من از صحبتت درباره ی این که ممکنه بعضی افراد به عنوان وارث انتخاب بشن، برداشتم این بود که ممکنه یک نفر از نسل اون ها نباشه اما قدرت اون ها رو داشته باشه. درسته؟
مگه میشه؟ مگه داریم؟ :دی اینجوری که دیگه هیچ نسلی منقرض نمیشد.
نه، منظورش هر کس از نسل خودش هست.
فرضا باید آلفرد ذاتا قدرت مکنده ها رو داشته باشه تا مورداک بتونه اون قدرت رو درونش فعال کنه :دی
............
ولی از حق نگذریم یه قسمتش شک برانگیزه
اونجایی که خشایار میخواد لباس رو ساکت کنه. به آلفرد میگه: ... در حالی که نیروی نِگرم و به احتمال زیاد ویتا هنوز به طور کامل بیدار نشده و....
"احتمال" چه معنی داره این وسط؟
و بعدی اینکه وقتی قدرت های شبیه ساز فعال بشه یعنی قدرت های ذهن پردازش هم فعال شده؟ چون جفتشون تقریبا یکی هستن.
یجورایی مضحک نیست اگر بعد از فعال شدن قدرت شبیه ساز، بازم نیاز به فعال کردن قدرت ذهن پرداز باشه؟
مگه میشه؟ مگه داریم؟ :دی اینجوری که دیگه هیچ نسلی منقرض نمیشد.
نه، منظورش هر کس از نسل خودش هست.
فرضا باید آلفرد ذاتا قدرت مکنده ها رو داشته باشه تا مورداک بتونه اون قدرت رو درونش فعال کنه :دی
............
ولی از حق نگذریم یه قسمتش شک برانگیزه
اونجایی که خشایار میخواد لباس رو ساکت کنه. به آلفرد میگه: ... در حالی که نیروی نِگرم و به احتمال زیاد ویتا هنوز به طور کامل بیدار نشده و....
"احتمال" چه معنی داره این وسط؟
و بعدی اینکه وقتی قدرت های شبیه ساز فعال بشه یعنی قدرت های ذهن پردازش هم فعال شده؟ چون جفتشون تقریبا یکی هستن.
یجورایی مضحک نیست اگر بعد از فعال شدن قدرت شبیه ساز، بازم نیاز به فعال کردن قدرت ذهن پرداز باشه؟
دوست عزیز نگرم و ویتا از فرمانروایان کهن هستن مثل خشایار وارث قدرت تمپس بود یا مثل ختنتا وارث قدرت اولین فرمان روا منس بود این ها ربطی به ذهن پرداز ها و مکندگان یا دیگر نژاد ها نداره فرمانروایان قبل از این ها بوده
مگه میشه؟ مگه داریم؟ :دی اینجوری که دیگه هیچ نسلی منقرض نمیشد.
نه، منظورش هر کس از نسل خودش هست.
فرضا باید آلفرد ذاتا قدرت مکنده ها رو داشته باشه تا مورداک بتونه اون قدرت رو درونش فعال کنه :دی
مؤمن من دارم قدرت هایی مثل همین فرمانروایان رو میگم. همین نیگروم و ویتا. اونا خو نژاد خاصی نیستن. یا مثلا همین نگهبانی. هرچند به نظرم نگهبانان همیشه چند نفر ثابت بودن.!
آهان از اون لحاظ
فکر میکردم ورثه از نسل خودشون هستن.
پس اینجور نیست؟
سلام.
چندوقت پیش یه نظریه ای زد به سرم گفتم باشما هم درمیون بذارم.
طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطراتی مثل خاطرات زمان بلوغ الفرد رو به یاد میاورد.درصورتی که الفرد نبود و اطلاعات هم از درون الفرد بوده یعنی حس سقوط به داخل تاریکی و اینا.... و همین طور از خصوصیات ظاهری اون محافظ که اقا سینا شرح داده میشه به یک زبان مثل مار اشاره کرد که مثل هیچکدوم از محافظان الفرد نبوده.....
