توطئه ی سیاه3 (( بسیار مهم! ))

حریر: هوفففف نمیدونم داستان کوتاه چی میشه ...
مرتضی: :0199:
حریر: مرتضی حالت خوبه ?
مرتضی: :0199:
حریر: :22::22::22::22::22::22::22:
مرتضی: حریر چرا نشستی برو اعلام کن خبرو !
حریر: خبر چی ؟:13::13:
مرتضی: توطئه ی سیاهه ! توطئه ی سیاه !
حریر: توطئه ی سیاه !؟
ژنرال: توطئه ی سیاه؟!
مرتضی و حریر : ژنرال ؟؟؟؟؟؟؟؟
ژنرال : سلام :16::16:
مرتضی: مگه سر بیکاری نبودی ?
ژنرال: صنف بیکارا رو پیچوندم وقتی شنیدم توطعه ی سیاهه و خودمو به اینجا رسوندم
حریر: خو من خبرو بخونم... اهم اهم!! توطئه ى سیاه...
مرتضی: خوب بریم سر کیک خوری :onion048:
حریر:
:0d645e9e3aa408e1753
مرتضی: هوم ? :wh1: اعلام کردی توطئه رو دیگه :wh1:
حریر: مرتضی :y: دارم اولین اعلام رسمی خودمو تو سایت انجام میدم میری کنار کارمو بکنم یا خونت پای خودته :qw:
مرتضی: کیکو میشه بعدا هم خورد :79cf0bcf96cccb41423

حریر: خوب چی میگفتم ؟ :39::39::39::39::39::39: آها !
ضمن عرض تبریکات بسیار خدمت ممدخان عزیز و آرزوی سال های سال سلامتی و خوشی و ویرایش و ایجاد مسابقه و این ها،خواستم بگم که...
ژنرال: اهم اهم!یکی از پشت صحنه اشاره میکنه که ممد محموله شماره ۲۲ رسیده چیکارش کنیم؟!بار رو خالی کنیم؟!
حریر: :0d645e9e3aa408e1753
ژنرال بندازشون بیرون!
حریر : خب ...
مرتضی: نههههه صب کنین من تحویل میگیرم :onion055: دس به آب بودم حواسم نبود :onion055: شما به ادامه ی کار برسین :onion055:
حریر (زیر لب) : آرامش درون ... (نفس عمیق) ... آرامش درون ...
( با تن عادی و لبخندی عصبی) : خوب کجا بودیم؟
(صدای فریاد مرتضی) بیخیال محموله شماره ۲۲! برو سراغ اون گل و گیاها...
حریر: من نمیدونم موضوع چیه به جون شوما!:13::13::13::13:این دیگه از کجا اومد؟!برمی گردیم سر تبریک.کادو؟کادو!:36::36:
متی تو کادو درنظر گرفتی آیا؟!:45::22::22:
مرتضی : من ? کادو ? شیب ? بام ? :(s1824):
حریر : :oi:
ژنرال کجاست راستی ?
مرتضی: رفته دنبال کیک تولد. :f6eb47d3:
حریر: مگه یکی با خودش نیاورده بود ? :4654980460722281494
مرتضی: ناهار نخورده بودم ضعف کرده بودم خوب ... :wh1:
حریر: :sw:
خوب کادوی من :1:
ممد اول خواستم یه بلیط برات بخرم بفرستمت ایتالیا و...❤️❤️...ولی یادم اومد اون قضیه بابت اینکه دختره با شغلت مشکل داشتو اینا منتفی شده:12f1dcb03b9bb8e8cc7
پس تصمیم گرفتم یه پکیج آموزشی زندگی بعد از شکست عشقی برات بگیرم...:12::12::12::12:که دیدم شاید یکم بیش از حد چیز مسخره ای باشه.
بعد،تصمیم گرفتم یه بلیت از استخری که تازه ساختم و کلی ویژگی های مثبت و منظره های زیبا و جذاب داره(متی در جریانه)بهت بدم(استخر خوبیه حالا بهت میگم بعدا!. نوید- @sinnerهم شاهده!)
تازه متی کلی سر ساختش بیل زد و زحمت کشید-جا داره بهش خسته نباشید بگم-و خودم هم کلی تیرآهن جابه جا کردم کمرم گرفت، و استخر خوبیه برو سراغش :1:

مرتضی: ممد صداشو در نیار یه عکس از غریق نجاتای اونجا واست پیوست کردم :f6eb47d3:
حریر: عکس ?
مرتضی: مهم نیست :onion055:
خوب ممد جان! نوبت منه ! داشتم فکر میکردم که چی برات بگیرم که یاد اونروزی افتادم که سر فصل بیست و یک بودیم که ...

(ورود به خاطره)
ممد: مرتضی این قسمت یکم مشکل داره ? :onion055:
مرتضی: چی گفتی ? نشنیدم! اون قسمت خیلیم عالیه :0141:
ممد: * میگم مشکل داره ! :22:
مرتضی: * **** ** ! دارم میگم مشکلی نیست !
ممد: **********************!
مرتضی: چیییییییی?! توی **** چطور جرئت میکنی ** برو ****
ممد: **** ....
حریر: اهم اهم !
( خروج از خاطره)
حریر: واسه ملت سانسور میشه من که میشنوم :qa:
مرتضی: :onion055: درکل ! میخواستم بگم چون که ویرایش بلد نیستی برات دستگاه ویرایشگر خودکار خریدم :دی عکسش هم ندارم :دی عکسش گم شد. ولی بدون که میرسه :24: تو راهه
ژنرال: هوف هوف هوف هوف ... کل مسیرو .... دوییدم

مرتضی: به موقع رسیدی ژنرال :1:
ژنرال: مرتضی خونت پای خودته :0207:
مرتضی: دلت میاد ? :129fs4252631:
ژنرال: برو تا نکشتمت ! هوفففف .... خوب ! ]
برید کنار میخوام معرفی کنم!
امروز تولد
بزرگ مرد سايت ، ویرایشگر بزرگ ... مردي از ديار ساريييييييييييييي ....
ممد قلم قشنگه!
بريد يكي يكي بيايد تبريك بگيد
و با اين بزرگ مرد دست بديد و بيعيت كنيد.
زنان و دختران مي توانند براي دست دادن و بيعت كردن از كاسه آبي كه گذاشته شده استفاده كنند
اينطوري دستت ممد لمس نميشه!
و از طريق الكتريسيته ساكن و رسانا بودن آب مي توانند تبريك بگن

اینم کیک :

مرتضی : ملت بپرین وسط :0199:
به ژنرال سپردیم مامورا نمیان :دی
:ye:

پیوست:

حریر: هوفففف شانس آوردم در لحظه ی آخر رسیدم سانسور کنم :22: نزدیک بودا :22:

برگ سبزیست تحفه درویش
چه کند بی نوا،ندارد بیش :دی:54::54::54: