Header Background day #09
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

Dark shadow [فصل دوم اضافه شد]

125 ارسال‌
24 کاربران
271 Reactions
30.4 K نمایش‌
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
شروع کننده موضوع  

نام:Dark shadow
نويسنده:آرمان رئيسي
ويراستار:abol19
كاور:محمد(سورن)
ژانر:وحشت،فانتزي
فايل: PDF

تالارگفتمان 1

مقدمه

هنگامي كه خون بر زمين بريزد روح در تخته محبوس مي‌شود و آنگاه نفريني شوم فعاليتش را آغاز مي‌كند و تا مادامي كه انتقام خود را نگيرد به آرامش نخواد رسيد.

فصل اول: چشم
فصل دوم: تغییر ناگهانی


   
ftm.sh، paradise، Bardya95 و 38 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
شروع کننده موضوع  

امشب ادامه داستان قرار خواهد گرفت


   
ida7lee2 و reza379 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Bookbl
(@bookbl)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1697
 

عجبا .....خداییش خیلی حال کردم خفن ترسناک بود.حالا مرض داری ادامشو شب میزاری روز بزار خو داستانه ترسناکو چه به شب گذاشتن. مخصوصا که خوانندت منم. بعدشم امممم گفت و گو هات به جوه داستان نمیخوره حس ترس آدم میره در اون لحظه کلا. ولی خداییش گربه هه .......عووووق.

خب این نظره من بود :22:


   
shooter، Anobis، reza379 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
banooshamash
(@banooshamash)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 520
 

ممنون از اینکه این داستان خفن رو نوشتی!!:دی
خب!
میخوای بریم سراغ نقد که واسه قسمت بعدی-به قول دوستمون شب بزارش!
:22:- تغییراتی بدی؟
متنت مشخص نبود که کتابیه یا محاوره ای. اما بهتره محاوره ای باشه چون از زبان شخصیت اصلی داره تعریف میشه. اولاش که کتابی بود.
فضا سازیت هم وقتی که تو خونه بود عالی بود اما وقتی رفت که در رو باز کنه، یه خورده بیشتر شب رو ترسناک نشون بده.
در کل داستانت عالی بود و خواهشا شب بزار!
:61:


   
Athena، shooter، ida7lee2 و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

خو اون موجوده چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ والا من تا جایی که احساس می کنم، اون موجوده همون پال بود! گفته بود میخوام یکمی بترسونم. احساس میکنم هنوز به ماجرای اصلی، یا در واقع ترس اصلی داستان نزدیک نشدیم. فکر کنم توی قسمت دوم اصل ماجرا رو بشه. اون موجوده الکس بود. به نظر من.
راستی احساس داستان خوب بود، اما در اون حد ترسناک نبود، راستیتش من با داستانای میلاد با اینکه، زیاد قواعد و این چیزا رو رعایت نمی کرد بیشتر می ترسیدم!:دی
والا من اگر در حال مرگم باشم جرات نمیکنم چیزی که شکستنی باشه رو پرت کنم. مامانم برگشت می کشم!!!!!!!!!!!!!/ می فهمین؟؟؟ می کشم!:24:
ولی خب، اون یکم اشکالات ویرایشی رو که دیدم، میگم، موقتا درست کن. البته نمیدونم هم واقعا غلطن یا نه. خودت نگاه کن با نظر خودت درست. مثلا شوک خیلی قوی وارد من شد! این یک جوریه! مثلا اینجا در واقع "قوی" رو باید "قوی ای" خوند. دوتا "ی" می گیره. فکر نکنم توی داستان ها و مخصوصا وقتی داری معیار می نویسی اینطور باشه. وارد من شد هم فکر نکنم به داستانت بخوره. می نوشتی به من وارد شد قشنگ تر بود. البته خودت باید نگاهش کنی ببینی چطوری بهتره.
بعد اون بیچاره گربه هه رو اگر توصیفش رو بیشتر کنی، این که دقیقا چه بلایی سر اون بدبخت اومده، تصویر بهتری ازش توی خواننده ایجاد بشه، باحال تر میشه. من خودم اونجا که گفتی پاش رفت روی یه چیزیو لیز خورد، به نظرم اومد پاش رفت روی دل و روده یا یه تیکه ای از اون گربه.
راستی روی متنت احساس کردم خودت نمیدونی دوست داشتی چه طوری بنویسی. به اصطلاح نمیدونی با خودت چند چندی! به نظرم خودت بخونش. مثلا اینو از خودت بپرس، که میخواستی معیار بنویسی یا محاوره؟ من احساس می کنم ترکیبی نوشتی. جدای از دیالوگ ها. البته من خو همیشه از این احساسای چرت و پرت دارم. زیاد توجه نکن
:24:


   
shooter، ida7lee2 و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
شروع کننده موضوع  

banooshamash;13578:
ممنون از اینکه این داستان خفن رو نوشتی!!:دی
خب!
میخوای بریم سراغ نقد که واسه قسمت بعدی-به قول دوستمون شب بزارش!
:22:- تغییراتی بدی؟
متنت مشخص نبود که کتابیه یا محاوره ای. اما بهتره محاوره ای باشه چون از زبان شخصیت اصلی داره تعریف میشه. اولاش که کتابی بود.
فضا سازیت هم وقتی که تو خونه بود عالی بود اما وقتی رفت که در رو باز کنه، یه خورده بیشتر شب رو ترسناک نشون بده.
در کل داستانت عالی بود و خواهشا شب بزار!
:61:

reza379;13579:
خو اون موجوده چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ والا من تا جایی که احساس می کنم، اون موجوده همون پال بود! گفته بود میخوام یکمی بترسونم. احساس میکنم هنوز به ماجرای اصلی، یا در واقع ترس اصلی داستان نزدیک نشدیم. فکر کنم توی قسمت دوم اصل ماجرا رو بشه. اون موجوده الکس بود. به نظر من.
راستی احساس داستان خوب بود، اما در اون حد ترسناک نبود، راستیتش من با داستانای میلاد با اینکه، زیاد قواعد و این چیزا رو رعایت نمی کرد بیشتر می ترسیدم!تالارگفتمان 2
والا من اگر در حال مرگم باشم جرات نمیکنم چیزی که شکستنی باشه رو پرت کنم. مامانم برگشت می کشم!!!!!!!!!!!!!/ می فهمین؟؟؟ می کشم!تالارگفتمان 3
ولی خب، اون یکم اشکالات ویرایشی رو که دیدم، میگم، موقتا درست کن. البته نمیدونم هم واقعا غلطن یا نه. خودت نگاه کن با نظر خودت درست. مثلا شوک خیلی قوی وارد من شد! این یک جوریه! مثلا اینجا در واقع "قوی" رو باید "قوی ای" خوند. دوتا "ی" می گیره. فکر نکنم توی داستان ها و مخصوصا وقتی داری معیار می نویسی اینطور باشه. وارد من شد هم فکر نکنم به داستانت بخوره. می نوشتی به من وارد شد قشنگ تر بود. البته خودت باید نگاهش کنی ببینی چطوری بهتره.
بعد اون بیچاره گربه هه رو اگر توصیفش رو بیشتر کنی، این که دقیقا چه بلایی سر اون بدبخت اومده، تصویر بهتری ازش توی خواننده ایجاد بشه، باحال تر میشه. من خودم اونجا که گفتی پاش رفت روی یه چیزیو لیز خورد، به نظرم اومد پاش رفت روی دل و روده یا یه تیکه ای از اون گربه.
راستی روی متنت احساس کردم خودت نمیدونی دوست داشتی چه طوری بنویسی. به اصطلاح نمیدونی با خودت چند چندی! به نظرم خودت بخونش. مثلا اینو از خودت بپرس، که میخواستی معیار بنویسی یا محاوره؟ من احساس می کنم ترکیبی نوشتی. جدای از دیالوگ ها. البته من خو همیشه از این احساسای چرت و پرت دارم. زیاد توجه نکن
تالارگفتمان 3

ممنون از نظر هاي خوبتون.......
سعي ميكنم توي قسمت بعدي بيشتر رعايت كنم.........

راستي بچه ها يه لحظه دلم خواست يه كاور بزنم براش
اولين كار كاورمه
نظرتون رو در موردش بگيد
تالارگفتمان 5


   
captainlevi13772، banooshamash، shooter و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ida7lee2
(@ida7lee2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 630
 

صادقانه بگم، بد نبود. یعنی نگارشت کمی ضعیفه و جای کار داری... :1:
داستان در محیط غربی اتفاق می افته ولی مکالمه ها اصلا شبیه مکالمه های مردم غرب نیستن! باید به این چیزا توجه کنی
داستان ترسناکه ولی حس ترس رو زیاد منتقل نمیکنی... به این که چرا سم جیغ میکشه و در رو میبنده هم اصلا نپرداختی، و همه ش فکر میکردم این چرا ترسید؟ و اخرش فهمیدم که یه چیزی دیده بود...!!!!
توی نوشتن عجله داری، با آرامش جلو برو... نمیگم داستان رو کش بده؛ ولی سرعتت به حدی باشه که خواننده حس داستان رو بگیره.

اشکالات ویرایشی هم زیاد داشت... مطالعه و دقتتو ببر بالا.

شب را تنهايي در خانه بمونم

اون چيز گلدون

"بمونم" محاوره ست. "بمانم" درسته. "اون" نه. "آن"... "مامان" میشه گفت محاوره ست و بیشتر تو متون خودمونی یا از زاویه دید بچه ها، استفاده میشه. "مادر" بهتره.... "براش" نه، "برایش" :22: آرمان جان، نوشته باید معیار باشه، باید مراقب باشی که شکل محاوره ی واژگان رو استفاده نکنی!
بعله = بله
کله = سر
چی = چه
بگم توي خونه تنهام .... چونكه ميدونستم بعدها پال منو جلوي همه دست ميندازه، = بگویم در خانه تنها هستم ... چون میدانستم پال بعدها من را (مرا) جلوی همه دست می اندازد (خواهد انداخت) :22:
توي = در
چال = چاله
چال كردم = دفن کردم . خاک کردم
بارون = باران
رو = را
برسونه = برساند

صداي رعد و برق آمد و يك شوك خيلي قوي وارد من شد

شوک واردش شد؟ بگی "به ام شوک وارد شد" بهتره. گرچه این جمله رو زیاد دوست ندارم. یه جورایی قشنگ نیست!

چشمانم را بستم و تنها چيزي كه جلوي دستم بود را برداشتم و به سمت جلو پرتاب كردم.... اصلا سعي نكردم كه حتي يك لحظه هم كه شده جلويم را نگاه كنم

علت این کار چیه؟ از شوک این کارو کرد؟ غیرمنطقیه!
با این روش روایت، معلومه که این 2 اتفاق زمینه ساز یه صحنه ی بد هستن! بهتر روایت کن؛ عادی نشونش بده... انقدر تاکید نکن، که ذهن خواننده روشون قفل بشه... اینجوری بعدا نمیتونی خواننده رو متعجب کنی.

روي زمين ليز خوردم

زیاد جالب نیست. "خودم را روی زمین کشاندم" بهتره.

هيكلم را با هزار سختي

"خودم را" بهتره

و باز هم بوق هاي پياپي به گوش مي خورد

"ّباز هم" که میاری یعنی کاری دوباره انجام شده؛ پس باید قبلش از "بوق های پیاپی" گفته باشی که بتونی حالا هم بگی...

2بار میگی گربه رو چال کردی. اینا رو ادغام کن

بالاخره صدا ي كوبيده شدن در به گوشم رسيد

"بالاخره" ؟! زمانی بالاخره میاد که منتظر چیزی باشی. آیا سم منتظر کوبیده شدن در بود؟!

به پايين پرتاب شوم

پرتاب رو "انجام" میدن. پس باید بگی "بیفتم"

با يك حركت غير ارادي

بهتره بگی "ناخودآگاه"

پیروز و سربلند باشی :1:


   
ali7r، ehsanihani302، shooter و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

Anobis;13582:
ممنون از نظر هاي خوبتون.......
سعي ميكنم توي قسمت بعدي بيشتر رعايت كنم.........

راستي بچه ها يه لحظه دلم خواست يه كاور بزنم براش
اولين كار كاورمه
نظرتون رو در موردش بگيد
تالارگفتمان 5

ی کوچولو کم نیست تصویر؟، یه چیزی بزار که بشه چیز های بیشتری ازش دریافت کرد! توی چت باکس دیدمش، اینجا هم که دارم میبینم، توی پست اصلی هم بزارش. بعد پست اصلی رو نمیدونم چطور دقیقا، ولی یه مقدار مرتبش کن بر اساس نظر خودت، که هم اینو بزاری واسه قمست بعدیم آماده باشه. یه طوری بزارش که بچه ها رو جذب کنه. همون نظمش. به نظرم خیلی تاثیر داره! والا بخدا:24:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


آرمان، عزیزم، داستان ویرایش شد. دیگه دنبال ویراستار نگرد. :دی وجدانا راست میگم. اینا رو اعمال کنی دیگه چی میخوای؟؟؟؟؟
هرچند آیدا جان اینجا فقط مشکلات محاوره بودن و معیار بودن رو گفت. من که به نوبه خودم از آیدا خانوم تشکر می کنمی
:دی


   
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
شروع کننده موضوع  

Ida Lee;13584:
صادقانه بگم، بد نبود. یعنی نگارشت کمی ضعیفه و جای کار داری... :1:
داستان در محیط غربی اتفاق می افته ولی مکالمه ها اصلا شبیه مکالمه های مردم غرب نیستن! باید به این چیزا توجه کنی
داستان ترسناکه ولی حس ترس رو زیاد منتقل نمیکنی... به این که چرا سم جیغ میکشه و در رو میبنده هم اصلا نپرداختی، و همه ش فکر میکردم این چرا ترسید؟ و اخرش فهمیدم که یه چیزی دیده بود...!!!!
توی نوشتن عجله داری، با آرامش جلو برو... نمیگم داستان رو کش بده؛ ولی سرعتت به حدی باشه که خواننده حس داستان رو بگیره.

اشکالات ویرایشی هم زیاد داشت... مطالعه و دقتتو ببر بالا.

"بمونم" محاوره ست. "بمانم" درسته. "اون" نه. "آن"... "مامان" میشه گفت محاوره ست و بیشتر تو متون خودمونی یا از زاویه دید بچه ها، استفاده میشه. "مادر" بهتره.... "براش" نه، "برایش" :22: آرمان جان، نوشته باید معیار باشه، باید مراقب باشی که شکل محاوره ی واژگان رو استفاده نکنی!
بعله = بله
کله = سر
چی = چه
بگم توي خونه تنهام .... چونكه ميدونستم بعدها پال منو جلوي همه دست ميندازه، = بگویم در خانه تنها هستم ... چون میدانستم پال بعدها من را (مرا) جلوی همه دست می اندازد (خواهد انداخت) :22:
توي = در
چال = چاله
چال كردم = دفن کردم . خاک کردم
بارون = باران
رو = را
برسونه = برساند

شوک واردش شد؟ بگی "به ام شوک وارد شد" بهتره. گرچه این جمله رو زیاد دوست ندارم. یه جورایی قشنگ نیست!