من فکر کنم اون روح در زمان بلوغ الفرد از داخل جسم الفرد بیرون انداخته شد ولی اافرد یا محافظانش به دلیل قدرت اون روح یه جوری نگهش میدارن داخل جو مادی.وبعدا الفرد بهش یک بدن قدرتمند میده که از محافظانش باشه و اون رو برای دریافت اطلاعات به دنیای سیاه میفرسته......
یه سری دلیل دیگه هم وجود داره برای مثال:
اون روح درون بدن الفرد توی قسمت سیاهش بود و این نشان دهنده ی اینه که که اون روح خودش یک موجود سیاه بوده و زمانی هم که دردنیای سیاه بود خاطراتش روبه یاد می اورد که مثلا قدیما اینجا درختای فلان و فلان بوده یعنی قبلا اونجا زندگی کردی....
این فرضیات من بود خوشحال میشم شماهم نظرتونو دربارش بهم بگین.....:دی:دی:دی:دی
سلام.
چندوقت پیش یه نظریه ای زد به سرم گفتم باشما هم درمیون بذارم.
طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطراتی مثل خاطرات زمان بلوغ الفرد رو به یاد میاورد.درصورتی که الفرد نبود و اطلاعات هم از درون الفرد بوده یعنی حس سقوط به داخل تاریکی و اینا.... و همین طور از خصوصیات ظاهری اون محافظ که اقا سینا شرح داده میشه به یک زبان مثل مار اشاره کرد که مثل هیچکدوم از محافظان الفرد نبوده.....
من فکر کنم اون روح در زمان بلوغ الفرد از داخل جسم الفرد بیرون انداخته شد ولی اافرد یا محافظانش به دلیل قدرت اون روح یه جوری نگهش میدارن داخل جو مادی.وبعدا الفرد بهش یک بدن قدرتمند میده که از محافظانش باشه و اون رو برای دریافت اطلاعات به دنیای سیاه میفرسته......
یه سری دلیل دیگه هم وجود داره برای مثال:
اون روح درون بدن الفرد توی قسمت سیاهش بود و این نشان دهنده ی اینه که که اون روح خودش یک موجود سیاه بوده و زمانی هم که دردنیای سیاه بود خاطراتش روبه یاد می اورد که مثلا قدیما اینجا درختای فلان و فلان بوده یعنی قبلا اونجا زندگی کردی....
این فرضیات من بود خوشحال میشم شماهم نظرتونو دربارش بهم بگین.....:دی:دی:دی:دی
نظریه تون تقریبا درست به نظر میرسه فقط یه مشکلی داره. خشایار میگفت اون روح در زمان بلوغ در اثر میزان زیاد جادو نابود میشه. پس نمیتونه اون باشه.
سلام.
چندوقت پیش یه نظریه ای زد به سرم گفتم باشما هم درمیون بذارم.
طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطراتی مثل خاطرات زمان بلوغ الفرد رو به یاد میاورد.درصورتی که الفرد نبود و اطلاعات هم از درون الفرد بوده یعنی حس سقوط به داخل تاریکی و اینا.... و همین طور از خصوصیات ظاهری اون محافظ که اقا سینا شرح داده میشه به یک زبان مثل مار اشاره کرد که مثل هیچکدوم از محافظان الفرد نبوده.....
من فکر کنم اون روح در زمان بلوغ الفرد از داخل جسم الفرد بیرون انداخته شد ولی اافرد یا محافظانش به دلیل قدرت اون روح یه جوری نگهش میدارن داخل جو مادی.وبعدا الفرد بهش یک بدن قدرتمند میده که از محافظانش باشه و اون رو برای دریافت اطلاعات به دنیای سیاه میفرسته......
