعد از قتل اونها فراریه و نمیدونه کجا باید بره. خیلی اتفاقی دروازه ای رو پیدا میکنه در جایی در تهران (مثلا تهران) که به شهری میره که در بعدی موازی با تهران قرار داره. تا حالا توجه کردین توی روزنامه اینهمه گمشده زدن پس اینها کجا رفتن؟ یا قاتل و خلافکارای فراری کجا میرن که پیدا نمیشن؟ بله در همین شهر. اینجا جاییه که قانونی وجود نداره. هر گروه و محل قانون خودشو داره و توسط یکی اراره میشه. قتل.تجاوزگ فقر و فحشا بیداد میکنه. درون این شهر اسطوره های زیادی هم وجود دارن. (حتی میتونیم از رستم که سیمرغ بهش عمری طولانی داده هم استفاده کنیم) و یا حتی سیمرغ که روان پریش شده و در دو سمت سیمرغ و ققنوس گیر کرده و دو شخصیتی شده. خب این شهر پتانسیل بسیار زیادی داره برا خلق داستان های زیادی. مثلا اینکه فرشته ها میان تا این شهر رو نابود کنن تا بیشتر جرم و جنایت ها پاک شه. یا مثلا حمله یکی از اسطوره های معروف برای پادشاه شدن این شهر. یا جنگ داخلی و اشوب بین گروه ها. داستان کل جلد ها هم میتونه سر این باشه که احسانی که تک و تنها وارد این شهر شده پیشرفت میکنه و کم کم با جمع کردن گروهی دور هم کسی میشه

این به ذهنم زده بود یادم رفته بود بگم
که این ایده یکم شبیه نایت سایده ولی اگه مثلا حالت گنگستری در بیاد
که هر تیکه از شهر دست یه گروهه
و شخصیت های داستان به اشکال مختلف وارد این گروه ها میشن
خیلی خوب میشه به نظرم
گروه ها بعضا با هم متحد میشن و میتونن با هم نبرد کنن
جالب میشه :39:


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

Harir-Silk;22106:
بد نیست ایده دیگه ای هم بدم، گرچه از نظرم ایده سینا فوق العادست و رودست نداره.
جهان طوفان زده ای رو تصورکنید. یه داستان بعد از آخرالزمانی. جهان دستخوش طوفان های عظیمی شده که باعث شده اکثر جمعیتش از بین بره. ( می دونم شبیه به این ایده وجودداشته و اگه اشتباه نکنم آلماترا هم گفته) ولی حس می کنم برای داستان گروهی خوب باشه.
و می خوام زندگی این آدم های باقی مونده، که هشتصد نهصد نفر در کل جهانن رو توی جهانی متصور بشیم که هیچ تکنولوژی ای وجود نداره. هیچ سلاح پیشرفته ای نیست. هیچ کارخونه ای نیست. لباس، غذا، سلاح،خونه و... همه به ساده ترین شکل تهیه میشه، در یک دنیای قرون وسطی گونه.
الان بعد از حدود صد سال یا بیشتر که جهان به این صورت در اومده، همه انسان ها یه سمت جهان جمع شدن. جای حاصلخیز و خوش آب و هوا و با هم زندگی می کنن. بعدا متوجه میشن این تغییر اقلیمی که صورت گرفته( به خاطر طوفان) یه سری موجودات خطرناک و عجیب رو به وجود آورده. پس این افراد با خطر هیولا های عظیم و خطرناکی مواجه هستن و باید زنده بمونن.