علت این کار چیه؟ از شوک این کارو کرد؟ غیرمنطقیه!
با این روش روایت، معلومه که این 2 اتفاق زمینه ساز یه صحنه ی بد هستن! بهتر روایت کن؛ عادی نشونش بده... انقدر تاکید نکن، که ذهن خواننده روشون قفل بشه... اینجوری بعدا نمیتونی خواننده رو متعجب کنی.

زیاد جالب نیست. "خودم را روی زمین کشاندم" بهتره.

"خودم را" بهتره

"ّباز هم" که میاری یعنی کاری دوباره انجام شده؛ پس باید قبلش از "بوق های پیاپی" گفته باشی که بتونی حالا هم بگی...

2بار میگی گربه رو چال کردی. اینا رو ادغام کن

"بالاخره" ؟! زمانی بالاخره میاد که منتظر چیزی باشی. آیا سم منتظر کوبیده شدن در بود؟!

پرتاب رو "انجام" میدن. پس باید بگی "بیفتم"

بهتره بگی "ناخودآگاه"

پیروز و سربلند باشی :1:

يه ويرايش سطحي كردم ....... ببينيد چه طور شد


   
ida7lee2 و reza379 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

این الان به ذهنم اومد. بر اثر صدای رعد و برق اون چیز رو برداشت و پرت کرد؟؟ چرا؟// معمولا وقتی این کار رو میکنن که احساس کنن یه چیزی جلوشونه، و داره حرکت میکنه، یا نگاه میکنه. همچین چیزی. صدای رعد و برق که توی همه ی خونه، محله، شهر و خیابون میاد! صدای رعد و برق از یه جای منمرکز نمیاد ک


   
ida7lee2 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mehr
 mehr
(@mehr)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 839
 

نمیدونم عنوان کردن یا نه! اما جملاتت خیلی طولانیه! کوتاهشون کن! یه جمله که سه تا فعل داشته باشه خوندنش سخته!


   
ida7lee2، shooter و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
shooter
(@shooter)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 20
 

من بی‌صبرانه منتظرم که شب ادامه داستان را بگذارین. :63::42::43::دی:دی:23:

من با " mehr " موافقم ؛ کوتاه بودم جملات به ترسناک بودن داستان هم کمک فراوان میکنه و باعث میشه ناخودآگاه آدم جذب داستان بشه و از همه مهمتر هیجان آدم را بالاتر میبره :gom::0178:

ولی در کل واقعا زیباست ... :دی:دی

موفق باشین :54::54::41::67:


   
ida7lee2 و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

ایول. آرمان جون قشنگ بود. فقط من الان چیز زیادی ندیدم. در واقع اشکالی ندیدم. فقط یه سری املایی که یادم رفت. فقط چشمانم یادم موند. نوشته بودی "چمانم"


   
ida7lee2 و Anobis واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
shooter
(@shooter)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 20
 

تو رو خدددددددددااااااااااا اگه حوصله داری، اگه میتونی ... همین امشب بقیه‌اش رو بذار :102::63::42::106::106:

:6c09153b65816aaff48:12f1dcb03b9bb8e8cc7:ea8e50cf4bbee9a1913:wh1::129fs4252631:

خواهش :1s1:


   
ida7lee2، banooshamash، reza379 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
شروع کننده موضوع  

shooter;13639:
تو رو خدددددددددااااااااااا اگه حوصله داری، اگه میتونی ... همین امشب بقیه‌اش رو بذار :102::63::42::106::106:

:6c09153b65816aaff48:12f1dcb03b9bb8e8cc7:ea8e50cf4bbee9a1913:wh1::129fs4252631:

خواهش :1s1:

بجون عمم حسش ني
وگرنه همين الان بقيش رو گذاشته بودم


   
ida7lee2، banooshamash و shooter واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 9
اشتراک: