سلام من تازه برگشتم . تونستم به نت دست رسی داشته باشم
اول از سینا بابت جلد اول تشکر میکنم
تا الان فکر کنم 3 یا 4 بار خوندمش و هنوز سیر نشدم
متوجه نشدم چطور میشه به جلد دوم دست رسی پیدا کرد والا شنیدم فصل اول امده بقیه رو نمیدونم
میشه یکی بگه چکار باید کرد
سلام من تازه برگشتم . تونستم به نت دست رسی داشته باشم
اول از سینا بابت جلد اول تشکر میکنم
تا الان فکر کنم 3 یا 4 بار خوندمش و هنوز سیر نشدممتوجه نشدم چطور میشه به جلد دوم دست رسی پیدا کرد والا شنیدم فصل اول امده بقیه رو نمیدونم
میشه یکی بگه چکار باید کرد
سلام عزیز ، برفرما اینم فصل اول از جلد دوم (بقیه داستان هنوز ارائه نشده و زمان توضیعش مشخص نیست)
خیلی وقت پیش به این نتیجه رسدیم که این فرد تیامت نیست ، از نحوه رفتارش به این نتیجه رسیدیم و شما یادتون باشه که ما هنوز از دو تا از محافظای آلفرد تقریباً هیچی نمیدونیم ، ممکنه یکی از اون دو تا باشه که اینم احتمال کم هست ، شاید اصلا این فرد یکی از محافظین اصلی آلفرد نباشه و داخل جلد دوم وارد داستان شده باشه.
سلام
یعنی یکی دیگه از محافظ ها هست که نژادش به نژاد سیاه مربوط میشه و مثل تیامت میتونه ارواح دیگران رو به خدمت بگیره؟
سلام.اقا من نمیدونم چرا جدیدا یه حدسایی میزنم(شک کردم) که اقا سینا داره کتابو میده ولی برا همه نیست یعنی یه عده ی خاص فقط میتونن بخونن و بقیه نمیتونن...این فکر مثل خوره افتاده به جونمممممم....
سینااااااااا فصل بده تا مطمئن شیم اینجوری نیست
نه مطمئن باش اینجوری نیست اگرچه من نمیدونم سینا درمورد نحوه نمایش کتابش چیکار میخواد بکنه اما کتاب در مرحله اول ویراستاریه و هنوز کلی کار داره سینا هم کلا نمیخواد مثل ما بدقول بشه پس تا تمومش نکنه نمیذاره
اخه گفته شده بود که تیامت یه جور مثل انسانه ولی توی کتاب نوشته بود که وقتی با کاترین در افتاد زبون مارمانندشو روی صورت اون کشید.درضمن تیامت دومین محافظ الفرده و الفرد اونو نمیفرسته......
در مورد اون روح هم خشایار نگفت نابود میشه گفت من راه هایی برای نابودیش بلدم اگر دقت کنید متوجه میشین.درضمن اون محافظیم که کریستال گفت اون همون جناب فافنیر بود اون محافظی که ما نمیدونیم کیه در اخر بهش سلام کرد پس یعنی علاوه بر فافنیر یک نفر دیگه هم به دنیای سیاه رفته.
تازه تیامت به نظرتون به یه محافظ پایین تراز خودش میگه جناب فافنیر اخه تیامت محافظ دومه و فهفنیر محافظ فکرکنم چهارم.....
و وقتی میگن جناب یعنی مقام شما از ما بالاتره پس به این نتیجه میرسیم که اون تیامت نیست.
در این باره که این شخص تیامت نیست بقیه دوستان اطلاعاتشون از من خیلی بیشتره. ولی الان این رو دوست دارم در این باره بگم. توی داستان تا جایی که یادم میاد راجب مقام اون ها چیزی گفته نشد و بر اساس مقامهاشون با هم دیگه رفتار نمی کردن. همونطور هم که بارها گفته شد اونها مثل برادرانی برای همدیگه هستن و در واقع یه خانواده هستن. به نظرم هیچوقت نباید روابطشون رو به صورت مقامی مشاهده و تصور کرد. تازه اگر که این فرد که شما میگین مقامش پایین تره و امکان نداره تیامت بهش احترام بزاره، با توجه به این که یکی از براردانش هست، اتفاقا خوب هم حاضر به احترام گذاشتن خواهد بود. البته اگر شخصیت اول داستان تیامت باشه! ولی در کل اینو میگم، که حتی اگه خود آلفرد هم بود و طبق نقشه داشتن یه کاری رو انجام میدادن، به این فرد احترام میزاشت. چون که از محافظان شخصی و به نوعی محارم آلفرد هستش.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خیلی وقت پیش به این نتیجه رسدیم که این فرد تیامت نیست ، از نحوه رفتارش به این نتیجه رسیدیم و شما یادتون باشه که ما هنوز از دو تا از محافظای آلفرد تقریباً هیچی نمیدونیم ، ممکنه یکی از اون دو تا باشه که اینم احتمال کم هست ، شاید اصلا این فرد یکی از محافظین اصلی آلفرد نباشه و داخل جلد دوم وارد داستان شده باشه.
حسین جان الان اینجا ها با توجه به توضیحاتی که دادید یه چیزی تو ذهن من جرقه زد. گفتین که دو هفته بعد از بلوغ آلفرد هست. اما توی این فصل، شخص اول داستان طوری داشت صحبت می کرد، که انگار مدت زیادی که اینجاس و مشغول خدمت برای دنیای سیاه و شیاطین و جمع کردن اطلاعات هست. به نظرم این یکی از اون احتمالاتی هست که نشون میده این فرد تیامت نیست چرا که توی این فرصت کم،دوهفته، انقدر زمان مورد نیاز برای برنامه ریزی و نقشه کشی فکر نکنم وجود داشته باشه که آلفرد به غیر از اون یکی محافظش یکی دیگه رو هم بفرسته! و اون وقت اون فردی رو هم که تازه فرستاده طوری حرف بزنه که انگار خیلی وقته اینجاس و مشغول کارشه. هر چند من اینجاها زمان های دنیاها را اون طور که باید در نظر بگیریم در نظر نگرفتم! یعنی نمیدونم شاید دو هفته ی زمین، اینجا یک سال باشه یا نمیدونم بیشتر. به هر حال من بر اساس اون دو هفته گفتم که زمان فرستادن یه جاسوس دیگه وجود نداره و بینهایت سخته!
راستی آقا حسین چند وقت نبودید. سر نمی زدید. نگران بودیم/کم پیدا شده بودید:دی:25:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
نه مطمئن باش اینجوری نیست اگرچه من نمیدونم سینا درمورد نحوه نمایش کتابش چیکار میخواد بکنه اما کتاب در مرحله اول ویراستاریه و هنوز کلی کار داره سینا هم کلا نمیخواد مثل ما بدقول بشه پس تا تمومش نکنه نمیذاره
ویراستارا که دارن میخونن:20::20::20: میشه بگید ویراستارها کی هستن؟؟؟؟؟؟؟:دی:دی:دی:65:
به نام خدا
نقدی بر کتاب سفیر کبیر اثری از سینا فتحی
خودکشی
سفیر کبیر تقریبا جزو اولین کتاب های اینترنتی منتشر شده توسط یک کاربر ایرانی است که فوقالعاده با استقبال زیادی رو به رو شده است.کتابی که حدود شش سال به گفته ی نوینده در مقدمه ی کتاب نوشتنش طول کشیده شده است.کتابی که توسط سینا فتحی نوشته شده است که حق زیادی بر گردن فانتزی نویس های اینترنتی دارد.
حال میخواهیم ببینیم که این افسانه حقیقت دارد که سفیر کبیر یکی از بهترین کتاب های فانتزی ایران است یا نه.
نکته:من هیچ دشمنیی با آقای سینا فتحی ندارم،به ایشون خیلی ارادت دارم و احترام میگذارم.هر چی باشه من نویسندگیم رو از وبلاگ ایشون(فرومش)شروع کردم.
گرافیک:
به زرس قاطع میتوانم بگویم که سفیر کبیر یکی از پر کاور ترین کتاب های اینترنت است که تقریبا همه ی کاو رهایش هم قشنگ است.مخصوصا کاور آخری که یک کاور فوقالعاده محشر و جذاب است.نکته ی جالب این است که تا جایی که بنده اطلاع دارم همه ی این کاور ها توسط خود آقای سینا فتحی طراحی شده است که خیلی خوب است.چون نویسنده میدانسته در کتابش چه میگذرد به خوبی توانسته است آنها را در کاور اجرا کند.
در مورد صفحه آرایی هم باید بگویم که خیلی وزین وشیک انجام شده است،فونت انتخاب شده برای کاور هم فوقالعاده زیبا است و نه زیاد درشت و است و نه زیاد ریز.
خوشبختانه آقا سینا از پس زمینه ی سفید در نوشتش استفاده کرده که باعث خواندن روان تر داستان شده است.
آقا سینا دراین مرحله امتیاز کامل را میگیرد:
20/20
نثر و توصیفات و پیرنگ:
چیزی که داستان سفیر کبیر نهایت ضربه اش را از آن میخورد این دو چیز است:
طولانی بودن زیاد داستان
وجود یک پیرنگ فوقالعاده ضعیف
داستان خیلی خیلی خیلی خیلی طولانی است.به شدت.جوری که شاید خواننده را از خواندن ادامه اش نا امید کند.البته اگر این داستان پیرنگ خوبی داشت مشکلی نبود.ولی موضوع اینه که پیرنگ داستان خیلی ضعیف است.تقریبا مدام از این شاخه به اون شاخه میپرد.قسمت های اضافی(از نظر من)خیلی زیاد دارد.که یکی از بارزترین هایش هم زمانی است که در اوج داستان جنگ با شیاطین و پیدا کردن مارلو پرز ناگهان آلفرد مه را نابود میکند و برای حدود یک فصل در دنیای دیگری سر میکند و تقریبا همه ی خاطراتش را از دست میدهد.این زیاد منطقی نیست.
ولی توصیفات داستان نسبتا خوب است،گرچه در نثر ضعیف داستان که کششش کم و زیاد میشود زیاد دیده نمیشود.گرچه نثر از نظر از نظر گرامری خوب است و زیاد اماتوری نیست.
متاسفانه من در این قسمت نمیتوانم امتیاز نصف را هم به ای داستان بدهم:
4/20
اکشن و صحنات هیجانی:
راستیتش در داستان چند صحنه ی دوئل میبنیم که در نوع خودشون جالبند.ولی خوب زیاد خوب پرداخته نشده اند.البته این آن چنان ضعفی محسوب نمیشود.چون اصلا این داستان در ژانر اکشن نیست.ولی خوب چند قسمت اکشن در داستان قرار داده شده است که زیاد خوب پرداخته نشده اند و در سطح معمولی باقی مانده اند.
یکسری ایده های جالب هم وجود دارند ولی به خاطر پرداخت نسبتا ضعیف نتوانسته اند خوب ظاهر شوند.
10/20
شخصیت پردازی:
داستان وقتی طولانی است میتوان انتظار داشت شخصیت پردازی فوقالعاده از آب در بیاید.ولی در سفیر کبیر این طوری نیست.شخصیت آلفرد زیاد چزی نیست که با آن زیاد ارتباط بر قرار کنید.همینطور شخصیت های دیگر.ته ته شخصیت خوب این داستان خاله سونیا و مادر آلفرد است که خوب پرداخته شده اند(نسبتا).
10/20
ایده و روایت کلی داستان:
ایده ی داستان زیاد چزی جدیدی نیست و میتوان گفت که شباهت های زیادی با هری پاتر دارد.نه اینکه فن باشد یا اسکی رفته باشد.نه شباهت هایی وجود دارد.ولی باز هم با وجود این استقلال ایده این زیاد ایده ی جدیدی نیست.ولی به نظرم این ایده کشش لازم را برای تبدیل شدن به یک داستان دو هزار و خورده ای صفحه را نداشته است.
روایت کلی داستان هم اول شخص است که میتوان گفت لحن روایی خوبی برای این داستان است و توانسته وجوه لازم را نمایان سازد.
10/20
نتیجه ی کلی:این داستان فوقالعاده در این اینترنت محبوب است و مخاطب خاص خودش را دارد و فوقالعاده این داستان و نظرشان برایشان محترم است.ولی باز هم از نظر من این داستان زیاد قوی نیست.
54/100
@admin@
به نام خدا
نقدی بر کتاب سفیر کبیر اثری از سینا فتحی
خودکشی
روحت شاد :دی:
سفیر کبیر تقریبا جزو اولین کتاب های اینترنتی منتشر شده توسط یک کاربر ایرانی است که فوقالعاده با استقبال زیادی رو به رو شده است.کتابی که حدود شش سال به گفته ی نوینده در مقدمه ی کتاب نوشتنش طول کشیده شده است.کتابی که توسط سینا فتحی نوشته شده است که حق زیادی بر گردن فانتزی نویس های اینترنتی دارد.
حال میخواهیم ببینیم که این افسانه حقیقت دارد که سفیر کبیر یکی از بهترین کتاب های فانتزی ایران است یا نه.
نکته:من هیچ دشمنیی با آقای سینا فتحی ندارم،به ایشون خیلی ارادت دارم و احترام میگذارم.هر چی باشه من نویسندگیم رو از وبلاگ ایشون(فرومش)شروع کردم.
بفرما
گرافیک:
به زرس قاطع میتوانم بگویم که سفیر کبیر یکی از پر کاور ترین کتاب های اینترنت است که تقریبا همه ی کاو رهایش هم قشنگ است.مخصوصا کاور آخری که یک کاور فوقالعاده محشر و جذاب است.نکته ی جالب این است که تا جایی که بنده اطلاع دارم همه ی این کاور ها توسط خود آقای سینا فتحی طراحی شده است که خیلی خوب است.چون نویسنده میدانسته در کتابش چه میگذرد به خوبی توانسته است آنها را در کاور اجرا کند.
در مورد صفحه آرایی هم باید بگویم که خیلی وزین وشیک انجام شده است،فونت انتخاب شده برای کاور هم فوقالعاده زیبا است و نه زیاد درشت و است و نه زیاد ریز.
خوشبختانه آقا سینا از پس زمینه ی سفید در نوشتش استفاده کرده که باعث خواندن روان تر داستان شده است.
آقا سینا دراین مرحله امتیاز کامل را میگیرد:
20/20
ولی به نظر من هیچ چیزی کامل نیست وهمیشه جا برای بهتر شدن هست من که 18 میدم
نثر و توصیفات و پیرنگ:
چیزی که داستان سفیر کبیر نهایت ضربه اش را از آن میخورد این دو چیز است:
طولانی بودن زیاد داستان
وجود یک پیرنگ فوقالعاده ضعیف
داستان خیلی خیلی خیلی خیلی طولانی است.به شدت.جوری که شاید خواننده را از خواندن ادامه اش نا امید کند.البته اگر این داستان پیرنگ خوبی داشت مشکلی نبود.ولی موضوع اینه که پیرنگ داستان خیلی ضعیف است.تقریبا مدام از این شاخه به اون شاخه میپرد.قسمت های اضافی(از نظر من)خیلی زیاد دارد.که یکی از بارزترین هایش هم زمانی است که در اوج داستان جنگ با شیاطین و پیدا کردن مارلو پرز ناگهان آلفرد مه را نابود میکند و برای حدود یک فصل در دنیای دیگری سر میکند و تقریبا همه ی خاطراتش را از دست میدهد.این زیاد منطقی نیست.
ولی توصیفات داستان نسبتا خوب است،گرچه در نثر ضعیف داستان که کششش کم و زیاد میشود زیاد دیده نمیشود.گرچه نثر از نظر از نظر گرامری خوب است و زیاد اماتوری نیست.
متاسفانه من در این قسمت نمیتوانم امتیاز نصف را هم به ای داستان بدهم:
4/20
آره خیلی طولانیه ولی دلیل نمیشه که _ من دوست دارم اصلا تمومی نداشته باشه)
ولی او تیکه در باره مه رو حق داری زیادی طولانی و بدون هدف بود
با اینهمه 4 خیلی کمه
ا
کشن و صحنات هیجانی:
راستیتش در داستان چند صحنه ی دوئل میبنیم که در نوع خودشون جالبند.ولی خوب زیاد خوب پرداخته نشده اند.البته این آن چنان ضعفی محسوب نمیشود.چون اصلا این داستان در ژانر اکشن نیست.ولی خوب چند قسمت اکشن در داستان قرار داده شده است که زیاد خوب پرداخته نشده اند و در سطح معمولی باقی مانده اند.
یکسری ایده های جالب هم وجود دارند ولی به خاطر پرداخت نسبتا ضعیف نتوانسته اند خوب ظاهر شوند.
10/20
ولی نظر من کاملا بر عکسه و فکر میکنم خیلی هم خوب بودن
شخصیت پردازی:
داستان وقتی طولانی است میتوان انتظار داشت شخصیت پردازی فوقالعاده از آب در بیاید.ولی در سفیر کبیر این طوری نیست.شخصیت آلفرد زیاد چزی نیست که با آن زیاد ارتباط بر قرار کنید.همینطور شخصیت های دیگر.ته ته شخصیت خوب این داستان خاله سونیا و مادر آلفرد است که خوب پرداخته شده اند(نسبتا).
10/20
اینو دیگه کلاً مخالفم
داستان اونهمه شخصیت داشت که هر کدوم یه خلق و خویی داشتن. اصلاً خود محافظان کلکسیون شخصیت بود
ایده و روایت کلی داستان:
ایده ی داستان زیاد چزی جدیدی نیست و میتوان گفت که شباهت های زیادی با هری پاتر دارد.نه اینکه فن باشد یا اسکی رفته باشد.نه شباهت هایی وجود دارد.ولی باز هم با وجود این استقلال ایده این زیاد ایده ی جدیدی نیست.ولی به نظرم این ایده کشش لازم را برای تبدیل شدن به یک داستان دو هزار و خورده ای صفحه را نداشته است.
روایت کلی داستان هم اول شخص است که میتوان گفت لحن روایی خوبی برای این داستان است و توانسته وجوه لازم را نمایان سازد.
10/20
هری پاتر؟
شاید منظورت رفتن آلفرد به مدرسه جادو گری و این جور چیزاست:39: آره اینجاش به هری پاتر میخوره
ولی یه جمله از یه فیلمنامه نویس هست که میگه " هر داستان شامل کسی است که مصرانه به دنبال به دست آوردن چیزی است، ولی در این راه به مشکل بر می خورد"
برای همین فکر نمیکنم این نقطه ضعف به حساب بیاد
مثلاً همین الان جی،کی، رولینگ میتونه یه کتاب در باره زندگی هرمیون یا رون بنویسه ( به نظرت اون کتاب خواننده نداره؟) اصلاً از کجا معلوم شاید اون کتاب هم به جلد هفتم کشیده بشه
نتیجه ی کلی:این داستان فوقالعاده در این اینترنت محبوب است و مخاطب خاص خودش را دارد و فوقالعاده این داستان و نظرشان برایشان محترم است.ولی باز هم از نظر من این داستان زیاد قوی نیست.
54/100
بهت پیشنهاد میکنم اگه وقت داری یه بار دیگه داستان رو بخون
حتما مشکلاتی داره چیز هایی توضیح داده شده که مشخص نیست از کجا اومدن یا به کجا میرن ولی مطمعنم که خیلی بهتر از اینه که نقد کردی
روحت شاد :دی:
بفرماولی به نظر من هیچ چیزی کامل نیست وهمیشه جا برای بهتر شدن هست من که 18 میدم
آره خیلی طولانیه ولی دلیل نمیشه که _ من دوست دارم اصلا تمومی نداشته باشه)
ولی او تیکه در باره مه رو حق داری زیادی طولانی و بدون هدف بود
با اینهمه 4 خیلی کمه
ا
ولی نظر من کاملا بر عکسه و فکر میکنم خیلی هم خوب بودناینو دیگه کلاً مخالفم
داستان اونهمه شخصیت داشت که هر کدوم یه خلق و خویی داشتن. اصلاً خود محافظان کلکسیون شخصیت بودهری پاتر؟
شاید منظورت رفتن آلفرد به مدرسه جادو گری و این جور چیزاست:39: آره اینجاش به هری پاتر میخوره
ولی یه جمله از یه فیلمنامه نویس هست که میگه " هر داستان شامل کسی است که مصرانه به دنبال به دست آوردن چیزی است، ولی در این راه به مشکل بر می خورد"
برای همین فکر نمیکنم این نقطه ضعف به حساب بیاد
مثلاً همین الان جی،کی، رولینگ میتونه یه کتاب در باره زندگی هرمیون یا رون بنویسه ( به نظرت اون کتاب خواننده نداره؟) اصلاً از کجا معلوم شاید اون کتاب هم به جلد هفتم کشیده بشهبهت پیشنهاد میکنم اگه وقت داری یه بار دیگه داستان رو بخون
حتما مشکلاتی داره چیز هایی توضیح داده شده که مشخص نیست از کجا اومدن یا به کجا میرن ولی مطمعنم که خیلی بهتر از اینه که نقد کردی
حدود یکسال طول کشید تمومش کنم برادر چطوری دوباره بخونم.
راستیتش ببین محافظانش شخصیت داشتن ولی خوب پرداخته نشده بود.ببین این عدم پرداخت خیلی مهمه.
در ضمن در مورد طولانی بودن.
طولانی بودن دلیل میخواد،پیرنگ میخواد.این داستان از نظر پیرنگ فوقالعاده ضعیف و فقیر بود،این پیرنگ توانایی کشش این همه داستان رو نداشت.داستانی که زیاد معلوم نیست داره کجا میره.هدفش چیه؟
اینا ضعفای فوقالعاده عمدیه.
در مورد اون نقل از فیلمنامه نویس:ببین این داستان زیاد ایده ی جدید نداشت.حرفت درست.ولی بازم ایده مهمه.
شما رمان دونده ی هزار تو رو ببین(هنوز نخوندمش:دی)ببین ایده ی اولیش چه شاهکاریه؟یا بازی بقا.درسته تقریبا کلیت همشون یکیه ولی بازم ایده فرق داره.این ایده چیز زیاد جدیدی نیست.
در ضمن به نظرم حدود یک سوم داستان میتونست وجود نداشته باشه.مثلا اون قسمت اول داستان زیاد چیز خاصی نبود.آلفرد میره یه جایی بعد یک کارایی میکنه و اینا.
بعد مشکل دیگه ی داستان اینه که شخصیتش چیز میز زیاد به دست میاره.من شخصیت قوی با قدرت گولاخ دوست دارم.ولی این دیگه به نظرم زیاده رویه.
در ضمن باز هم نظر شما طفداران این اثر فوقالعاده محترمه و من قصد توهین ندارم.
شما انسان های فوقالعده قابل احترامی هستید.
آقا سینا خیلی گلن.
ولی خوب،حساب حسابه.
کاکا برادر
به نام خدا
نقدی بر کتاب سفیر کبیر اثری از سینا فتحی
سلام جناب almatra
اولین بار هست میبینم به سفیر کبیر امتیاز داده میشه.
شاید بد نباشه یه تاپیک برای نظرسنجی از اعضا به همین شکل(امتیاز دادن) ایجاد بشه. هوم؟
اگر اشکالی نداره من هم امتیازم رو بدم.
گرافیک
برای گرافیک و کاور نسبت به بقیه آثار وطنی جالب هست.
با اینکه عکسایی که باهاش کاور درست شده آماده بودن (طبق گفته خود سینا) ولی بازم کاورای جذابی شدن.
17/20
نثر و توصیفات و پیرنگ:
داستان خیلی خیلی خیلی خیلی طولانی است.به شدت.جوری که شاید خواننده را از خواندن ادامه اش نا امید کند.
بی انصافی میکنیا
تقریبا اواخر داستان باهاش اشنا شدم. حدودا دو سال اخری بود که سینا فصل میداد. یادمه همش رو توی ۳ روز خوندم و هیچوقت ازش خسته نشدم.
یکی از دلایل جذاب تر شدن داستان همین طولانی بودنش هست. بعد از چند سال، میشه گفت تبدیل به یه عادت دوست داشتنی شده(حیف که من از اواخرش باهاش اشنا شدم). مخصوصا که تمام قسمت های اون خوندنی و سرگرم کننده هستش. گاهی وقتی میخونمش با خودم میگم حیف که سینا نرسید وگرنه هنوزم جا داشت طولانی ترش کنه مثلا قسمت های مربوط به آموزش در قصر خشی یا برگردوندن روح آکشا و… به اجسادشون.
