Header Background day #28
معرفی کتاب: کیمیاگر
 
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

معرفی کتاب: کیمیاگر

14 ارسال‌
9 کاربران
62 Reactions
4,717 نمایش‌
R-MAMmad
(@r-mammad)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 555
شروع کننده موضوع  

کیمیاگر

تالارگفتمان 1تالارگفتمان 2

اطلاعات اولیه کتاب

نام کتاب
کیمیاگر
نویسنده پائولو کوئلیو
مترجم آرش حجازی(انتشارات کاروان)، سوسن اردکانی(نگارستان کتاب)
زبان فارسی
تعداد صفحات 178

با تشکر از مهراد عزیز برای تایپ متون. :53:


مقدمه
کیمیاگر کتابی را که یکی از مسافرین کاروان آورده بود، بدست گرفت. جلد نداشت، اما توانست نام نویسنده اش را پیدا کند: اسکار وایلد. همچنان که کتاب را ورق میزد، به داستانی درباره ی نرگس برخورد.
کیمیاگر افسانه ی نرگس را میدانست، جوان زیبایی که هرروز میرفت تا زیبایی خود را در دریاچه ای تماشا کند. چنان شیفته ی خود می شد که روزی به درون دریاچه افتاد و غرق شد. درجایی که به اب افتاده بود، گلی رویید که نرگس نامیدنش.
اما اسکار وایلد داستان را چنان به پایان نمی برد.
می گفت وقتی نرگس مرد، اوریاد ها -الهه های جنگل- به کنار دریاچه امدند ه از یک دریاچه ی آب شیرین، به کوزه ای سرشار از اشک های شور تبدیل یافته بود.
اوریاد ها پرسیدند: چرا می گریی؟
دریاچه گفت: برای نرگس می گریم.
اوریاد ها گفتند: آه شگفت آور نیست که برای نرگس می گریی.. و ادامه دادند:
هرچه بود، باآنکه همه ی ما همواره در جنگل در پی اش می شتافتیم، تنها تو فرصت داشتی از نزدیک زیبایی اش را تماشا کنی.
دریاچه پرسید: مگر نرگس زیبا بود؟
اوریاد ها، شگفت زده پاسخ دادند: کی میتواند بهتر از تو این حقیقت را بداند؟هرچه بود، هر روز در کنار تو می نشست
دریاچه لختی ساکت ماند. سر انجام گفت: من برای نرگس می گریم، اما هرگز زیبایی او را در نیفته بودم. برای نرگس می گریم، چون هربار از فراز کناره ام به رویم خم می شد، میتوانستم در اعماق دیدگانش، بازتاب زیبایی خود را ببینم.
کیمیاگر گفت: چه داستان زیبایی.
قسمتی از متن کتاب
نام جوان سانتیاگو بود. هنگامی که با گله اش به جلوی کلیسای کهن و متروکی رسید، هوا دیگر داشت تاریک میشد . مدت ها بود که سقف کلیسا فرو ریخته بود و انجیر مصری عظیمی ،درست در مکانی روییده بود که پیش از ان،انبار لباسها و اشیا متبرک بود.
تصمیم گرفت شب را همان جا به سر ببرد.صبر کرد تا تمام گوسفندان از دروازه ی ویرانش وارد شوند ،وسپس چند تخته را به گونه ای گذاشت که نتوانند در طول شب بگریزند.در ان ناحیه گرگ نبود، اما یکبار یکی از جانوران در طول شب گریخته بود و سراسر روز بعد را به جست و جوی گوسفند گم شده گذرانده بود.