یه سری دلیل دیگه هم وجود داره برای مثال:
اون روح درون بدن الفرد توی قسمت سیاهش بود و این نشان دهنده ی اینه که که اون روح خودش یک موجود سیاه بوده و زمانی هم که دردنیای سیاه بود خاطراتش روبه یاد می اورد که مثلا قدیما اینجا درختای فلان و فلان بوده یعنی قبلا اونجا زندگی کردی....
این فرضیات من بود خوشحال میشم شماهم نظرتونو دربارش بهم بگین.....:دی:دی:دی:دی
نه...به نظر من اون همون محافظیه که میگفت میتونه شبیه شیاطین بشه...
یک محافظ که مدت هاست به دستور الفرد رفته به دنیای شیاطین یا به عبارتی همون جاسوسش.
یک نظریه ی دیگه هم اینه که اون فقط تیامت بود...با توجه به اینکه قدرت های دنیای سیاه رو داره و این قدرت ها با توجه به نسل الفرد که یک رگه از دنیای سیاه با ملکه ها داره داره شبیه به تیامته... فراموش نشه که تیامت از طرف مادری با ملکه ی سیاه فامیله و ملکه ی سیاه و مادرش هم با الفرد فامیلن...عجب فامیل در فامیلی شد...
سلام
اون فصل رو یادم نمیاد ولی احتمال زیاد تیامت باشه
به خاطر یه سری حرفایی که از نژادش و ربطش به نژاد سیاه گفت و اینکه یه قسمتی درباره مخالفای شیاطین میگفت. میگفت بقیه فکر میکردن من مخالفا رو میکشم(نقل به مضمون) و جای دیگه توی جلد اول خوندم که نیروهای تیامت یه سری بدبخت بیچاره فلک زده مجرم بودن که روحشون رو به تیامت فروختن :دی
طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطراتی مثل خاطرات زمان بلوغ الفرد رو به یاد میاورد
در فصل اول طرف با خودش نمیگه که ممکنه بقیه محافظ های آلفرد هم اون احساسات و اتفاقات دوران بلوغ آلفرد رو درک کرده باشن؟ دقیق یادم نیست. :65:
سلام.
چندوقت پیش یه نظریه ای زد به سرم گفتم باشما هم درمیون بذارم.
طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطراتی مثل خاطرات زمان بلوغ الفرد رو به یاد میاورد.درصورتی که الفرد نبود و اطلاعات هم از درون الفرد بوده یعنی حس سقوط به داخل تاریکی و اینا.... و همین طور از خصوصیات ظاهری اون محافظ که اقا سینا شرح داده میشه به یک زبان مثل مار اشاره کرد که مثل هیچکدوم از محافظان الفرد نبوده.....
من فکر کنم اون روح در زمان بلوغ الفرد از داخل جسم الفرد بیرون انداخته شد ولی اافرد یا محافظانش به دلیل قدرت اون روح یه جوری نگهش میدارن داخل جو مادی.وبعدا الفرد بهش یک بدن قدرتمند میده که از محافظانش باشه و اون رو برای دریافت اطلاعات به دنیای سیاه میفرسته......
یه سری دلیل دیگه هم وجود داره برای مثال:
اون روح درون بدن الفرد توی قسمت سیاهش بود و این نشان دهنده ی اینه که که اون روح خودش یک موجود سیاه بوده و زمانی هم که دردنیای سیاه بود خاطراتش روبه یاد می اورد که مثلا قدیما اینجا درختای فلان و فلان بوده یعنی قبلا اونجا زندگی کردی....
این فرضیات من بود خوشحال میشم شماهم نظرتونو دربارش بهم بگین.....:دی:دی:دی:دی
این ایده به صورت خودکار یه ایده ی معرکس ها. عجب نظر جالبی داری. خیلی عجیبه. خودم به شخصه از محافظان خیلی خوشم میومد. چون به نحوی باعث میشدن که داستان توی یک نفر تنها معنا نشه. ولی بازم میگم که ایدت خوبه. نه ببخشید عالیه. احتمالا سینا خان از این ایده استفاده کنن یا کرده باشن یا اصلا به نظرم خودت استفاده کن:دی
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
نظریه تون تقریبا درست به نظر میرسه فقط یه مشکلی داره. خشایار میگفت اون روح در زمان بلوغ در اثر میزان زیاد جادو نابود میشه. پس نمیتونه اون باشه.
