سلام بر دوستان بوك پيجي
بالاخره تصميم گرفتم كه كاري را كه بايد زود تر از اين ها شروع ميكردم شروع كنم
در اين تاپيك تصميم داريم شما را با ايزدان و افسانه ها و اساطير و پهلوانان ايراني آشنا كنيم
اميدوارم بقيه ي دوستان هم در تكميل اين موضوع ما را ياري كنند و نيز كمكي به شناختن ايران و خدمتي به جامعه ي ايراني كرده باشند.
و اميدوارم اين مطالب به كار دوستان نويسنده هم بيايد
آریوبَرزَن (به یونانی: Aριoβαρζάνης) نام سردار ایرانی بود که در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن کشته شدند. نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و نوشته میشود که به معنی ایرانی باشکوهاست.
نبرد دربند پارس نبردگاه آریوبرزن و اسکندر را در چند جای گوناگون حدس زدهاند، به نظر میآید نبردگاه جایی در استان کهگیلویه و بویر احمد باشد.(در منطقه تنگ تکاب)به هر روی ناآشنایی اسکندر با منطقه به سود پارسیان بود ولی یک چوپان که تاریخنگاران نامش را لیبانی(اسیر اسکندر) نوشتهاند راه گذر از کوهستان را به مقدونیان نشان میدهد و اسکندر میتواند آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد گفته میشود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت میکشد. آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده خود را بیپروا به سپاه مقدونی رسانده و شمار بسیاری از یونانیان را کشته و خود نیز تلفات بسیاری داد اما موفّق گردید از محاصرهٔ سپاه مقدونی بگریزد.
چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشکر اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطرهٔ سختی افتاد، ولی راضی نشد تسلیم گردد. گفته میشود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بودهاست.
بر پایه یادداشتهای به دست آمده از کالیستنس تاریخنگار اسکندر، ۱۲ اوت سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه دربند پارس که منطقهای کوهستانی و سختگذر است متوقف شدند و در این منطقه درگیری میان اسکندر و آریو برزن رخ داد. به گفته اسکندر بعد از ورود به سرزمین ایذج خورشید را به مدت سه شبانه روز بچشم ندیدم بعلت انبوه درختان و ازدیاد باران. اسکندر با یک هنگ ارتش ایران که شامل ۵۰۴۰تا ۵۰۰۰ نفر بود به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد. این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش دهها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود. سرانجام این هنگ با محاصره کوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده آن آریوبرزن نیز کشته افتاد.
مقایسه با نبردگوگمل کالیستنس درخصوص مقایسه نبرد دربند و نبرد گوگمل نوشتهاست
اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل در (کردستان کنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شکست مان قطعی بود. در گوگمل با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز شدن بر ما بودند در پی او دست به عقبنشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار کرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه میداد.
دفاع آریوبرزن بعد از فتح بابل و شوش بدست اسکندر، او درباره جادهها، منابع و آبهای پارسیس اطلاع جمع کرد. سپس نیروی منتخب ۱۷ هزار نفری به سمت پرسپولیس (مرکز ملی و دودمانی امپراتوری) روانه کرد.
مقایسهٔ آریوبرزن با همتای یونانی نبرد آریوبرزن درست ۹۰ سال پس از ایستادگی لئونیداس یکم در برابر ارتش خشایارشا در جنگ ترموپیل رخ داد که آن هم در ماه اوت بود و از این نظر این دو واقعهٔ تاریخی بسیار همانند یکدیگرند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و ایستادگی آریوبرزن در این است؛ که یونانیان در ترموپیل، در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشتهاند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک کردهاند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از آریوبرزن جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست. از شباهتهای مرگ لئونیداس با آریوبرزن این است که هر دو در راه محافظت از یک معبد مردند و لئونیداس نیز مانند آریوبرزن حاضر به تسلیم نشد و خشایارشاه دستور داده بود او را آن قدر با تیر و نیزه زدند تا از پا در آمد؛ و به دلیل همین شباهت در از خودگذشتگی او و آریوبرزن بود که اسکندر دستور داده بود روی قبر آریوبرزن بنویسند به "یاد لئو نیداس". با نگاهی به درآمدهای گردشگری کشور یونان دیده میشود که بازدید از بنای یاد بود و گرفتن عکس در کنار مجسمه لئونیداس برای یونان هر ساله میلیونها دلار درآمد گردشگری به همراه دارد. همه گردشگران ترموپیل این آخرین پیام لئونیداس را با خود به کشورهایشان میبرند که: "ای رهگذر، به مردم لاکونی اسپارت بگو که ما در اینجا به خون خفتهایم تا وفاداریمان را به قوانین میهن ثابت کرده باشیم." (قانون اسپارت عقبنشینی سرباز را اجازه نمیداد).
آریامن
ریامن یا اَریامن(به ودایی: اریامن و به اوستایی: ائیریامن)، در اساطیر ایرانی و آئین مزدیسنا، ایزد صلح و دوستی و درمان دهندهٔ دردهای مردمان است. از وی که با عنوان رامش دهندهٔ آریایی ها نیز خوانده میشود، در ریگ ویده به صورت بغ مُقسم شادی و شادمانی و بخت یاد شدهاست. این ایزد همچنین گاهی به معنی خدای باد نیز به کار برده شده و از این روی برخی وی را با وای یا همان وایو(ایزد باد) یکی پنداشتهاند.
از آریامن، با صفت پیروزمند یاد شده و به وی آریامن پیروزمند اطلاق میشود.
روز بیست و دوم هر ماه، باد روز نام دارد و از آن اوست. در گذشته، در بهمن ماه این روز را جشن میگرفتند و آن را روزی نیک و سبک برای نو بریدن و نو پوشیدن و اسب نو سوار شدن میدانستند.
رام
رام یا ایزد رام، که در اوستا به صورت رامه یا رامن آمده و در زبان پهلوی به صورت رامشن یا همان رام خوانده شدهاست، در آئین زردشت یکی از ایزدان یا باشنده گان در خور نیایش است. این ایزد که آن را وای وه نیز گفتهاند، بر روز بیست و یکم هر ماه که آن را رام روز مینامند، موکّل است.
معرفی واژهٔ رام به معنای آرام، خوشحال، مطیع آمدهاست و هنوز هم این واژه به همین صورت یا به صورت رامش در معنی صلح و شادی و سازش به کار میرود.
امّا ایزد رام در آئین مزدیسنی، پاسدار و موکّل روز بیست و یکم هر ماه شمسی (خورشیدی) است و در اوستا با صفت «بخشندهٔ چراگاه و اغذیهٔ خوب» از وی یاد شدهاست. همچنین در این آئین گل خیری زردرنگ به این ایزد اختصاص داده شدهاست.
در کنار بهمن (همان: وهمن یا وهومانا که از امشاسپندان است)، سه دستیار او قرار میگیرند که نخستین آنها ماه، دومی گؤشورون و سومی همین رام است که قرینهٔ وای محسوب میشود و در زندگی بعد از مرگ نقش خاصی را ایفا مینماید. در واقع در زندگی پس از مرگ، این رام است که به ارواح نیکوکار و عادل مدد میرساند تا مشکلات و موانع را پشت سر بگذارند.
گذشته از این، رام یکی از جنبههای زمان نیز به شمار میرود. (به بخش زیر توجه شود.)
درباره رام دارمستتر در اوستای ترجمهٔ خود، رام را همان وای یا وایو دانستهاست، امّا پور داوود معتقد است که این دو ایزد به کلی متفاوت از یکدیگر هستند.
رام یشت بخشی از اوستاست که در ستایش ایزد باد است و ویشنو، خدای هندی در تجلّی ششم و هفتم از تجلیات دهگانه ویشنو یادآور همین ایزد میباشد. وی همچنین یادآور راما، قهرمان داستان حماسی هند موسوم به رامایانا میباشد و از این جهت میتوان آن را معادل ایرانی این اسطوره هندی دانست.
در کتاب دبستانالمذاهب، رام به معنای قوچ و حیوان نر آمده و این حیوان نماد و سمبُل رام محسوب شدهاست.
رام همچنین به معنی برج حمل نیز هست و از این جهت یادآور دوره شبانی است.
از سوی دیگر، وجود واژهها یا نامهای منسوب به رام، همچون رامتین و رامینه، گواهی از پیوند دیرین این ایزد ایرانی با موسیقی است.
در داستان معروف ویس و رامین که مربوط به دوره اشکانی میباشد، رام، سازنده و پدیدآورندهٔ چنگ معرفی شدهاست. در این داستان، وی بنیانگذار شهر اهواز نیز هست و به همین دلیل اهواز گاهی رام شهر نیز نامیده شدهاست.
رام همچنین پیشوند تعداد بسیار زیادی از نامهای فارسی است.
نریوسنگ
نَریوسَنگ (در اوستایی نَیریوسَنگهَ، در پهلوی نَریوسَنگ، در فارسی نَرسی و نَرسه) نام ایزد پیک و پیامآور اهورامزدا خدای آیین مزدیسنا (دین زرتشت) است یعنی قابل مقایسه با جبرئیل در دینهای ابراهیمی است. در کتاب وَندیداد نریوسنگ دوست اهورامزدا خوانده شده و در کتاب بُندَهِشن وظیفه نریوسنگ رساندن پیام الهی به شاهان و پهلوانان ذکر شدهاست.
در یک اسطوره کهن درباره این ایزد آمدهاست که اهورامزدا او را همچون پسری پانزده ساله آفرید و برهنه در پس اهریمن قرار داد تا زنان با دیدن او دل در او بندند و او را از اهریمن بخواهند.
----------------
سروش
سُروش یکی از ایزدان باستانی ایرانیان است.
او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد، پیمانها را میپاید و فرشتهٔ نگهبان خاص زرتشتیان است. سروش که در اوستا به صورت مرغ سروشه که همان خروس است، ظاهر میشود، نماد اطاعت و تسلیم در برابر اهورامزدا به شمار میآید. سروش پیک ایزدی و همانند آپولو در اساطیر یونان و روم است.
ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یکهزار ستون که به خودی خود روشن است و ستارهنشان (یسنه ۵۷، بند ۱۰). گردونهٔ او را در آسمان، چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سمهای زرین میرانند. هیچ موجودی از ایشان پیشی نمیگیرد و بدینگونه است که او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دستگیر میکند.
در قدیمیترین بخش اوستا یعنی بخش گاهان، آمده که سروش به همراه بهمن به سوی پرهیزکاران میآید و به هنگام پاداش و کیفر دادن به همراه اشی است.
علاوه بر این، روز هفدهم از هر ماه در ایران باستان، سروش نام داشته است و مراسم دینی و جشنهای ویژهای در روزهای هفدهم هر ماه برگزار میشده است که امروزه به فراموشی گراییده، اما سروش روز به ویژه در ماه فروردین از اعتبار ویژهای در مراسم دینی برخوردار بوده که با شستوشو و به معبد رفتن و نیایش کردن همراه بوده است. این روز را روز باژ، یعنی روز زمزمه - به معنی دعا و نیایش - نیز میگفتهاند.
در شاهنامه سروش در شاهنامه، نخستین بار، به صورت «پری پلنگینه پوش» بر کیومرث ظاهر میشود. سروش، کیومرث را از توطئهها و دشمنیهای اهریمن و خزروان دیو آگاه میکند و او را به نبرد با آنها برمیانگیزد و چون سیامک در این نبرد کشته میشود و کیومرث یک سال به سوگ وی مینشیند، بار دیگر، سروش بر او آشکار میگردد و به سوک یک ساله فرمان میدهد.
در دوران فریدون نیز سروش چند بار بر این پادشاه جلوه میکند. نخست او را از کشتن ضحاک باز میدارد و سپس، به وی فرمان میدهد تا ضحّاک را به دماوند برد.
رشنرَشْنْ از ایزدان بزرگ مزدیسنا و ایزد دادگریاست. در روز پسین (آخرت) به عنوان سومین داور پس از مهر و سروش حضور دارد. یشت دوازدهم اوستا «رشنیشت» در ستایش اوست. هیجدهمین روز ماه به نام این ایزد است.
ریشهشناسی کلمه صورت اوستایی رشن رَشْنَوْ است و آن را با حدس و گمان پرهیزگاری یا درخشش معنی کردهاند.∗. صورت پهلوی این نام همان رشن است. در فارسی دری به صورت رش هم آمدهاست.
معرفی رشن و در اوستا: رَشنو، به معنی پرهیزگاری است و به روایت یشت ۱۷، بند ۱۶، پسر اهوره مزدا و سپندارمذ است و همراه با بهرام و مهر، پدیدآورندهٔ پیروزی برای سپاهیان است. یشت دوازه، بدین ایزد اختصاص یافتهاست.
رشن، در بسیاری موارد با ایزد ارشتاد یک جا آمدهاست. رشن ایزد عدالت است و همراه مهر و سروش، به داوری روان درگذشتگان میپردازد. ترازوی سنجش در این روایت، همواره در دست رشن است و از این جهت همیشه با صفت راستی توصیف میشود.
روز هیجدهم هر ماه به ایزد رشن، اختصاص دارد و این روز را ایرانیان قدیم، رشن روز مینامیدند. رشن روز را در ماههای شهریور و مهر، سعد و در دیگر ماهها میانه میدانستند و در این روز، مسافرت، تجارت، زراعت و فصد و پوشیدن لباس نو را نیکو میدانستند.
بنا به برخی روایات، رشن دشمن راهزنان است و در هرجای مزدیسنا] حاضر است و به همین دلیل پارسایان باید پیوسته از او مدد بگیرند.
گُل ویژهٔ این ایزد در بندهش، گل نسرین یا گل نسترن است.
وایو
وایو vayu یا وایوی دوگانهیا دیو وایو یا وایبد از ایزدان مشترک ایرانی و هندی و خدای باد است. وای چهرهای دوگانه دارد، خوب وبد زیرا باد از هر دو جهان نیک وبد میگذرد. او نیکوکار است ودر عینحال میتواند با نیروی ویرانگر خود همهچیز و همهکس را نابود سازد. در اساطیر سایر تمدنها با نامهای دیگر حضور دارد.در تمدن هندی هم وجود دارد و در اساطیر هند از نفس غول جهانی و ارواح خدایان پدید آمدهاست. در اساطیر ایران وای نماد بیطرفی است و در خلا میان دنیای نور و ظلمت جاری است. هم آفرینندهٔ مرگ است و هم زندگیبخش و هم برای اورمزد و هم برای اهریمن قربانی میکند.
وایو با دو مفهوم بکار رفتهاست، یکی ایزد نگهبان هوا و دیگری دیوی که مظهر هوای ناپاک و زیانآور است. او ایزد سربازان و مردگان و نیز ایزد برکت است. در ادبیات پهلوی دارای دو نیمهٔ بد و خوب است که در اوستا نیمهٔ نیک او که دشمن دیوان است ستوده شده. ایزد وایو در یشت پانزدهم اوستا به عنوان ایزدی مهم مورد ستایش قرار گرفته و این ستایش تا دوران اشکانی و ساسانی ادامه داشتهاست. در فرهنگ ایران قدیم ایزد یا الههٔ باد است.
سکه زرین کانیشکا، شاه کوشان، در پشت این سکه (سمت راست)، نگارهای از بهرام (به زبان کوشانی: ارلاگنو) حک شدهاست.
بَهرام یا ورثرغنه از مفاهیم زرتشتی و از ایزدان ایرانی است که نام او به معنای مانعشکن و پیروز میباشد.
واژه بهرام در متون پارسی میانه به گونه وَرَهْران یا وَرَهْرام و در اوستا به صورت وِرِثْـرَغْـنَـه آمدهاست. بهرام به صورت پیروزیبخش در ایران باستان بسیار دوست داشتنی بودهاست. بهرام یشت چهاردهمین یشت اوستا که از بخشهای رزمی اوستا به شمار میرود در ستایش بهرام سروده شدهاست.
نامشناسی نام یک ایزد هندوایرانی به نام *vrtra-g'han (مانعشکن) در اوستا به صورت vərəθraγna (ورثرغنه) و در پارسی میانه به شکل ورهران، ورهرام و بهرام در آمدهاست. ریشه نیا-هندواروپایی آن به صورت *-wltro-gwhen (زننده موانع) بازسازی میشود.
vṛtrahan (مانعشکن) که یکی از صفتهای ایزد هندی ایندرا میباشد نیز همین واژه بهرام است.
نام ورثرغنه در ارمنی به صورت واهاگن و ورام، در سغدی، وشن، در پارتی، وریهرام، در زبان کوشانی، اُرلاگنو، درآمدهاست.
و نیز به روز بیست ام هر ماه بهرام میگویند.
ویژگیها در بهرامیشت آمدهاست که بهرام آفریده اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی شگفت انگیزی دارد. او یورش همه دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَویها و کَرَپانهای «ستمگر» را در هم میشکند، جهان را تازگی و آشتی میبخشد و به خوبی آرمانها را بر آورده میکند. بهرام همچنین توانایی فرزندآوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری میبخشد.
پیکرهایی که بهرام به صورت آنها پدیدار شدهاست:
- بادِ تندتازِ
- گاوِ نرِ زیبایی با شاخهای زرین،
- اسـب سپیـد زیبـایی با گـوشهای زرد و لِگـام زرنشـان
- شترِ سرکش و گازگیر و تیزرو و رهرو و جستوخیز کننده
- گراز نری که با دندانهای تیز به پیش میتازد،
- مردی پانزده ساله و فروغمند، با چشمانی درخشان و زیبا، و با پاشنههای کوچک
- پرنده «وارَغْـن» که از پایین میگیرد و از بالا میدَرد و در میان مرغان، تندترین است
- قوچ دشتی زیبایی با شاخهای پیچدار
- نَر بُـزِ دشتی زیبایی با شاخهای سرتیز
- مردِ شکوهمندی که یک کاردِ زرکوب و نگارین و زیورآذین در بر داشت
رپیتونرپیتون، رپیثوین، رپیهوین یا رفتون در آیین زرتشتی نام یکی از پنجگاه روز و هم نام ایزد سرپرست زمان نیمروز است. گاه رپیتون زمانی است که اسطوره آفرینش زرتشتی پیرامون آن شکل میگیرد و فرشگرد نیز در همین گاه کامل میشود و جهان کامل، درست مانند شکل آغازین خود، دوباره زنده میشود. به همین دلیل ساعاتی از روز که بزرگترین تجلی نور یعنی خورشید، به اوج روشنایی و گرمای خود میرسد، گاه رپیتون نامیدهشدهاست.
پیشینه در نوشتههای فارسی میانه زرتشتی آمدهاست که بر هریک از بخشهای پنجگانه روز ایزدی نظارت دارد و هریک از این ایزدان همکارانی مینوی نیز دارند: «او روز را نیز بهطور متوسط هر یک به پنج هنگام بخش کرد، بر هر هنگامی مینویی گمارد چنانکه بامدادگاه را هاون مینو، نیمروز گاه را رپیهوین مینو،... او اینان را نیز به همکاری (امشاسپندان و ایزدان) بخش کرد؛ او هاون را به مهر، رپیهون را به اردیبهشت... برای همکاری گماشت.»
در اسطوره آفرینش زرتشتی آمدهاست:
«تا پیش (از آن) که اهریمن آمد، همیشه نیمروز بود که رپیتون است. اورمزد با (یاری) امشاسپندان، به رپیتون (گاه) مینوی یزشن را فراز ساخت به (هنگام) یزشن کردن همه آفریدگان را بیافرید و با بوی و فروهر مردمان بسگالید و خرد همهآگاه را به مردمان فراز برد و گفت کدام شمارا سودمندتر در نظر آید؟ اگر شما را به صورت مادی بیافرینم و به تن با دروج بکوشید و دروج را نابود کنید، (آنگاه) شما را به فرجام درست و انوشه بازآرایم و باز شما را به گیتی آفرینم، جاودانه بیمرگ، بیپیری و بیدشمن باشید؛ یا شما را جاودانه پاسداری (از) اهریمن باید کرد؟ ایشان بِدان خرد همهآگاه (آن) بدی را (که) از اهریمن دروج بر فروهرهای مردمان در جهان رسد، دیدند و رهایی واپسین از دشمنی پتیاره و به تن پسین جاودانه، درست و انوشه باز بودن را (دیدند) و برای رفتن به جهان همداستان شدند.».
در میان فصول سال، فصل تابستان از آنِ ایزد رپیتون است. وی در آغاز تابستان بزرگ (هفتماهه) به روی زمین میآید و در آغاز زمستان بزرگ (پنجماهه) به زیر زمین میرود تا در سرمای زمستان ریشه درختان و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه دارد.
در آیین زرتشتی زرتشتیان به یمن بازگشت ایزد رپیتون در آغاز بهار، جشن رپیتون را برگزار میکنند. مراسم اصلی این جشن در روز اردیبهشت و فروردین ماه (روز اردیبهشت از ماه فروردین = سومین روز ماه فروردین) برگزار میشود. زیرا مهمترین همکار ایزد رپیتون، اشه وهیشته (اردیبهشت امشاسپند) است زیرا این امشاسپند پاسدار و نگهبان آتش و یا عناصری که بازگو کنندهٔ طبیعت آتش هستند، میباشد.
در کتاب فرهنگ بهدینان زمان این جشن نه در فروردین بلکه در ماه اردیبهشت گفته شدهاست: «از روز اورمزد و اردیبهشت ماه تا اردیبهشت و اردیبهشت ماه را روز رپتون گویند. ظهر روز اردیبهشت و اردیبهشت ماه که وقت نماز رپیتون است، موبدان و بهدینان در نیایشگاه آدریان جمع شوند وبا خواندن اوستای درون و یشت و آفرینگان رپتون، جشن را برگزار میکنند.» اما به نظر میرسد روز سوم فروردین درست باشد.نیازمند منبع]
ویژگی مهم این جشن این بودهاست که مانند گاهنبارها، همه مردم شرکت در این جشن را کاری واجب به شمار میآوردند. در آفرینگانخوانی جشن رپیتون که معمولاً در یک تالار عمومی در دربمهر برگزار میشد، همه موبدان و مردم حضور داشتند. در این مراسم دو موبد به عنوان زوت و راسپی، آیین آفرینگان را به جای آورده و بقیه دور تا دور سالن قرار میگیرند. در این مراسم سه آفرینگان به خشنومن ایزدان اردیبهشت، دهمان و سروش خوانده میشود و در پایان با خواندن آفرین رپیتون، آیین همازور انجام میگیرد. در ایران، رپیتون را با مراسم ویژهٔ دیگری نیز میشناسند که همه بهدینان در روزهای آغازین سال نو آنرا برگزار میکردند. زرتشتیان در این روزها از ساعت دوازده تا سه پس از نیمروز یعنی در گاه رپیتون، در پرهیز کامل تنها به خواندن اوستا و نیایش میپرداختند. آنان در این سه ساعت حواس خود را به طور کامل بر روی اوستا متمرکز میکردند و به احترام کلام سپندینه اوستا، هیچ حرکت اضافهای انجام نمیدادند و هیچ سخنی نمیگفتند.
ارزش نهادن به لحظه لحظه زمان و ستایش اهورامزدا به خاطر آفرینش حرکت و پویایی در بستر زمان همیشه مورد توجه بهدینان بودهاست و جشن رپیتون به عنوان جشنی که برای ایزد زمان آرمانی برگزار میشود، جایگاه ویژهای در آیینهای زرتشتی پیدا کردهاست.
تیشتر
تیشتر در زبان پهلوی یا تیشتره در اوستا یا تشتریا تیر و یا بشتر در منابع زرتشتی ایزد باران دانسته شدهاست. ستاره مظهر او شباهنگ است. هرسال پس از چیرگی بر اپوش (دیو خشکسالی) مخزن باران در دریای فراخ کرت را باز میکند.
ماه هشتم گاهشماری ایرانی، آبان، متعلق به فرشته بزرگ تیشتر است. در این ماه به فراوانی بارندگی پیش میآید، به همین دلیل نام آنرا آبان گذاشتهاند. بنا به این افسانه تمام آبها زیر فرمان تیشتر میباشند.
در اسطورههای ایرانی ستاره تیر یا تیشتر بشتر (شباهنگ)، همانند اهورامزدا، صاحب قدرت است و هرگاه بخواهد به صورت مردی شکوهمند بر گردونهٔ خود آشکار میشود که هزار تیر و هزار کمان زرّین و هزار نیزه و هزار خنجر و هزار گرز فلزین... دارد و زمانی به شکل گاوی بزرگپیکر درمیآید و گاهی، به شکل اسبی سفید با سمهای بلند، بر اپوش، دیو خشکی، میتازد.
شباهنگ (تیشتر، شعرای یمانی) پرنورترین ستاره آسمان در هر دو نیمکره آسمان است. این ستاره از ماه آبان رفتهرفته پا به آسمان شب در عرضهای جغرافیایی ایرانزمین باز میکند. به همین دلیل نام این ستاره برجسته آسمان را ماه آبان یا همان تیشتر گذاشتند.
-------------------------------------------------------
اپام نپات از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
آپام نپات یا اَپام نپات (آوانویسی: apām napāt) که به نام بُرز ایزد نیز خوانده شدهاست، از ایزدان کهن در اساطیر مردمان هندواروپایی از جمله مردمان آریایی است. آپام نبات در وداها به معنای خدای آب ها آمده و در اوستا با عنوان فرزند آب ها یا نوه آبها از وی یاد شدهاست. او ایزد آبهای زمینی٬ رودها٬ دریاچهها٬ دریاها و چاههاست.
آپام نبات یکی از سه خدای بزرگی است که لقب اهوره داشته و این خود گویای مقام اوست.
معرفی آپام نبات را ایزد آبها خواندهاند و او را بعنوان سرچشمه آبهای زمین ستایش کردهاند. یکی از القاب معروف این ایزد، همان برز ایزد است که در اوستا به شکل بِرِزانت به معنای بلندبالا آمدهاست.
با وجود اهمیت فراوان این ایزد در اعصار کهن، نقش او در گذر زمان، در برابر اردوی سور آناهیتا کمرنگ و کمرنگ تر میشود و نقش او کم کم به این ایزدبانو واگذار میشود.
درباره این ایزد در مورد این ایزد، در یشت ۸، بند ۳۴ میخوانیم که:
ای اسپنتمان زردشت! اپم نبات به همراهی باد چالاک و فر در آب آرام گزیده تا فروهرهای پاکان را به هریک از مکانها در جهان مادّی، حصه یی معین از آب تقسیم کند.
همچنین در زامیاد یشت، اپام نبات چون ایزدی بلندبالا و دادرس دادخواهان یاد شده و به او صفت تیز اسب داده شدهاست. این اسب بر آن است که به فرّه یی که به دریای فراخکرت گریخته، دست یابد. در بندهای ۵۱ و ۵۲ زامیادیشت میخوانیم:
فر به دریای فراخکرت جَست، آنگاه اپم نپات تیز اسب بی درنگ آن را دریافت. اپم نبات تیز اسب آرزوی داشتن آن نمود: این فرّ دست نیافتنی را من خواهم گرفت، از ته دریای ژرف.
سرور بزرگوار، شهریار شیدور، اپم نبات تیز اسپ را میستائیم، آن دلیر اجابت کنندهٔ استغاثه را. و آن کسی را که بشر را بیافرید، که بشر را ساخت و آن ایزد آب، اپام نپات را، که نیکو بشنود هر آن گاه که او را بستایند.