آگاهسازیها
پاککردن همه
پشت کنکوری ها
1
ارسال
1
کاربران
3
Reactions
3,717
نمایش
شروع کننده موضوع 1394/11/07 12:10
ادامه ی کلیات فلسفه ی پیش دانشگاهی 2
درس هشت
حكمت اشراق
1- سهروردي در سال 549 هجري قمري در قريهي سهرورد زنجان به دنيا آمد.
2- شيخ اشراق اصول فقه را نزد مجدالدين جيلي آموخت.
3- سهروردي براي تكميل معلومات خود از مراغه به اصفهان رفت.
4- شهاب الدين سهروردي با فخر رازي هم درس بود.
5- سهروردي در اصفهان نزد ظهيرالدين كتاب «بصائر» ابن سهلان را در منطق فرا گرفت.
6- صاحب طبقات الاطباء، ابن ابي اصيبعه ميباشد.
7- سهروردي در شهر اصفهان با افكار شيخ الرئيس آشنايي كامل يافت.
8- شيخ اشراق درس و بحث خود را در مدرسهي حلاويه آغاز كرد.
9- مؤلف كتاب نَزَهَه الارواح و روضه الافراح، شمس الدين محمد شهرزوري ميباشد.
10- شيخ اشراق در بيان مسائل بي باك بود.
11- دستور كشتن شيخ اشراق را صلاح الدين به ملك ظاهر داد.
12- سهروردي در زندان در سن 36 يا 38 سالگي بدرود حيات گفت.
13- حدود پنجاه كتاب و رساله از سهروردي به يادگار مانده است.
14- همهي كتاب هاي سهروردي آراسته به آيات قرآني و سرشار از احاديث ميباشد.
15- تذكره نويسان سهروردي را شيخ مقتول و پيروانش او را شيخ شهيد لقب داده اند.
16- سهروردي در پايان عمر خود سرنوشتي همانند سقراط داشت.
17- كتا ب سهروردي را ميتوان به چهار دسته مختلف تقسيم كرد.
18- كتاب هاي فلسفي سهروردي به زبان عربي نوشته شده است.
19- مهمترين اثر فلسفي سهروردي «حكمه الاشراق» ميباشد.
20- رساله هاي عرفاني شهاب الدين سهروردي به زبان پارسي وعربي تأليف شده است.
21- رساله هاي عرفاني سهروردي حاوي حكايات پر رمز و راز ميباشد.
22- عقل سرخ و لغت موران و كلمه التصوف از رسالههاي عرفاني سهروردي به شمار ميرود.
23- دعاها و مناجات نامه هاي سهروردي الواردات و التقديسات ناميده ميشود.
24- سهروردي دركتاب«حكمه الاشراق»به آرزوي ابن سينا در زمينهي
تحقق بخشيدن به حكمت مشرقي جامهي عمل ميپوشاند.
25- تلويحات و مقاومات و مطارحات از كتاب هاي صرفاً فلسفي سهروردي ميباشد.
26- سهروردي تحقيق فلسفي به شيوهي استدلالي محض را بي حاصل ميداند.
27- روش مشاء، عقلي و استدلالي ميباشد.
28- روش اشراقي علاوه بر عقلي و استدلالي،سير و سلوك قلبي را نيز ميپذيرد.
29- سهروردي سير و سلوك روحاني را بدون عقلي و استدلالي موجب گمراهي ميداند.
30- حكمت اشراق هم با حكمت مشاء و هم با عرفان متفاوت است.
31- سهروردي، فارابي و ابن سينا را از جمله كساني ميداند كه به معرفت ظاهري توجه كرده اند.
32- سهروردي كساني را كه هم به صور برهاني و هم به اشراق دست يافتهاندحكيم متأله ميخواند.
33- شيخ اشراق، حلاج و بوسهل تستري را از كساني ميداند كه به صور استدلالي و برهاني توجهي ندارند.
34- مكتب فلسفي سهروردي، حكمه الاشراق نام دارد.
35- شيخ اشراق حكيم واقعي را كسي ميداند كه دانش و بينش را با هم آميخته است.
36- حكمت الهي يونان و حكمت مشاء از منابع حكمت اشراق به حساب ميآيند.
37- سهروردي در ميان يونانيان براي فيثاغورث و امپدُكلس به ويژه افلاطون ارزش و احترام خاصي قائل بوده است.
38- سهروردي افلاطون را «امام الحكمه» و پيشواي حكماي اشراق ميداند.
39- شيخ اشراق، افلاطون را حكيمي اشراقي به حساب ميآورده است.
40- سهروردي مقام علمي ارسطو را ميستايد اما افلاطون را برتر از وي ميداند.
41- سهروردي بر ابن سينا خرده گرفته كه چرا سرمايهي عملي او را اندك شمرده است.
42- شيخ اشراق با حكمت مشاء و افكار ابن سينا آشنايي كامل داشت.
43- سهروردي از كتب عرفاني و رمزي ابن سينا حظّ بسيار برده است.
44- سهروردي قطعاتي از كتاب «الانصاف» ابن سينا را در دسترس داشته است.