زمین را با خرقه اش پوشاند و دراز کشید،به جای بالش از کتابی استفاده کرد که خواندنش را تمام کرده بود.پیش از خواب به خودش یاداوری کرد که باید شروع به خواندن کتابهای ضخیم تری کند: هم خواندنشان بیشتر طول میکشید هم به هنگام شب بالش های راحت تری بودند.
وقتی بیدار شد ،هوا هنوز تاریک بود. به بالا نگرسیت ستارگان را دید که از میان سقف نیمه ویران می درخشیدند.
فکر کرد: دلم می خواهد کمی دیگر بخوابم.
همان رویای هفته ی پیش را دیده بود و دوباره پیش از پایان رسیدنش، بیدار شده بود.
برخاست و جرعه ای نوشید.سپس چوب دستی اش را برداشت و شروع کرد به بیدار کردن گوسفندانی که هنوز خفته بودند.متوجه شده بود که همزمان با بیدار شدن خودش، بیشتر آن جانور ها نیز بیدار می شوند.گویی نیروی مرموزی بود که زندگی او را بازندگی آن گوسفندان که دوسال بود همراهش زمین را در جست و جوی اب و غذا در می نوردیدند، پیوند می داد. آرام گفت: آنقدر به من عادت کرده اند که حتی برنامه ی زمانی من را هم می شناسند.لحظه ای تامل کرد و اندیشید که شاید برعکس؛ او بود که با برنامه ی زمانی گوسفندها عادت کرده بود.
اما چند گوسفند هم بودند که کمی بیشتر طول می کشید تا بیدار شوند.
جوانک با چوب دستی اش یکی یکیشان را بیدار کرد و هریک را به نام خواند.همیشه مطمئن بود گوسفندان میتوانند صحبت هایش را بفهمند. به همین خاطر گاهی عادت داشت بخش های جالب کتاب را برایشان بخواند یا درباره ی انزوا و شادی و زندگی یک چوپان در دشت صحبت کند، و آخرین خبر ها را از شهر های پشت سر گذاشته برایشان تعریف کند.
اما از دوروز پیش، موضوع صحبتش فقط یک چیز بود: یک دختر جوان، دختر بازرگانی که در شهری که تا چهار روز دیگر به آن می رسید. تنها یکبار به آن شهر رفته بود: سال پیش. بازرگان صاحب یک پارچه فروشی بود و برای اجتناب از تقلب، دوست داشت پشم گوسفندها را پیش روی خودش بچینند. دوستی مغازه را به چوپان نشان داد، و او هم گوسفند هایش را به آنجا برده بود.
*
به بازرگان گفت :باید کمی پشم بفروشم.
مغازه شلوغ بود و بازرگان از چوپان خواست تا عصر صبر کند. جوان در پیاده روی جلوی مغازه نشست و از خورجینش کتابی بیرون اورد .
صدای زنانه ای در کنارش گفت: نمی دانستم چوپان ها هم میتوانند کتاب بخوانند.
دختر با چهره ی مشخص اندلسی بود ،با موهای سیاه و انبوه،و چشمهایی که به گونه ای گنگ ،فاتحان مور کهن را به یاد می اورد .
جوان پاسخ داد:چون از گوسفندها بیشتر می اموزند تا از کتاب ها.
بیشتر از دو ساعت باهم صحبت کردند.دختر تعریف کرد که دختر بازرگان است و از زندگی در ان شهرک سخن گفت که هر روزش شبیه به رز دیگر است.چوپان از دشت های اندلس گفت و از تازی ترین چیزهایی که در شهر های سر راهش دیده بود. از اینکه مجبور نبود همواره با گوسفندها صحبت کند خوشحال بود.دخترک با لحنی متکبرانه پرسید: خواندن را چطور یاد گرفتید؟
جوان پاسخ داد:مثل همه ی مردم،در مدرسه.
- پس اگر خواندن بلدید،چرا فقط یک چوپان هستید؟

جوانک بهانه ای اورد تا به ان پاسخ ندهد. مطمئن بود دخترک هرگز نمی فهمد.به بازگو کردن داستانهای سفر هایش ادامه داد،و ان چشمهای کوچک مُور،از شدت هیجان باز بسته می شدند.با گذشت زمان، پسرک کم کم ارزو میکرد که ان روزهرگز به پایان نرسد ،و پدر دختر تا مدت ها گرفتار بماند و از او بخواهد تا سه روز دیگر منتظر بماند.دریافت چیزی را احساس میکند که هرگز تجربه نکرده است:میل به ان که برای همیشه در یک شهر بماند.با ان دختر مو سیا،هیچ روزی به روزهای دیگر شبیه نمی بود.

اما سرانجام بازرگان امد و از او خواست پشم چهار گوسفند را بچیند.سپش مبلغی را که می بایست ،پرداخت و از او خواست سال بعد به انجا بازگردد.


اینک تنها چهار روز مانده بود تا دوباره به همان شهرک برسد. هم زمان هم هیجان زده هم مردد بود:شاید دخترک دیگر او را از یاد برده بود.چون چوپان های بسیاری برای فروختن پشم به انجا می رفتند.
به گوسفندهایش گفت :«مهم نیست من هم دخترهای دیگری را در شهرهای دیگر میشناسم .»
اما در ژرفای دلش می دانست مهم است ،وچوپانها نیز همچون دریانوردها و خرده فروش های دوره گرد،همواره شهری را می شناسند که در ان کسی می زید که میتواند کاری کند تا شادی تنها سفر کردن در جهان را از یاد ببرد.


   
xxxNeMeSiSxxx، wizard girl، فرشید و 22 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
حسین
(@hossein-72)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 803
 

ممنون ممد برای معرفی!!!!تالارگفتمان 3

ممد جان ، کتاب رو میزاری برای دانلود یا خودم تاپیکش رو بزنم؟؟؟:7:

پی.نوشت 1 : برای دانلود یه تاپیک دیگه بزن و لینکش رو اینجا بزار:1:

پی.نوشت 2 : من این کتاب رو قبلا آپلود کرده بودم و داخل فراسوی ذهن گذاشته بودم برا همین لینکش رو به صورت اختصاصی دارم ، اگر میخوای بگو تا لینکش رو بدم بهت.:53:


   
xxxNeMeSiSxxx، wizard girl، ehsanihani302 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
 

سلام
کتاب کیمیاگر رو خیلی وقت پیش خوندم
عالی بود.از اون کتاب هایی که ارزش چند بار خوندن رو برام داشت
البته اگه الان قرار بود بخونمش قضیه فرق میکرد
ممنون از معرفی ممد:3:


   
wizard girl و R-MAMmad واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
حسین
(@hossein-72)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 803
 

کسی از بچه ها اطلاع داره که آیا اسکن یا نسخه تایپی جلد های تو نت هست یا نه؟؟؟؟ (یه سایت نسخه تایپی رو آماد کرده ولی به خاطر ناشر کتاب و.... کتاب رو فعلا ارائه نکرده)


   
wizard girl و R-MAMmad واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
JuPiTeR
(@jupiter)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1626
 

H.O.S.S.E.I.N;15826:
کسی از بچه ها اطلاع داره که آیا اسکن یا نسخه تایپی جلد های تو نت هست یا نه؟؟؟؟ (یه سایت نسخه تایپی رو آماد کرده ولی به خاطر ناشر کتاب و.... کتاب رو فعلا ارائه نکرده)

تا جایی که یادمه انتشارات کاروان رو جمع کردن، بخاطر همین آرش حجازی که مترجم کتابا بود کل کتابا رو مفتی گذاشتن، هم توی سایت خوده آرش حجازی هست هم توی سایت پائولو کوئلیو(ولی فیل.تره)


   
پاسخنقل‌قول
R-MAMmad
(@r-mammad)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 555
شروع کننده موضوع  

H.O.S.S.E.I.N;15826:
کسی از بچه ها اطلاع داره که آیا اسکن یا نسخه تایپی جلد های تو نت هست یا نه؟؟؟؟ (یه سایت نسخه تایپی رو آماد کرده ولی به خاطر ناشر کتاب و.... کتاب رو فعلا ارائه نکرده)

تایپش رو؟
نمیدونم، نگشتم دنبالش ولی فک نکنم باشه

yasss;15820:
سلام
کتاب کیمیاگر رو خیلی وقت پیش خوندم
عالی بود.از اون کتاب هایی که ارزش چند بار خوندن رو برام داشت
البته اگه الان قرار بود بخونمش قضیه فرق میکرد
ممنون از معرفی ممد:3:

خواهش یاسی
من نخوندم، دارمش ولی نخوندم، میخونم نظزم رو میگم

H.O.S.S.E.I.N;15800:
ممنون ممد برای معرفی!!!!تالارگفتمان 3

ممد جان ، کتاب رو میزاری برای دانلود یا خودم تاپیکش رو بزنم؟؟؟:7:

پی.نوشت 1 : برای دانلود یه تاپیک دیگه بزن و لینکش رو اینجا بزار:1:

پی.نوشت 2 : من این کتاب رو قبلا آپلود کرده بودم و داخل فراسوی ذهن گذاشته بودم برا همین لینکش رو به صورت اختصاصی دارم ، اگر میخوای بگو تا لینکش رو بدم بهت.:53:

همممم اگه برات زحمتی نیست انجام بده اگر نه من انجامش میدم
ولی اون کیمیاگر که میگی ماله نیکلاس فلامن نیست؟ چون من ندیدم لینکی از این
خیلی خوب میشه اگر تاپیکش زده شه و لینکش رو بذاریم اینجا


   
wizard girl، ehsanihani302 و حسین واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Dark Knight
(@dark-knight)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 29
 

دوستان دقت کنید که انتشارات مترجم کتاب های پائولو کوئلیو مجوز ترجمه رو از ایشون خریده. بنابراین بر خلاف بقیه ی کتاب ها، آپلود کتاب های این نویسنده میتونه منجر به شکایت مترجم و دریافت خسارت و اینا بشه. لازمه ش اینه که فقط انتشاراتی بخواد این کار رو بکنه.
بنابراین برای حمایت از فرهنگ خریدن مجوز، سعی کنید این کتاب ها رو آپلود نکنید به نفع خودتونم هست

ویرایش: البته من فقط شنیدم که مجوز رو خریده. شاید هم نخریده باشه. ولی به نظرم فقط حدس اینکه شاید خریده باشن هم کافیه برای اینکه آپلود نشه


   
wizard girl، sossoheil82، ehsanihani302 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
حسین
(@hossein-72)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 803
 

MAMmad;15828:
همممم اگه برات زحمتی نیست انجام بده اگر نه من انجامش میدم
ولی اون کیمیاگر که میگی ماله نیکلاس فلامن نیست؟ چون من ندیدم لینکی از این
خیلی خوب میشه اگر تاپیکش زده شه و لینکش رو بذاریم اینجا

چی؟؟؟؟؟؟؟؟:13:تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5

من فک کردم نیکولاسه!!!!!!:65:تالارگفتمان 15تالارگفتمان 15تالارگفتمان 15تالارگفتمان 15

پی نوشت : کسی ازش نیکولاس خبر نداره ؟؟؟؟ امیر حسین برا این مجموعه چیکار کردین؟؟؟؟ JuPiTeR


   
ehsanihani302، R-MAMmad و R-MAMmad واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
carlian20112
(@carlian20112)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 705
 

بسیار ممنون به خاطر معرفی
داستان جالبی داره


   
R-MAMmad و R-MAMmad واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
JuPiTeR
(@jupiter)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1626
 

H.O.S.S.E.I.N;15837:
چی؟؟؟؟؟؟؟؟:13:تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5تالارگفتمان 5

من فک کردم نیکولاسه!!!!!!:65:تالارگفتمان 15تالارگفتمان 15تالارگفتمان 15تالارگفتمان 15

پی نوشت : کسی ازش نیکولاس خبر نداره ؟؟؟؟ امیر حسین برا این مجموعه چیکار کردین؟؟؟؟ JuPiTeR

جلد اولش رو ک تایپ کردیم ولی بقیه جلدها بخاطر اینکه از نشر بهنام زیاد تایپ کرده بودیم بیخیال شدیم و همون موقع ک بیخیال شدیم با نورا(مدیرتایپ دوران اژدها) صحبت کردیم و باقی جلدها رو برداشت


   
پاسخنقل‌قول
R-MAMmad
(@r-mammad)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 555
شروع کننده موضوع  

Dark Knight;15829:
دوستان دقت کنید که انتشارات مترجم کتاب های پائولو کوئلیو مجوز ترجمه رو از ایشون خریده. بنابراین بر خلاف بقیه ی کتاب ها، آپلود کتاب های این نویسنده میتونه منجر به شکایت مترجم و دریافت خسارت و اینا بشه. لازمه ش اینه که فقط انتشاراتی بخواد این کار رو بکنه.
بنابراین برای حمایت از فرهنگ خریدن مجوز، سعی کنید این کتاب ها رو آپلود نکنید به نفع خودتونم هست

ویرایش: البته من فقط شنیدم که مجوز رو خریده. شاید هم نخریده باشه. ولی به نظرم فقط حدس اینکه شاید خریده باشن هم کافیه برای اینکه آپلود نشه

هممم کاملا صحیح، تشکر بابت اطلاع رسانیت
خوده مترجم این کتاب رو به صورت اسکن داده بیرون، لینکش رو یافتم
پس همون روال معرفی رو برای این کتاب کامل در نظر میگیریم و ادامه نمیدیم
تشکر


   
wizard girl، xxxNeMeSiSxxx، Dark Knight و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
daren-shan
(@daren-shan)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 6
 

..................................


   
پاسخنقل‌قول
wizard girl
(@wizard-girl)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 697
 

کیمیا گر
اولین کتابی بود که منو با کتاب های پائولو کوئلیو

اشنا کرد ، واقع کتابی بسیار زیباست ، خوندنشو بهتون توصیه میکنم :دی


   
sossoheil82، xxxNeMeSiSxxx و xxxNeMeSiSxxx واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

منم همین الان خوندنش رو تموم کردم. واقعاً کتاب قشنگی بود
به همه توصیه میکنم بخوننش


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: