هفت نکته برای ویرایش یک رمان
مترجم: Hermit
ویرایش: proti
نویسنده: joseph blake parker
در ابتدا شما، دوست یا همکار شما پیشنویس اولیهی هر نوع داستانی را در هر ژانری به اتمام رساندید، به مرحلهی ویرایش میرسید. متأسفانه من در ویرایش داستانها بهجز نکتههای گرامری و یک سری تمیزکاری فنی رد پای ادبیات را خیلی کم دیدم. به همین دلیل چند نکتهی کوتاه برای ویرایش نسخهی اولیه (پیشنویس داستان) مخصوصاً کارهایی درزمینهٔ ی فن فیکشن از یک کار نوشتاری را مینویسم.
نکته اول: بگذار داستان متوقف شود (مدتی در نگارش آن فاصله بیفتد)
من شنیدم که سی. اس. لویس قبل از اینکه داستانهایش را ویرایش کند، برای یک سال کامل آنها را کنار میگذاشت (بعد از نوشتن فوراً ویرایش نمیکرد).
دو دلیل منطقی برای این کار وجود دارد: اول، زمان به شما شانس آن را میدهد که از داستان که بهطور احساسی به آن وابستهاید جدا شوید - مجبورتان میکند قدمی به عقب بردارید. از یکفاصلهی دورتر به آن نگاه کنید، در این صورت شما میتوانید کارتان را معقولانهتر و نه به شکل احساسی ویرایش کنید.
دوم، مدتی کنار گذاشتن داستان به شما زمان میدهد تا فراموشش کنید. این مهم است چون زمانی که نویسندگان آثار خود را میخوانند، میخواهند شکافهای اطلاعاتی داستان را به نسبت آنچه در ذهن دارند پر کنند. دربیانی دیگر، آنها نمیتوانند ببینند چه چیزی را جاگذاشتهاند چون ذهنشان تمام داستان را بهطور روشنی میبیند، حتی بدون کلمات نوشتهشده. یک سال شاید زیاد باشد؛ اما نوشتن پیشنویس یک رمان یا یک داستان کوتاه قبل از بازگشت به کار قبلیتان ( و ویرایش آن) را به شما پیشنهاد میدهم.
نکته دوم: داستان را بلند بخوانید.
حتی اگر زمزمه میکنید، با صدا خواندن یک اثر به ذهنتان اجازه میدهد تا ساختار جملات را بشنوید. اگر جملهای پیدا شد که کمی ضعیف بود، ناخودآگاهتان این را متوجه میشود و سیگنال ضعف را به ذهن خودآگاهتان میفرستد، این کار کمک میکند که غلطهایی را بیابید که در حالتهای دیگر از دستتان درمیرفت.
نکته سوم: زاویهی دیدتان را مشخص کنید (point of view)POV))
وقتی به دنبال بازبینی داستانتان رفتید، از دید راوی و یا شخصیت متمرکز (شخصیت اصلی داستان) بخوانید. مطمئن شوید که خوانندگانتان تمام اطلاعات مهم که شخصیت POV(منظور شخصیتی است که داستان از دید او روایت میشود ، اولشخص یا راوی و ...)میبیند را میبینند. برای مثال اگر شخصیت در چشمان شخصی نگاه میکند، مطمئن شوید که او نمیتواند کاراکتر دیگری را ببیند که پشت سرشان انگشتانش را صلیب کرده.
نکته چهارم: از دکمهی پاک کردن نترسید.
اگر یک نویسندهی خوب هستید، شما کمتر از پنج درصد متن پیشنویس خود را استفاده خواهید کرد،البته اگر به اولین پیشنویس بهعنوان زمینه نگاه کنید،پیشنویس درواقع اساس یک ساختمان است. زمانی که ساختوساز تمام شد، شما نمیخواهید تختههای چوبی یا میلههای آهنی یا سیمان را ببینید که ساختمان را نگه میدارند، همانطوری که نمیخواهید مصالح ساختتان را ببینید که اولین پیشنویستان است. البته پیشنویس شما هنوز آنجا هست، و بامعنی است، اما برای آن نیست که تماشاگران (خوانندگان) ببینند.
نکته پنجم: آنچه تأثیرگذار است، و چیزی که نیست، و هرچه که آموختید را علامتگذاری کنید (مشخص و یا به آن توجه کنید.)
همانطور که پیشنویس اولتان را ویرایش میکنید، این کار را بهطور آشکار (مشخص) انجام دهید ، یک کپی از اولین پیشنویستان داشته باشید. هرچه در داستان تأثیرگذار بود را مشخص کنید، و چیزی را که نبود، و هرچه که در هر فصل آموختید.هرچه را که در هر بار ویرایش اضافه کردهاید. با این روش شما میتوانید بهطور مؤثری بقیهی فصول را درست کنید، هرچه را که از پیشنویسهای قبلی یاد گرفتید را بهطور استواری پابرجا کنید (رشدی در مهارتهایتان بهعنوان یک نویسنده)، و یک کپی دارید که به شما کمک میکند به بقیهی نویسندهها تکنیکهایی که در ابتدا آموختید را آموزش دهید.
نکته ششم: بر روی سه تا از بدترین عیبهای متنتان تمرکز کنید.
همانطور که ویرایش میکنید، سه ضعف بزرگ پیشنویستان را بیابید. سپس یادداشتشان کنید، بنویسید که چطور برنامه دارید تا آن مشکلات را حل کنید، سپس کل نسخهی خطی را با دقت از این سه مشکل بازرسی کنید، بهعنوان نوعی چکلیست برای ویرایش هر فصل به کمک آن. این تمرکز ویرایشی شمارا تقویت میکند و نوشتنتان را هدفدار میکند، در همین حال به شما کار زیادی برای انجام دادن و به یادآوردن نمیدهد.
نکته هفتم: یک خواننده و یا ویرایشگر بیرحم بیابید.
پیدا کردن کسی که پیشنویسهای شما را بخواند و حقیقت را، با صرفنظر از احساساتتان بگوید، مهمترین قدم در نویسنده شدن است. این فرد باید تشویقکننده باشد، به شما بگوید که از کدام قسمتهای داستانتان خوششان آمد، و البته باید جراتش را داشته باشد تا در مورد چیزهایی که از آنها متنفر بود نظر بدهد - آسیب زدن به احساساتتان و قرار دادن یک درد جانسوز درونتان برای درست کردن مشکلات و تبدیل کردن هنرتان به چیزی بهتر از قبل. سختگیرانه است؟ شاید، اما نویسندهی حقیقی برای احساسات آرامشبخش تشویق شدن وارد این هنر نشده، بلکه برای خلق بهترین اثر قابلتصور بهعنوان هدیهای به جهان واردشده.
ايشون كي هستن؟؟؟ چي نوشته ؟
نمیدونم :دی متناش جالب بود گرفتم :دی
باز درموردش تحقیق میکنم اونم میزارم تو سایت
نمیدونم :دی متناش جالب بود گرفتم :دی
باز درموردش تحقیق میکنم اونم میزارم تو سایت
متن فوق العاده ای بود من این هفت تا ور دوست داشتم قبلا یکی دوتاش رو عمل میکردم اما الان دارم سعی میکنم به همش عمل کنم
مرسی از مترجمامون
به عنوان یک ویرایشگر مبتدی میگم، بلند بلند خوندن واقعا تو جملاتی که غلط نکارشی داشته باشن کمک بزرگی هست
من این رو مرحله ی اخر ویرایش اغلب انجام میدم، موقعی که داستان روند خودش رو تکمیل کرد و نیازه فقط رو نگارش متن دست برد.
واقعا کمک میکنه.
ممنون مرتضی بابت ترجمه 🙂