Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

100جنگ بزرگ تاریخ

3 ارسال‌
2 کاربران
16 Reactions
1,886 نمایش‌
کسرا
(@kasra)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 5
شروع کننده موضوع  

سلام

یه کتاب گذاشتم درباره جنگهای بزرگ تاریخ!!! کتاب جالبیه امیدوارم ازش لذت ببرید:9:

http://s5.picofile.com/file/8207489784/%D8%B5%D8%AF_%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE.pdf.html

کتاب دومم درباره ریشه یابی نام و پرچم های ملل جهان می باشد!!!
امیدوارم از اینم خوشتون بیاد!!!

http://s6.picofile.com/file/8207509134/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87_%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D9%85_%D9%88_%D9%BE%D8%B1%DA%86%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C_%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86.pdf.html


   
captainlevi13772، eregon2، alioxin و 6 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
 

برديا جان عجب كتاب هاي آموزنده اي ميزاري.....
واقعا دستت درد نكنه.......
دوستان يكم از اين دوست جديدمون ياد بگيريد......


   
alioxin، milad.m، کسرا و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
کسرا
(@kasra)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 5
شروع کننده موضوع  

مرسی!

خوشحالم که خوشت اومده آنوبیس عزیز
-------------------------------------------------------------------------------------------------------

ارتش اسكندر به تخت جمشيد نزديك شده يود. تری‌داتس نيروهای خود را در پلكان ورودی كاخ جای داد زيرا با اينكه تخت جمشيد يك دژ جنگی نبود ولی به دليل اينكه از سنگ ساخته شدن آن اگر پلكان ورودی مسدود می‌شد كسی نمی‌توانست وارد آن شود. 20 سرباز ايرانی در مقابل صد هزار سرباز بيگانه ايستاد و هر زمان كه يك سرباز در پلكانها می‌افتاد سربازی ديگر جای او را می گرفت.

جنگ نگهبانان كاخ با مهاجمان از بامداد تا نيمروز ادامه يافت و تا همگی آنها كشته نشدند سربازان اسكندر نتوانستد وارد كاخ شوند.


پارمه‌نيون يكی از يونانيون شيفته اسكندر كه او را در جنگ همراهی می‌كرد در كتاب خويش می نويسد: تری‌داتس را كه با خوردن بيش از ده زخم به سختی مجروح شده بود را بر روی تخته‌ای انداختند و به نزد اسكندر آوردند تا كليد خزانه را از او بگيرد، اسكندر به او گفت: كليد خزانه را بده،
تری‌داتس پاسخ داد من كليد را تنها به پادشاه خود يا فرستاده او كه فرمانش را در دست داشته باشد می دهم.
اسكندر گفت: پادشاه تو من هستم.
تری‌داتس گفت: پادشاه من داريوش است.
اسكندر به ياوه می گويد: داريوش كشته شد. (در حالی كه داريوش هنوز زنده بوده است)
تری‌داتس می گويد: اگر او كشته شده باشد من كليد را تنها به جانشين او خواهم داد.
اسكندر با خشم می‌گويد: آيا می‌دانی به سبب اين نافرمانی با تو چه خواهم كرد؟
تری‌داتس گويد: چه می‌كنی؟
اسكندر می‌گويد: جلادان را فرا می‌خوانم تا پوست تو را مانند پوست گوسپند بكنند!
تری‌داتس پاسخ می‌دهد: در همان حال يزدان را سپاسگزاری می‌كنم كه در نيروانا (بهشت) روان مرا نزد روان پادشاهم شرمنده نخواهد كرد و من می‌توانم با سرافرازی بگويم كه به تو خيانت نكردم!
پارمه‌نيون در ادامه می نويسد: زمانی كه اسكندر آن پاسخ را شنيد در شگفت شد و گفت: ای كاش من هم خدمتگزاری مانند تو داشتم و از شكنجه او به سبب دلير بودنش گذشت.


   
captainlevi13772، alioxin و milad.m واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
اشتراک: