آگاهسازیها
پاککردن همه
پشت کنکوری ها
1
ارسال
1
کاربران
5
Reactions
3,675
نمایش
شروع کننده موضوع 1394/11/07 11:54
درس يك
كليات (1)
1- فلسفه تلاش ميكند تا كليترين امور رامورد تبيين عقلاني قرار دهد.
2- فلسفه مباني علوم تجربي را تحكيم كرده و به شناخت آن ميپردازد.
3- قلمرو اصلي فلسفه، پهنهي بيپايان هستي است.
4- فلسفه علم هستي شناسي است وبه اين اعتبار به آن مابعدالطبيعه ميگويند.
5- مابعدالطبيعه به شناخت اشياء فقط از آن جهت كه هستند ميپردازد.
6- فلسفه درمعناي خاص علم به احوال موجودات است از آن جهت كه وجود دارند نه از آن جهت که تعینی خاص دارند.
7- فلسفه تمام هستي را تفسير ميكند ولي علوم مختلفه جنبهاي از هستي را تفسير ميكند.
8- اساس بحث هاي فلسفه وجود آن هاست.
9- روش فلسفه روشي عقلاني است و با اموري كلي سر و كار دارد.
10- فلسفه در علوم انساني و تجربي كار آمدي خود را نشان ميدهد.
11- ماوراءالطبيعه مرتبهاي از هستي است و مابعدالطبيعه علم به هستي است در حالت كلي.
12- مابعدالطبيعه مباحث خود را در ضمن مفاهيمي چون علت و معلول و حادث و قديم تبيين ميكند.
13- اصطلاحاتي كه در فلسفه و مابعدالطبيعه به كار ميرود زبان مابعدالطبيعه ناميده ميشود.
14- هدف و قصد مابعدالطبيعه شناخت كل جهان هستي است.
15- امورات عادي زندگي را فطرت اول ميگويند.
16- گذشتن از فطرت اول و خارج شدن ازعقل معاشي و رسيدن به مطلق وجود فطرت ثاني ميگويند.
17- فطرت ثاني انسان را به گوهرو حقيقت وجود خويش نزديك ميكند.
18- دليل ماهيت فلسفي دين دليل عقلي و دليل نقلي ميباشد.
19- طرح مباحث وجود شناسي در معارف الهي هرگز ماهيت اين بحث را دگرگون نميكند.
20- اختلاف تعابير، اختلاف حقيقت نيست.
21- بحث از وجود در هر كجا كه مطرح شود مربوط به فلسفه ميباشد.
22- در قالب اصطلاحات فلسفی در ماهيت ديني نيست ولي در فلسفه است.
23- مباحث ديني منشاء آسماني دارند اما محتوايي فلسفي دارند.
24- آيات و احاديث و روايات نمونه هايي از دليل نقلي ميباشد.
25- آغاز دين، معرفت و شناخت كردگار ميباشد.
26- كمال معرفت، ايمان به ذات آفريدگار و كمال ايمان در توحيداوست.
27- كمال توحيد در اخلاص و كمال اخلاص در نفي صفات زايد بر ذات اوست.
28- در قبال دعوت به تفكر سه گروه به نام هاي اشاعره و معتزله و ائمه معصومين وجود دارند.
29- به گفتهي اشاعره هرگونه بحث و تفكر در آيات قرآن ناروا وممنوع شمرده ميشود.
30- به گفتهي گروه معتزله هرآن را چه از لحاظ عقل قابلت تفسیر نباشد قابل قبول نيست.
31- به گفتهي ائمه معصومين درقبال مسائل عقلي با توجه به توان و استعداد افراد به آنها جواب ميدهند.
32- دين به ما يك جهان شناسي ميدهد كه با آگاهي هاي فلسفي سازگاري دارد.
33- دين دعوت به تفكر مينمايد.
34- فلسفه اسلامي در برخورد با ملل ديگر راه ميانه را در پيش ميگيرد.
35- خاستگاه فلسفه اسلامي در متن و بطن خود اسلام است.
36- براي فهم فلسفه اسلامي بايد به چگونگي آشنايي مسلمانان با فلسفه يونان بپردازيم.
درس دو
كليات (2)
1- نمايندگان بزرگ فلسفه يونان سقراط و افلاطون و ارسطو ميباشند.
2- مراكز علمي فلسفي در طول تاريخ به ترتيب يونان، اسكندريه، انطاكيه، حرّان و بغداد است.
3- مسلمانان در سال 638 ميلادي سوريه و عراق را تسخيركردند.
4- در سال661 ميلادي دولت بني اميه در دمشق تشكيل شد.
5- در دوران خلافت بني اميه شرايط براي فعاليت هاي علمي به حال تعطيل درآمد.
6- در خلافت بني عباس اوضاع از جنبهي علمي تا حدودي دگرگون شد.
7- در دوران بني عباس و بني اميه ايرانيان به دستگاه خلافت راه يافتند.
8- در دوران بني اميه و بني عباس بغداد مركز خلافت اسلامي قرار گرفت.
9- خلافت عباسيان به ياري ايرانيان استوار شد.
10- شهر بغداد در سال 145 هجري تأسيس شد.
11- بغداد در زمان منصور دوانيقي و با توصيه برمكيان تأسيس شد.
12- نو افلاطونيان در زمان انوشيروان خراساني وجود داشتند.
13- تعداد نو افلاطونيان هفت نفر بود.
14- ايرانيان قبل از تسلط مسلمانان با فرهنگ يوناني آشنا شدند.
15- استادان فلسفهي حرّان در عهد خلافت معتضد عباسي از حرّان به بغداد منتقل شدند.
16- هارون الرشيد با تشويق وزير خود يحيي برمكي «بيتُ الحِكمَه» را در بغداد تأسيس كرد.
17- نام ديگر« بيتُ الحِكمَه»، «خَزانَهُ الحكمه» ميباشد.
18- يحيي برمكي، وزير هارون الرشيد بود.
19- بيتُ الحِكمَه در بغداد تاسيس شد.
20- خَزانَهُ الحكمه، مركز تجمع اهل علم و فلسفه بود.
21- بيتُ الحِكمَه در دورهي خلافت مأمون رونق زيادي يافت.
22- حُنينِ بن اسحاق مترجم معروف وزبردستي در زمان مأمون بود.
23- مسلمانان مدت سه قرن به ترجمهي آثارعلمي و فلسفي پرداختند
24- مأمون هم وزن كتابها به حُنينِ بن اسحاق زرِ ناب ميبخشيد.
25- حُنينِ بن اسحاق آثاري را از زبان يوناني به عربي ترجمه ميكرد.
26- اسحاق پسر حنين مترجمي چيره دست بود.
27- حُنينِ بن اسحاق به ترجمهي كتاب هاي طبّي اشتغال داشت.
28- اسحاق بن حنين برخي از كتاب هاي مهم ارسطو را ترجمه كرد.
29- اسحاق بن حنين به ترجمهي كتاب هاي فلسفي همّت گماشت.
30- ابو بِشْر مَتّي بن يونس، استاد فارابي بود.
31- ابو بِشْر مَتّي بن يونس كتاب شعر ارسطو را ترجمه كرد.
32- ابن ناعِمِه كتاب «اُثُولوجيا» را كه بخشي از تاسوعات افلوطين است ترجمه كرد.
33- كِندي را از نظر تاريخي نخستين فيلسوف مسلمان ميدانند.
34- اولين شارح اسكندر را اَفروديسي ميباشد.
35- ابن سينا، اَفروديسي را فاضل متأخرين ناميده است.
36- به دليل غلبهي تفكر ارسطويي و جنبهي عقلي و استدلالي فلسفه اسلامي فلسفه مشاء نام گرفت.
37- با ترجمه آثار فلاسفهي اسلامي غربيها با انديشه ارسطو آشنايي پيدا كردند.
38- اُگوستينوس فيلسوف مسيحي نامدار قرن پنجم ميلادي ميباشد.
39- با ترجمه آثار فلاسفه اسلامي راه سازگاري ميان عقل و دين بيشتر شد.
40- در قرن دوازدهم ميلادي آثار ابوعلي سينا و ابن رشد به لاتين ترجمه شد.
41- در قرن سيزدهم، دانشگاه پاريس، نخستين دانشگاه مغرب زمين بنيان گذاري شد.
42- استادان دانشگاه پاريس آلبرت كبير و توماس آكوئيني و نامداران ديگري بودند.
43- دانشگاه آكسفورد در انگلستان تأسيس شد.
44- دانشگاه آكسفورد از وجود كساني چون راجر بيكن بهره ميبرد.
45- راجر بيكن از نظر فلسفي از ابن سينا و از نظر علمي از ابن هِيثَم تاثير ميپذيرفت.
46- اصالت عقل اروپاييان را در عصر جديد تا حد زيادي متأثر از فلسفه اسلامي ميدانند.
47- فلسفه مشائي در قرن ششم مورد انتقاد شديد غزالي و فخر الدين رازي قرار گرفت.
48- فلسفه مشائي به وسيلهي ابن سينا به تكامل رسيد.
49- بهمنيار و ابو العباس لوكري از شاگردان ابن سينا بودند.
50- شهاب الدين سهروردي مؤسس مكتب فلسفي اشراق بود.
51- در قرن هفتم خواجه نصيرالدين با توجه به حكمت اشراق به احياي حكمت فارابي پرداخت.
52- قطب الدين شيرازي شاگرد خواجه نصير ميباشد.
53- قطب الدين شيرازي بزرگترين دايره المعارف يعني كتاب دُرّه التاج را تأليف كرد.
54- قطب الدين رازي كتاب محاكمات را نوشت.
55- صدرالمتألهين شيرازي فلسفه اسلامي را به مرتبه ديگري از كمال رسانيد.
56- ملاصدرا فلسفه خود را «حكمت متعاليه» ناميد.
57- بزرگترين مروجان فلسفه صدرايي، مرحوم استاد علامه طباطبايي است.
58- در قرن يازدهم ميرداماد كوشيد فلسفه ابن سينا را به روش اشراقي تفسير كند.
59- متفكران قرون وسطي با افكار افلاطون و نو افلاطونيان آشنايي داشتند.
60- سيطرهي فكري اُگوستينوس از قرن پنجم تا قرن دوازدهم ميلادي ادامه داشت.
درس سه
مباني حكمت مشاء (1)
1- مؤسس فلسفه اسلامي ابونصرفارابي است.
2- فلسفه اسلامي سرشتي كاملاً استدلالي داشت.
3- ابوعلي سينا فلسفه اسلامي را رونق بخشيد.
4- نخستين ومهمترين اصلي كه ميتواندمبدأ تحقيق فلسفي قرار بگيرد اصل واقعيت است.
5- اصل واقعيت مرز جدايي فلسفه و سفسطه ميباشد.
6- اصل واقعيت مستقل از ادراك آدمي است.
7- اصل واقعيت از بديهيات اوليه است و اثبات شدني و انكار شدني نيست.
8- از جمله مسائلي كه حكماي مشاء درباره آن بحث كردهاندمسئله تفكيك وجود و ماهيت است.
9- وجود و ماهيت با هم مغاير هستند.
10- موضوعات متنوع و كثير كه با هم فرق ميكند ماهيت ناميده ميشود.
11- وجود و ماهيت با يكديگر واحد نيستند بلكه مغاير هستند.
12- مغايرت وجود و ماهيت ذهني است.
13- همهي اشياي واقعي درجهان درذهن مابه دوجزءتحليل ميشوند.
14- وجوب و امكان و امتناع از مواد قضايا ميباشند.
15- امكان هم جنبه ايجابي و هم جنبه سلبي دارد.
16- مواد قضاياي منطقي متناظر با مواد ثلاث فلاسفه هستند.
17- مواد ثلاث در فلسفه مورد بحث است.
18- مواد قضايا در منطق مورد بحث است.
19- مواد ثلاث به ترتيب واجب الوجود، ممكن الوجود، ممتنع الوجود ميباشد.
20- مواد ثلاث از ابداعات حكمت مشاء است.
21- ممتنع الوجود در عالم هستي وجود ندارد.
22- در رابطهي امتناعي محال است محمول بتواند عارض موضوع گردد.
23- رابطهي وجوبي، حتمي و اجتناب ناپذيراست و عقل خلاف آن را قبول نميكند.
24- در رابطهي امكاني عقل نه ناگزير آن است نه نفي آن.
درس چهار
مباني حكمت مشاء (2)
1- كهنترين مسئلهي فلسفه، مسئلهي علت و معلول است.
2- مهمترين عاملي كه انسان را در مسير تفكر مياندازد علت و معلول است.
3- رابطهي در وجود از روابط ديگر عميق تر ميباشد.
4- تمام هستي و واقعيت معلول با رابطهي در وجود تحقق مييابد.
5- علت آن چيزي است كه معلول در هستي خود به آن نيازمند است.
6- بنابر اصل علّيت هيچ چيز در جهان از روي «صُدفه» و «اتفاق» پديد نميآيد.
7- ملاك نيازمندي معلول به علت درآراي حكماي يونان مشاهده نميشود.
8- علم كلام علمي است كه دربارهي عقايد اسلامي بحث كرده و اصول اعتقادات را توضيح ميدهد.
9- حادث در عرف و لغت به معني «نو» و قديم به معني «كهنه» است.
10- حادث عبارت است از چيزي كه نيستي اش بر هستي اش تقدّم داشته باشد.
11- قديم عبارت است از چيزي كه هستي اش بر نيستي اش تقدّم داشته باشد.
12- متكلمان اسلامي معتقدند كه فقط خداوند قديم ميباشد.
13- بيش از يك قديم وجود ندارد و هر چه غير از اوست حادث است.
14- حكما معتقدند كه ملاك نيازمندي يك معلول به علت در خود شي است.
15- هر شي حادثي مقدّم بر وجود و عدم خويش ذاتاً يك ممكن الوجود است.
16- امكان ذاتي عبارت است از اين كه شي به حسب ذات و ماهيت خويش نه ضرورت وجود و نه امتناع وجود داشته باشد.
17- حجت نياز معلول به علت، در امكان ذاتي يا تساوي ماهيت معلول نسبت به وجود و عدم نهفته است.
18- علت تامه وجود دهنده و هستي بخش ميباشد و شرط لازم و كافي براي وجود شي است.
19- علت ناقصه به نحوي با معلول سرو كار دارد و فقط شرط لازم براي تحقق معلول است.
20- علت ناقصه تنها جزئي از علت تامه است ونميتواندبه خودي خود موجب وجود معلول باشد.
21- علت تامه همان گونه كه به معلول وجود ميبخشد،ضرورت بخش نيز هست.
22- نفي قانون عليت، بانفي هرعلم و فرورفتن در ورطهي سوفسطايي گري مساوي ميباشد.
23- به نظر متكلمان اسلامي قديم بي نياز از خالق است.
24- مسأله فلسفي«ملاك نيازمندي معلول به علت» به واسطهي نزاع ميان متكلمين و فلاسفه اسلامي مطرح شده است.
25- به گفتهي ابن سينا: «موصوف بودن موجود به اينكه بعد از عدم و نيستي است، ربطي به فعل و فاعل و اثر جاعل ندارد.
26- متكلمين و فلاسفه هرپديدهاي را به ترتيب حادث و ممكن مينامند.
27- ضرورت علّي و معلولي منحصراً در علت تامه تحقق مييابد.
28- مهمترين عاملي كه انسان را در مجراي تفكر مياندازد ادراك اصل فلسفي علت و معلول است.
29- اعتقاد به صُدفه مستلزم عدم نظم و قاعده در كار جهان است.
30- مفهوم اصل علّيت عبارت است از جهان مجموعهي به هم پيوسته و مرتبط الاجزاء است.
31- به نظر حكماء منشاء نيازمندي معلول به علت امكان ذاتي است.
32- كتاب نفيس «اصول فلسفه و روش رئاليسم» از مرحوم استاد علامهي طبا طبايي است.
33- علت تامهي هر معلول به معلول خودش ضرورت ميبخشدو معلول آن در پي اين ضرورت به وجود ميآيد.
34- هرچيزي تاوجودش به مرحلهي وجوب و ضرورت نرسد، موجود نميگردد.
35- نظام عالم هستي نظامي وجوبي و قطعي است.
36- قاعدهي اصل سنخيت الواحد است.
37-مفهوم سنخيت عبارت است از هرعلتي فقط معلول خاصي را ايجاد ميكند و هرمعلولي تنها از علت خاصي صادر ميشود.
38- اصل علّيت از اصل سنخيت انفكاك ناپذيرميباشد.
39- سلسلهي علل، متناهي است و نامتناهي بودن آن محال است.
40- حكمايي نظيرفارابي، ابن سينا، خواجه نصير، ميرداماد هر يك برهاني بربطلان تسلسل علل اقامه كرده اند.
41- برهان فارابي، يكي از برهان هاي معروف در محال بودن تسلسل ميباشد.
42- برهان فارابي را ميتوان يكي از دلايل فلسفي اثبات وجود خدا به حساب آورد.
43- تسلسل از مادهي «سلسله» به معناي زنجير است.
44- برهان فارابي به برهان اَسَدّ و اَحْصَرمعروف است.
45- محكمترين و كوتاهترين برهان و دليل در نفي تسلسل، برهان فارابي ميباشد.
46- در برهان فارابي از اصل«تقدم علت برمعلول» استفاده شده است.
47- وجودمعلول،مشروط به وجودعلت است ولي وجود علت، مشروط به وجود معلول نيست.
48- تا علت وجود پيدا نكند، معلول وجود پيدا نميكند.
49- پديد آمدن زنجيره تنها درگرو وجود يك سر سلسله است كه علت العلل ناميده ميشود.
50- برهان وجوب و امكان به نام خود ابن سينا به برهان سينوي معروف است.
51- هرموجودي بنا به تقسيم عقلي، يا ممكن الوجوديا واجب الوجود است.
52- دور عبارت است از اين كه معلولي، علتِ علتِ خود شود.
53- در«دور» اگر ميان علت و معلول واسطهاي نباشد مُصَرَّح خوانده ميشود.
54- اگر در«دور» ميان علت و معلول واسطهاي فرض شود، مُضْمَرنام دارد.
55- «دور» در تحليل عقلي به تقدّم شيء بر نفس خويش ميانجامد.
56- ابن سينا در كتاب اشارات بهترين برهان را، برهان وجوب و امكان ناميد.
57- در برهان وجوب و امكان، تنها يك محاسبهي عقلي مارا به نتيجه ميرساند.
58- موجود و بلكه موجوداتي در جهان هست و جهان هيچ در هيچ نيست.
59- زنجيرهي ممكنات اگر به يك واجب الوجود منتهي نشود، تحقق و وجود پيدا نميكند.
60- نظام مُتْقِن نظامي است كه داراي سه اصل فلسفي مهم باشد.
61- نتيجه اصل سنخيت، نظام معين هستي است.
62- هدف پژوهش هاي علمي، رسيدن به شناخت يقيني است.
63- فلسفه، مقدمات لازم را براي شناخت يقيني قوانين و روابط حاكم بر پديده هاي جهان فراهم ميكند.
64- نتيجهي هرآزمايش، تنها به زمان و مكان وشرايط آن آزمايش محدود ميشود.
65- قوانين علمي عموماً با «هر»، «هيچ»، «هميشه» نشان داده ميشوند.
66- آزمايش و تجربه تنها به امور جزئي و معين تعلق ميگيرد.
67- علوم تجربي به دليل جزئي بودن و به زمان و مكان خاص خود مربوط بودن توان شناخت يقيني ندارند.
68- كليت و ضرورت را ميتوان در اصول عقلاني جست و جو كرد.
69- اصل علّيت، ارتباط پديدهها را به ما ثابت ميكند.
70- اصل ضرورت عِلّي و معلولي، ضرورت را در ارتباط بين علت و معلول نشان ميدهد.
71- نخستين چيزي كه خدا خلق فرمود عقل بود.
72- حكماي مشاء عقول مجرده را ده عدد ميدانستند.
73- حكماي مشاءعقل دهم را كه همهي تغييرها وتحولات وانفعالات درطبيعت به وساطت آن انجام ميشود عقل فعال مينامند.
74- ابن سينا عقل فعال را واهب الصور مينامد.
75- از نظر متكلمين هرپديدهاي يا حادثهاي به جهت حادث بودن نيازمند به علت است.
76- انفكاك بين علت تامه و معلول محال است.
77- والدين نسبت به فرزندان خود علت ناقصه هستند.
78- سه اصل، علّيت، سنخيت، ضرورت عِلّي ومعلولي جهان بيني ما را تشكيل ميدهد.<
كليات (1)
1- فلسفه تلاش ميكند تا كليترين امور رامورد تبيين عقلاني قرار دهد.
2- فلسفه مباني علوم تجربي را تحكيم كرده و به شناخت آن ميپردازد.
3- قلمرو اصلي فلسفه، پهنهي بيپايان هستي است.
4- فلسفه علم هستي شناسي است وبه اين اعتبار به آن مابعدالطبيعه ميگويند.
5- مابعدالطبيعه به شناخت اشياء فقط از آن جهت كه هستند ميپردازد.
6- فلسفه درمعناي خاص علم به احوال موجودات است از آن جهت كه وجود دارند نه از آن جهت که تعینی خاص دارند.
7- فلسفه تمام هستي را تفسير ميكند ولي علوم مختلفه جنبهاي از هستي را تفسير ميكند.
8- اساس بحث هاي فلسفه وجود آن هاست.
9- روش فلسفه روشي عقلاني است و با اموري كلي سر و كار دارد.
10- فلسفه در علوم انساني و تجربي كار آمدي خود را نشان ميدهد.
11- ماوراءالطبيعه مرتبهاي از هستي است و مابعدالطبيعه علم به هستي است در حالت كلي.
12- مابعدالطبيعه مباحث خود را در ضمن مفاهيمي چون علت و معلول و حادث و قديم تبيين ميكند.
13- اصطلاحاتي كه در فلسفه و مابعدالطبيعه به كار ميرود زبان مابعدالطبيعه ناميده ميشود.
14- هدف و قصد مابعدالطبيعه شناخت كل جهان هستي است.
15- امورات عادي زندگي را فطرت اول ميگويند.
16- گذشتن از فطرت اول و خارج شدن ازعقل معاشي و رسيدن به مطلق وجود فطرت ثاني ميگويند.
17- فطرت ثاني انسان را به گوهرو حقيقت وجود خويش نزديك ميكند.
18- دليل ماهيت فلسفي دين دليل عقلي و دليل نقلي ميباشد.
19- طرح مباحث وجود شناسي در معارف الهي هرگز ماهيت اين بحث را دگرگون نميكند.
20- اختلاف تعابير، اختلاف حقيقت نيست.
21- بحث از وجود در هر كجا كه مطرح شود مربوط به فلسفه ميباشد.
22- در قالب اصطلاحات فلسفی در ماهيت ديني نيست ولي در فلسفه است.
23- مباحث ديني منشاء آسماني دارند اما محتوايي فلسفي دارند.
24- آيات و احاديث و روايات نمونه هايي از دليل نقلي ميباشد.
25- آغاز دين، معرفت و شناخت كردگار ميباشد.
26- كمال معرفت، ايمان به ذات آفريدگار و كمال ايمان در توحيداوست.
27- كمال توحيد در اخلاص و كمال اخلاص در نفي صفات زايد بر ذات اوست.
28- در قبال دعوت به تفكر سه گروه به نام هاي اشاعره و معتزله و ائمه معصومين وجود دارند.
29- به گفتهي اشاعره هرگونه بحث و تفكر در آيات قرآن ناروا وممنوع شمرده ميشود.
30- به گفتهي گروه معتزله هرآن را چه از لحاظ عقل قابلت تفسیر نباشد قابل قبول نيست.
31- به گفتهي ائمه معصومين درقبال مسائل عقلي با توجه به توان و استعداد افراد به آنها جواب ميدهند.
32- دين به ما يك جهان شناسي ميدهد كه با آگاهي هاي فلسفي سازگاري دارد.
33- دين دعوت به تفكر مينمايد.
34- فلسفه اسلامي در برخورد با ملل ديگر راه ميانه را در پيش ميگيرد.
35- خاستگاه فلسفه اسلامي در متن و بطن خود اسلام است.
36- براي فهم فلسفه اسلامي بايد به چگونگي آشنايي مسلمانان با فلسفه يونان بپردازيم.
درس دو
كليات (2)
1- نمايندگان بزرگ فلسفه يونان سقراط و افلاطون و ارسطو ميباشند.
2- مراكز علمي فلسفي در طول تاريخ به ترتيب يونان، اسكندريه، انطاكيه، حرّان و بغداد است.
3- مسلمانان در سال 638 ميلادي سوريه و عراق را تسخيركردند.
4- در سال661 ميلادي دولت بني اميه در دمشق تشكيل شد.
5- در دوران خلافت بني اميه شرايط براي فعاليت هاي علمي به حال تعطيل درآمد.
6- در خلافت بني عباس اوضاع از جنبهي علمي تا حدودي دگرگون شد.
7- در دوران بني عباس و بني اميه ايرانيان به دستگاه خلافت راه يافتند.
8- در دوران بني اميه و بني عباس بغداد مركز خلافت اسلامي قرار گرفت.
9- خلافت عباسيان به ياري ايرانيان استوار شد.
10- شهر بغداد در سال 145 هجري تأسيس شد.
11- بغداد در زمان منصور دوانيقي و با توصيه برمكيان تأسيس شد.
12- نو افلاطونيان در زمان انوشيروان خراساني وجود داشتند.
13- تعداد نو افلاطونيان هفت نفر بود.
14- ايرانيان قبل از تسلط مسلمانان با فرهنگ يوناني آشنا شدند.
15- استادان فلسفهي حرّان در عهد خلافت معتضد عباسي از حرّان به بغداد منتقل شدند.
16- هارون الرشيد با تشويق وزير خود يحيي برمكي «بيتُ الحِكمَه» را در بغداد تأسيس كرد.
17- نام ديگر« بيتُ الحِكمَه»، «خَزانَهُ الحكمه» ميباشد.
18- يحيي برمكي، وزير هارون الرشيد بود.
19- بيتُ الحِكمَه در بغداد تاسيس شد.
20- خَزانَهُ الحكمه، مركز تجمع اهل علم و فلسفه بود.
21- بيتُ الحِكمَه در دورهي خلافت مأمون رونق زيادي يافت.
22- حُنينِ بن اسحاق مترجم معروف وزبردستي در زمان مأمون بود.
23- مسلمانان مدت سه قرن به ترجمهي آثارعلمي و فلسفي پرداختند
24- مأمون هم وزن كتابها به حُنينِ بن اسحاق زرِ ناب ميبخشيد.
25- حُنينِ بن اسحاق آثاري را از زبان يوناني به عربي ترجمه ميكرد.
26- اسحاق پسر حنين مترجمي چيره دست بود.
27- حُنينِ بن اسحاق به ترجمهي كتاب هاي طبّي اشتغال داشت.
28- اسحاق بن حنين برخي از كتاب هاي مهم ارسطو را ترجمه كرد.
29- اسحاق بن حنين به ترجمهي كتاب هاي فلسفي همّت گماشت.
30- ابو بِشْر مَتّي بن يونس، استاد فارابي بود.
31- ابو بِشْر مَتّي بن يونس كتاب شعر ارسطو را ترجمه كرد.
32- ابن ناعِمِه كتاب «اُثُولوجيا» را كه بخشي از تاسوعات افلوطين است ترجمه كرد.
33- كِندي را از نظر تاريخي نخستين فيلسوف مسلمان ميدانند.
34- اولين شارح اسكندر را اَفروديسي ميباشد.
35- ابن سينا، اَفروديسي را فاضل متأخرين ناميده است.
36- به دليل غلبهي تفكر ارسطويي و جنبهي عقلي و استدلالي فلسفه اسلامي فلسفه مشاء نام گرفت.
37- با ترجمه آثار فلاسفهي اسلامي غربيها با انديشه ارسطو آشنايي پيدا كردند.
38- اُگوستينوس فيلسوف مسيحي نامدار قرن پنجم ميلادي ميباشد.
39- با ترجمه آثار فلاسفه اسلامي راه سازگاري ميان عقل و دين بيشتر شد.
40- در قرن دوازدهم ميلادي آثار ابوعلي سينا و ابن رشد به لاتين ترجمه شد.
41- در قرن سيزدهم، دانشگاه پاريس، نخستين دانشگاه مغرب زمين بنيان گذاري شد.
42- استادان دانشگاه پاريس آلبرت كبير و توماس آكوئيني و نامداران ديگري بودند.
43- دانشگاه آكسفورد در انگلستان تأسيس شد.
44- دانشگاه آكسفورد از وجود كساني چون راجر بيكن بهره ميبرد.
45- راجر بيكن از نظر فلسفي از ابن سينا و از نظر علمي از ابن هِيثَم تاثير ميپذيرفت.
46- اصالت عقل اروپاييان را در عصر جديد تا حد زيادي متأثر از فلسفه اسلامي ميدانند.
47- فلسفه مشائي در قرن ششم مورد انتقاد شديد غزالي و فخر الدين رازي قرار گرفت.
48- فلسفه مشائي به وسيلهي ابن سينا به تكامل رسيد.
49- بهمنيار و ابو العباس لوكري از شاگردان ابن سينا بودند.
50- شهاب الدين سهروردي مؤسس مكتب فلسفي اشراق بود.
51- در قرن هفتم خواجه نصيرالدين با توجه به حكمت اشراق به احياي حكمت فارابي پرداخت.
52- قطب الدين شيرازي شاگرد خواجه نصير ميباشد.
53- قطب الدين شيرازي بزرگترين دايره المعارف يعني كتاب دُرّه التاج را تأليف كرد.
54- قطب الدين رازي كتاب محاكمات را نوشت.
55- صدرالمتألهين شيرازي فلسفه اسلامي را به مرتبه ديگري از كمال رسانيد.
56- ملاصدرا فلسفه خود را «حكمت متعاليه» ناميد.
57- بزرگترين مروجان فلسفه صدرايي، مرحوم استاد علامه طباطبايي است.
58- در قرن يازدهم ميرداماد كوشيد فلسفه ابن سينا را به روش اشراقي تفسير كند.
59- متفكران قرون وسطي با افكار افلاطون و نو افلاطونيان آشنايي داشتند.
60- سيطرهي فكري اُگوستينوس از قرن پنجم تا قرن دوازدهم ميلادي ادامه داشت.
درس سه
مباني حكمت مشاء (1)
1- مؤسس فلسفه اسلامي ابونصرفارابي است.
2- فلسفه اسلامي سرشتي كاملاً استدلالي داشت.
3- ابوعلي سينا فلسفه اسلامي را رونق بخشيد.
4- نخستين ومهمترين اصلي كه ميتواندمبدأ تحقيق فلسفي قرار بگيرد اصل واقعيت است.
5- اصل واقعيت مرز جدايي فلسفه و سفسطه ميباشد.
6- اصل واقعيت مستقل از ادراك آدمي است.
7- اصل واقعيت از بديهيات اوليه است و اثبات شدني و انكار شدني نيست.
8- از جمله مسائلي كه حكماي مشاء درباره آن بحث كردهاندمسئله تفكيك وجود و ماهيت است.
9- وجود و ماهيت با هم مغاير هستند.
10- موضوعات متنوع و كثير كه با هم فرق ميكند ماهيت ناميده ميشود.
11- وجود و ماهيت با يكديگر واحد نيستند بلكه مغاير هستند.
12- مغايرت وجود و ماهيت ذهني است.
13- همهي اشياي واقعي درجهان درذهن مابه دوجزءتحليل ميشوند.
14- وجوب و امكان و امتناع از مواد قضايا ميباشند.
15- امكان هم جنبه ايجابي و هم جنبه سلبي دارد.
16- مواد قضاياي منطقي متناظر با مواد ثلاث فلاسفه هستند.
17- مواد ثلاث در فلسفه مورد بحث است.
18- مواد قضايا در منطق مورد بحث است.
19- مواد ثلاث به ترتيب واجب الوجود، ممكن الوجود، ممتنع الوجود ميباشد.
20- مواد ثلاث از ابداعات حكمت مشاء است.
21- ممتنع الوجود در عالم هستي وجود ندارد.
22- در رابطهي امتناعي محال است محمول بتواند عارض موضوع گردد.
23- رابطهي وجوبي، حتمي و اجتناب ناپذيراست و عقل خلاف آن را قبول نميكند.
24- در رابطهي امكاني عقل نه ناگزير آن است نه نفي آن.
درس چهار
مباني حكمت مشاء (2)
1- كهنترين مسئلهي فلسفه، مسئلهي علت و معلول است.
2- مهمترين عاملي كه انسان را در مسير تفكر مياندازد علت و معلول است.
3- رابطهي در وجود از روابط ديگر عميق تر ميباشد.
4- تمام هستي و واقعيت معلول با رابطهي در وجود تحقق مييابد.
5- علت آن چيزي است كه معلول در هستي خود به آن نيازمند است.
6- بنابر اصل علّيت هيچ چيز در جهان از روي «صُدفه» و «اتفاق» پديد نميآيد.
7- ملاك نيازمندي معلول به علت درآراي حكماي يونان مشاهده نميشود.
8- علم كلام علمي است كه دربارهي عقايد اسلامي بحث كرده و اصول اعتقادات را توضيح ميدهد.
9- حادث در عرف و لغت به معني «نو» و قديم به معني «كهنه» است.
10- حادث عبارت است از چيزي كه نيستي اش بر هستي اش تقدّم داشته باشد.
11- قديم عبارت است از چيزي كه هستي اش بر نيستي اش تقدّم داشته باشد.
12- متكلمان اسلامي معتقدند كه فقط خداوند قديم ميباشد.
13- بيش از يك قديم وجود ندارد و هر چه غير از اوست حادث است.
14- حكما معتقدند كه ملاك نيازمندي يك معلول به علت در خود شي است.
15- هر شي حادثي مقدّم بر وجود و عدم خويش ذاتاً يك ممكن الوجود است.
16- امكان ذاتي عبارت است از اين كه شي به حسب ذات و ماهيت خويش نه ضرورت وجود و نه امتناع وجود داشته باشد.
17- حجت نياز معلول به علت، در امكان ذاتي يا تساوي ماهيت معلول نسبت به وجود و عدم نهفته است.
18- علت تامه وجود دهنده و هستي بخش ميباشد و شرط لازم و كافي براي وجود شي است.
19- علت ناقصه به نحوي با معلول سرو كار دارد و فقط شرط لازم براي تحقق معلول است.
20- علت ناقصه تنها جزئي از علت تامه است ونميتواندبه خودي خود موجب وجود معلول باشد.
21- علت تامه همان گونه كه به معلول وجود ميبخشد،ضرورت بخش نيز هست.
22- نفي قانون عليت، بانفي هرعلم و فرورفتن در ورطهي سوفسطايي گري مساوي ميباشد.
23- به نظر متكلمان اسلامي قديم بي نياز از خالق است.
24- مسأله فلسفي«ملاك نيازمندي معلول به علت» به واسطهي نزاع ميان متكلمين و فلاسفه اسلامي مطرح شده است.
25- به گفتهي ابن سينا: «موصوف بودن موجود به اينكه بعد از عدم و نيستي است، ربطي به فعل و فاعل و اثر جاعل ندارد.
26- متكلمين و فلاسفه هرپديدهاي را به ترتيب حادث و ممكن مينامند.
27- ضرورت علّي و معلولي منحصراً در علت تامه تحقق مييابد.
28- مهمترين عاملي كه انسان را در مجراي تفكر مياندازد ادراك اصل فلسفي علت و معلول است.
29- اعتقاد به صُدفه مستلزم عدم نظم و قاعده در كار جهان است.
30- مفهوم اصل علّيت عبارت است از جهان مجموعهي به هم پيوسته و مرتبط الاجزاء است.
31- به نظر حكماء منشاء نيازمندي معلول به علت امكان ذاتي است.
32- كتاب نفيس «اصول فلسفه و روش رئاليسم» از مرحوم استاد علامهي طبا طبايي است.
33- علت تامهي هر معلول به معلول خودش ضرورت ميبخشدو معلول آن در پي اين ضرورت به وجود ميآيد.
34- هرچيزي تاوجودش به مرحلهي وجوب و ضرورت نرسد، موجود نميگردد.
35- نظام عالم هستي نظامي وجوبي و قطعي است.
36- قاعدهي اصل سنخيت الواحد است.
37-مفهوم سنخيت عبارت است از هرعلتي فقط معلول خاصي را ايجاد ميكند و هرمعلولي تنها از علت خاصي صادر ميشود.
38- اصل علّيت از اصل سنخيت انفكاك ناپذيرميباشد.
39- سلسلهي علل، متناهي است و نامتناهي بودن آن محال است.
40- حكمايي نظيرفارابي، ابن سينا، خواجه نصير، ميرداماد هر يك برهاني بربطلان تسلسل علل اقامه كرده اند.
41- برهان فارابي، يكي از برهان هاي معروف در محال بودن تسلسل ميباشد.
42- برهان فارابي را ميتوان يكي از دلايل فلسفي اثبات وجود خدا به حساب آورد.
43- تسلسل از مادهي «سلسله» به معناي زنجير است.
44- برهان فارابي به برهان اَسَدّ و اَحْصَرمعروف است.
45- محكمترين و كوتاهترين برهان و دليل در نفي تسلسل، برهان فارابي ميباشد.
46- در برهان فارابي از اصل«تقدم علت برمعلول» استفاده شده است.
47- وجودمعلول،مشروط به وجودعلت است ولي وجود علت، مشروط به وجود معلول نيست.
48- تا علت وجود پيدا نكند، معلول وجود پيدا نميكند.
49- پديد آمدن زنجيره تنها درگرو وجود يك سر سلسله است كه علت العلل ناميده ميشود.
50- برهان وجوب و امكان به نام خود ابن سينا به برهان سينوي معروف است.
51- هرموجودي بنا به تقسيم عقلي، يا ممكن الوجوديا واجب الوجود است.
52- دور عبارت است از اين كه معلولي، علتِ علتِ خود شود.
53- در«دور» اگر ميان علت و معلول واسطهاي نباشد مُصَرَّح خوانده ميشود.
54- اگر در«دور» ميان علت و معلول واسطهاي فرض شود، مُضْمَرنام دارد.
55- «دور» در تحليل عقلي به تقدّم شيء بر نفس خويش ميانجامد.
56- ابن سينا در كتاب اشارات بهترين برهان را، برهان وجوب و امكان ناميد.
57- در برهان وجوب و امكان، تنها يك محاسبهي عقلي مارا به نتيجه ميرساند.
58- موجود و بلكه موجوداتي در جهان هست و جهان هيچ در هيچ نيست.
59- زنجيرهي ممكنات اگر به يك واجب الوجود منتهي نشود، تحقق و وجود پيدا نميكند.
60- نظام مُتْقِن نظامي است كه داراي سه اصل فلسفي مهم باشد.
61- نتيجه اصل سنخيت، نظام معين هستي است.
62- هدف پژوهش هاي علمي، رسيدن به شناخت يقيني است.
63- فلسفه، مقدمات لازم را براي شناخت يقيني قوانين و روابط حاكم بر پديده هاي جهان فراهم ميكند.
64- نتيجهي هرآزمايش، تنها به زمان و مكان وشرايط آن آزمايش محدود ميشود.
65- قوانين علمي عموماً با «هر»، «هيچ»، «هميشه» نشان داده ميشوند.
66- آزمايش و تجربه تنها به امور جزئي و معين تعلق ميگيرد.
67- علوم تجربي به دليل جزئي بودن و به زمان و مكان خاص خود مربوط بودن توان شناخت يقيني ندارند.
68- كليت و ضرورت را ميتوان در اصول عقلاني جست و جو كرد.
69- اصل علّيت، ارتباط پديدهها را به ما ثابت ميكند.
70- اصل ضرورت عِلّي و معلولي، ضرورت را در ارتباط بين علت و معلول نشان ميدهد.
71- نخستين چيزي كه خدا خلق فرمود عقل بود.
72- حكماي مشاء عقول مجرده را ده عدد ميدانستند.
73- حكماي مشاءعقل دهم را كه همهي تغييرها وتحولات وانفعالات درطبيعت به وساطت آن انجام ميشود عقل فعال مينامند.
74- ابن سينا عقل فعال را واهب الصور مينامد.
75- از نظر متكلمين هرپديدهاي يا حادثهاي به جهت حادث بودن نيازمند به علت است.
76- انفكاك بين علت تامه و معلول محال است.
77- والدين نسبت به فرزندان خود علت ناقصه هستند.
78- سه اصل، علّيت، سنخيت، ضرورت عِلّي ومعلولي جهان بيني ما را تشكيل ميدهد.<