45- شيخ اشراق به حكمت پارسي و شخص زرتشت توجه خاصي داشته است.
46- سهروردي در كتاب حكمه الاشراق از زرتشت با عنوان حكيم فاضل نام برده است.
47- شيخ اشراق برخي از اصطلاحات حكمت اشراق را از اوستا و منابع پهلوي گرفته است.
48- شهاب الدين سهروردي خود را خود را زنده كنندهي حكمت ايران باستان معرفي كرده است.
49- سهروردي دوگانه پرستان و پيروان ماني و مزدك را آشكارا نكوهش ميكند.
50- سهروردي حقيقت را امري واحد و منسوب به ذات الهي ميدانست.
51- سهروردي حقيقت را خورشيد واحدي ميداند كه به جهت كثرت مظاهرش تكثر نمييابد.
52- از نظر سهروردي، حقيقت در دل حكيم وطن دارد.
53- شيخ اشراق حقيقت را به شهر واحدي تشبيه ميكند كه باب هاي كثير دارد.
54- تفكر سهروردي نشانهي توانايي عظيم فرهنگ اسلامي در جذب انديشه هاي گوناگون است.
55- فلسفهي سهروردي برحقيقت نور و ظلمت استوار است.
56- كلمهي اشراق از يك طرف به معني نور و روشنايي ميباشد.
57- سهروردي، نور را حقيقتي واحد ميداند كه هم نور ظاهري و هم نور باطني را در بر ميگيرد.
58- فلسفهي اشراق برپايهي يك جغرافياي عرفاني استوار است.
59- در جغرافياي عرفاني، مشرق جهان نور يا جهان فرشتگان ميباشد.
60- منظور از مغرب وسطي افلاك و ستارگان مرئي است كه در آن نور و ظلمت به هم آميخته است.
61- غرض از مغرب كامل، جهان تاريكي يا عالم ماده است.
62- نور حقيقتي است ذاتاً روشن و روشنايي هر چيز وابستهي اوست.
63- سهروردي از واقعيت اشياء به «نور» تعبير ميكند.
64- سهروردي براي تبيين نظام آفرينش از قاعدهي «امكان اشرف» استفاده ميكند.
65- شيخ اشراق واجب الوجود را نور الانوار ميداند.
66- سهروردي فرشتگان بيشماري را كه در مراتب هستي وجود دارند «نور قاهره» مينامد.
67- بحث اثبات تجرد بعد خيال در انسان در گرو اثبات عالم مثال ميباشد.
68- حكماي بعد از سهروردي «انوار مدبره» را «عالم مثال» ناميده اند.
69- در اصطلاح سهروردي، ارباب انواع همان مُثُل افلاطوني است.
70- به نظر سهروردي، پيوند ميان موجودات بر اساس عشق فوق طبيعي است.
71- سهروردي از زاويهي معنوي و عرفاني به موجودات مينگرد.
72- علم صورتي از اشياء است كه در ذهن حاصل ميشود.
73- علم به اشياء خارجي از طريق صورت هاي ذهني، علم حصولي ناميده ميشود.
74- علم ما به صورت هاي ذهني و بدون واسطه،علم حضوري ناميده ميشود.
75- آنچه ذهن بدون واسطه به آن آگاهي يابد، معلوم بالذات است.
76- آنچه با واسطه به آن آگاهي مييابد، معلوم بالعرض ناميده ميشود.
77- هر علم حصولي مبتني بر علم حضوري است.
78- تمام آگاهي ما از اشياء و موجودات به علم حضوري باز ميگردد.
79- زير بناي تمام شناختها و علم ها، علم حضوري نفس بر خود است.
80- نفس يكي از انوار مجرد است.
81- كسب نورانيت بيشتر در گرو شايستگي دريافت نور بيشتر ميباشد.
82- كسب شايستگي دريافت نور در گرو تهذيب نفس است.
83- مرتبهي ضعيف از علم حضوري بر خويشتن، مشرق اصغر ناميده ميشود.
84- عالم عقول و عالم نورانيت محض، مشرق اصغر ناميده ميشود.
85- چگونگي گذر از مشرق اصغر ترك شهوات و لذهات مادي ميباشد.
86- هر مشرق نفس نسبت به مشرق بالاتر در حكم مغرب است.
87- عالم عقول و عالم ملكوت به ترتيب نسبت به يكديگر مشرق به مغرب ناميده ميشوند.
88- مايه هاي عمدهي حكايات تمثيلي را در كتاب «قصه غربت الغربيه» ميتوان يافت.
89- فلسفه اشراق، فلسفه را از طبيعيات مستقل ساخت.
90- فلسفه اشراق، عالم مثال يا عالم ملكوت را اثبات كرد.
91- به نظر سهروردي، مغرب كامل، عالم ماده است.
92- علم ما به نفس خود علمي حضوري است.
93- عالم ملكوت در مرتبهاي پايين تر از عالم عقول قرار دارد.
94- قبل از سهروردي، ابن سينا مفهوم مشرق را همانند وي به كا ربرده است.
95- ارباب انواع، عهده دار تدبير همهي امور عالم طبيعت هستند.
96- سهروردي كساني را كه در جست و جوي معرفت هستند با عنوان مدارج دانايي دستهبندي ميكند.
درس نه
جريانهاي فكري عالم اسلام
1- حكمت مشائي بر استدلال و برهان عقلي استوار است.
2- حكمت اشراق سلوك قلبي و تصفيهي نفس را براي كشف حقايق لازم ميداند.
3- علاوه برفلاسفه، دوگروه ديگر به نام هاي عرفا و متكلمان درجهان اسلام رشد يافتند.
4- مسائلي كه اينك در فلسفهي اسلامي مطرح ميشود، حاصل نزاع هاي فكري بين عرفا و متكلمان است.
5- عرفان و كلام به فلسفهي اسلامي تحرك و رونق بخشيد و افق هاي تازهاي را به روي فلسفه گشود.
6- روش عرفا به روش فلاسفهي اشراقي نزديك است.
7- اختلاف مهم عرفا و اشراق در اين است كه عرفا به استدلال و برهان عقلي توجه چنداني ندارند.
8- شيخ اكبر عرفان را به صورت يك علم مدون درآورد.
9- مؤسس فلسفهي مشاء و اشراق به ترتيب، ابن سينا و سهروردي ميباشد.
10- مؤسس فلسفهي عرفان و كلام به ترتيب، محي الدين عربي و خواجه نصيرميباشند.
11- متكلمان همانند فلاسفهي مشاء بر استدلال عقلي تكيه ميكنند.
12- متكلمان بزرگي چون شيخ مفيدوسيدمرتضي علم الهدي از شيعيان ميباشند.
13- متكلمين به وسيلهي «حُسن و قبح» دربارهي همهي عالم هستي قضاوت ميكنند.
14- در ميان چهره هاي سرشناس جريان هاي فكري عالم اسلام، محي الدين عربي معروف به شيخ اكبرميباشد.
15- حكما «حُسن و قبح» را مربوط به زندگي انسان ميدانند و كلام را حكمت جدلي ميخوانند.
16- كلام شيعه به واسطهي خواجه نصيرالدين طوسي به اوج خود رسيد و بيشتر رنگ فلسفي به خود گرفت.
17- اشراقي در پي كشف حقيقت ولي عرفان در پي وصول به حقيقت است.
18- اساس مباحث متكلمين از روش هاي فكري اسلامي غالباً مبتني بر اصل «حُسن و قبح» است.
19- نقطه تلاقي چهار روش فكري اسلامي، حكمت متعاليه ناميده ميشود.
20- « سلوك قلبي» وجه اشتراك دو روش اشراقي و عرفاني است.
21- حكما، فلسفه را حكمت برهاني مينامند.
22- عرفا پاي استدلاليان را چوبين ميداند.
23- روش هاي مشائي و كلامي فقط مبتني بر استدلال و برهان عقلي هستند.
24- هدف عارف وصول به حقيقت است.
25- عارف تنها راه وصول به حقيقت را شهود باطني ميداند و عقل را تحقير ميكند.
26- تفاوت بينش فيلسوف و عارف در اين است كه فيلسوف استدلال را قبول و عارف مكاشفه را.
27- پايه گذار حكمت متعاليه در عالم اسلام صدرالمتألهين است.
28- شيخ اكبر كه از بزرگترين انديشمندان جهان اسلام است از روش عرفاني تبعيت ميكرد.
29- كسي كه عقل را تحقير ميكند و پاي استدلاليان را چوبين ميداند عارف ميباشد.
30- هدف چهار جريان فكري در جهان اسلام، معرفت به هستي ومبدأ ومعاد است.
درس ده
صدرالمتألهين
1- محمدبن ابراهيم قوامي شيرازي، ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين است.
2- ملاصدرا را صدرالمتألهان و خاتم حكيمان الهي ايران خوانده اند.
3- صدرالمتألهين در سال 979 هجري قمري در شيراز به دنيا آمد.
4- پدر ملاصدرا از رجال نامي و وزيران دولت صفوي بود.
5- ملاصدرا درشيراز علوم مقدماتي و معارف عالي را فرا گرفت.
6- شهر اصفهان در زمان ملاصدرا مركز سياسي و كانون بزرگ علمي و فرهنگي ايران بود.
7- مجتهدان بزرگي چون شيخ بهايي و ميرداماد دراصفهان اقامت داشتند.
8- ملاصدرا پس از ورود به اصفهان ابتدا به حلقهي درس شيخ بهايي پيوست.
9- صدرالدين، فقه و اصول را در محضر شيخ بهايي آموخت.
10- ميرداماد، بنيان گذار حوزهي فلسفي اصفهان بود.
11- ميرداماد را بعد از فارابي معلم ثالث خوانده اند.
12- ملاصدرا در محضر ميرداماد به تحصيل حكمت پرداخت.
13- علم لَدُنّي علمي است كه بنده بدون واسطهي بشر از خدا ميآموزد.
14- ميرداماد از فلاسفه مشائي بود.
15- ميرداماد ميخواست حكمت مشاء را با حكمت اشراق درآميزد و فلسفهي مشائي را تفسيري اشراقي كند.
16- صدرالدين پس از خاتمهي تحصيل در مدرسهي خان به تدريس پرداخت.
17- ملاصدرا يكي از بزرگترين پرورش يافتگان مكتب اهل بيت بود.
18- صدرالدين در سال 1050 در بصره از دنيا رفت.
19- با ظهور ملاصدرا در قرن يازدهم هجري دوران جديدي در تفكر و حكمت اسلامي پديد آمد.
20- صدرالدين درعلم فقه مقامي شامخ داشت.
21- درسفر«بالحق في الحق»، سالك با نزديكي به ذات حق او را ميشناسد.
22- مطابق اسفار اربعه صدرالمتألهين، درمرحله سفر« في الخلق بالحق» نفس و معاد مطرح ميشود.
23- معروفترين اثر صدرالدين اسفار اربعه است.
24- صدرالمتألهين در مرحله سفر«من الحق الي الخلق بالحق» به مباحث فلسفي افعال باري ميپردازد.
25- سفر«من الخلق الي الحق» شامل مسائلي ميشود كه پايه و مقدمه بحث توحيداند.
26- مباحث توحيد و خداشناسي و صفات الهي مربوط به سفر«بالحق في الحق» ميباشد.
27- درسفر«في الخلق بالحق»، سالك به ارشاد و هدايت مردم و رساندن آنها به حق ميپردازد.
28- كتاب «شواهدالربوبيه» اثر صدرالدين است.
29- در سفر«من الحق الي الخلق بالحق» سالك ذات حق را با همه چيز و در همه چيز ميبيند.
30- عمل سالك در سفر«من الخلق الي الحق» اين است كه از طبيعت و عوالم ماوراءالطبيعي گذشته و به ذات حق ميرسد.
31- امور عامه فلسفه مربوط به سفر«من الخلق الي الحق»ميباشد.
32- متكلمين وظيفه و توانايي عقل را تنها در دفاع از حقانيت دين ميدانند.
33- در سفر«من الحق الي الخلق بالحق»، سالك به خلق و ميان مردم باز ميگردد.
34- بعضي ازعرفا معتقدند كه سالك بابهكار بستن روش عارفانه چهار سفر انجام ميدهد.
35- به نظر صدرالمتألهين، عقل و دين در همهي احكام خود با هم تطبيق دارند.
36- كتاب اسفار اربعه بزرگترين دايره المعارف عظيم فلسفي به شمار ميرود.
درس يازده
مباني حكمت متعاليه
1- مبناي اثبات و طرح اصالت وجود، پذيرش اصل مغايرت وجود و ماهيت در ذهن ميباشد.
2- طرفداران اصالت وجود، وجود را امري واقعي و اصيل ميدانستند.
3- طرفداران اصالت وجود، ماهيت را امري اعتباري ميدانستند.
4- طرفداران اصالت وجود، ماهيت را ساخته و پرداخته ذهني ميدانستند.
5- بحث اصالت، بحثي در حوزهي فلسفهي اسلامي است.
6- بحث اصالت، در يونان و حكمت مشاء طرح نشده است.
7- ميرداماد بحث اصالت را طرح نكرد.
8- ميرداماد مشائي و اشراقيون اصالت ماهيتي بودند.
9- شيخ اشراق در كتاب حكمه الاشراق حكم به اعتباري بودن وجود در مقابل ماهيت كرده است.
10- ملاصدرا و حكماي متعاليه اصالت وجودي بودند.
11- اهل تحقيق معتقدند كه مشائيون به اصالت وجود تمايل بيشتري دارند.
12- عرفا و متكلمين زمينهي پيدايش اصالت را در فلسفهي اسلامي مطرح كردند.
13- با اعتقاد به اصالت ماهيت، تفاوت و كثرت اشياء به روشني قابل تبيين عقلاني ميباشد.
14- طرفداران اصالت ماهيت، ماهيت را اصيل و واقعي به شمار ميآورند.
15- طرفداران اصالت ماهيت، وجود را امري اعتباري ميدانند.
16- با اعتقاد به اصالت وجود، تمام زواياي جهان را حقيقتي يگانه يعني وجود پر خواهد كرد.
17- اختلاف موجودات در شدت و ضعف مرتبهي وجودي آنهاست.
18- وحدت موجودات در اصل وجود داشتن موجودات است.
19- نام ديگر نظريهي تشكيك وجود، نظريه وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت ميباشد.
20- دامنه يا حد وجودي هر موجودي همان آثار و خواصي است كه از او ظاهر ميگردد.
21- معلول چون ماهيتي ممكن الوجود دارد نيازمند علت است.
22- معلول در حاق واقعيت خود به وجود و هستي نيازمند است.
23- بحث فقر وجودي ريشه در اثبات وجود دارد.
24- نتايج بحث فقر وجودي، هيچ موجودي از خود استقلال ندارد ميباشد.
25- هرموجودي از آن حيث كه بهرهاي از وجود دارد آيه و نشانهاي از وجود حق است.
26- هر موجودي از آن حيث كه نفس وجودي دارد پردهاي است كه وجود حق را ميپوشاند.
27- حركت صفتي است كه بر شيء اطلاق ميشود.
<strong&g
حكمت اشراق
1- سهروردي در سال 549 هجري قمري در قريهي سهرورد زنجان به دنيا آمد.
2- شيخ اشراق اصول فقه را نزد مجدالدين جيلي آموخت.
3- سهروردي براي تكميل معلومات خود از مراغه به اصفهان رفت.
4- شهاب الدين سهروردي با فخر رازي هم درس بود.
5- سهروردي در اصفهان نزد ظهيرالدين كتاب «بصائر» ابن سهلان را در منطق فرا گرفت.
6- صاحب طبقات الاطباء، ابن ابي اصيبعه ميباشد.
7- سهروردي در شهر اصفهان با افكار شيخ الرئيس آشنايي كامل يافت.
8- شيخ اشراق درس و بحث خود را در مدرسهي حلاويه آغاز كرد.
9- مؤلف كتاب نَزَهَه الارواح و روضه الافراح، شمس الدين محمد شهرزوري ميباشد.
10- شيخ اشراق در بيان مسائل بي باك بود.
11- دستور كشتن شيخ اشراق را صلاح الدين به ملك ظاهر داد.
12- سهروردي در زندان در سن 36 يا 38 سالگي بدرود حيات گفت.
13- حدود پنجاه كتاب و رساله از سهروردي به يادگار مانده است.
14- همهي كتاب هاي سهروردي آراسته به آيات قرآني و سرشار از احاديث ميباشد.
15- تذكره نويسان سهروردي را شيخ مقتول و پيروانش او را شيخ شهيد لقب داده اند.
16- سهروردي در پايان عمر خود سرنوشتي همانند سقراط داشت.
17- كتا ب سهروردي را ميتوان به چهار دسته مختلف تقسيم كرد.
18- كتاب هاي فلسفي سهروردي به زبان عربي نوشته شده است.
19- مهمترين اثر فلسفي سهروردي «حكمه الاشراق» ميباشد.
20- رساله هاي عرفاني شهاب الدين سهروردي به زبان پارسي وعربي تأليف شده است.
21- رساله هاي عرفاني سهروردي حاوي حكايات پر رمز و راز ميباشد.
22- عقل سرخ و لغت موران و كلمه التصوف از رسالههاي عرفاني سهروردي به شمار ميرود.
23- دعاها و مناجات نامه هاي سهروردي الواردات و التقديسات ناميده ميشود.
24- سهروردي دركتاب«حكمه الاشراق»به آرزوي ابن سينا در زمينهي
تحقق بخشيدن به حكمت مشرقي جامهي عمل ميپوشاند.
25- تلويحات و مقاومات و مطارحات از كتاب هاي صرفاً فلسفي سهروردي ميباشد.
26- سهروردي تحقيق فلسفي به شيوهي استدلالي محض را بي حاصل ميداند.
27- روش مشاء، عقلي و استدلالي ميباشد.
28- روش اشراقي علاوه بر عقلي و استدلالي،سير و سلوك قلبي را نيز ميپذيرد.
29- سهروردي سير و سلوك روحاني را بدون عقلي و استدلالي موجب گمراهي ميداند.
30- حكمت اشراق هم با حكمت مشاء و هم با عرفان متفاوت است.
31- سهروردي، فارابي و ابن سينا را از جمله كساني ميداند كه به معرفت ظاهري توجه كرده اند.
32- سهروردي كساني را كه هم به صور برهاني و هم به اشراق دست يافتهاندحكيم متأله ميخواند.
33- شيخ اشراق، حلاج و بوسهل تستري را از كساني ميداند كه به صور استدلالي و برهاني توجهي ندارند.
34- مكتب فلسفي سهروردي، حكمه الاشراق نام دارد.
35- شيخ اشراق حكيم واقعي را كسي ميداند كه دانش و بينش را با هم آميخته است.
36- حكمت الهي يونان و حكمت مشاء از منابع حكمت اشراق به حساب ميآيند.
37- سهروردي در ميان يونانيان براي فيثاغورث و امپدُكلس به ويژه افلاطون ارزش و احترام خاصي قائل بوده است.
38- سهروردي افلاطون را «امام الحكمه» و پيشواي حكماي اشراق ميداند.
39- شيخ اشراق، افلاطون را حكيمي اشراقي به حساب ميآورده است.
40- سهروردي مقام علمي ارسطو را ميستايد اما افلاطون را برتر از وي ميداند.
41- سهروردي بر ابن سينا خرده گرفته كه چرا سرمايهي عملي او را اندك شمرده است.
42- شيخ اشراق با حكمت مشاء و افكار ابن سينا آشنايي كامل داشت.
43- سهروردي از كتب عرفاني و رمزي ابن سينا حظّ بسيار برده است.
44- سهروردي قطعاتي از كتاب «الانصاف» ابن سينا را در دسترس داشته است.
45- شيخ اشراق به حكمت پارسي و شخص زرتشت توجه خاصي داشته است.
46- سهروردي در كتاب حكمه الاشراق از زرتشت با عنوان حكيم فاضل نام برده است.
47- شيخ اشراق برخي از اصطلاحات حكمت اشراق را از اوستا و منابع پهلوي گرفته است.
48- شهاب الدين سهروردي خود را خود را زنده كنندهي حكمت ايران باستان معرفي كرده است.
49- سهروردي دوگانه پرستان و پيروان ماني و مزدك را آشكارا نكوهش ميكند.
50- سهروردي حقيقت را امري واحد و منسوب به ذات الهي ميدانست.
51- سهروردي حقيقت را خورشيد واحدي ميداند كه به جهت كثرت مظاهرش تكثر نمييابد.
52- از نظر سهروردي، حقيقت در دل حكيم وطن دارد.
53- شيخ اشراق حقيقت را به شهر واحدي تشبيه ميكند كه باب هاي كثير دارد.
54- تفكر سهروردي نشانهي توانايي عظيم فرهنگ اسلامي در جذب انديشه هاي گوناگون است.
55- فلسفهي سهروردي برحقيقت نور و ظلمت استوار است.
56- كلمهي اشراق از يك طرف به معني نور و روشنايي ميباشد.
57- سهروردي، نور را حقيقتي واحد ميداند كه هم نور ظاهري و هم نور باطني را در بر ميگيرد.
58- فلسفهي اشراق برپايهي يك جغرافياي عرفاني استوار است.
59- در جغرافياي عرفاني، مشرق جهان نور يا جهان فرشتگان ميباشد.
60- منظور از مغرب وسطي افلاك و ستارگان مرئي است كه در آن نور و ظلمت به هم آميخته است.
61- غرض از مغرب كامل، جهان تاريكي يا عالم ماده است.
62- نور حقيقتي است ذاتاً روشن و روشنايي هر چيز وابستهي اوست.
63- سهروردي از واقعيت اشياء به «نور» تعبير ميكند.
64- سهروردي براي تبيين نظام آفرينش از قاعدهي «امكان اشرف» استفاده ميكند.
65- شيخ اشراق واجب الوجود را نور الانوار ميداند.
66- سهروردي فرشتگان بيشماري را كه در مراتب هستي وجود دارند «نور قاهره» مينامد.
67- بحث اثبات تجرد بعد خيال در انسان در گرو اثبات عالم مثال ميباشد.
68- حكماي بعد از سهروردي «انوار مدبره» را «عالم مثال» ناميده اند.
69- در اصطلاح سهروردي، ارباب انواع همان مُثُل افلاطوني است.
70- به نظر سهروردي، پيوند ميان موجودات بر اساس عشق فوق طبيعي است.
71- سهروردي از زاويهي معنوي و عرفاني به موجودات مينگرد.
72- علم صورتي از اشياء است كه در ذهن حاصل ميشود.
73- علم به اشياء خارجي از طريق صورت هاي ذهني، علم حصولي ناميده ميشود.
74- علم ما به صورت هاي ذهني و بدون واسطه،علم حضوري ناميده ميشود.
75- آنچه ذهن بدون واسطه به آن آگاهي يابد، معلوم بالذات است.
76- آنچه با واسطه به آن آگاهي مييابد، معلوم بالعرض ناميده ميشود.
77- هر علم حصولي مبتني بر علم حضوري است.
78- تمام آگاهي ما از اشياء و موجودات به علم حضوري باز ميگردد.
79- زير بناي تمام شناختها و علم ها، علم حضوري نفس بر خود است.
80- نفس يكي از انوار مجرد است.
81- كسب نورانيت بيشتر در گرو شايستگي دريافت نور بيشتر ميباشد.
82- كسب شايستگي دريافت نور در گرو تهذيب نفس است.
83- مرتبهي ضعيف از علم حضوري بر خويشتن، مشرق اصغر ناميده ميشود.
84- عالم عقول و عالم نورانيت محض، مشرق اصغر ناميده ميشود.
85- چگونگي گذر از مشرق اصغر ترك شهوات و لذهات مادي ميباشد.
86- هر مشرق نفس نسبت به مشرق بالاتر در حكم مغرب است.
87- عالم عقول و عالم ملكوت به ترتيب نسبت به يكديگر مشرق به مغرب ناميده ميشوند.
88- مايه هاي عمدهي حكايات تمثيلي را در كتاب «قصه غربت الغربيه» ميتوان يافت.
89- فلسفه اشراق، فلسفه را از طبيعيات مستقل ساخت.
90- فلسفه اشراق، عالم مثال يا عالم ملكوت را اثبات كرد.
91- به نظر سهروردي، مغرب كامل، عالم ماده است.
92- علم ما به نفس خود علمي حضوري است.
93- عالم ملكوت در مرتبهاي پايين تر از عالم عقول قرار دارد.
94- قبل از سهروردي، ابن سينا مفهوم مشرق را همانند وي به كا ربرده است.
95- ارباب انواع، عهده دار تدبير همهي امور عالم طبيعت هستند.
96- سهروردي كساني را كه در جست و جوي معرفت هستند با عنوان مدارج دانايي دستهبندي ميكند.
درس نه
جريانهاي فكري عالم اسلام
1- حكمت مشائي بر استدلال و برهان عقلي استوار است.
2- حكمت اشراق سلوك قلبي و تصفيهي نفس را براي كشف حقايق لازم ميداند.
3- علاوه برفلاسفه، دوگروه ديگر به نام هاي عرفا و متكلمان درجهان اسلام رشد يافتند.
4- مسائلي كه اينك در فلسفهي اسلامي مطرح ميشود، حاصل نزاع هاي فكري بين عرفا و متكلمان است.
5- عرفان و كلام به فلسفهي اسلامي تحرك و رونق بخشيد و افق هاي تازهاي را به روي فلسفه گشود.
6- روش عرفا به روش فلاسفهي اشراقي نزديك است.
7- اختلاف مهم عرفا و اشراق در اين است كه عرفا به استدلال و برهان عقلي توجه چنداني ندارند.
8- شيخ اكبر عرفان را به صورت يك علم مدون درآورد.
9- مؤسس فلسفهي مشاء و اشراق به ترتيب، ابن سينا و سهروردي ميباشد.
10- مؤسس فلسفهي عرفان و كلام به ترتيب، محي الدين عربي و خواجه نصيرميباشند.
11- متكلمان همانند فلاسفهي مشاء بر استدلال عقلي تكيه ميكنند.
12- متكلمان بزرگي چون شيخ مفيدوسيدمرتضي علم الهدي از شيعيان ميباشند.
13- متكلمين به وسيلهي «حُسن و قبح» دربارهي همهي عالم هستي قضاوت ميكنند.
14- در ميان چهره هاي سرشناس جريان هاي فكري عالم اسلام، محي الدين عربي معروف به شيخ اكبرميباشد.
15- حكما «حُسن و قبح» را مربوط به زندگي انسان ميدانند و كلام را حكمت جدلي ميخوانند.
16- كلام شيعه به واسطهي خواجه نصيرالدين طوسي به اوج خود رسيد و بيشتر رنگ فلسفي به خود گرفت.
17- اشراقي در پي كشف حقيقت ولي عرفان در پي وصول به حقيقت است.
18- اساس مباحث متكلمين از روش هاي فكري اسلامي غالباً مبتني بر اصل «حُسن و قبح» است.
19- نقطه تلاقي چهار روش فكري اسلامي، حكمت متعاليه ناميده ميشود.
20- « سلوك قلبي» وجه اشتراك دو روش اشراقي و عرفاني است.
21- حكما، فلسفه را حكمت برهاني مينامند.
22- عرفا پاي استدلاليان را چوبين ميداند.
23- روش هاي مشائي و كلامي فقط مبتني بر استدلال و برهان عقلي هستند.
24- هدف عارف وصول به حقيقت است.
25- عارف تنها راه وصول به حقيقت را شهود باطني ميداند و عقل را تحقير ميكند.
26- تفاوت بينش فيلسوف و عارف در اين است كه فيلسوف استدلال را قبول و عارف مكاشفه را.
27- پايه گذار حكمت متعاليه در عالم اسلام صدرالمتألهين است.
28- شيخ اكبر كه از بزرگترين انديشمندان جهان اسلام است از روش عرفاني تبعيت ميكرد.
29- كسي كه عقل را تحقير ميكند و پاي استدلاليان را چوبين ميداند عارف ميباشد.
30- هدف چهار جريان فكري در جهان اسلام، معرفت به هستي ومبدأ ومعاد است.
درس ده
صدرالمتألهين
1- محمدبن ابراهيم قوامي شيرازي، ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين است.
2- ملاصدرا را صدرالمتألهان و خاتم حكيمان الهي ايران خوانده اند.
3- صدرالمتألهين در سال 979 هجري قمري در شيراز به دنيا آمد.
4- پدر ملاصدرا از رجال نامي و وزيران دولت صفوي بود.
5- ملاصدرا درشيراز علوم مقدماتي و معارف عالي را فرا گرفت.
6- شهر اصفهان در زمان ملاصدرا مركز سياسي و كانون بزرگ علمي و فرهنگي ايران بود.
7- مجتهدان بزرگي چون شيخ بهايي و ميرداماد دراصفهان اقامت داشتند.
8- ملاصدرا پس از ورود به اصفهان ابتدا به حلقهي درس شيخ بهايي پيوست.
9- صدرالدين، فقه و اصول را در محضر شيخ بهايي آموخت.
10- ميرداماد، بنيان گذار حوزهي فلسفي اصفهان بود.
11- ميرداماد را بعد از فارابي معلم ثالث خوانده اند.
12- ملاصدرا در محضر ميرداماد به تحصيل حكمت پرداخت.
13- علم لَدُنّي علمي است كه بنده بدون واسطهي بشر از خدا ميآموزد.
14- ميرداماد از فلاسفه مشائي بود.
15- ميرداماد ميخواست حكمت مشاء را با حكمت اشراق درآميزد و فلسفهي مشائي را تفسيري اشراقي كند.
16- صدرالدين پس از خاتمهي تحصيل در مدرسهي خان به تدريس پرداخت.
17- ملاصدرا يكي از بزرگترين پرورش يافتگان مكتب اهل بيت بود.
18- صدرالدين در سال 1050 در بصره از دنيا رفت.
19- با ظهور ملاصدرا در قرن يازدهم هجري دوران جديدي در تفكر و حكمت اسلامي پديد آمد.
20- صدرالدين درعلم فقه مقامي شامخ داشت.
21- درسفر«بالحق في الحق»، سالك با نزديكي به ذات حق او را ميشناسد.
22- مطابق اسفار اربعه صدرالمتألهين، درمرحله سفر« في الخلق بالحق» نفس و معاد مطرح ميشود.
23- معروفترين اثر صدرالدين اسفار اربعه است.
24- صدرالمتألهين در مرحله سفر«من الحق الي الخلق بالحق» به مباحث فلسفي افعال باري ميپردازد.
25- سفر«من الخلق الي الحق» شامل مسائلي ميشود كه پايه و مقدمه بحث توحيداند.
26- مباحث توحيد و خداشناسي و صفات الهي مربوط به سفر«بالحق في الحق» ميباشد.
27- درسفر«في الخلق بالحق»، سالك به ارشاد و هدايت مردم و رساندن آنها به حق ميپردازد.
28- كتاب «شواهدالربوبيه» اثر صدرالدين است.
29- در سفر«من الحق الي الخلق بالحق» سالك ذات حق را با همه چيز و در همه چيز ميبيند.
30- عمل سالك در سفر«من الخلق الي الحق» اين است كه از طبيعت و عوالم ماوراءالطبيعي گذشته و به ذات حق ميرسد.
31- امور عامه فلسفه مربوط به سفر«من الخلق الي الحق»ميباشد.
32- متكلمين وظيفه و توانايي عقل را تنها در دفاع از حقانيت دين ميدانند.
33- در سفر«من الحق الي الخلق بالحق»، سالك به خلق و ميان مردم باز ميگردد.
34- بعضي ازعرفا معتقدند كه سالك بابهكار بستن روش عارفانه چهار سفر انجام ميدهد.
35- به نظر صدرالمتألهين، عقل و دين در همهي احكام خود با هم تطبيق دارند.
36- كتاب اسفار اربعه بزرگترين دايره المعارف عظيم فلسفي به شمار ميرود.
درس يازده
مباني حكمت متعاليه
1- مبناي اثبات و طرح اصالت وجود، پذيرش اصل مغايرت وجود و ماهيت در ذهن ميباشد.
2- طرفداران اصالت وجود، وجود را امري واقعي و اصيل ميدانستند.
3- طرفداران اصالت وجود، ماهيت را امري اعتباري ميدانستند.
4- طرفداران اصالت وجود، ماهيت را ساخته و پرداخته ذهني ميدانستند.
5- بحث اصالت، بحثي در حوزهي فلسفهي اسلامي است.
6- بحث اصالت، در يونان و حكمت مشاء طرح نشده است.
7- ميرداماد بحث اصالت را طرح نكرد.
8- ميرداماد مشائي و اشراقيون اصالت ماهيتي بودند.
9- شيخ اشراق در كتاب حكمه الاشراق حكم به اعتباري بودن وجود در مقابل ماهيت كرده است.
10- ملاصدرا و حكماي متعاليه اصالت وجودي بودند.
11- اهل تحقيق معتقدند كه مشائيون به اصالت وجود تمايل بيشتري دارند.
12- عرفا و متكلمين زمينهي پيدايش اصالت را در فلسفهي اسلامي مطرح كردند.
13- با اعتقاد به اصالت ماهيت، تفاوت و كثرت اشياء به روشني قابل تبيين عقلاني ميباشد.
14- طرفداران اصالت ماهيت، ماهيت را اصيل و واقعي به شمار ميآورند.
15- طرفداران اصالت ماهيت، وجود را امري اعتباري ميدانند.
16- با اعتقاد به اصالت وجود، تمام زواياي جهان را حقيقتي يگانه يعني وجود پر خواهد كرد.
17- اختلاف موجودات در شدت و ضعف مرتبهي وجودي آنهاست.
18- وحدت موجودات در اصل وجود داشتن موجودات است.
19- نام ديگر نظريهي تشكيك وجود، نظريه وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت ميباشد.
20- دامنه يا حد وجودي هر موجودي همان آثار و خواصي است كه از او ظاهر ميگردد.
21- معلول چون ماهيتي ممكن الوجود دارد نيازمند علت است.
22- معلول در حاق واقعيت خود به وجود و هستي نيازمند است.
23- بحث فقر وجودي ريشه در اثبات وجود دارد.
24- نتايج بحث فقر وجودي، هيچ موجودي از خود استقلال ندارد ميباشد.
25- هرموجودي از آن حيث كه بهرهاي از وجود دارد آيه و نشانهاي از وجود حق است.
26- هر موجودي از آن حيث كه نفس وجودي دارد پردهاي است كه وجود حق را ميپوشاند.
27- حركت صفتي است كه بر شيء اطلاق ميشود.
<strong&g