درسته خشایار گفت. اما قرار نیست که همیشه هر چی خشایار گفت اونطور بشه. خودم به شخصه دوست دارم و امید دارم که آلفرد با تاکتیک ها و دانایی ها و ترفند های خودش کارها رو پیش ببرهو نه اینکه با گفته های خشایار. خشایار میتونه یه منبع اطلاعات باشه. البته بود. هر چند هنوز خاطره های آلفرد پابرجا هستن. و خب همیشه استثنا ها وجود داشتن. این میتونه عادی باشه که اون روح برای فرار از فوران انرژی به هر سختی خودش رو از بدن آلفرد جدا می کنه ( البته که باید این هم باشه که توی داستان بلوغ، امنیت بدن آلفرد به اندازه ی قابل توجهی پایین میاد و این خودش زمینه ای برای خارج شدن روح) اما خب بعدش موانع زیادی سر راه روح قرار می گیره که بازم نابود بشه، چرا که قدرت آلفرد فقط درون خودش باقی نمی مونه و روی محیط هم تاثیر میزاره و به غیر از این اون سالن هم میتونه به راحتی اون روح رو درهم بکوبه. با اون قدرتی که داره! حالا فرض کنید، یکی از محافظان آلفرد، مثلا یکی به قدرت فرمانده سورناها یا آکشا و حتی تیامت، یا اصلا همشون با همدیگه، مطمئناً قدرت این رو دارن که اون روح رو به نحوی که این دوست عزیز گفت اسیر کنن تا آلفرد خودش تصمیم گیری کنه! البته این همش یه داستان سازی بود طبق گفته های این دوست عزیزمون. اما دیگه واقعا به آقا سینا مربوط میشه. من خودم دوست ندارم اون روح بمیره، به دلایل زیادی که وجود دارن. برای مثال این که اون روح قدرت فراوانی داره و مطمئنا کمک خوبی میشه. یا اینکه اون روح برای مدت های زیادی توی گوی زندانی بوده و یک روح باستانیه، و بالطبع اطلاعات فراوانی هم داره و یه دلیل دیگه ای هم که میتونه باشه و تقریبا سلیقه ای هستش اینه که من خیلی دوست دارم توی داستان بفهمم که اون روح کی بوده از کجا اومده و چرا توی گوی بوده؛ و با نابود شدنش احتمال این که بفهمیم پایین میاد، هرچند نمیگم صفر میشه. :دی
اخه گفته شده بود که تیامت یه جور مثل انسانه ولی توی کتاب نوشته بود که وقتی با کاترین در افتاد زبون مارمانندشو روی صورت اون کشید.درضمن تیامت دومین محافظ الفرده و الفرد اونو نمیفرسته......
در مورد اون روح هم خشایار نگفت نابود میشه گفت من راه هایی برای نابودیش بلدم اگر دقت کنید متوجه میشین.درضمن اون محافظیم که کریستال گفت اون همون جناب فافنیر بود اون محافظی که ما نمیدونیم کیه در اخر بهش سلام کرد پس یعنی علاوه بر فافنیر یک نفر دیگه هم به دنیای سیاه رفته.
تازه تیامت به نظرتون به یه محافظ پایین تراز خودش میگه جناب فافنیر اخه تیامت محافظ دومه و فهفنیر محافظ فکرکنم چهارم.....
و وقتی میگن جناب یعنی مقام شما از ما بالاتره پس به این نتیجه میرسیم که اون تیامت نیست.
سلام.
چندوقت پیش یه نظریه ای زد به سرم گفتم باشما هم درمیون بذارم.
طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطراتی مثل خاطرات زمان بلوغ الفرد رو به یاد میاورد.درصورتی که الفرد نبود و اطلاعات هم از درون الفرد بوده یعنی حس سقوط به داخل تاریکی و اینا.... و همین طور از خصوصیات ظاهری اون محافظ که اقا سینا شرح داده میشه به یک زبان مثل مار اشاره کرد که مثل هیچکدوم از محافظان الفرد نبوده.....
من فکر کنم اون روح در زمان بلوغ الفرد از داخل جسم الفرد بیرون انداخته شد ولی اافرد یا محافظانش به دلیل قدرت اون روح یه جوری نگهش میدارن داخل جو مادی.وبعدا الفرد بهش یک بدن قدرتمند میده که از محافظانش باشه و اون رو برای دریافت اطلاعات به دنیای سیاه میفرسته......
یه سری دلیل دیگه هم وجود داره برای مثال:
اون روح درون بدن الفرد توی قسمت سیاهش بود و این نشان دهنده ی اینه که که اون روح خودش یک موجود سیاه بوده و زمانی هم که دردنیای سیاه بود خاطراتش روبه یاد می اورد که مثلا قدیما اینجا درختای فلان و فلان بوده یعنی قبلا اونجا زندگی کردی....
این فرضیات من بود خوشحال میشم شماهم نظرتونو دربارش بهم بگین.....:دی:دی:دی:دی
اتفاقات جلد دوم دو هفته بعد از بلوغ آلفرد اتفاق میافته !!!!! اینی که گفتی چیز جالبی هست ولی احتمال درست بودنش از نظر من زیر 10% هست.
نظریه تون تقریبا درست به نظر میرسه فقط یه مشکلی داره. خشایار میگفت اون روح در زمان بلوغ در اثر میزان زیاد جادو نابود میشه. پس نمیتونه اون باشه.
خشایار هیچ وقت نگفت زمان بلوغ جادویی روح داخل بدن آلفرد از بین میره ، گفت که دو راه برای از بین بردن روح هست یکش زمان بلوغ جادویی فرد هست و علاوه بر اون لباش هم راهی برای از بین بردن اون روحه بلده که با بلوغ آلفرد محدودیتی که خشایار روی لباس گذاشته بود که مانع از حرف زدنش با آلفرد میشد از بین میره.
اخه گفته شده بود که تیامت یه جور مثل انسانه ولی توی کتاب نوشته بود که وقتی با کاترین در افتاد زبون مارمانندشو روی صورت اون کشید.درضمن تیامت دومین محافظ الفرده و الفرد اونو نمیفرسته......
در مورد اون روح هم خشایار نگفت نابود میشه گفت من راه هایی برای نابودیش بلدم اگر دقت کنید متوجه میشین.درضمن اون محافظیم که کریستال گفت اون همون جناب فافنیر بود اون محافظی که ما نمیدونیم کیه در اخر بهش سلام کرد پس یعنی علاوه بر فافنیر یک نفر دیگه هم به دنیای سیاه رفته.
تازه تیامت به نظرتون به یه محافظ پایین تراز خودش میگه جناب فافنیر اخه تیامت محافظ دومه و فهفنیر محافظ فکرکنم چهارم.....
و وقتی میگن جناب یعنی مقام شما از ما بالاتره پس به این نتیجه میرسیم که اون تیامت نیست.
خیلی وقت پیش به این نتیجه رسدیم که این فرد تیامت نیست ، از نحوه رفتارش به این نتیجه رسیدیم و شما یادتون باشه که ما هنوز از دو تا از محافظای آلفرد تقریباً هیچی نمیدونیم ، ممکنه یکی از اون دو تا باشه که اینم احتمال کم هست ، شاید اصلا این فرد یکی از محافظین اصلی آلفرد نباشه و داخل جلد دوم وارد داستان شده باشه.