این وسط فقط آزمون معجون سازی (در مدرسه) با اینکه در نوع خودش جالب هست ولی همیشه سعی میکنم ردش کنم. برام خسته کنندست.
شاید ایرادی که بشه گرفت این هست که سینا همه چیز رو فقط در یک جلد نوشته در حالی که میتونست از همین یک جلد، ۲ جلد یا شایدم بیشتر، بیرون بکشه.
قسمت های اضافی
اون قسمتش که عالی بود. یه "آرامشِ قبل از طوفان" درست و حسابی اونم توی بهترین شرایط ممکن.
وقتی قسمت های مبارزه و تعقییب و گریز و ... زیاد و طولانی بشه، یجورایی هیجانش رو از دست میده.
سینا به زیبایی یه فاصله و آرامش نسبی بین جریانات روی جزیره قرار داد ولی برای من جالب بود که اون قسمت های مه و...، هم آروم و بی سر و صدا رد میشد و هم هیجان خودش رو داشت
قسمت هایی قرار بود حذف بشه،مثل شخصیت مرد دوران کودکی آلفرد که چندبار ادبش کرده،فصل اول گفته میشه رازی دربارش وجود داره ولی بعدا سینا گفت میخواد حذفش کنه.
سینا، اول میزاری تو کف، بعد از چند سال، کلا صورت مسئله رو پاک میکنی!
20/20
اکشن و صحنات هیجانی:
هیجان و اکشنش که خوب بود ولی اون خشونتی که از داستان و دوئل ها انتظار داشتم، وجود نداشت یا به خوبی به خواننده منتقل نمیشد. مثل دوئل با خون آشام در دنیای کاهنین.
17/20
شخصیت پردازی:
شاید هنوزم جای کار داشت.
مثلا بین رفتار بچه های مدرسه(دوستای آلفرد) یا معلم های مدرسه تفاوت زیادی حس نکردم.
برای خود آلفرد هم یجاهایی خیلی شخصیتش خنگ میشد. دقیقا اون پسره تو برنامه کودک رو بهم یادآوری میکرد که وسیلش جلوی چشش رو میز بود و از بچه ها میپرسید روی صندلیه؟
زیادم ازش انتظاری نمیره، با وجود تفاوت سن واقعی و ظاهریش و بلایی هم که مه روز به روز سرش میورد عجیب نیست که طفلک بی شخصیت یا چند شخصیته بار بیاد و نشه درکی ازش داشت
ولی بقیشون جالب بود. مثل هادور… خشی… تئودور… سامانتا… آلفرد کبییر و…
16/20
ایده و روایت کلی داستان:
دقیق یادم نیست که منظور سینا همین داستان بود یا نه ولی یادمه یجا گفت قرار بود یه فن برای هری پاتر باشه که بعدا بهش شاخ و برگ داده و کلا یه چیز متفاوت ازش در آورده.
یه جاهایی ایده های تکراری داشت مثل خود مدرسه یا آينه برای تشخیص گروه یا شایدم لابیرنت. به هر حال سخته که بخوای بین این همه داستان و ایده ای که قبلا تولید شده، ایده های جدید و متفاوتی خلق کنی یا اینکه داستانی بسازی که هیچ شباهتی به قبلی ها نداشته باشه.
سردرگمی همیشگی آلفرد، رازهای سر به مهر و گیج گننده،ضعف ها و محدودیت های کلافه کننده آلفرد در اوج قدرت، محدودیت ها و قوانین دست و پا گیر که توسط خشی به زیبایی و با شیطنتِ زیاد، دور زده میشه.
این ها جذابیت های داستان هستن.
هنوزم زود هست که درباره ایده و روایت کلی نظر بدم. دست سینا برای جلد های بعدی کاملا باز هست و هرچیزی ممکنه خلق بشه. هر ایده شگفت انگیزی
نتیجه ی کلی:
بهترین داستان در سبک خودش که یک نویسنده کم تجربه ایرانی میتونست خلق کنه. شک دارم تا سال های بعد هیچ هموطنی (هر چند حرفه ای) بتونه همچین داستان زیبا و خوندنی بنویسه.
تا الان،برای من جذاب ترین داستانی بود که خوندم.
در ضمن در مورد طولانی بودن.
طولانی بودن دلیل میخواد،پیرنگ میخواد.این داستان از نظر پیرنگ فوقالعاده ضعیف و فقیر بود،این پیرنگ توانایی کشش این همه داستان رو نداشت.داستانی که زیاد معلوم نیست داره کجا میره.هدفش چیه؟
آره یه جا هایی آدم از داستان زده میشه وسطای داستان یه پاراگراف به جای اینکه بره سر موضوع اصلی، همش توضیح میده
اینا ضعفای فوقالعاده عمدیه.
عمد؟
ینی سینا خودش داستان خودش رو خراب میکنه؟
در مورد اون نقل از فیلمنامه نویس:ببین این داستان زیاد ایده ی جدید نداشت.حرفت درست.ولی بازم ایده مهمه.
شما رمان دونده ی هزار تو رو ببین(هنوز نخوندمش:دی)ببین ایده ی اولیش چه شاهکاریه؟یا بازی بقا.درسته تقریبا کلیت همشون یکیه ولی بازم ایده فرق داره.این ایده چیز زیاد جدیدی نیست.
یه چیزی ( چقدر داستان دونده هزار تو با اون قسمت داستان که آلفرد به هزارتوی خون آشاما رفته بود شبیه هستش " باید تو یه هزارتو فرار کنی تا به جا های امن برسی" خخخخخخخ :دی:
در ضمن به نظرم حدود یک سوم داستان میتونست وجود نداشته باشه.مثلا اون قسمت اول داستان زیاد چیز خاصی نبود.آلفرد میره یه جایی بعد یک کارایی میکنه و اینا.
با اینکه یک سوم داستان اضافیه مواققم ولی عزیز من کل داستان تو اون قسمت اولش شکل گرفته تو دنیای مردگان بود که اون روح وارد بدنش شدو قدرتهاش کامل شد
بعد مشکل دیگه ی داستان اینه که شخصیتش چیز میز زیاد به دست میاره.من شخصیت قوی با قدرت گولاخ دوست دارم.ولی این دیگه به نظرم زیاده رویه.
در ضمن باز هم نظر شما طفداران این اثر فوقالعاده محترمه و من قصد توهین ندارم.
بله اینم دسته این آلفرد دیگه گندشو در آورده هر جا میره یه قدرت جدید به دست میاره ولی من با این قسمتش مشکلی ندارم مشکل من اینجاست که این با اینهمه قدرت چرا بازیچه دیگرانه
هرکی میاد هرچی بهش میگه اینم میگه چشم
شما انسان های فوقالعده قابل احترامی هستید.
آقا سینا خیلی گلن.
ولی خوب،حساب حسابه.
کاکا برادر
بازم حق با شماست
.
..
.
من انسان فوقالعاده ای هستم :دی:
سهیل، عزیز من، آخرش/؟؟؟؟/ تو جزو مدافعانی یا مهاجمان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:43: احتمالا تو منافقی!!! @سهیل
البته زده شدن رو من خودم باهاتون موافقم. ولی در مورد اون هم احساسات ضد و نقیضی دارم. مثلا از یه طرف وقتی داستان رو می خوندم، دوست داشتم که اصلا تموم نشه، نا محدود( مثل جی تی آی؛ یادش بخیر) باشه، هی که بخونی بره جلو تر. ولی بعضی وقتا هی میخواستم از یه جایی خودمو رد کنم. ای بابا این تیکش چیه؟؟؟ خو بسه دیگه، اینا چه فایده ای دارن،؟؟
داستان چی شد؟؟
به نظر شما بیماری که من بهش گرفتارم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من این کتاب عالیه
اتفاقا به نظر من یه پیرنگ عالی داره همه چیز برنامه ریزی شدست
فقط یه چیزی که به نظرم بهش زیاد نپرداخته بود. شخصیت سازی برای اون دختره که دوسش داشت بود حالا اسمش یادم نمیاد
دویل هاشو شدید دوست دارم و مخصوصا مخصوصا وقتی که الفرد عصبانی میشه خیلی بی کله میشه نه مثل رمان های دیگه که عصبانیتشونم بچه بازیه
مثلا وقتی که به مامانش حکله شده بود
خیلی عالی بود. امیدوارم هرچه سریعتر ادامشو بزاره اقا سینا