دیالوگ قوی؟
پیشینه ی خوب؟
شخصیتی پیچیده؟
عادتی خاص؟
و یا چیز های دیگر؟
از شما میخواهیم تا یک یا چند شخصیت که بیش از هر شخصیت دیگری در داستانهایی که خواندید برایتان ماندگار شدند را ذکر کنید و از نظر خود، دلیل آنکه آن شخصیت ها درون ذهنتان چنین نقش بستند را بیان کنید.
تا حالا به اين فكر نكردم اما حالا كه نگاه ميكنم، چيزي كه باعث ميشه من ميخكوب بشم فكر كنم شخصيت هاي جالب باشه اما ميدوني معيار هاي زيادي براي يه رمان و يا داستان فوق العاده هست مثل روان بودن متن، متكلف نبودن كلمات، جملات كوتاه اما در عين حال منسجم. يك چيز ديگه هم هست اينكه داستان هر چه قدر موضوعش تكراري باشه اما نويسنده خوب تونسته باشه اون موضوع تكراري رو خوب بيان كنه باز هم جذابيت داره. ببينيد فكر نكنم بايد دنبال چيز خاصي باشيم تو داستان كه آدم رو جذب كنه چون جذابيت يه داستان به عوامل مختلفي بستگي داره. اما من بشخصه شخصيت ها خيلي مهم هستن برام.
از شخصيت هاي ماندگاري كه ميتونم نام ببرم يكي شازده كوچولو هست و يكي پرسي جكسون، شايد يكم ضد باشن اما من توي اين دوتا شخصيت چيز خاصي ديدم كه تو بقيه نديدم.
برای من یکی از ماندگار ترین شخصیت ها، شخصیت جان تیلور توی نایت ساید هست
چون که این شخصیت، مثل بیشتر شخصیت های داستانی یه فرد برگزیده یا یه چیز خیلی خاص نیس
یه آدم عادی هست، با یه موهبت ویژه، توی یه دنیایی که هرکسی توش یه موهبتی خاص داره و چیز خیلی خاصی حساب نمیشه
از طرف دیگه، یه آدم خاکستری هست
یه آدمی که سعی میکنه آدم خیلی بدی نباشه، اما آدم خوبی هم نیس
آدم خوش نامی نیس، اما یه دیوانه ی روانی هم نیس
مثل بیشتر ماها
یه زندگی نسبتا عادی داره
و از این نظر، خیلی دوسش دارم
از طرف دیگه، یه مرموز بودن خاصی داره که جلوه ی ویژه ای به این شخصیت داده
این که خودش هم از مادر خودش و.... خبر نداره و گذشته ی مرموزش
همینطور عادت هاش
کت بارانی سفید - ادویه جاتی که همیشه همراهشه و ....
دوستای جالبی داره
و کلا توی فضای دارک و زیبایی زندگی میکنه
"هیولاها به هم تعلق دارند"
تا حالا به اين فكر نكردم اما حالا كه نگاه ميكنم، چيزي كه باعث ميشه من ميخكوب بشم فكر كنم شخصيت هاي جالب باشه اما ميدوني معيار هاي زيادي براي يه رمان و يا داستان فوق العاده هست مثل روان بودن متن، متكلف نبودن كلمات، جملات كوتاه اما در عين حال منسجم. يك چيز ديگه هم هست اينكه داستان هر چه قدر موضوعش تكراري باشه اما نويسنده خوب تونسته باشه اون موضوع تكراري رو خوب بيان كنه باز هم جذابيت داره. ببينيد فكر نكنم بايد دنبال چيز خاصي باشيم تو داستان كه آدم رو جذب كنه چون جذابيت يه داستان به عوامل مختلفي بستگي داره. اما من بشخصه شخصيت ها خيلي مهم هستن برام.
از شخصيت هاي ماندگاري كه ميتونم نام ببرم يكي شازده كوچولو هست و يكي پرسي جكسون، شايد يكم ضد باشن اما من توي اين دوتا شخصيت چيز خاصي ديدم كه تو بقيه نديدم.
اون چیزایی که اول گفتی اصلا بحث تاپیک نیست :دی همه میدونیم. :دی بگو چی این شخصیتارو برات خاص کرده. به نظرت چه ویژگی هایی داشتن که ماندگار شدن. این کار به نویسنده ها هم شاید تا حدی کمک کنه
اون چیزایی که اول گفتی اصلا بحث تاپیک نیست :دی همه میدونیم. :دی بگو چی این شخصیتارو برات خاص کرده. به نظرت چه ویژگی هایی داشتن که ماندگار شدن. این کار به نویسنده ها هم شاید تا حدی کمک کنه
متي خودم ميكشمتdd
خب شخصيت شازده كوچولو يه شخصيت كنجكاو بود. شخصيتي بود كه براي يافتن پاسخ سوال مبهمش راه افتاد و اخترك ها مختلف رو گشت و گشت. روي زمين اومد و زمين رو دور زد. اين اسرارش و شيرين بودن ديالوگ هاي شخصيت شازده كوچولو رو دوست دارم خيلي.
اما در مورد پرسي، پرسي يك آدم بيخيال فريك هست. هميشه شوخ طبع هست و يه جورايي حكم پاتريك و باب اسفنجي رو براي اختاپوس داره كه اين اختاپوس برميگرده به آدم ها و اساطير دور و برش.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اون چیزایی که اول گفتی اصلا بحث تاپیک نیست :دی همه میدونیم. :دی بگو چی این شخصیتارو برات خاص کرده. به نظرت چه ویژگی هایی داشتن که ماندگار شدن. این کار به نویسنده ها هم شاید تا حدی کمک کنه
متي خودم ميكشمتDD
خب شخصيت شازده كوچولو يه شخصيت كنجكاو بود. شخصيتي بود كه براي يافتن پاسخ سوال مبهمش راه افتاد و اخترك ها مختلف رو گشت و گشت. روي زمين اومد و زمين رو دور زد. اين اسرارش و شيرين بودن ديالوگ هاي شخصيت شازده كوچولو رو دوست دارم خيلي.
اما در مورد پرسي، پرسي يك آدم بيخيال فريك هست. هميشه شوخ طبع هست و يه جورايي حكم پاتريك و باب اسفنجي رو براي اختاپوس داره كه اين اختاپوس برميگرده به آدم ها و اساطير دور و برش.
به نظر من اول شخصیت پردازی خوب، بعدش شخصیت پیچیده، آخر سر دیالوگ های به یادماندنی
یکی از شخصیت هایی که هنوز هم مبهوتش هستم شخصیت میوِل در کتاب سوم یا دوم بنیاد هستش علی رغم منفی بودن بسیار بسیار قابل تحسین شخصیت پردازی شده بود
شخصیت کنت مونت کریستو و ژان والژان هم از شخصیت های محبوبم با این ویژگی ها هستن
خوب من هم مثل بقیه افرادی که کتاب پرسی جکسون رو خوندن شخصیت پرسی رو خیلی دوست دارم شاید همونطور که سایرین هم بهش اشاره کردن شخصیت بیخیالش و اینکه تویه ترسناکترین و خطرناکترین شرایط ممکن با بیخیالیه ذاتیه خودش وضعیت رو مدیریت میکرد ودر اکثر مواقع پیروز میدان بود یکی از مهم ترین دلایلی باشه که باعث جذب مخاطب نسبت به این شخصیت شده و یا شخصیت آنابث که همیشه طوری رفتار میکرد که انگار از آینده خبر داره و از اینکه تا این حد از خودش مطمئنه خیلی خوشم میاد.یه شخصیته دیگه ای هم که خیلیییییی دوست دارم شخصیت آلفرد تو رمان سفیر کبیر بود به نظرم چون خیلی از خودش و قدرتش مطمئن بود و یا طرز برخوردش با دیگران که قدرت و اشرافیت ازش می بارید و اینکه اون هم مثل خواننده از اتفاقاتی که در گذشته و یا در آینده افتاده ویا قراره بیفته بیخبره یکی دیگه از دلایلیه که باعث شه من این کاراکترو دوست داشته باشم.امیدوارم تونسته باشم خوب منظورمو برسونم موفق باشی
من به شخصه یکی از شخصیت هایی که برام موندگار شده، ارباب خارها از مجموعه ی نایت ساید هستش.
دلیلش هم به نظرم یه حالت ابهت عجیبی داشت. مخصوصا اون دیالوگ مخصوصی که داره و موقع بیدار شدن میگه. یادمه دومین باری که اینو میگه تو داستان، موقع خوندنش اینقدر غرق شده بودم که موهای تنم سیخ شد از قدرتی که حس میکردم ازش.
من بیشتر دیالوگ باحال، عادت های خفن چشمم رو میگیره.
مثلا شخصیت ست توی پنجگانه افسانه، یه پسر بیخیال بود. کنجکاو، حاضرجواب، خوش شانس و اینکه واسه هر چیزی یه جوابی داره.
همیشه توی هیجان و خطره. همیشه میتونه یه جواب عالی یا حتی یه مذاکره عالی با وحشتناکترین دشمناش داشته باشه.
همین
یه مدت پیش ناطوردشت از جی. دی. اسلینجر رو میخوندم
با شخصیت اولش خیلی حال کردم
دلیلش زنده بودن اون شخصیت بود
افکار، طرز صحبت کردن، رفتار و همه چیزش دقیقا مطابق سنش بود
خیلی قشنگ نوشته شده