وووااای یه فیلم شکل این دیدم فیلم دونده مارپیچ
ایده خیلییییی خوبیه
خیلی جالب میشه مننن موافقم:دی


   
پاسخنقل‌قول
sinstar
(@sinstar)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 20
 

من با ایده سینا موافقم چون فانتزی شهری خیلی کم داریم تو ایران، بعد بنظرم خیلی از ایده های دیگه رو میشه توی همین داستان آورد ولی داستان اصلی باید کلی باشه تا جای خلاقیت هم برای هر شرکت کننده وجود داشته باشه.
ایده من:
گروهی از قهرمانان سابق که در طول زمان از هم فاصله گرفتن بعد از چندسال دور هم جمع میشن ولی شب تجدید دیدارشون یکی از دوستانشون به قتل میرسه و این گروه برای پیدا کردن قاتل دست بکار میشن در همین حین راز هایی از گذشته هاشون هم مطرح میشه که بینشون تفرقه و شک میندازه.
ژانر: معمایی/فانتزی


   
پاسخنقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 547
شروع کننده موضوع  

Harir-Silk;22106:
بد نیست ایده دیگه ای هم بدم، گرچه از نظرم ایده سینا فوق العادست و رودست نداره.
جهان طوفان زده ای رو تصورکنید. یه داستان بعد از آخرالزمانی. جهان دستخوش طوفان های عظیمی شده که باعث شده اکثر جمعیتش از بین بره. ( می دونم شبیه به این ایده وجودداشته و اگه اشتباه نکنم آلماترا هم گفته) ولی حس می کنم برای داستان گروهی خوب باشه.
و می خوام زندگی این آدم های باقی مونده، که هشتصد نهصد نفر در کل جهانن رو توی جهانی متصور بشیم که هیچ تکنولوژی ای وجود نداره. هیچ سلاح پیشرفته ای نیست. هیچ کارخونه ای نیست. لباس، غذا، سلاح،خونه و... همه به ساده ترین شکل تهیه میشه، در یک دنیای قرون وسطی گونه.
الان بعد از حدود صد سال یا بیشتر که جهان به این صورت در اومده، همه انسان ها یه سمت جهان جمع شدن. جای حاصلخیز و خوش آب و هوا و با هم زندگی می کنن. بعدا متوجه میشن این تغییر اقلیمی که صورت گرفته( به خاطر طوفان) یه سری موجودات خطرناک و عجیب رو به وجود آورده. پس این افراد با خطر هیولا های عظیم و خطرناکی مواجه هستن و باید زنده بمونن.

شبیه به این ایده رو من توی گروه داده بودم ولی کسی استقبال نکرد

----------------------------

نظرسنجی از هم اکنون آغاز میشه

دیگه ایده ندین!


   
lord.1711712 reacted
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 994
 

من با ايده هاي دنياي موازي و سازمان مبارزه با جنايات جادويي خيلي موافقم
ولي بنظرم اگه اين دوتا رو با هم تركيب كنيم خيلي جالب تر ميشه


   
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

Anobis;22121:
من با ايده هاي دنياي موازي و سازمان مبارزه با جنايات جادويي خيلي موافقم
ولي بنظرم اگه اين دوتا رو با هم تركيب كنيم خيلي جالب تر ميشه

با اینکه میدونم کسی نباید نظر بده و ایده. منم ایده نمیدم ولی از مسئولین تقاضا دارم در ادامه کار این نکته هم در نظر بگیرید.


   
Anobis reacted
پاسخنقل‌قول
bahani
(@bahani)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 327
 

به نظرم دزدیده شدن پنج انسان از زمین چالش بر انگیز تره.


   
پاسخنقل‌قول
setsuka.19952
(@setsuka-19952)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 52
 

من هم داستان علمی تخیلی ئ فانتزی شهری رو پسندیدم :1:


   
پاسخنقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 547
شروع کننده موضوع  

خب دوستان مهلت نظر سنجی هم به پایان رسید و ایده ی آخر " دنیای موازی خلافکارها " با بیشتر رأی انتخاب شد.

این تاپیک امشب بسته میشه و تاپیک اعضای داستان گروهی زده میشه.

خیلی تشکر از شرکت در نظر سنجی

می بینمتون


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 2
اشتراک: