Header Background day #08
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

چشمان نیزه [ فصل دوم اضافه شد ]

34 ارسال‌
13 کاربران
91 Reactions
7,307 نمایش‌
matinatropat
(@matinatropat)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 15
شروع کننده موضوع  

کاور داستان

تالارگفتمان 1


مجموعه:
چشمان نیزه

جلد اول:
تاج سیاه

نویسنده:
متین


ژانر:
فانتزی- هیجانی- ماجرایی


نیزه پرتاب می شود تا صلح را به جهان بازگرداند

سلام.

من متین هستم. باید بگویم که این اولین داستان من نیست. داستان های بسیاری نوشته ام که فقط فقط موفق شده ام سه تای آن ها را به اتمام برسانم. اما داستانی که اکنون پیش روی شماست، داستان چشمان نیزه، شاید بتوان گفت تنها داستانی بود که به هنگام نوشتن آن زیاد برای خودم سخت نگرفتم. میخواستم داستانی بنویسم که از نوشتن آن در ابتدا خودم و بعد خوانندگان عزیز لذت ببرند. در حقیقت از سبک معمول خودم بیرون زدم. سبکی که بیشتر با تشبیهات نسبتا زیاد و سنگین سر کار دارد. در داستان چشمان نیزه سعی کرده ام تا با یک اثر سرگرم کننده همراه باشیم و می شود آن را در دسته داستان های نوجوانان قرار داد.

چشمان نیزه یک داستان ایرانی است پر از هیجان و دلهره. باید در همین ابتدا به شما دوستان عزیز بگویم که این یک داستان در عصر حاضر است. در ایران خودمان. البته شما خوانندگان عزیز می تونید هر ایده ی خوبی که راجع به بهتر شدن داستان به ذهنتان می رسد را با من در میان بگذارید. ایشالاه سعی خواهم کرد هر هفته یک فصل 15-20 صفحه ای را در اختیار دوستان قرار دهم. امیدوارم که با نظرات خود در بهبود این نوشته مرا کمک بسیار کنید.

قسمتی از شروع:

آفتاب یواش یواش داشت محو می شد. فرشاد عینک را از چشمانش بیرون کشید و آن را روی سینه ی ماشین گذاشت. بی آن که مرا نگاه کند گفت: « میدونی اولین قانون نیزه چیه؟ »
سرم را به نشانه نه تکان دادم.
فرشاد گفت: « از نیزه به هیچکس نگو، مگر کسی که لایق نیزه باشه»
گفتم: « خب؟ »
فرشاد ادامه داد: « حالا میدونی اگه از نیزه پیش کسی که لایق نیزه نیست صحبت کنی چه بلایی سرت میاد؟ »
گفتم:« نه »
در حالی که مسیر را نگاه می کرد، سرش را نزدیک گوشم آورد و زمزمه کرد: « اون وقته که میمیری »

فصول:

شروع فصل1 فصل2 فصل3 coming soon


   
arashmajd202, Ali, snakeeyes and 18 people reacted
نقل‌قول
barsavosh
(@barsavosh)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 148
 

هنوز فصل بعدی نیومده؟ مدتیه گرفتار شدم وکمتر سر میزنم.
فصل بعدی کی قراره ارایه بشه؟


   
پاسخنقل‌قول
wizard girl
(@wizard-girl)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 607
 

چشمان نیزه نقد مقدمه و فصول اول و دوم مقدمه همراه با متنی نسبتا سخت و اسم هایی جالب که بیانگر ذهن خلاق نویسنده است ، شروع شده است . که باعث مکث طولانی تری نسبت به بقیه متن مقدمه میشود تا اسم ها تو ذهن بنشیند . با ادامه دادن مقدمه ، شاهد مکالمه فرهاد و فرشاد خواهیم بود که از جایی مرموز و بعضا مخوف به نام نیزه حرف میزنن . روند داستان گویای جذابیتی هستش که نویسنده سعی در بیان بهتر ان دارد . پسری را میبینم که ابتدا از روی حسادت خواهان ورود به نیزه بوده که کم کم علاقه اش پیشی میگرد و حسادت کنار گذاشته میشود . متن روان و ساده بوده ، البته قبل از رسیدن به بخشی که در فصل اول اختصاص به داستان فرهاد دارد (از نظر من نویسنده میتوانست در یه داستان جداگانه از اون استفاده کنه) و از گیرایی جالبی برخوردار است . فصل اول قوی تر از مقدمه بوده . توصیف صحنه ، حسها و اتفاقات دقیق و جالب بوده ، هر چند قرار دادن داستان دوم با نثر سخت باعث از هم گسیختی ذهن خواننده از روند داستان اصلی میشه (بازم میگم قابلیت داستان جداگانه ای رو داره) فصل دوم با کم بودن تعداد صحفه اش پربارتر بوده اما نویسنده میتونست بیشتر شرح بده تا از گنگ بودن متن بکاهد (کم کنهo_0) در کل داستان زیبا و جذابی است که ارزش خونده شدن رو داره . و همینطور یه ویرایش خفن میخواد موفق باشی دوست نویسنده من ، از خوندن داستانت لذت بردم ^_^ توجه:همه اینا نظر شخصی و حس من بعد خوندن داستان هستش

منتقد
wizard girl

   
bahani reacted
پاسخنقل‌قول
wizard girl
(@wizard-girl)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 607
 
به نام خدا

گروه نقد داستان های بلند بوک پیج تقدیم میکند

داستان شروع گنگی داره یجورای این گنگی تویه این سه بخش از داستان که موجوده اومده اما موضوع داستان منو جذب کرد. شخصیت پردازی شده فقط تویه ذهن نویسنده شخصیت اصلی رو داریم دوست شخصیت اصلی رو بیشتر از خود شخصیت اصلی چهره ش تعریف شده تویه این سه فصل روند داستان خوب بوده اما حداقل میشد به چهره شخصیت اصلی پرداخته بشه بیشتر بغیر این کم کاری؛ شخصبت پردازی جالبی داره نویسنده مخصوصا هوها که یه شخصیت جالبی رو ازش به تصویر کشیده درباره اون داستانی که تویه داستان اصلی نوشته میشه امید هست که ادامش رو هم بنویسه چون مشتاق شدم بدونم چه اتفاقی اونجا قراره بیفته و البته میتونست به عنوان یه داستان کامل بهش پرداخته بشه جای کار زیادی داره.
نیزه یه سازمان مخفی و جهانی ایده جالبی داره، اسم جالبی برای یه سازمانه خیلی کم گفته شده از این سازمان درحدی که خود شخصیت اصلی میدونه از این سازمان روند خوبی برای آشنا کردن با این سازمان رو درپیش گرفته کنجکاوی رو تحریک میکنه . بخشی که خواب میبینه خیلی خوب توصیف شده بود . هیجان مناسبی داره در عینیت که داستان داره ماجرایی فرا منتطقه ای رو بیان میکنه و حتی قابلیت اینو داره که درسطح بیشتر بهش بها داده بشه این تم ایرانی بودنش رو حفظ کرده اسامی و حتی ماشین موجود تویه داستان. شخصیت اصلی هنوز خودش رو کشف نکرده خیلی کم دربارش بیان شده تویه این دوفصل روند داستان خوب بوده . درکل منتظر بقیه داستانش هستم امیدوارم بزودی نوشته بشه با آرزویه موفقیت منتقد : Shaer


   
bahani reacted
پاسخنقل‌قول
bahani
(@bahani)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 327
 

خوب نقد این داستان تمام شد، البته تا اینجا، اگر نویسنده ادامه بده و موافق باشه بار بعد که داستان به جلو رفته همین تیم ادامه داستان رو نقد میکنن و در صورت بهتر شدن اثر یا پایین آمدن کیفیت اثر نقاط قوت و ضعف اثر رو نسبت به اینجای داستان ذکر میکنن. با آرزوی موفقیت نویسنده.


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 3 / 3
اشتراک: