خاطره انگیز‌ترین‌ها

:دی منکه نمیفهمم بیایید فارسی را پاس بداریم:دی
فیلم بینوایان، فیلمی که شدیدا رو من تاثیر گذاشت و بهترین فیلم زندگیم بود برا من. خیلی شعر های تاثیر گذار و قشنگی داشت اما من یه جا وقتی فانتین میمیره و ژان والژان میاد بالا سرش و بعد ژاور و اینا خیلی خوشم اومد
یکیم وقتی که انقلاب شکست خورد و پسره اومد توی کافه ای که دوستاش شب قبل در اون بودن و تنهایی خوند
جایی هم که ژان والژان کوزت رو برداشت و رفت هم زیبا بود
یکی هم وقتی ژان والژان داشت میمرد
بخوام بگم باید دونه دونه اسم ببرم چون همه شعر هاشو دوست دارم ولی اینا رو چند روزی یه بار بازم میبینم

خب، من فقط شعر منظورم نبود. هر قسمت، یه جمله یه صحنه یا حتی شخصیت رو می تونید نام ببرید. بعد اگه دارید درباره فیلم صحبت می کنید، ورژن و یا سال ساختش رو هم بگید. اگه چندین نسخه سینمایی داره. :d

یکی از بهترین شخصیت هایی که من دوست دارم، آدریان، تو آکادمی خون آشام ها است! یعنی از این پسر بهتر، خودشه! :d
خدا چنین شخصی رو همراه زندگیتون کنه!

و اما اینکه آدریان کیه، تو کتاب های آکادمی خون آشام ها، آدریان ایواشکوف، یکی از موری هاست،‌که او هم موهبتش روح است و خوابگردی می کنه! اگه این سری کتاب ها رو خونده باشی، متوجه می شی که آدریان شخصیتی حمایتگرانه و البته با عقل و منطق داره. arwen

ببخشید آدریان کیه؟

من آهنگ انتهای فصل سریال سوپرنچرال رو واقعا دوست د ارم کاری ندارم که سریالش یه جوری هست اما این اهنگ یه انرژی خوبی داره با اون ریتم تندی که داره یه جورایی قشنگه.معنیش روهم دست دارم
میشه از دیدگاه تعصبی و مذهبی به این سریال نگاه کرد و همه مفاهیمش رو به مسائل ضد دین ربط داد
و هم میشه از دیدگاه دیگه نگاه کرد که مفهوم واقعی عشق، تعهد، اتحاد، دوست داشتن و خانواده رو بیان می کنه
اسم این آهنگ Carry On My Wayward Son هست از گروه kansas که در پایان هر فصل سوپرنچرال پخش میشه
اینم

شخصیت محبوب من جوکر هست. خیلی حالی میکنم باهاش البته جئکری که هیث لجر بازی کرد
کاپیتان جک اسپارو هم خیلی دوسش دارم
امیدوارم یه جوکر همیشه کنارتون باشه:دی

کیمیا گر
نمیدونم چرا از خوندنش سیر نمیشم :دی

ن آهنگ انتهای فصل سریال سوپرنچرال رو واقعا دوست د ارم

منم همینطور آهنگش قشنگه

خب من تو کتاب اسکارلت یه تیکه رو خیلی دوست دارم. اونجایی که اسکارلت برمیگرده به مزرعه پدریش و همه چی داغون شده و عظمش رو جزم میکنه که دوباره بسازدش رو چندین بار خوندم

یه تیکه هم هست مال کتاب بربالهای عشق...نویسندش یادم نیست .یکی از اخرین رمانهای عاشقانه بود که خوندم البته مدرسه گرفتش ازم خودشون برش دا شتن .کتاب چاپ قدیمی معرکه ای بود. اخر داستان جایی که بلاخره مایکل همسرش رو میشناسه یه دیالوگ خیلی احساسی داره که اشک ادم رو در میاره...

صحنه هاي ورود شركت كنندگان در مسابقات عطش، از صحنه هاييه كه هر بار با اشتياق مي خونمشون! هرچند به نظرم فيلمش نتونسته به خوبي از عهده اين مهم بر بياد!

mehr;16334:
صحنه هاي ورود شركت كنندگان در مسابقات عطش، از صحنه هاييه كه هر بار با اشتياق مي خونمشون! هرچند به نظرم فيلمش نتونسته به خوبي از عهده اين مهم بر بياد!

نه نتونسته ...به خصوص توی کتاب اول اصلا موفق نبوده کلا کتابهایی که تبدیل به فیلم میشن افتضاح میشن
مثلا کتاب میزبان کتاب بدی نبود اما فیلمش در حد فاجعه قرار داشت دو تا فیلم ناهمتا هم که اصلا بهتره حرفشون رو نزنیم مایه آبرو ریزی بودن. یه زمانی فیلم جامپر رو دیدم اونم از روی کتاب خوبی ساخته شده بود اما افتضاح بود
فکر کنم باید یه بخش زرشک طلایی هم برای اینجور چیزا بزنیم که کلا فانتزی ملت رو داغون کردن با ساختنشون

بله بله
خب اون صحنه كه به طرف ميگه زده همه را كشته و وقتي تصميم داره بهش بگه در دختري از دود و استخوان خيلي جالب بود برام.

