سلام
دو تا از مناسب ترین زمینه ها برای خلق محصول ادبی (و نه فقط داستان نویسی. شامل فیلم و سریال هم می شه) تاریخ و اسطوره است. بعضی ها به این زمینه ها وفاداری کامل دارن و تاریخ و اسطوره رو عینا و بی کم و کاست منتقل می کنن. فقط در جاهایی که اطلاعات کم یا مبهمه سلیقه شون رو دخالت می دن که این حوزه ها کم نیست و جای زیادی برای دخالت در اختیار می ذاره. مثلا سریال مختار نامه، افسانه جومونگ، یا مجموعه کتاب های اسسینز کرید. بعضی ها یه کم پا رو فراتر می ذارن و یه چیزایی رو عوض می کنن اما قالب کلی رو دست نخورده می ذارن. مثل سه گانه پارسیان و من نوشته آرمان آرین، رمان های ریک ریوردان، که ساختار اساطیر بعضا عوض شده یا سریال حضرت یوسف که وقایعی به میل تهیه کننده اما در انطباق با داستان اصلی وارد سریال شده. دسته سوم کسایی هستن که یکی دو چیز رو از تاریخ یا اسطوره می گیرن اما تغییرات زیادی بهش می دن که در نتیجه سبکی به نام تناوب تاریخی پدید اومده که نمونه بارزش آثار هری تورتلدو هست. یا سری کمیک شوالیه های اهریمنی از کمیک های نیو 52 دی سی. قصدم از زدن این تاپیک بحث در مورد اینه که آیا آثار ادبی التزام دارن که به تاریخ و اسطوره وفادار باشن؟ اگه آره تا چه حد؟ و اگه نه به چه دلیل؟ لطفا نظراتتون رو همراه با دلیل ذکر کنین.
اگه منظورت اینه که در صورت استفاده از اسطوره ها، وفاداری به داستان های اصلی الزامیه، به نظر من نه اینطور نیست.
حقیقتش اینه که من فکر می کنم وقتی ما از اساطیر توی داستان هامون استفاده می کنیم، یه فن فیکشن خلق کردیم. مثل سری پرسی جکسون. یه نویسنده اومده عناصر اصلی اساطیر رو برداشته، با داستان های جذابشون توی یه قالب داستانی خلق شه توسط خودش وارد کرده.
کاملا دست ماست که شکلش بدیم، این شیوه فن فیکشنه. اما باید تا حدی به اصل اسطوره ها وفادار بمونیم. مثلا آپولو رو تصور کنید. خدای ساز و موسیقی و خورشید. من می تونم ازش استفاده کنم و رو شخصیتش مانوور بدم( چون توی داستان های اصلی رو شخصیت پردازی خدایان کم کار شده-و فقط ویژگی های اخلاقی بارزشون گفته شده- )ولی نمی تونم ساختار این خدا رو تغییر بدم. مثلا بگم که درسته آپولو خدای خوشیده، اما خدا ستاره ها و ماه ها هم هست.
باید تا حدی پایه ای و چارچوبی وفادار بود اما بیشتر از اون الزامی نیست.
این نظر من بود:دی
سلام
دو تا از مناسب ترین زمینه ها برای خلق محصول ادبی (و نه فقط داستان نویسی. شامل فیلم و سریال هم می شه) تاریخ و اسطوره است. بعضی ها به این زمینه ها وفاداری کامل دارن و تاریخ و اسطوره رو عینا و بی کم و کاست منتقل می کنن. فقط در جاهایی که اطلاعات کم یا مبهمه سلیقه شون رو دخالت می دن که این حوزه ها کم نیست و جای زیادی برای دخالت در اختیار می ذاره. مثلا سریال مختار نامه، افسانه جومونگ، یا مجموعه کتاب های اسسینز کرید. بعضی ها یه کم پا رو فراتر می ذارن و یه چیزایی رو عوض می کنن اما قالب کلی رو دست نخورده می ذارن. مثل سه گانه پارسیان و من نوشته آرمان آرین، رمان های ریک ریوردان، که ساختار اساطیر بعضا عوض شده یا سریال حضرت یوسف که وقایعی به میل تهیه کننده اما در انطباق با داستان اصلی وارد سریال شده. دسته سوم کسایی هستن که یکی دو چیز رو از تاریخ یا اسطوره می گیرن اما تغییرات زیادی بهش می دن که در نتیجه سبکی به نام تناوب تاریخی پدید اومده که نمونه بارزش آثار هری تورتلدو هست. یا سری کمیک شوالیه های اهریمنی از کمیک های نیو 52 دی سی. قصدم از زدن این تاپیک بحث در مورد اینه که آیا آثار ادبی التزام دارن که به تاریخ و اسطوره وفادار باشن؟ اگه آره تا چه حد؟ و اگه نه به چه دلیل؟ لطفا نظراتتون رو همراه با دلیل ذکر کنین.
والا خب طبق چیزایی که من میدونم اساطیر اینقدر تو زندگی ما نقش بستن که بخوایم نخوایم توی هر داستانی اساطیر هستند.
نمونه؟
داستان خودم.
من یه بارم ادیسه رو نخوندم(خلاصشو میدونم ولی) اما داستان من از نظر فرم واقعا کپی پیستی از سفر ادیسه هستش.
یا مثلا چمیدونم، اصلا یه سری اساطیر جدیدم به وجود اومدن.
مثلا بعد از هری پاتر خیلی از شخصیت ها شبیهش شدن، یا مثلا بعد از سوپرمن، ناروتو، مردعنکبوتی.
به نظرم نمشیه نباشه. مگر اینکه طرف با تمام وودش چیزی رو ارائه بده که جهان ندیده باشدش!
بستگی به نویسنده داره
نمیشه برای نویسنده هیچ قید و شرطی قرار داد که فلان کار رو برای بهتر شدن داستانش نکنه.
هیچ بایدی هم نیست.اگه نویسنده علاقه داشت تغییر میده و اگه نداشت میذاره روند تاریخی بمونه
نا خود آگاه کمی تا قسمتی از اساطیر وارد داستان های ما میشن
به شخصه ترجیحم بر این که اساطیر همون فرم اصلی رو داشته باشن
اما به هر حال نمیشه نویسنده رو به هیچ چیز مجبور کرد همه چیز بستگی به علاقه ی نویسنده داره
ب نظر مـــــــــن اگه خیلی از اصل موضوع خارج نشده باشه ایرادی نداره میتونه