بالاخره انتظارات به پایان رسید.
بعد از یه مدت طولانی، که میدونم خیلی ها اذیت شدید، بالاخره نتایج مشخحص شد.
طی صحبت هایی که شد، دو نفری هم که تو نظر سنجی رای اوردن، به همراه نفرات اول تا سوم به مرحله ی بعد میرن.
دوستانی که در مسابقه شرکت کردند، اگر مایل به گرفتن نقد هستن، تو خصوصی اعلام کنند.
به ترتیب به نفرات اول تا سوم هزار، هفتصد و پانصد امتیاز اهدا خواهد شد.
نفراتی که در نظر سنجی رتبه آوردند، هرکدام چهارصد امتیاز و به نفراتی که در مسابقه شرکت کردند، نفری 200 امتیاز تعلق میگیرد.
سلام. و بالاخره زمان اعلام نتایج مسابقه ی داستان کوتاه رسید. این دوره اولین دوره ی مسابقات داستان کوتاه سایت بوک پیج بود که امیدواریم در دوره های بعد بهتر، پربار تر و قوی تر برگذار شه.سطح کار بیشتر از انتظار همه ی ما بود. از خواندن نوشته ها لذت زیادی بردم.امیدوارم که در دوره های بعد، مسابقه قوی تر و پر رنگتر برگذار بشه.بنا به خواست مسئولین برگذاری، داوران درباره ی هر داستان نقد کوتاهی هم کردند که همراه کار ارائه میشه.با ارزوی موفقیت برای همه ی نویسندگان گرامی و خسته نباشید به مسئولان برگذاری مسابقه، به این وسیله نتایج دور اول مسابقات داستان نویسی بوک پیج را اعلام میکنیم. موفق و پیروز باشید
خب، یه تشکر میکنم از تمام دوستان. باید بگم که سطح مسابقات بسیار بالا بود. به نظرم انتخاب کردن بین این همه اثار، کار بسیار سختیه ولی مسابقه هست و باید یکی را انتخاب کرد.
داستان ها خیلی حرفه ای بود و من با اینکه در چندین سایت داور بودم، از سطح مسابقات شگفت زده شدم!
در اخر لازمه بگم ،انتخاب نشدن داستان به معنی بد بودنش نیست، انتخاب بین بهتره وبهترین بوده و خب، ما باید تمامی قوانین را در نظر میگرفتیم.
موفق باشید.
نفرات اول تا سوم:
رتبه | نام داستان | نام نویسنده | امتیاز |
اول | بطن تیره | abramz | 159 |
دوم | سیروان | Harir-Silk | 153 |
سوم | حفاظ خون | N@zgOl | 141 |
نفرات اول و دوم نظر سنجی:
رتبه | نام داستان | نام نویسنده |
چهارم | life and death | sogol |
پنجم | گناهکار | Hermit |
داستان اول، بطن تیره: |
منتقد، حسین: البته من نويسنده نيستم و ادعايي هم در اين خصوص ندارم.
كاري هم به غلط املايي ندارم. اول از همه ، با توجه به محدودیت کلمه برای داستان ها ، مقداری امتیاز کم میکنم. داستان بسيار بسيار عالي كه صد البته داستان كوتاه نبود بي شك گفت تكه اي از يك داستان بلند هستش. خود ايده و متن و نگارش داستان عالي بود ولي خب اينجا براي تعريف و تمجيد دور هم جم نشديم مي خوايم به هم كمك كنيم كه بهتر بنويسيم پس ميرم سر اصل مطلب. يك سري نكات ريز هست كه لازم ميدانم بيان كنم، اول نكته توجه به اركان داستان،در قسمتي از داستان به باراني بودن محيط اشاره كردي و درست در همانجا به ديدن حلال ماه كه با هم جور نيست،پير مرد مست به تك باره تبديل به برسلي ميشه و همه را ميزنه ضمن اينكه چند ثانيه قبلش فرق ميگو و تن ماهي را نمي دانست يك دفعه با ديدن چاقو فهميد طرف مي خواد بكشش اين يكم غير منطقيه، از پنجره اي كه پشت فرده از بالاي برج توانسطه مردم توي حياط و حالتشون را ببينه، تصور ك جايي رفتي و جلوي شخصي نشستي و يا ايستادي مثل يك اداره از پنجره پشت سرش بر فرض باز بودن مي تواني حياط را ببيني؟ امكان نداره مگه اينكه طرف تو بالكن نشسته باشه . توصيفت تا جايي خوب بود، شخصيت پردازيت اما ضعيف. چرا ضعيف چون نه ديويد نه ويكتور نه اون مرد سيگاري هيچ توصيفي نداشتند جز موارد خيلي كم كه اصلا كافي نبود. داستاني كه شروعي قوي داشت به يك باره گنگ شد، نه گردن بند نه محافظ نه دانسته هاي ديويد نه كارت و نه سياهپوش هيچكدام مشخص نشد چي هستند و در پايان هم يك دفعه بدون هيچ اطلاعاتي به خواننده داستان تمام شد،كلا معبوم نبود چه اتفاقي افتاد ،در داستان كوتاه نبايد چيزي گنگ باقي بمونه چون فصل بعدي در كار نيست. موضوع بعدي عناصر مورد استفاده در داستان هستند، اين عناصر نبايد يك دفعه وارد بشن،عناصري مثل دود درون گردن بند كه معلوم نبود چيه و سوال مطرح ميكنه ،خب كه چي؟ حالا حركت كنه يا نه نور داشته باشه يا نه؟ كه چي؟ چي هست؟ كوله پشتي و كتاب كه اصلا همون اول باهاش نبود مگه اينكه با كوله پشتي نشسته باشه . صحنه مبارزه خيلي سريع اتفاق افتاد و ميشد هيجان و كشش را افزايش داد. موارد اين چنيني زياد هستند. در كل داستان خوبي بود البته داستان كاملش . منتقد، سمیه: سلام و خسته نباشید داستان خوبی بود. یه شروع خوب یه نوشته با برنامه اما یه کم مشکل ویرایش داشت. مثلا محسوسانه کلمه اشتباهی هست. ان داره و اینکه در جای اشتباه و در معنی اشتباهی به کار رفته بیشتر مجدانه یا با جدیت میخوره. البته مجدانه هم غلطه به طور قطع یه ویرایش میخواد اما کار قوی و بی نقص بود توصیف ها خیلی خوب بودن در کل خسته نباشید آفرین |
داستان دوم، سیروان |
منتقد، حسین:
البته من نويسنده نيستم و ادعايي هم در اين خصوص ندارم.
كاري هم به غلط املايي ندارم. بسيار بسيار زيبا ولي داري كمي مشكل كه اگه برطرف ميشدن نمره كامل را به همراه داشت. پايان داستان برام جالب بود چون فكر مي كردم دختره قدرت زنده كردن مردگان را داره و سروان زنده ميشه و به خوبي و خوشي به انتهاي داستان ميرسيم كه دوست داشتم انطور باشه شايد چون كمي احساسي هستم البته اين بدي داستان يا نقطه ضعف نيستاين ديدگاه و صلاحديد نويسنده است پس ايرادي نيست. بعضي از كلمات بسيار زياد تكرار ميشدن در يكي دو پاراگراف اول كلمه اي مثل "بود" به شدت تكرار شده. زمان داستان در حال تغيير هستش ،يك دفعه ميشه زمان حال يكبار گذشته نه منظورم تفكرات دختره نيستا ، توجه كن : " نه امروز که تک تک سلول هایم در شرف یخ زدن بودند و دیگر امیدی به پیدا کردن او نداشتم " اين درست مشكلي نيست ولي : " در میان این همه برف ،راه رفتن بسیار دشوار است.همانطور که پیش میروم،برف اندک اندک شروع به باریدن می کند،" " آرتین،،به همراه بقیه تنها سکوت می کنند و به چند قدم دورتر از من خیره می شوند.مسیر نگاهشان را دنبال می کنم " يك جورايي مي خواستي گذشته و زمان حال و تفكرات و ... را جدا كني ولي زياد توش موفق نبودي لازم نيست حتما همين الان را بگي ،يك ثانيه قبل هم گذشته است، به اين توجه داشته باش. اخر داستان هم كمي گنگ تمام شد ،دختره مرد؟ نمرد؟ احساسش، داشتي خوب پيش مي رفتي اما يك دفعه ولش كردي، غم،درد،فرياد به طوري كه بيان جداش كنند. اينها در زمان ديدن يك لازمه كه بنويسي. خيلي راحت بي دغدغه پذيرفت و تمامش كرد. قصد ايراد گيري از اين داستان زيبا را ندارم، براي نويسنده ارزوي موفقيت مي كنم. روي توصيفات هم بيشتر كار كن،كوه،روستا و حتي جادو،اصلا نع جادو را در اين داستان درك نكردم،برادرش چه جادويي داشت اون پسره كدخدا چي ؟ چرا از اينكه اون پسره مسخره اش كرد ناراحت شد؟ اصلا اينا چند سالشون بود و صد ها سوال ديگه به علت نپرداختن به جرئيات در ذهن شكل ميگيره.
منتقد، سمیه:
سلام و خسته نباشید به نویسنده عزیز
طبق معمول ماموریم و معذور...پس در نقد ماموریتمون رو پیاده میکنیم که گیر دادن به داستان هست طبیعتا نکات خوب داستان در بخش نمره دهی لحاظ شده 1- استفاده از اسامی ملی و ایرانی خیلی خوب بود 2- احساسات سروه رو خوب منتقل کرده بودی اینکه کاری رو قبلا کرده و ازش پشیمونه اما دیگه برای جبران دیر شده 3- اشکال عمده داستان مچ نشدن فضا هست با ذهن خواننده.توضیح کمی که وجود داره یعنی سروه در جایی زندگی میکنه که همه دارای قدرت جادو هستن و اون نیست( ایده از قهرمانان؟)طبیعتا گرفتار تحقیر و تهمت و بی توجهی میشه و نهایتا عکس العملش به مرگ تنها حامی اون ختم میشه که در واقع براش پریشونی بیشتری میاره.ایده و مسیر خوب هستش اما ای کاش درباره فضا و مکان زندگی سروه و اتفاقات بیشتر گفته میشد. 4- نگارش داستان خوب بود اما میتونست خیلی بهتر باشه |
داستان سوم، حفاظ خون
|
منتقد، حسین: البته من نويسنده نيستم و ادعايي هم در اين خصوص ندارم.كاري هم به غلط املايي ندارم.
بسيار بسيار زيبا، من كلا ادم احساسي نيستم و زياد با خواندن يك داستان غمگين نميشم ولي اخرين اين داستان واقعا ناراحتم كرد. خب احساسات را كنار بزارم و داستان را بررسي كنيم گرچه نقد و بررسي فقط گفتن ايرادات نيست ولي خب من اينجا قصد دارم نقاط ضعف را بگيم تا با اصلاحشون قلمي قويتري داشته باشي. خب در مورد ايده داستان حرف چنداني ندارم بسيار عالي بود. توصيفاتت خوب بود ولي كافي نبود،روي قبرستان،خشم مردم ، مقبره ها، حتي پرتاب گوجه و تخم مرغ گنديده و برخوردشون با سپر و ... ميشد بيشتر مانور داد،حتي مي توانستي بگي زني مياد جلو و به صورت نيتن سيلي ميزنه يا همچين چيزي. خصيت پردازي داستان هم به نوبه خودش خوب بود ولي باز هم كافي نبود،احساسات ،عواطف و ... مانور بده،سر سري نگذر بيشتر روشن كار كن،خواننده را به گريه بنداز، از خود گذشتگي و ايثار را به نمايش بزار،بزار نيتن با ديدن جنازه عشقش كه در حال مرگه فرياد بزنه،اشك بريزه و بلند بشه و تمام دشمنانش از جمله مادر مجهولش را به چالش بكشه. گفتم مادرش، مادرش با اينكه يكي از شخصيت هاي اصلي داستان بود ولي هيچ چيزي ازش نديدم،ميشد اولش با كودكي نيتن و جادوي مادره يا قصر مادر شروع كني يا حتي در اون مجلس مادرش بر اريكه قدرت نشسته باشه و با خشم به پسرش نگاه كنه يا همچين چيزي. ببين در داستان هاي اينطوري زياد به قدرت شخصيتت وابسته نشو، بزار شخصيت هاي ديگه اي مثل ماحفظين ديگه هم نقش داشته باشن،كشته شدنشون را نشان بده،ايثارگري انها،تعدادشون، جنگشون و ... ما هيچ چيزي ازشون نديدم حتي طرز پوششون. در مورد مبارزات كه خوب بودن نيز اشكالاتي مطرح ميشه،يك محافظ بايد قدرت در مبارزه داشته باشه وگرنه كسي كه نتوانه از خودش در برابر شمشير دفاع كنه كه نميشه اسم محافظ روش بزاري بيشتر بار اضافيه. نكته ديگه بومي نويسيه،اين اسامي را ايراني و بومي مينوشتي بهتر نبود؟ چه اشكالي داشت؟ در كل ترجيح ميدم اين داستانو بصورت يك داستان بلند بخوانم و از ماهيت جادوها و مبارزات شخصيت ها و رهبران و ... بيشتر اگاهي پيدا كنم منتقد، سمیه:سلام و خسته نباشید به نویسنده عزیز قلم خوب و روانی دارین امیدوارم همینطور ادامه بدید. اما در اینجا کار ما گیر دادن هست و نقد کردن پس نقد میکنیم: 1- طلسم پر سفید؟ یه اسم برای طلسم میشه به کار برد اما در داستان بلند که مفصل هست شاید.میتونستید به لفظ طلسم محافظ اکتفا کنید 2- ازدحام 3- توصیف چهره و ظاهر نیتن خیلی خوب بود 4- فرقه ی اعظم؟ فرقه به معنای گروهه آیا منظور کاهن اعظم یا چیزی مثل اونه؟ 5- " براي اينكه بتوانم خودم را كنترل كنم تا جلو نروم و بغلش كنم " مگه توی ماشین نیستن؟ 6- یه جا میگی نیتن نتونست بفهمه گریس از جادو استفاده کرده یه جا میگی داره بهش میگه چرا این کارو کرده. به طور کل تلاش کرده بودید حماسه ای قرون وسطایی رو با مایه هایی از جادو در زمان حال پیاده کنید. نسبتا خوب بود اما میتونست نوآوری های بیشتری در کار داشته باشه |
ابتدا جا داره يه خسته نباشيد بگم به همه دوستاني كه در اين مسابقه شركت كردند و يه تشكر ويژه از اون هايي كه اثر فرستادن به دبير خانه مسابقه(ممد رو ميگم:65:الكي مثلا مي خوام رسمي حرف بزنم)
تك و توك كار هارو خونده بودم قبلا كه به نظر كار هاي بدي نميومدن اما از دوستاني كه به مرحله ي بعد راه پيدا مي كنن خواهش مندم كه لطفا يكم بيشتر وقت بزاريد تا كار هاي قوي تري ارائه بديد. اميدوارم كه دفعه ي بعد نويسنده ها وقت بيشتري داشته باشن MAMmad
براي همه نويسندگاني كه اثرشون رو فرستادن آرزوي موفقيت ميكنم...
خسته نباشيد
ممد مشكل نداره كه پست گذاشتم؟؟؟؟؟؟؟؟
ابتدا جا داره يه خسته نباشيد بگم به همه دوستاني كه در اين مسابقه شركت كردند و يه تشكر ويژه از اون هايي كه اثر فرستادن به دبير خانه مسابقه(ممد رو ميگم:65:الكي مثلا مي خوام رسمي حرف بزنم)
تك و توك كار هارو خونده بودم قبلا كه به نظر كار هاي بدي نميومدن اما از دوستاني كه به مرحله ي بعد راه پيدا مي كنن خواهش مندم كه لطفا يكم بيشتر وقت بزاريد تا كار هاي قوي تري ارائه بديد. اميدوارم كه دفعه ي بعد نويسنده ها وقت بيشتري داشته باشن @MAMmadمن نميدونم به كدوم اثر راي بدم:20:براي همه نويسندگاني كه اثرشون رو فرستادن آرزوي موفقيت ميكنم...
خسته نباشيدممد مشكل نداره كه پست گذاشتم؟؟؟؟؟؟؟؟
آثار خیلی خوبی رو ارائه دادند . کجاشون قوی نبود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:13:
داداش این داستان .......
ویرایش ممد: درحال بررسی
matinatropat@
ويرايش مهرنوش: من توضيحاتو پاك كردم، به خصوص ك محمد خونده بود
داداش این داستان به ...
ویرایش ممد: درحال بررسی
matinatropat@
مشکل رفع شد! ببخشید که اشتباه شد!
شما چک کنید، اگر باز موردی بود لطفا خصوصی اعلام کنید.matinatropat@
آثار خیلی خوبی رو ارائه دادند . کجاشون قوی نبود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:13:
قوي تر!!! با قوي نبودن فرق داره ها!
اميرجان فكر كنم با توضيحي كه مهرنوش جان دادند مقصود حرف منو فهميده باشي
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
با تشكر از بانو مهرنوش
دوستان داستان ها را نقد كنيد اينطوري خيلي خوبه،يكم هيجان بديد به مسابقه خب.
من داستان حفاظ خون رو دوست داشتم به چند دلیل 1. فضا سازی خوب 2. ریتم خوب داستان (چون تعداد صفحات کم بود نه اونقدر ریتم تند بود که آدم جا بمونه از داستان و هیچی نفهمه ، نه اونقد کُند که نتونه داستان و خوب نوصیف کنه و به سرانجام برسونه) 3. عاشقانه ای که تو این تعداد صفحه کم بخوبی ملموس و قابله درک از طرف مخاطب هست 4. نسبت به اکثر این داستانهایی که خوندم کمتر گنگ بود و حس اینکه کجای داستان قرار دارم رو نداشتم یا اگرم بود سَری برطرف میشه آدم با داستان همراه میشه.
یه ایرادم داشت که نویسنده از دید من شدیدا تحت تاثیر قدرت ذهن بوده و یجورایی توی اون دنیا نوشته شده داستانش( البته چون من عاشق قدرت ذهن هستم حال کردم ولی چون استقلال تو داستان ایشون کم بود نقطه منفی حساب میشه)
الان چند نفر دانلود کردن که فقط 15 نفر رای دادن؟
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
الان چند نفر دانلود کردن که فقط 15 نفر رای دادن؟
به خودم افتخار می کنم. 0 نفر بهم رأی دادن =))
به خودم افتخار می کنم. 0 نفر بهم رأی دادن =))
خب به نظر من این رای گیری نمیتونه به تنهایی چیزی رو اثبات کنه. یکی مثل من که هیشکیو نمیشناسم تو فاروم 2 تا لایک میخوره یکی که دوستای بیشتری داره 10 تا مثلا. البته میشه اکانت ساخت چند تا و لایک زد به داستان. این به نظرم ملاک نباید باشه.
حالا اگه بچه ها بیان و تک تک نظراتشون رو راجع به داستان انتخابیشون بگن و داستان رو نقد کنن تا حدی که می تونن باز یه چیزی.
خلاصه خواستم بگم این لایک ها نباید جدی گرفته بشن. ( البته نظر شخصی منه این :دی)
خوبه خوبه خوبه خب حالا نتایج قطعی و نقد های داورا چی شد ؟