يكي از كتاب هايي كه خيلي دوست دارم كتاب هوس از تهمينه كريميه اين كتاب دو داستان داره كه من يكيش را خيلي دوست دارم،‌مسافري از نيويورك يا جايي كه قلب انجاست از همين نويسنده هم بسيار بسيار زيباست،‌اون هم دوتا داستان داره يكي اصلي يكي فرعي و من يكيش را خيلي دوست دارم .
زياد پيش نمياد كتابي را دوبار بخوانم ولي كتاب هوس را دوبار خواندم البته دفعه دوم فقط بخش اصليش را خواندم.
داستان دختري از دود مه هم جلد اولش را دوبار خواندم.
البته چون يكبار تا اخر خواندم متوجه شدم جريان چيه وقتي مجدد خواندم لذت بيشتري برام داشت.

proti;16349:
نه نتونسته ...به خصوص توی کتاب اول اصلا موفق نبوده کلا کتابهایی که تبدیل به فیلم میشن افتضاح میشن
مثلا کتاب میزبان کتاب بدی نبود اما فیلمش در حد فاجعه قرار داشت دو تا فیلم ناهمتا هم که اصلا بهتره حرفشون رو نزنیم مایه آبرو ریزی بودن. یه زمانی فیلم جامپر رو دیدم اونم از روی کتاب خوبی ساخته شده بود اما افتضاح بود
فکر کنم باید یه بخش زرشک طلایی هم برای اینجور چیزا بزنیم که کلا فانتزی ملت رو داغون کردن با ساختنشون

من شخصا به عنوان یک دیوانه ی دونده هزار تو(خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوستش دارم،حتی دلتورا رو که باهاش خیلی نوستالژی دارم هم به پاش نمیرسه)از فیلمش خیلی راضی بودم.فضا رو عالی به تصویر کشیده بود.
ولی راست میگید اصولا فیلماشون از نظر کیفیت اقتباس بدن.
ولی انصافا اگر کیفیت اقتباس رو در نظر نگیریم،فیلم های هانگر گیمز عالی بودند.عالی
خارج از یکسری مسائل،هم داستان خوب نوشته شده(تم بزرگسالانش خیلی خوب بود)هم بازی ها خوب بوند.
دیگه چی از دنیا میخوام؟

ولی خاطره انگیز چیز ها واسه من دوتا چیز است:
1-کتاب های دلتورا که به شدت باهاشون خاطره بازی دارم و دوستشان دارم،برای اینکه دروازه ی ورودم به فانتزی بود و من خیلی دوستش دارم.
2-آهنگ آخر هابیت یک که یک شاهکار بود.من بارها شنیدمش و واقعا سیر نمیشوم.مخصوصا اینکه میدونم راجع به چی حرف میزند و اینکه تالکین بازم.
خدایا شکرت

توی کتاب من اولین و به یادموندنی ترین داستان بلندی که خوندم اسمش «میشل استروگف» اثر «ژول ورن» هستش. این کتاب یه دریچه بود برام که به کتاب خونی علاقه مند شم
بعد از اون هم کتاب «هری پاتر» بود که کامل منو فانتزی خوند کرد

در مورد اقتباس باید بگم به نظر من فیلم ارباب حلقه ها واقعا عالی بود حتی از نظر خود من بهتر از کتاب ساخته شده بود
هانگر گیمز و گیم اف ترون هم اقتباس های بی نظیر و خوبی هستن هرچند که کمی ممکنه نقض هایی داشته باشه ولی با این حال خیلی خوش ساخت هستن

mehr;16334:
صحنه هاي ورود شركت كنندگان در مسابقات عطش، از صحنه هاييه كه هر بار با اشتياق مي خونمشون! هرچند به نظرم فيلمش نتونسته به خوبي از عهده اين مهم بر بياد!

منم صحنه ورودشون رو دوست دارم اما به عقیده من ادمهای کپیتال رو خیلی مسخره سطحی و کارتونی کرده یه جوری اصلا اهالی کپیتول قابل لمس نیستن.

کتاب بازی سرنوشت از باربارا کارتلند
یه قسمت داره که درش پادشاه دیوها:24:لقب شخصیت مرد داستان براساس شنیده هاش قضاوتی رو درباره دختری که مهمانشه میکنه و شبانه وارد اتاقش میشه. این ادم که طبق شنیده هاش دختر مورد نظر رو یک زن هرزه میدونسته تسلیم هوس خودش میشه و بی اجازه وارد اتاق دختر میشه اما عکس العمل دلیسیا اونقدر پاک و مظلومانس که متوجه اشتباه خودش میشه و بیرون میره
صحنه ی فرار دلیسیا توی همون کتاب هم واقعا عالیه

almatra;16351:
من شخصا به عنوان یک دیوانه ی دونده هزار تو(خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی دوستش دارم،حتی دلتورا رو که باهاش خیلی نوستالژی دارم هم به پاش نمیرسه)از فیلمش خیلی راضی بودم.فضا رو عالی به تصویر کشیده بود.
ولی راست میگید اصولا فیلماشون از نظر کیفیت اقتباس بدن.
ولی انصافا اگر کیفیت اقتباس رو در نظر نگیریم،فیلم های هانگر گیمز عالی بودند.عالی
خارج از یکسری مسائل،هم داستان خوب نوشته شده(تم بزرگسالانش خیلی خوب بود)هم بازی ها خوب بوند.
دیگه چی از دنیا میخوام؟

دونده هزارتو رو دوست نداشتم کتابش بد نبود اما فیلمش احساس یه محیط بسته رو بهم میداد .البته کاملا سلیقه ایه

توی فیلمهای فانتزی اکادمی خون آشام رو هم بد در نیاورده بودن. به خصوص دوتا شخصیت اصلی رز و دمیتری رو خوب از اب در اورده بودن اما اون فیلم هم نقطه ضعف های خودشو داشت