Header Background day #16
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان سپاهیان آشوب [ اپلیکیشن اضافه شد ]

259 ارسال‌
55 کاربران
634 Reactions
56.7 K نمایش‌
sina.m
(@sina-m)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 390
شروع کننده موضوع  

به نام خالق هستی
اینم از داستان من، در اول باید بگم که هنوز زمانبندی خاصی رو نمیتونم مشخص کنم.به زودی اعلام میکنم
دوستان شاید دیده باشید که داستانمو تو سایت های دیگه ای هم گذاشتم. خب باید بگم اولین آپدیت فصل دهی حداقل 2یا 3 روز زودتر از باقی سایت ها اینجا قرار میگیره
راستی گفتم با توجه به نگرانی هایی که ممکنه کسانی داشته باشند برای خواندن کتاب باید بگم:
من بهتون قول میدم داستان نیمه رها نمیشه و تا اخر ادامه داده میشه
تذکر: قرار دادن این کتاب در هر جامعه مجازی(وبلاگ، سایت و...) مجاز میباشد در صورتی که از همین لینک های دانلود استفاده شود.


تالارگفتمان 1

نام داستان : سپاهیان آشوب

نویسنده : سینا مزارعی

گرافیست و صفحه آرا : H.O.S.S.E.I.N

ویراستار : kimeia & barsavosh

طراح كاور : H.O.S.S.E.I.N

-------------------------------------------------

زمانی که تاریکی بر روشنایی غلبه کرد
زمانی که امید و یاس یکی شدند
طوفان به پا خواهد خاست
قدرت از آن اوست
سرنوشت شکست خواهد خورد
تقدیر از آن اوست

-------------------------------------------------

مقدمه
فصل اول : جان
فصل دوم : تالیاس
فصل سوم : مقدمات راه
فصل چهارم : جولیا
فصل پنجم : ادوارد
فصل ششم : آغاز راه
فصل هفتم : آموزش جادو

.:: دانلود اپلیکشین کتاب سپاهیان آشوب برای مطالعه بر روی تلفن همراه از برنامه بازار ::.

تالارگفتمان 2
برای دانلود روی لگو بازار کلیک کنید.


   
paradise, anahitarafiee2, zzareb2 and 53 people reacted
نقل‌قول
sina.m
(@sina-m)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 390
شروع کننده موضوع  

almatra;15535:
به نام خدا
نقدی بر سه فصل ابتدایی سپاهیان آشوب نوشته سینا مزارعی
خوب بازم من و بازم یه نقد دیگر بر داستانی دیگر.
اول از همه باید بگویم که خوشحالم آقا سینا هم دارند کم کم به جریان داستان نویسی اینترنتی وارد میشوند.جریانی که فعلا با داستان مرتضی و سورن و رضا(نمیدونم خودمم توی این لیست قرار میگرم یا نه) در حال پیشروی است.
دوم اینکه بنده طی دلایل ایکس و ایگرگ و زد تصمیم گرفتم که نحوه ی نقد کردنم را تغییر دهم.که به این قراره که دیگه از نمره دادن خبر خاصی نیست و اینجانب سعی کردم نقدم را اصولی تر و بر پایه ی چیز های حقیقیی که در داستان دیدم انجام دهم.البته در بعضی از جاها هم نمیشه دیگه کاریش کرد،در نتیجه قسمتی از نظر شخصی من را هم خواهید دید.
سوم اینکه داستانی که در پیش روی شماست اثر یک نویسنده ی جوان است.ببینید نویسنده شدن و به کاغذ آوردن ایده هایتان خیلی دل میخواهد،حالا هر کیفیتی کهمیخواهد داشته باشد.آدم های کمی به نظرم توی دنیا هستند که میان و دست به قلم میبرند.یادتان باشد این خودش خیلی است.
چهارم اینکه چون من طراحی کاور این داستان را بر عهده گرفتم درباره اش نقدی نمیکنم.
پنجم این که اگر من نکته ای میگویم،صرفا یک پیشنهاد است و هر کس که میخواهد عمل کند و هر کس که نمیخواهد نکند.
صفحه آرایی:
صفحه آرایی در سطح خوبی دارد و مخاطب را دل زده نمیکند.ولی خوب میتوانست بهتر باشد این دالبور های متعدد کمی فضا را خشن کردند و زیاد اون حس کهن رو القا نمیکنند.اگر خودت صفحه آرایی را در دست داری توصیه میکنم اگر خواستی در قسمت آرت یکی از حاشیه های صد تا صد و بیست رو انتخاب کن.فضا رو بهتر میکنه.(اگر خواستی برایم پیغام خصوصی بفرست تا چند نمونه فایل ورد با حاشیه نویسی های مختلف برایت بفرستم.
دیگر اینکه فونت هم خیلی خوب و درست انتخاب شده است،نه زیاد درشت است و نه زیاد ریز،از فونت های عجیب و غریب هم زیاد استفاده نشده است.که همین خودش یه نکته ی مثبت است.
ولی یک توصیه دیگ میکنم خواستی عمل کن.
میتوانی از فونت انتظار ظهور برای سر فصل هات و سر متنات استفاده کنی.سر قسمت هایی هم که مثلا ورد گویی دارد انجام میشود فونت آندلس را پیشنهاد میکنم و در جاهاییی که مثلا شخصیتت در حال کتاب خواندن است فونت اربعین یا خط خطی رو پیشنهاد میکنم.
تو میتونی فونت ها رو از سایت زیر بگیری:
http://www.fontyab.com/
نثر و پیرنگ:
داستان تو واقعا نثر خوبی دارد و این نشان از قلم توانایت است.کلمات خوبی را برای هر کاری انتخاب کرده ای و همین خودش یک نقطه ی قوت است،یعنی تو اشراف خوبی بر فضای داستانت داری و میدانی که مثلا برای گفتن اینکه جان به کجا ها رفت از چه کلماتی استفاده کنی که مناسب او زمان و حال باشند.ولی چند نکته ی دیگر که خواستی عمل کن:
1-ببین هر داستان گروه کلماتی خاص خودش را میطلبد،مثلا یک رمان تاریخی و قرون وسطایی کلمات فاخر و جملات اشرافیی را میطلبد.یا اینکه در یک داستان خیال گونه داستانت به کلماتی شاعرانه و دارای تشبیه و استعاره و دو پهلو نیاز دارد.البته این یک قانون محض نیست و میتوان ازش تخطی هم کرد.
2-اگر خواستی این مورد را انجام بده،با توجه به شخصیت نثری که فرد با آن حرف میزند را انتخاب کن.این خیلی به کیفیت داستان و شخصیت پردازی کمک میکند.
در مورد پیرنگ هم زیادنمیتونم با خواندن سه فصل نظر بدم ولی اینطوری که معلومه ضرباهنگ داستانت رو حفظ کردی و توانستی به توازنی میان اکشن و درام برسی(در مورداکشن بیشتر صحبت میکنم.)
ولی چیزی که کمی قلقلکم میده اینه که داستانت کمی سریع پیش میرود.البته ببین چیزی که میگم رو خواستی عمل کنا هیچ اجباری نیست.
ببین حرکت در فصل سوم و رسیدن به یکسری لباس خفن اونم در سه(چهار)فصل کمی عحیب و غریبه.گرچه ببین بهخاطر نثر خوبت این سرعته زیاد توی ذوق نمیزنه.
توصیف و شخصیت پردازی:
داستانت نسبتا از نظر توصیفی فقیره.ببین من تقریبا در ذهن خودم یک گیبزا و ساراندور بیابانی ساختم و شاید این زیاد با چیزی که در ذهنت است مطابقت نداشته باشد.ماش مثلا میگفتی که هوا خنک است یا گرم.یا اینکه شهر هایی که درش میروند بیابانی اند یا جنگلی.این کمی قلقلکم میدهد.
البته ببین خوشبختانه نکته ی خوب این است که داستانت توصیف اضافه و زیادی ندارد.چون توصیف یک شمشیرش دو لبه است،هم دشمن را میبرد و خود را.مثلا یکی از مشکلات بد تالکین توصیفات باشکوه ولی زیاد و خسته کننده اش است.
در مورد شخصیت پردازی نیز باید بگویم که در مورد شخصیت های فرعیت خوب عمل کرده ای و به آنها خوب پرداخته ای ولی در مورد شخصیت های اصلیت زیاد نمیتوانم بگویم خوبند یا نه.جان زیاد نمیتواند من مخاطب را با خود همراه کند و باعث شود که من همذات پنداری کنم.در ضمن تالیاس نیز زیاد شخصیت کامل و جالبی ندارد.
توصیه میکنم اگر خواستید به لینک زیر بروید،کمی بهتان کمک میکند:
http://btm.bookpage.ir/thread1407.html
اگر م خواستی چند داستان کوتاه خیال انگیز بخونی هم بد نیست.مثلا کتاب های خانوم عرفان نظر آهاری رو خواستی بخر و بخوان.شخصیت پردازی(گرچه به نظرم شبیه تیپ سازیند)جالبی دارند.و تقریبا خیلی راحت مخاطب را با خود همره میکنند.
اکشن و ایده:
در مورد اکشن جاد.گری یک چیزی را از همین اول میگویم:من زیاد از اکشن جادوگری خوشم نمیاد.البته شاید به خاطر اینه که تا الان چیز های زیاد جالبی(به استثنای شبح و اربابان زمین) که اکشن جادوگری قشنگی داشته باشند نخوانده ام.حتی هری پاترم که الان دارم بهش نگاه میکنم و میبینم،زیاد چیز هیجان انگیزی(فقط در زمینه ای کشن این را میگویم.)
در مورد داستان تو هم تا الان ایده ی اکشن جدیدی یا پردازی خوب ایده های قدیمی حداقل در همان یک قسمت مبارزه تالیاس با آنپو ها پیدا نکردم.ببین ایده در اکشن به نظرم خیلی مهمه که تو ی چیز جدید تر و بیشتر از پرتاب دو سه تا باریکه ی نور به طرف ملت رو کنی.
یا اینکه حداقل پردازش بهتری با وجود ایده های قدیمی داشته باشی.
من توصیه میکنم یا ابعاد ویرانگری جادوگریت را زیاد کنی یا اینکه مانند بازی های شوتر اول شخصش بکنی.به نظرم چیز جالبی میشود.
در مورد ایده ی داستانتم باید بگم که ایدت نسبتا کلیشه ایه-مثل هری پاتر و ارباب حلقه ها-ولی تا الان پردازش نسبتا خوبی داشتی و توانستی بیشتر ایده هایت را رو کنی.در ضمن فکر میکنم جهان داستانت ساخت خودت است.
جمع بندی:
سپاهیان آشوب یک داستان پرکشش و جذاب است که با وجود یکسری ضعفی که دارد توانسته خواننده را با خود همراه کند.
یا علی

در اول یه تشکر میکنم از امیر خان که داستان منو لایق نقد خودش دونست و با پیشنهاد و انتقاداتش منو راهنمایی میکنه
در مورد صفحه ارایی باید بگم که من هیچ تجربه ای ندارم و تمام این کارا رو کیمیا انجام میده نظراتتو بهش میگم اگه تونست انجام بدهkimeia@
در مورد نثر هم من به مقدار خیلی زیادی روون بودن اونو به ویراستارام مدیونم که واقعا به من کمک میکنند(بیشتر از چیزی که یه ویراستار انجام میده) و باید از اونا تشکر کنم ولی در نهایت خوشحالم که این یه نقطه قوت بود از نظرت
خب آره قبول دارم که داستان یه مقدار سریع رفت جلو که بخاطر جریانایی که خوندین یهویی شد ولی از این فصل داستان کمی کند تر میشه و زوایای دیگه ای هم از داستان میبینید در مورد لباس هم زمان بهتری توی نظرم نیومد که جان بیاد خرید کنه اونم در ادامه میخونید چرا
توصیف و شخصیت پردازی:
شهر زادگاه جان رو گفتم که نزدیکیش یه جنگلی هست که تالیاس توش زندگی میکرد ولی به نظرم اومد وسط اون جریانا بخوام توصیف بیششتری بکنم به روند داستان کمی لطمه میزنه و اینکه عجله هم داشتند اما در مورد پایتخت کاملا قبول دارم
فعلا جان کسی نیست جز یه یتیم دزد که با یه جادوگر مرموز همراه شده و حرف زیادی نداره اما کم کم شخصیت جان شکل میگیره
ایده:
خب واقعا به نظر خودم کلیشه ای نیست ولی اینو نویسنده نمیتونه بگه پس من به نظرت احترام میزارم و قبول میکنم
من بیشتر اکشن جادوگری هامو توی جلد یا جلد های بعدی رو میکنم ولی داستان از میانه که بگذره اکشن تر میشه
آره جهان کاملا ساخته ذهنمه و فانتزیه

بازم ممنون


   
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 994
 

almatra;15535:
به نام خدا
نقدی بر سه فصل ابتدایی سپاهیان آشوب نوشته سینا مزارعی
خوب بازم من و بازم یه نقد دیگر بر داستانی دیگر.
اول از همه باید بگویم که خوشحالم آقا سینا هم دارند کم کم به جریان داستان نویسی اینترنتی وارد میشوند.جریانی که فعلا با داستان مرتضی و سورن و رضا(نمیدونم خودمم توی این لیست قرار میگرم یا نه) در حال پیشروی است.
دوم اینکه بنده طی دلایل ایکس و ایگرگ و زد تصمیم گرفتم که نحوه ی نقد کردنم را تغییر دهم.که به این قراره که دیگه از نمره دادن خبر خاصی نیست و اینجانب سعی کردم نقدم را اصولی تر و بر پایه ی چیز های حقیقیی که در داستان دیدم انجام دهم.البته در بعضی از جاها هم نمیشه دیگه کاریش کرد،در نتیجه قسمتی از نظر شخصی من را هم خواهید دید.
سوم اینکه داستانی که در پیش روی شماست اثر یک نویسنده ی جوان است.ببینید نویسنده شدن و به کاغذ آوردن ایده هایتان خیلی دل میخواهد،حالا هر کیفیتی کهمیخواهد داشته باشد.آدم های کمی به نظرم توی دنیا هستند که میان و دست به قلم میبرند.یادتان باشد این خودش خیلی است.
چهارم اینکه چون من طراحی کاور این داستان را بر عهده گرفتم درباره اش نقدی نمیکنم.
پنجم این که اگر من نکته ای میگویم،صرفا یک پیشنهاد است و هر کس که میخواهد عمل کند و هر کس که نمیخواهد نکند.
صفحه آرایی:
صفحه آرایی در سطح خوبی دارد و مخاطب را دل زده نمیکند.ولی خوب میتوانست بهتر باشد این دالبور های متعدد کمی فضا را خشن کردند و زیاد اون حس کهن رو القا نمیکنند.اگر خودت صفحه آرایی را در دست داری توصیه میکنم اگر خواستی در قسمت آرت یکی از حاشیه های صد تا صد و بیست رو انتخاب کن.فضا رو بهتر میکنه.(اگر خواستی برایم پیغام خصوصی بفرست تا چند نمونه فایل ورد با حاشیه نویسی های مختلف برایت بفرستم.
دیگر اینکه فونت هم خیلی خوب و درست انتخاب شده است،نه زیاد درشت است و نه زیاد ریز،از فونت های عجیب و غریب هم زیاد استفاده نشده است.که همین خودش یه نکته ی مثبت است.
ولی یک توصیه دیگ میکنم خواستی عمل کن.
میتوانی از فونت انتظار ظهور برای سر فصل هات و سر متنات استفاده کنی.سر قسمت هایی هم که مثلا ورد گویی دارد انجام میشود فونت آندلس را پیشنهاد میکنم و در جاهاییی که مثلا شخصیتت در حال کتاب خواندن است فونت اربعین یا خط خطی رو پیشنهاد میکنم.
تو میتونی فونت ها رو از سایت زیر بگیری:
http://www.fontyab.com/
نثر و پیرنگ:
داستان تو واقعا نثر خوبی دارد و این نشان از قلم توانایت است.کلمات خوبی را برای هر کاری انتخاب کرده ای و همین خودش یک نقطه ی قوت است،یعنی تو اشراف خوبی بر فضای داستانت داری و میدانی که مثلا برای گفتن اینکه جان به کجا ها رفت از چه کلماتی استفاده کنی که مناسب او زمان و حال باشند.ولی چند نکته ی دیگر که خواستی عمل کن:
1-ببین هر داستان گروه کلماتی خاص خودش را میطلبد،مثلا یک رمان تاریخی و قرون وسطایی کلمات فاخر و جملات اشرافیی را میطلبد.یا اینکه در یک داستان خیال گونه داستانت به کلماتی شاعرانه و دارای تشبیه و استعاره و دو پهلو نیاز دارد.البته این یک قانون محض نیست و میتوان ازش تخطی هم کرد.
2-اگر خواستی این مورد را انجام بده،با توجه به شخصیت نثری که فرد با آن حرف میزند را انتخاب کن.این خیلی به کیفیت داستان و شخصیت پردازی کمک میکند.
در مورد پیرنگ هم زیادنمیتونم با خواندن سه فصل نظر بدم ولی اینطوری که معلومه ضرباهنگ داستانت رو حفظ کردی و توانستی به توازنی میان اکشن و درام برسی(در مورداکشن بیشتر صحبت میکنم.)
ولی چیزی که کمی قلقلکم میده اینه که داستانت کمی سریع پیش میرود.البته ببین چیزی که میگم رو خواستی عمل کنا هیچ اجباری نیست.
ببین حرکت در فصل سوم و رسیدن به یکسری لباس خفن اونم در سه(چهار)فصل کمی عحیب و غریبه.گرچه ببین بهخاطر نثر خوبت این سرعته زیاد توی ذوق نمیزنه.
توصیف و شخصیت پردازی:
داستانت نسبتا از نظر توصیفی فقیره.ببین من تقریبا در ذهن خودم یک گیبزا و ساراندور بیابانی ساختم و شاید این زیاد با چیزی که در ذهنت است مطابقت نداشته باشد.ماش مثلا میگفتی که هوا خنک است یا گرم.یا اینکه شهر هایی که درش میروند بیابانی اند یا جنگلی.این کمی قلقلکم میدهد.
البته ببین خوشبختانه نکته ی خوب این است که داستانت توصیف اضافه و زیادی ندارد.چون توصیف یک شمشیرش دو لبه است،هم دشمن را میبرد و خود را.مثلا یکی از مشکلات بد تالکین توصیفات باشکوه ولی زیاد و خسته کننده اش است.
در مورد شخصیت پردازی نیز باید بگویم که در مورد شخصیت های فرعیت خوب عمل کرده ای و به آنها خوب پرداخته ای ولی در مورد شخصیت های اصلیت زیاد نمیتوانم بگویم خوبند یا نه.جان زیاد نمیتواند من مخاطب را با خود همراه کند و باعث شود که من همذات پنداری کنم.در ضمن تالیاس نیز زیاد شخصیت کامل و جالبی ندارد.
توصیه میکنم اگر خواستید به لینک زیر بروید،کمی بهتان کمک میکند:
http://btm.bookpage.ir/thread1407.html
اگر م خواستی چند داستان کوتاه خیال انگیز بخونی هم بد نیست.مثلا کتاب های خانوم عرفان نظر آهاری رو خواستی بخر و بخوان.شخصیت پردازی(گرچه به نظرم شبیه تیپ سازیند)جالبی دارند.و تقریبا خیلی راحت مخاطب را با خود همره میکنند.
اکشن و ایده:
در مورد اکشن جاد.گری یک چیزی را از همین اول میگویم:من زیاد از اکشن جادوگری خوشم نمیاد.البته شاید به خاطر اینه که تا الان چیز های زیاد جالبی(به استثنای شبح و اربابان زمین) که اکشن جادوگری قشنگی داشته باشند نخوانده ام.حتی هری پاترم که الان دارم بهش نگاه میکنم و میبینم،زیاد چیز هیجان انگیزی(فقط در زمینه ای کشن این را میگویم.)
در مورد داستان تو هم تا الان ایده ی اکشن جدیدی یا پردازی خوب ایده های قدیمی حداقل در همان یک قسمت مبارزه تالیاس با آنپو ها پیدا نکردم.ببین ایده در اکشن به نظرم خیلی مهمه که تو ی چیز جدید تر و بیشتر از پرتاب دو سه تا باریکه ی نور به طرف ملت رو کنی.
یا اینکه حداقل پردازش بهتری با وجود ایده های قدیمی داشته باشی.
من توصیه میکنم یا ابعاد ویرانگری جادوگریت را زیاد کنی یا اینکه مانند بازی های شوتر اول شخصش بکنی.به نظرم چیز جالبی میشود.
در مورد ایده ی داستانتم باید بگم که ایدت نسبتا کلیشه ایه-مثل هری پاتر و ارباب حلقه ها-ولی تا الان پردازش نسبتا خوبی داشتی و توانستی بیشتر ایده هایت را رو کنی.در ضمن فکر میکنم جهان داستانت ساخت خودت است.
جمع بندی:
سپاهیان آشوب یک داستان پرکشش و جذاب است که با وجود یکسری ضعفی که دارد توانسته خواننده را با خود همراه کند.
یا علی

اميرحسين اين همه متن رو براي سه فصل نوشتي؟؟؟؟؟؟؟
من كه ميگم اول بايد كمي صبور باشيم كه اول حدود 10 فصل بده تا بتونيم نظر نسبتا قطعي بديم....
به هر حال دستت درد نكنه


   
sina.m reacted
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

سلام مجدد:10:
من بلاخره فرصت کردم این کتاب رو بخونم:9:
و با کسب اجازه از مدیر محترم بخش نقد سایت یه سری نکته کوچولو رو میگم:8:
اول تبریک به خاطر نوشتت واقعا خوبه و میتونه بهتر بشه:53:
دوم: من یه جورایی عادت دارم خط به خط نقد میکنم بنابراین خط به خط کپی میکنم مقدمه فصل اول و دوم ...
خب بلاخره گردونه گردید و ما به سینای عزیز و سپاهیان آشوبش رسیدیم:23:
ضمن خسته نباشید به سینای عزیز نقد رو از مقدمه شروع میکنم.
با یاداوری اینکه هدف از نقد انتقاد نیست بلکه کمک کردنی است هرچند کوچک به نویسندگان سایت برای بهتر شدن
اینم بگم که بنده اندکی زیادی فوضول تشریف دارم پس اگه به همه چی فوضولی میکنم پیشاپیش طلب عفو دارم.:77:

از مقدمه شروع میکنم
داستان با یک پیشگویی شروع میشه. یک پیشگو که داره آینده فردی رو پیشگویی میکنه.
اولین ایرادی که توی مقدمه وبعدا توی داستان میبینم در زمینه دیالوگهاست.دیالوگها در داستان نویسی یا خیلی ادبی و رسمی است یا خیلی امروزی به عنوان مثال صفحه سوم مقدمه : به نظرت به امتحانش می ارزه؟ این یک جمله کاملا خودمانی است.خط بعدی اما در جواب میشنویم " هیچ وقت نمیشود نظر قطعی داد"
این اشکالی هست که چندین جا دیدم.مثلا در صفحه بعد عینا تکرار شده
اشکال تایپی در مقدمه: آروزوها
خب مقدمه تموم شد. میشه گفت نقشه ی اولیه داستانه و باید ببینیم ازش در فصول داستان چی در میاد.به شدت کنجکاوم

فصل اول:
خط اول: زنها و مردها و بچه ها...این سه تا ها کنار هم رو به نحوی اگه بشه تغییر داد جذاب تره چون تکرار به این صورت زیاد توی نگارش تایید شده نیست.
صفحه دوم :باید هر نفر روزانه.... فعل بدهد به میداد اگه عوض بشه بهتره
استفاده از کلمه امثال فارسی نیست میتونی بگی بچه هایی مثل ما هم قشنگ تره هم فارسی تر( آدم فوضول تر از من دیده بودی؟)
خب من به این سه تا دزد کوچولو علاقه مند شدم.قوانین امپراتوری درباره آزمون و شرایط افراد رو خیلی خوب و واضح گفتی فقط اینکه کاش یه کمی هم قبلش درباره پناهگاه و شرایط زندگی مردمی که تو آزمون شرکت نکرده بودن میگفتی.یعنی توضیح دادی پناهگاه چه جوریه اما چرا این بچه ها اونجان؟
توضیح اینکه من دارم خط به خط میخونم و نظراتم رو تایپ میکنم ممکنه بعدا گفته باشی
درباره جولیا گفتی چهره ی جذابی داشت اما در توصیف چهره تا اینجا فقط رنگ چشمانش گفته شده یه کم از این جذابیت رو بگی خیلی خوب میشه درباره رابرت هم همینطور

روی هم رفته فصل خیلی خوبی بود. دقیق و فکر کرده نوشته شده بود فقط یه نکته داشت اونم اینکه درباره کشتار اخر فصل ...جان جلوی در بود اما صدا رو نشنید؟ این یه کم عجیبه این همه ادم کشته شدن
و به این سرعت بیست جفت چشم رو شمرد؟ اونم در حالت شوکه شده

فصل دوم
تلپاتی؟ تلپاتی یه عمل ذهنی هست و ارتباط دوتا ذهن رو میگن جابه جایی بدن یه چیز دیگه بود ها
خیلی خیلی خوب ...فقط یه چیز جان چطور اینقدر راحت به این دو مرد غریبه اعتماد میکنه؟
یه چیز دیگه درباره توصیف ها هست.توصیف چهره ها یا توصیف جاهایی که جان داره فرار میکنه محله ها مثلا از روی یه چیزی بپره پاش به یه چیز گیر کنه به یه نفر با لباس کهنه که ریش درازی داشت تنه بزنه....یه چیزایی که فضا رو قابل لمس تر کنه.

روی هم رفته تا اینجا به شدت کنجکاوم ببینم بعدا چه میکنی مطمئنم داستان جذابی از آب در میاد.برخلاف گفته بعضی از دوستان که میگن باید تا ده فصل صبر کنی من فکر میکنم قلم یه نویسنده مشخص میکنه کارش چطوری در میاد.البته نمیشه زحمات ویراستاران عزیز رو نادیده گرفت.دست هرسه تون درد نکنه. پس ادامه بده که ما منتظریم


   
sina.m and Anobis reacted
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 994
 

proti;15586:

خیلی خیلی خوب ...فقط یه چیز جان چطور اینقدر راحت به این دو مرد غریبه اعتماد میکنه؟

سميه جان فكر كنم اين اعتماده منطقي باشه.....
چون هم جونش رو نجات داد و هم اينكه اون الان تنها شده بود و نياز داشت كه با يكي باشه حالا چه موردي بهتر از فردي كه كمكش كرده بود.....
اون قسمت معجون هم كاملا منطقي بود...... تالياس براش توضيح داده بود كه اينكار رو براي نجات دوستانش ميكنه......بخاطر همين قبول كرده بود....


   
sina.m and sina.m reacted
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

Anobis;15590:
سميه جان فكر كنم اين اعتماده منطقي باشه.....
چون هم جونش رو نجات داد و هم اينكه اون الان تنها شده بود و نياز داشت كه با يكي باشه حالا چه موردي بهتر از فردي كه كمكش كرده بود.....
اون قسمت معجون هم كاملا منطقي بود...... تالياس براش توضيح داده بود كه اينكار رو براي نجات دوستانش ميكنه......بخاطر همين قبول كرده بود....

خب اون بخش معجونش به خاطر دوستاش قابل قبوله
اما شخصا فکر میکنم اعتمادش برای پیروی از ادمیک ه نمیشناخته جای سوال داره
ها من دارم فصل سوم رو میخونم:21:


   
sina.m and Anobis reacted
پاسخنقل‌قول
sina.m
(@sina-m)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 390
شروع کننده موضوع  

proti;15591:
خب اون بخش معجونش به خاطر دوستاش قابل قبوله
اما شخصا فکر میکنم اعتمادش برای پیروی از ادمیک ه نمیشناخته جای سوال داره
ها من دارم فصل سوم رو میخونم:21:

واقعا برام شکه کننده بود که بانو سمیه از داستانم تعریف کنه یا اصلن وقت بزاره بخونتش.ممنون
در مورد اعتماد بگم. جان دیگه هیچکسو نداره و همه توی پناهگاه مردن و دوستاشم که رفتن ارتش. از اونطرف بهش حمله میشه و طلسمشم میکنن. یکی نجاتش میده. فکر کنم قابل قبول باشه که به حرف های تالیاس توجه کنه و بهش اعتماد پیدا کنه. اخه به چشم دیده بود که دنبالشن
در مورد صدا هم بگم وقتی جان رسید همه مرده بودن دیگه. صدایی نبود که بخواد بشنوه

فصل سوم رو هم خوندی یه نظر کوچولو بدی عالیه. مرسی


   
Ali and milad.m reacted
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

واقعا برام شکه کننده بود که بانو سمیه از داستانم تعریف کنه یا اصلن وقت بزاره بخونتش

مگه من دل ندارم؟:23:
خیلی وقت بود میخواستم بخونم فرصت نمیشد امروز کودتا کردم

ر مورد صدا هم بگم وقتی جان رسید همه مرده بودن دیگه. صدایی نبود که بخواد بشنوه

مشکل من همینه جان با رابرت و جولیا رفت که اونا وسایلشون رو بردارن یعنی رفتن توی پناهگاه
بعد دو دقیقه اومد بیرون خداحافظی
و همه مردن بدون سر و صدا

فصل سوم رو هم خوندی یه نظر کوچولو بدی عالیه

چشم


   
لینک دانلود, milad.m, sina.m and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
milad.m
(@milad-m)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

خب سینا جان داستان جالبی هستش و من دارم ادامش میدم . :69:
منتظر فصل چهارمش هستم :5:
نقد ها و توضیحات رو بزرگان قبل از من دادن امیدوارم بهترین بشی . :41:
موفق باشی دوست عزیز :53:


   
پاسخنقل‌قول
ahoora
(@ahoora)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 48
 

فصل بعدی کی میاد


   
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 994
 

سينا دوم نخواي از سيناي اول تقليد كني و بعد بخواي دير به دير فصل بدي ها.......
يعني خودم با دو لول ميام براتا.......


   
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

سلام مجدد
من یه پیام برای همه نویسندگان تو خصوصی زدم انگاری الان باید تاپیک به تاپیک تکرار کنم

لطفا همزمان با اومدن فصل جدید لینک صفحه داستانتون و اسم فصل جدید رو برام شخصی کنید که توی کانال سایت قرار بگیره
مرسی


   
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

سینا میخوای مثل اون یکی سینا دیر فصل بدی؟
یو دید تاپیکت رو سه قفله کردما!!!!!!!!!!!!!!!


   
sina.m and sina.m reacted
پاسخنقل‌قول
sina.m
(@sina-m)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 390
شروع کننده موضوع  

:دی فکر کنم تازه 2 هفته شده ها:دی من دوشنبه هفته قبل فصل رو رسوندم اما ویراستار(barsavosh) کمی گرفتاره کمی طول میکشه. احتمالا هفته اینده گذاشته میشه


   
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 994
 

سينا ادامش قرار نيست بياد؟؟؟؟؟:45:
اگه نياد خودم:(s1211):
تنها دو روز مهلت داري تا فصل جديد رو آپلود كني:1s4:وگرنه خونت پاي خودت:06:
sina.m

خب بهتره از موقغيت استفاده ببرم و بپرسم كه بانو مهرنوش، چه موقع قرار امتياز ها رو اعلام كنيد؟ mehr


   
sina.m and hsaberi592 reacted
پاسخنقل‌قول
sina.m
(@sina-m)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 390
شروع کننده موضوع  

Anobis;16288:
سينا ادامش قرار نيست بياد؟؟؟؟؟:45:
اگه نياد خودم:(s1211):
تنها دو روز مهلت داري تا فصل جديد رو آپلود كني:1s4:وگرنه خونت پاي خودت:06:
@sina.m

خب بهتره از موقغيت استفاده ببرم و بپرسم كه بانو مهرنوش، چه موقع قرار امتياز ها رو اعلام كنيد؟ @mehr

:دی
دو روز فکر نکنم بشه چون اگه همین الان هم barsavosh فصل رو برسونه از اونجایی که kimia فقط ساعات اداری هستش میره برا شنبه یک شنبه
این تعطیلات کلا حس حال کار رو از همه گرفته:دی


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 6 / 18
اشتراک: