Header Background day #26
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

Dark shadow [فصل دوم اضافه شد]

125 ارسال‌
24 کاربران
271 Reactions
30.5 K نمایش‌
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
شروع کننده موضوع  

نام:Dark shadow
نويسنده:آرمان رئيسي
ويراستار:abol19
كاور:محمد(سورن)
ژانر:وحشت،فانتزي
فايل: PDF

تالارگفتمان 1

مقدمه

هنگامي كه خون بر زمين بريزد روح در تخته محبوس مي‌شود و آنگاه نفريني شوم فعاليتش را آغاز مي‌كند و تا مادامي كه انتقام خود را نگيرد به آرامش نخواد رسيد.

فصل اول: چشم
فصل دوم: تغییر ناگهانی


   
ftm.sh، paradise، Bardya95 و 38 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
milad.m
(@milad-m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 615
 

خوب بود آرمان عزیز من قبلا ترسناک می نوشتم شاید در اینده هم نوشتم ولی من خوب ترسناک نمی نویسم چون زیاد نمی ترسونه . داستان تو خیلی خوب بود ادامه بده منتظر قسمت بعد هستم . موفق باشی :53:


   
Anobis واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
shooter
(@shooter)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 20
 

ممنون :53:

منتظریم :106::129fs4252631:


   
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

Anobis;13755:
ديشب خوابم برد.....
اگه شد امشب

آرمان،توروخدا دیگه اگه نه، بگو میزارم خو:20:


   
پاسخنقل‌قول
Bookbl
(@bookbl)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1697
 

دهه این چی بود من ادامه شو میخوام بووووووق بووووووووق منم یه بار باید تخته رو امتحان کنم یکی گیر میارم حتما:دی


   
milad.m و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
shooter
(@shooter)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 20
 

تو رو خدااااااااااا شما احتمالاً قصد جوون مرگ کردن مارو که ندارین نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:0178:
بقیه اش ؟؟ نیست؟؟ نگین تا فردا شب نمیاد :s18:


   
Anobis و milad.m واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
milad.m
(@milad-m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 615
 

آفرین آرمان عزیز خیلی ترسناک بود فقط یک چیزی امیدوارم مثل سفر به مصر نباشه . گروهی نشه .:53:

زیاد هم نشه چون زیاد بشه جاش اینجا نیست باید قسمت داستان بلند بره .


   
Anobis و reza379 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

داغونم کردی آرمان. بخدا خیلی ترسناک بود. همه جا تاریکه. الان هر صدایی بیاد من مردم. خلاصه حلالم کنید.


   
shooter، Anobis و milad.m واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sina.m
(@sina-m)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 403
 

در کل داستان زیباییه این اخرش که چشمای گربه لوسی و اینا بود خیلی جالب شد
افرین


   
shooter، Anobis و milad.m واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
شروع کننده موضوع  

bookbl;13821:
دهه این چی بود من ادامه شو میخوام بووووووق بووووووووق منم یه بار باید تخته رو امتحان کنم یکی گیر میارم حتما:دی

shooter;13830:
تو رو خدااااااااااا شما احتمالاً قصد جوون مرگ کردن مارو که ندارین نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:0178:
بقیه اش ؟؟ نیست؟؟ نگین تا فردا شب نمیاد :s18:

milad.m;13831:
آفرین آرمان عزیز خیلی ترسناک بود فقط یک چیزی امیدوارم مثل سفر به مصر نباشه . گروهی نشه .:53:

زیاد هم نشه چون زیاد بشه جاش اینجا نیست باید قسمت داستان بلند بره .

reza379;13833:
داغونم کردی آرمان. بخدا خیلی ترسناک بود. همه جا تاریکه. الان هر صدایی بیاد من مردم. خلاصه حلالم کنید.

sina.m;13871:
در کل داستان زیباییه این اخرش که چشمای گربه لوسی و اینا بود خیلی جالب شد
افرین

از نظر لطف همتون ممنونم انشاالله اگه خدا قسمت كرد امشب بقيه اش قرار داده ميشه


   
shooter، sina.m و milad.m واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

من گفتم این گربه یه کاره ایه! ولی از اون جا که گفتی روح بابابزرگش رفته توی اون مهره هه، خیلی خوشم اومد. خیلی جالب بود. مثلا فرض کن، اونجا اسیر شده بود! ای بووه!!!!!!


   
milad.m واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

آرمان جان به نظرت این سم یه خورده قاطس نداره
زده یه گربه رو کشته بعد با خیال راحت چالش کرد انگار نه انگار بعدش رفیق صمیمیش رو به خاک یکسان کرد. چنان زدش خون همه جا پخش شد ( الان سرو صورت ما خونیه)
بعد ترسو هم هست!؟
یه خورده رو شخصیتش کار کن خیلی بیخیاله
ولی داستانت خوب بود به اندازه ترسناکه. دوسش داشتم


   
shooter، milad.m و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sina.m
(@sina-m)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 403
 

خب بازم میگم خوب داره جلو میره
فقط 2 مسله هست اول اینکه خیلی کوتاهه هر قسمت تا میاد داستان بگیرتم تمومه و یکی هم اینکه وقتی پال میمیره یکم واکنش دخترا سرد هست و اینجور مواقع اینقد منطقی برخورد نمیشه


   
reza379، Anobis و milad.m واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

من پالو دوست داشتم. خو چرا اونو کشتی آخه چرا اونو:20:
داستان داره جالب میشه.
ولی آرمان به نظرم طولانی هم داره میشه. به نظرم وقتی تموم شد هر دو یا سه قسمت رو باید به یک قسمت تبدیل کنی و بزاری توی پست اصلی. درسته داستان کوتاه تا چندین صفحه هم میتونه باشه، اما داره زیاد میشه.
من دوباره تاکید میکنم این گربه هه یه نقش موثری توی این داستان داره. اصلا اصل داستانه. فقط توروخدا همه رو نکش. بزار چند نفر آخر داستان بمونن که زجر بکشن از مردن دوستاشون!! چقدر من بی رحمم:39:
ولی چون توی داستان، خواننده با پال ارتباط بیشتری داشت، ( چون توی لحظات اولیه داستان هم بود) می تونستی بیشتر ازش استفاده کنی، و به جاش یکی دیگه رو، که ارتباط کمتری باهاش توی داستان داشتیم بکشی. مثل کتی همچین چیزی. من هی اینارو میگم چون پالو دوست داشتم:10:
ولی سینا راست میگه. واکنش رو خیلی راست میگه. مثلا من بودم بیهوش میشدم، حالا این دخترا فقط جیغ میزنن ، اونوقت همدیگه رو دلداری هم میدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مثلا اون نفر اولی که پالو میبینه ( اولین دختری که پالو میبینه) حیغ بزنه بعد بیهوش بشه! بعد اون دخترای دیگه بیان بالا سر این دختره که بیهوش شده، نمیدونن چه خبره، بعد اونا هم یه لحظه سرشون رو بیارن بالا، سم و الکس رو ببینن، بعد پالو، بعد اونا هم جیغ بکشنو یه کاری بکنن!
راستی خواهشا نفر بعدی الکس نباشه، چون الان دیگه الکس رو دوست دارم:دی:دی


   
shooter، milad.m و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
milad.m
(@milad-m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 615
 

آرمان بیشتر از 8 قسمت نشه خواهش می کنم ........ چون بعدش میشه داستان بلند و مجبوری فصل دهی کنی !
و کار مدیر ها رو سخت می کنی که جابه جایی انجام بگیره .......... گفتم که بعد نگی نگفتی :53:


   
Anobis و reza379 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

milad.m;14021:
آرمان بیشتر از 8 قسمت نشه خواهش می کنم ........ چون بعدش میشه داستان بلند و مجبوری فصل دهی کنی !
و کار مدیر ها رو سخت می کنی که جابه جایی انجام بگیره .......... گفتم که بعد نگی نگفتی :53:

چی میگی میلاد؟ مطمئنی به همچین چیزی؟هشت قسمت بیشتر نشه و آرمان نخواد فصل دهی کنه، کی میتونه مجبورش کنه که فصل دهی کنه؟؟؟؟؟ حالا هم بگیم آره اصلا خود سینا بیاد بهش بگه باید فصل دهی کنی. اگه فصلی ننویسه و نخواد بنویسه کسی نمی تونه مجبورش کنه. واقعا قصد خاصی ندارم از حرفم ولی خو دارم واقعیت رو میگم! کسی که نمیتونه بره تفنگ بزاره زیر گلوش بهش بگه فصل بده!:24:
ولی اگه میگی که نباید بیشتر هشت قسمت بشه، به قول همه ی داستان ها همیشه راهی واسه دور زدن قانون هست!:24:


   
milad.m و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 3 / 9
اشتراک: