سلام به تمام دوستان خوب بوک پیجی
این تاپیک و زدم که هم بحث کنیم هم یه قدمی باشه به سوی بومی نویسی
و بیشتر برای نویسنده ها می نویسم این پست ، بقیه هم میتونن استفاده ببرن و توی این کار ( بومی نویسی ) کمک کنند به هر شکلی .
واقعا بومی نویسی به چه معناست ؟
به معنای اینه که وقایع داستان توی ایران اتفاق بیافته ؟ به معنای اینه که شخصت ها اسامی ایرانی داشته باشند ؟
من اینطور فکر نمی کنم . بیشتر داستان های فانتزی که بومی نوشته شده و من تا به حال خوندم ، واقعا بومی نبودند. یعنی اینکه اره ، شخصیت ها اسامی ایرانی داشتند و داستان توی ایران اتفاق میافتاد. اما بومی نویسی واقعا این نیست. اگه شخصیت ها ایرانی هستند ، پس باید باور ها و عقاید ایرانی هم داشته باشند. مثلا طرز صحبت کردن ، لباس پوشیدن و رفتار کردن شخصیت ها هم باید ایرانی باشه . یعنی باید به فرهنگ های ما بخوره . حالا واقعا لزومی نداره که شخصیت ها باور ها و عقاید یکسانی داشته باشند یا عقاید و باور های معمول جامعه ، شما ازادید که شخصیت های متفاوت خلق کنید . اما باید به یاد داشته باشید که داستان توی ایران اتفاق میافته و شخصیت شما یک ایرانی . اگر میخواید شخصیتتون خیلی متشخص رفتار کنه و حرف بزنه و شیک پوش باشه باید زمینه اش رو فراهم کنید. مثلا در خانواده ای اشرافی و رسمی بزرگ شده باشه . اینطوری نیست که همه اینطوری باشند ( خلاصه اش میشه اینجا ایرانه)
بعد اینکه ما باید از داستان های خودمون افسانه بسازیم. اگر قرار بر اینه که حالا مثلا مثل خود من از چیز هایی مثل خون اشام ها و گرگینه ها و جادوگران استفاده کنیم ، باید وارد فضای ایران کنیمش . که بنا بر فضای هر داستان متفاوته این قضیه . مثلا غربی ها تا به حال هزاران افسانه برای هیتلر ساختن . هیتلر ارتش نازی خون اشام ، زامبی ، موجودات فضایی و ... چرا ما برای شخصیت های خودمون این جور چیزا نسازیم ؟
یا مثلا میشه داستانی نوشت که مثلا در همین هشت سال دفاع مقدس ، گروهی از رزمندگان با سربازان عراقی مواجه شدن که عجیب بودن و قدرت های فرا انسانی داشتن . یا عراقی ها بمب های شیمییایی می نداختن که هم رزم ها رو با هم دشمن می کرد و عقل اون ها رو مختل می کرد
حتما میخواید بگید مگه میشه این چیزا چیه میگی ، اینجا باید بگم که دوستان کار ما نوشتن چیزای غیر ممکنه ، ما غیر ممکن و می سازیم و غیر ممکن و بوجود میاریم.ما افریننده ی غیر ممکنیم. پس بیایید نترسیم ، و ایده های احمقانه امون رو تبدیل به افسانه های بزرگ کنیم. بیایید پیرنگ داستان و جوری برنامه ریزی کنیم که بومی باشه ، یه بومی واقعی ، برای شروع من خودم شروع کردم . کم کم دارم همه چی رو ریشه ایرانی میدم و از همه این چیزا استفاده می کنم و حالا به غیر از افسانه های غربی از ایرانی ها هم استفاده می کنم و خودم هم چیزایی می سازم.
در اول کار گفتم که بیشتر داستان های فانتزی که مثلا بومی هستند واقعا نیستند و اگه شما خودتون هم فکر کنید می بینید که همچین چیزی نیست. اما خب من چند تا کار تمیز و خوب هم دیدم که واقعا بومی بودند. یه چیزی مثل شیطان نامه که بومی ترین چیزی بود که من دیدم . و من میخوام استارت این کار و بزنم و یه بومی واقعی رو شروع کنم. کم کم و ذره به ذره .
اگه داستان من و خونده باشید می بینید که قوی ترین جادوگران در داستان من جادوگران اتش هستند و چیزی که هیولا ها رو نابود می کنه اتش جاودانه که همه برگرفته از افسانه های قدیمی ایرانه و من خودم تغییرشون دادم و با پیرنگ داستان هماهنگشون کردم. این غیر ممکن نیست ، سخت هم نیست ، فقط کمی فکر و دقت و اراده می خواد.
غییر ممکن چیزیه که ما می نویسیم و غیر ممکن و ما بوجود میاریم.
در اخر برای همه نویسنده های جوان ارزوی موفقیت می کنم .
چه اخر کاری جو گیر شدما...
در اخر هشدار می دهم ، بومی بنویسید و به توصیه های من عمل کنید تا مورد هجوم موجودات تاریک قرار نگیرید.
با تشکر
سینا راست میگه اسم بعضی از شخصیت هاشون انگلیسی هستش مثل آلفرد !
من مثال زدم ، وگرنه که این دو داستانی که نام بردم به هیچ وجه بومی نیست . حالا اربابان یه ذره . فقط چون بهترین داستان ها بودند مثال زدم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من فکر میکنم منظور سورن این بود که اگه میخواید داستان ایرانی بنویسید، واقعا همه چیزش ایرانی باشه. نه اینکه اسم و مکانها ایرانی باشه ولی انگار داریم تو دل امریکا زندگی میکنیم!
دیدم که میگما. ملت یه جوری داستان مینویسن قشنگ معلومه هر چیزی که تو عمرشون دوست داشتن و بهش نرسیدن رو میخوان تو این داستان پیاده کنن:24: همشم پارتی هست هر شب:1:
دقیقا ، منظور منم همینه . بومی واقعی نیست. اونی که طرز حرف زدن اروپایی ، رفتار اروپایی ، تیپ اروپایی ، بعد اسمش النازه . خداییش این بیشتر خنده داره تا پیکان و باقر
من فکر میکنم منظور سورن این بود که اگه میخواید داستان ایرانی بنویسید، واقعا همه چیزش ایرانی باشه. نه اینکه اسم و مکانها ایرانی باشه ولی انگار داریم تو دل امریکا زندگی میکنیم!
دیدم که میگما. ملت یه جوری داستان مینویسن قشنگ معلومه هر چیزی که تو عمرشون دوست داشتن و بهش نرسیدن رو میخوان تو این داستان پیاده کنن:24: همشم پارتی هست هر شب:1:
نه محمد عزیز این ها نوشته هاشون زمان شاهی هستش که هر شب میرن پارتی :دی
من با بومی نویسی موافقم و کار خوبیه و اینا... که دیگه همه میدونناما یه چیزی واقعا چرا اینقد روی بومی نویسی تاکید دارین؟ چرا ما ایرانی ها میخوایم هرچیزی که هست نسخه ایرانیشو بدیم بیرون؟
من برای داستان خودم بهم گیر دادن(دوستامو میگم) که چرا غربیه اسامیش و اینا اما من میگم چرا ایرانی؟ اصلا غربی هم نیست من یه سری اسمو دوست داشتم آوردم توی داستان یه سری اسمو هم از خودم ساختم
چرا مثلا باید از ققنوس استفاده نکنیم و بگیم سیمرغ؟ خب میشه هرکدومو با کمی دست کاری کامل از اون یکی جدا کرد یا هر چیزی مثل خون اشام و اینا...
به نظر من نباید روی این چیزا حساس شد. فکر نمیکنم فرقی داشت که هری پاتر توی لندن باشه یا جاسم قلدر(همون معادل هری پاتر) توی تهران مهم خود داستانه
دوست عزیز من هیچکدوم از نظرات رو نخوندم پس نمیدونم آیا بقیه بهتون جواب دادن یانه،ولی من نظر خودم رو میگم.
برای نوشتن یه داستان خوب،گاهی جزئیات خیلی مهم هستن.جزئیات مکان،جزئیات رفتار،فرهنگ و...اوردن این جزئیات روی کاغذ و تبدیل کردنش به داستان وقتی خوب انجام میشه و داستان رو جذاب میکنه که تو عملا توش زندگی کرده باشی.من میتونم یه داستان بنویسم و جک و جسیکا و کاترین در نیویورک کارهایی رو توی هالووین انجام بدن،ولی آیا این داستان به خوبی داستانی که توش زندگی کردم و حسش کردم میشه؟به خوبی محمد و سارا و نیلوفر که در عید نوروز در خونه ای متروکه در روستایی توی شمال به وسیله جن مورد حمله قرار گرفتن میشه؟هر ایرانی بارها و بارها داستان های مربوط به جن رو شنیده...و این یک نقطه قوته.
یه چیز دیگه هم بگم،کتاب یکی از بهترین راه ها برای معرفی فرهنگ یک ملت به جهانه.با نوشتن یه اثر بومی تو میتونی نشون بدی که ما هم چیز هایی برای خودمون داریم و نیازی به تقلید نداریم.تقلید در هر چیزی نشان دهنده ی کمبوده.کمبود خلاقیت،کمبود ایده و...پس بهتره یه اثر مستقل بنویسیم که بقیه ازش تقلید کنن،متوجهی؟
در آخر امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم،و ببخشید برای اینکه این همه حرف زدم!!!!!:21::21:
دوست عزیز من هیچکدوم از نظرات رو نخوندم پس نمیدونم آیا بقیه بهتون جواب دادن یانه،ولی من نظر خودم رو میگم.
برای نوشتن یه داستان خوب،گاهی جزئیات خیلی مهم هستن.جزئیات مکان،جزئیات رفتار،فرهنگ و...اوردن این جزئیات روی کاغذ و تبدیل کردنش به داستان وقتی خوب انجام میشه و داستان رو جذاب میکنه که تو عملا توش زندگی کرده باشی.من میتونم یه داستان بنویسم و جک و جسیکا و کاترین در نیویورک کارهایی رو توی هالووین انجام بدن،ولی آیا این داستان به خوبی داستانی که توش زندگی کردم و حسش کردم میشه؟به خوبی محمد و سارا و نیلوفر که در عید نوروز در خونه ای متروکه در روستایی توی شمال به وسیله جن مورد حمله قرار گرفتن میشه؟هر ایرانی بارها و بارها داستان های مربوط به جن رو شنیده...و این یک نقطه قوته.
یه چیز دیگه هم بگم،کتاب یکی از بهترین راه ها برای معرفی فرهنگ یک ملت به جهانه.با نوشتن یه اثر بومی تو میتونی نشون بدی که ما هم چیز هایی برای خودمون داریم و نیازی به تقلید نداریم.تقلید در هر چیزی نشان دهنده ی کمبوده.کمبود خلاقیت،کمبود ایده و...پس بهتره یه اثر مستقل بنویسیم که بقیه ازش تقلید کنن،متوجهی؟
در آخر امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم،و ببخشید برای اینکه این همه حرف زدم!!!!!:21::21:
حریر ای نید یور اسلپ
حرف خوبی زدی و قبولت دارم
بیا با هم شروع کنیم
تو هم یه داستان بلند همینطوری بنویس
منم ادامه میدم
اهم
سورن جان ضمن تایید نصف حرفای شما باید بگم که با آرمان هم موافقم
همینجوری نزده میان برعلیه فانتزی تو این کشور لشگرکشی میکنن خدا نکنه که شما ربطش بدید به ماجراهای چیزایی که خط قرمز حساب میشن
اما بازم موضوع کم نداریم
مثلا دو هزار سال پادشاهی پشتمون هست
شخصا به شدت با ایده گرگینه و خون آشام در ایران مشکل دارم اما یه چیز دیگه هم هس
چرا ما میترسیم که خلق کنیم؟
موجودات سحر امیز ایران محدود به سیمرغ و گال و این چیزا نمیشه حتی همون ها هم روزی توسط فردی خلق شده
یه چیز تو فانتزی نویس های وطنی جا افتاده اونم بازسازی فضای شاهنامس
من با اون هم مشکل دارم
اقا دنیای فانتزی نیازی به تاریخ نداره نیازی نیست شما بگید تو کدوم دورانه
بزنید مملکت رو بترکونید داخل همین کشور یه دنیای جدید خلق کنید.از آداب و رسوم خودمون استفاده کنیم اما رسوم جدیدی هم خلق کنیم.ما مکانهای تاریخی ز یادی داریم که میتونن شروع یه داستان خوب باشن مکانهای افسانه ای خوبی هم داریم
فقط یه کم شجاعتش رو نداریم اونم به خاطر برخورد بد جامعه با فانتزی هستش اما تا وقتی خود ما به کاری که میکنیم علاقه و اعتقاد نداشته باشیم هیچ چیز عوض نمیشه
سخته بومی نوشتن، واقعا سخته
باید یکسری چهارچوب رو رعایت کنی که بعضی ها واقعا دست و پا گیره. نمیشه یکسری کارها رو انجام داد ، نمیشه خیلی چیز ها رو نشون داد، یکسری عرف های جامعه به نظرم کار رو خراب میکنن
ما داستان هامون به سبک ایرانی نیست ، چون مسلما متن هامون از جایی الهام میگیرن که بومی نیست
یکی از دلایلی هم که ما نمیتونیم چیزهایی مثل زامبی و ... تو ایران خودمون فزض کنیم اینه که، انقدر چنین اتفاقاتی رو توی فیلم های خارجی دیدیم که بعضی چیزها به چشم خوده ما نمیاد، شاید همون جا نیفتادن فرهنگ باشه
البته که دوست دارم تو بومی نویسی پیشرفت کنیم، ولی شخصا پیشنهاد میکنم اگر میخواین چیزی رو شروع کنین اولین کارتون بومی نباشه!!!
من هم با ممد موافقم......بهتره اول با يه كار بومي شروع نكنيم چونكه اصولا (اصل نبود.....ما خودمون اصلش كرديم)انگار چيزي كه اسم ايران مياد توش طرفدار نداره(اين واقعا يه فقر فرهنگي حساب ميشه)
به نظر من اول نويسنده ها از كار هاي غير بومي شروع كنن تا كار هاشون بتونه طرفدار پيدا كنه و بعد از اون كم كم وارد حيطه بومي بشن.....اين طوري اون خواننده هايي كه به داستان هاي بومي نگاه نميكردن كم كم ميان جذب ميشن و بالاخره اين نويسنده ها ميتونن كار هاي بومي رو توي ايران رونق بندازن.....
بايد تدريجي همه چيز پيش بره.......نميشه يهويي داستان هارو بومي كنيم.......
چرا جاي دور بريم.......به اميد خدا بعد صد سال كه مجموعه ي سفير كبير تموم شد سينا بياد يه كار بومي و اصالت دار ايراني بنويسه صد در صد يه كلي طرفدار پيدا ميكنه يا مثلا متي بعد اربابان زمين بياد كار بومي بنويسه كه ديگه كولاك ميكنه........كم كم بومي نويسي هم مياد رو دور....
هميشه بايد با برنامه پيش رفت....يهويي نميشه چيزي رو جا انداخت.....
اهم
سورن جان ضمن تایید نصف حرفای شما باید بگم که با آرمان هم موافقم
همینجوری نزده میان برعلیه فانتزی تو این کشور لشگرکشی میکنن خدا نکنه که شما ربطش بدید به ماجراهای چیزایی که خط قرمز حساب میشن
اما بازم موضوع کم نداریم
مثلا دو هزار سال پادشاهی پشتمون هست
شخصا به شدت با ایده گرگینه و خون آشام در ایران مشکل دارم اما یه چیز دیگه هم هس
چرا ما میترسیم که خلق کنیم؟
موجودات سحر امیز ایران محدود به سیمرغ و گال و این چیزا نمیشه حتی همون ها هم روزی توسط فردی خلق شده
یه چیز تو فانتزی نویس های وطنی جا افتاده اونم بازسازی فضای شاهنامس
من با اون هم مشکل دارم
اقا دنیای فانتزی نیازی به تاریخ نداره نیازی نیست شما بگید تو کدوم دورانه
بزنید مملکت رو بترکونید داخل همین کشور یه دنیای جدید خلق کنید.از آداب و رسوم خودمون استفاده کنیم اما رسوم جدیدی هم خلق کنیم.ما مکانهای تاریخی ز یادی داریم که میتونن شروع یه داستان خوب باشن مکانهای افسانه ای خوبی هم داریم
فقط یه کم شجاعتش رو نداریم اونم به خاطر برخورد بد جامعه با فانتزی هستش اما تا وقتی خود ما به کاری که میکنیم علاقه و اعتقاد نداشته باشیم هیچ چیز عوض نمیشه
حرف های تو هم درسته
واقعا چرا خلق نمی کنیم ؟ چرا می ترسیم خلق کنیم ؟ به شخصه اعتراف می کنم که جلد اول داستانم حال و هوای همین بومی های اروپایی رو داشت اما این جلد یک و نیمی که دارم می نویسم هم چیز هایی خلق کردم که مختص خودمه کسایی که خوندن می دونن که من گروهی از جادوگرا رو اوردم که خیلی متفاوتن به نام تجلی گر ها ، هیولاهای جدیدی اوردم ( چنگ دست ها و ...) و خیلی چیز هایی جدید خلق کردم و سعی کردم هم از ایده های جدید خودم استفاده کنم و هم یه بومی واقعی بنویسم .
درسته ، خیلی هامون شجاعتش رو نداریم ولی اونایی هم که دارن کسی همکاری نمی کنه .
اولین کار مسلما سخت ترین کاره، و بومی نویسی مشکلاتی که داره، کار رو سخت تر میکنه
به نظره من اولین کار اگر بومی باشه، میتونه تجربه ی بدی برای نویسنده بشه
اولین کار مسلما سخت ترین کاره، و بومی نویسی مشکلاتی که داره، کار رو سخت تر میکنه
به نظره من اولین کار اگر بومی باشه، میتونه تجربه ی بدی برای نویسنده بشه
نه خب ، حرفت هم درسته هم غلط
از طرفی اگه یه مبتدی بخواد که یه داستان فانتزی بنویسه و همون اول کار بومی بنویسه کارش خراب میشه چون هیچ ایده ای از حمله بیگانگان به ایران و ری اکشن های ملت و حرف زدن هاشون در این باره نداره ولی از طرفی هزاران فیلم دیده که نیویورک مورد حمله قرار گرفته و میدونه که کی چی میگه در اون شرایط و واکنش هر شخصیت چطوریه
از طرف دیگه ای اگه کسی اونطوری شروع کرد دیگه بومی نوشتن براش سخت میشه . من خودم از همون اول که شروع کردم نوشتن و واسه خودم می نوشتم ترکیبی از بومی و اروپایی و دنیای جدید بود.
یعنی شخصیت اصلی ایرانی بود ، شخصیت های فرعی امریکایی و اروپایی و این ها همه در دنیایی با قوانین جدید بودن . از همین طریق کم کم داستان هام رنگ و بوی بومی گرفتند.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اولین کار مسلما سخت ترین کاره، و بومی نویسی مشکلاتی که داره، کار رو سخت تر میکنه
به نظره من اولین کار اگر بومی باشه، میتونه تجربه ی بدی برای نویسنده بشه
نه خب ، حرفت هم درسته هم غلط
از طرفی اگه یه مبتدی بخواد که یه داستان فانتزی بنویسه و همون اول کار بومی بنویسه کارش خراب میشه چون هیچ ایده ای از حمله بیگانگان به ایران و ری اکشن های ملت و حرف زدن هاشون در این باره نداره ولی از طرفی هزاران فیلم دیده که نیویورک مورد حمله قرار گرفته و میدونه که کی چی میگه در اون شرایط و واکنش هر شخصیت چطوریه
از طرف دیگه ای اگه کسی اونطوری شروع کرد دیگه بومی نوشتن براش سخت میشه . من خودم از همون اول که شروع کردم نوشتن و واسه خودم می نوشتم ترکیبی از بومی و اروپایی و دنیای جدید بود.
یعنی شخصیت اصلی ایرانی بود ، شخصیت های فرعی امریکایی و اروپایی و این ها همه در دنیایی با قوانین جدید بودن . از همین طریق کم کم داستان هام رنگ و بوی بومی گرفتند.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من هم با ممد موافقم......بهتره اول با يه كار بومي شروع نكنيم چونكه اصولا (اصل نبود.....ما خودمون اصلش كرديم)انگار چيزي كه اسم ايران مياد توش طرفدار نداره(اين واقعا يه فقر فرهنگي حساب ميشه)
به نظر من اول نويسنده ها از كار هاي غير بومي شروع كنن تا كار هاشون بتونه طرفدار پيدا كنه و بعد از اون كم كم وارد حيطه بومي بشن.....اين طوري اون خواننده هايي كه به داستان هاي بومي نگاه نميكردن كم كم ميان جذب ميشن و بالاخره اين نويسنده ها ميتونن كار هاي بومي رو توي ايران رونق بندازن.....
بايد تدريجي همه چيز پيش بره.......نميشه يهويي داستان هارو بومي كنيم.......
چرا جاي دور بريم.......به اميد خدا بعد صد سال كه مجموعه ي سفير كبير تموم شد سينا بياد يه كار بومي و اصالت دار ايراني بنويسه صد در صد يه كلي طرفدار پيدا ميكنه يا مثلا متي بعد اربابان زمين بياد كار بومي بنويسه كه ديگه كولاك ميكنه........كم كم بومي نويسي هم مياد رو دور....
هميشه بايد با برنامه پيش رفت....يهويي نميشه چيزي رو جا انداخت.....
درسته ، یهویی نمیشه جاش انداخت ، باید به تدریج پیش رفت . حرفت و قبول دارم. مثلا من طرفدار اربابان هستم. بعد از اتمام مجموعه و رستگاری کوروش می بینم متی یه داستان بومی نوشته به نام اربابان ایران ( خخخخخ)سپس می رم می خونم و با بومی بودنش هم مشکلی ندارم و کم کم هم به نوشته های بومی جذب میشم. و نویسنده های نو قلم هم خوششون میاد و میرن سمت بومی نویسی . روش قشنگی گفتی
اورین
سخته بومی نوشتن، واقعا سخته
باید یکسری چهارچوب رو رعایت کنی که بعضی ها واقعا دست و پا گیره. نمیشه یکسری کارها رو انجام داد ، نمیشه خیلی چیز ها رو نشون داد، یکسری عرف های جامعه به نظرم کار رو خراب میکنن
آخ گفتی...من اومدم تو دوران کهن شخصیت اصلی رو دختر قرار بدم بعد اینقدر دچار مشکل شدم با این دختر که کلا از اول پسرش کردم.خودم دخترم دوست دارم یه دختر قهرمان داستانم باشه اما یه چیزایی واقعا سخت میشه انجامش مخصوصا اگه هدفت از نوشتن چاپ باشه باید خودت سانسور کنی بنده الان یه مدتی هست خودسانسوری مذمن گرفتم.:20:
چرا جاي دور بريم.......به اميد خدا بعد صد سال كه مجموعه ي سفير كبير تموم شد سينا بياد يه كار بومي و اصالت دار ايراني بنويسه صد در صد يه كلي طرفدار پيدا ميكنه
اووووووووووووه تا اون وقت نوه من داره به پسرش تاتی تاتی یاد میده
هميشه بايد با برنامه پيش رفت....يهويي نميشه چيزي رو جا انداخت.....
موافقم
مثلا میگم من از سری پارسیان و من ارمان ارین اصلا خوشم نیومد.با وجودی که آرمان به شدت اطلاعات داره اما فضای داستان ضعیف بود و تکرار افسانه های قدیمی
بعدش یه روز یه کار دیگه ازش دیدم داخل کتابخونه آشوذنگهه
باور کنید به فانتزی وطنی امیدوار شدم تا وقتی اون جلد کتاب تموم نشد زمین نذاشتمش
اگرچه جلد آخرش هنوز به دستم نرسیده. کلی هم سختی کشید بنده خداتقریبا یه جلد حذف کرد از کارش به لطف ارشاد اما کار بازم قوی و خوب بود
اخه مشکل فقط خودمون نیستیم این بالایی ها رو اعصابن به خدا نمیذارن بفهمی چی مینویسی
همش انگار یکی با چماق واستاده بالاسرت میگه این کارو بکن اون کارو نکن ادم تحت فشار قرار میگیره
حرف های تو هم درسته
واقعا چرا خلق نمی کنیم ؟ چرا می ترسیم خلق کنیم ؟ به شخصه اعتراف می کنم که جلد اول داستانم حال و هوای همین بومی های اروپایی رو داشت اما این جلد یک و نیمی که دارم می نویسم هم چیز هایی خلق کردم که مختص خودمه کسایی که خوندن می دونن که من گروهی از جادوگرا رو اوردم که خیلی متفاوتن به نام تجلی گر ها ، هیولاهای جدیدی اوردم ( چنگ دست ها و ...) و خیلی چیز هایی جدید خلق کردم و سعی کردم هم از ایده های جدید خودم استفاده کنم و هم یه بومی واقعی بنویسم .
.
اره دیدم داستانت رو
انصافا توی خلق کردن تلاشت رو میکنی و این عالیه به مرور جا میوفته این روش
درسته ، خیلی هامون شجاعتش رو نداریم ولی اونایی هم که دارن کسی همکاری نمی کنه
کاش مشکل فقط شجاعت بود
آقا منم با اجازه ی بزرگان وارد قضیه بشم:
1-بومی نویسی واقعی زمانی به نظر من رخ میدهد که نویسنده درک خوبی از شرایط کشورش داشته باشد و آن را بشناسد.نه اینکه فقط شهر تهران مثلا لوکیشن قرار دهد و فولاد زره و خناس و اینا رو وارد کنه.
2-در جواب به دوست خوبم سینا sina.mباید بگم که ببینید بومی سازی یک جور استقلال به کار نویسنده و انسان میدهد و همچنین بقیه میفهمند تو ایرانی هستی و داری ایرانی مینویسی،اینم باید بگم که وقتی بومی نویسی باشه فرهنگ پاک کشورمون ترویج پیدا میکنه.و به جای اینکه خواننده ی ایرانی بره داستان سخیف و مبتذل ...... رو بخونه میاد یک کار ایرانی قشنگ میخونه که با فرهنگش همخونی داره.البته یه تیکه هم از حرفات درسته،بعضی از چیزا اصلا واسه اونورند و نیازی به بومی سازی ندارند.
3-باید بگم که سورن ایدت در مورد دفاع مقدس فوقالعاده بود.
4-در مورد مسئله ی سانسور من هم موافقم و مخالف.از این نظر موافقم که واقعا ارشاد یکسری سخت گیری های بی مورد رو در مورد داستان ها انجام میده که واقعا مضخرف هستند ولی از طرف دیگر ما با جامعه ی فاسدی مثل..... فرق داریم.ما به یکسری اخلاقیات(نه لزوما دینمون)پایبندیم که مرز های ما هستند و باید رعایت شوند ولی نه اینکه مثلا به دختر بودن قهرمان یک داستان گیر بدهید.
اینم باید بگم که وقتی بومی نویسی باشه فرهنگ پاک کشورمون ترویج پیدا میکنه.و به جای اینکه خواننده ی ایرانی بره داستان سخیف و مبتذل ...... رو بخونه میاد یک کار ایرانی قشنگ میخونه که با فرهنگش همخونی داره.
از طرف دیگر ما با جامعه ی فاسدی مثل..... فرق داریم. ما به یکسری اخلاقیات(نه لزوما دینمون)پایبندیم که مرز های ما هستند و باید رعایت شوند
در این مورد فقط بگم که هدف بومی نویسی صرفا "ترویج فرهنگ پاک" نیست. از نظر من بومی نویسی اینه که داستان توی ایران اتفاق بیفته و نویسنده از افسانه و اسطوره های ایرانی استفاده کنه.
و یه سوال واقعا برام پیش اومده، شمایی که انقدر از فرهنگ های دیگه بدگویی میکنید، مگه از طریق کتاب های خارجی با فانتزی آشنا نشدید؟ میتونم شرط ببندم بیشتر کتابایی هم که میخونید، خارجی هستن. بیشتر مقاله هایی هم که تو سایت میذارید، ترجمه هستن. حتی سایت منبع فانتزی تون هم یه سایت خارجیه.
و یه چیزی رو واقعا درک نمیکنم؛ این که چرا انقدر اصرار دارید که فرهنگ، ادبیات، روش زندگی و... ملل "اونور آب" به درد نخور و مبتذله و همیشه ازشون بدگویی میکنید؟ شما مگه کتاب های ادبیات دبیرستان رو پاس نکردید؟ به روشنی توی ادبیات دوم نوشته که ادبیات ایران با ترجمه و ورود کتاب های خارجی به ایران، تو مسیر جدیدی افتاد و در ادبیات چهارم میگه که با ورود کتاب های ترجمه شده به ایران، ادبیات از انحصار درباریان و خواص دراومد و متعلق به مردم شد.
« آدم، آدم است. » همه جا آدم پایبند به اصول و اخلاقیات داریم همه جا هم آدم ناهنجار داریم. با تعصب نسبت به ملیت و فرهنگ خودتون و بدگویی از فرهنگ دیگران، نه فرهنگ ما زیبا میشه، نه فرهنگ اونا زشت میشه و نه شما کاری به جایی میبرید. « چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. » فرهنگ ما خوبی داره، بدی هم داره. فرهنگ های دیگه هم خوبی دارن، بدی دارن.
لطفا چشماتونو باز کنید و انقدر متعصب نباشید، « آدم ها خاکستری اند. » پس همه جا خوب و بد داریم. و هنر فقط نزد ایرانیان نیست.
پیروز باشید.
در این مورد فقط بگم که هدف بومی نویسی صرفا "ترویج فرهنگ پاک" نیست. از نظر من بومی نویسی اینه که داستان توی ایران اتفاق بیفته و نویسنده از افسانه و اسطوره های ایرانی استفاده کنه.
هدف بومی نویسی از نظر من متفاوته. به شخصه بومی نویسی رو نوشتن داستان در جامعه و محیطی می دونم که باهاش آشنایی داریم و توش زندگی کردیم، چه با عناصر و اسطوره های خودمون چه الف و دورف و خون آشام و ...
و یه سوال واقعا برام پیش اومده، شمایی که انقدر از فرهنگ های دیگه بدگویی میکنید، مگه از طریق کتاب های خارجی با فانتزی آشنا نشدید؟ میتونم شرط ببندم بیشتر کتابایی هم که میخونید، خارجی هستن. بیشتر مقاله هایی هم که تو سایت میذارید، ترجمه هستن. حتی سایت منبع فانتزی تون هم یه سایت خارجیه.
به جز در مورد بدگویی از فرهنگ های دیگه دقیقا همینطوره که می گین. و دلیلش اینه که تو ایران فانتزی بومی جا نیفتاده و طبیعیه این مسئله. و انشاالله که تغییر می کنه. اما در مورد بدگویی از فرهنگ های دیگه من یادم نمی یاد خودم این کار رو کرده باشم و حرفم این نیست که فرهنگ های دیگه مبتذلن. دارم می گم ما چون زندگی نکردیم در جوامع دیگه نمی تونیم یه داستان خوب در جامعه خارجی بنویسیم.
یه چیزی رو واقعا درک نمیکنم؛ این که چرا انقدر اصرار دارید که فرهنگ، ادبیات، روش زندگی و... ملل "اونور آب" به درد نخور و مبتذله و همیشه ازشون بدگویی میکنید؟ شما مگه کتاب های ادبیات دبیرستان رو پاس نکردید؟ به روشنی توی ادبیات دوم نوشته که ادبیات ایران با ترجمه و ورود کتاب های خارجی به ایران، تو مسیر جدیدی افتاد و در ادبیات چهارم میگه که با ورود کتاب های ترجمه شده به ایران، ادبیات از انحصار درباریان و خواص دراومد و متعلق به مردم شد.
بدگویی نکردیم از ادبیات هیچ ملتی. موضوع اینه ادبیات ما نباید سایه یه ادبیات دیگه باشه که ساختار اجتماعیش با ما تفاوت داره. این تهاجم فرهنگیه حالا هر قدر اون جامعه خوب و پاک باشه. من به شخصه هیچ مشکلی با استفاده از عناصر غرب تو داستان ندارم و حتی خودم از الف و خون آشام استفاده می کنم، اما ساختار داستانم وطنی و ایرانیه. نه به دلیل اینکه می گم فرهنگ غرب بده، بلکه به این خاطر که آگاهی ندارم ازش. صدها چیز از فرهنگ و آداب و رسوم و وضع معماری و پوشش و ... هست که نمی دونم و هر اطلاعاتی که ازشون داشته باشم سطحیه چون توی اون جوامع زندگی نکردم.
هدف بومی نویسی از نظر من متفاوته. بدگویی نکردیم از ادبیات هیچ ملتی.
راستش تعریف مشخص و قطعی ای راجع به بومی نویسی نخوندم ولی فقط میدونم که هدفش فقط و فقط ترویج فرهنگ نیست؛ یه جورایی نویسنده از ملیت و کشورش به عنوان زمینه ای برای آفریدن داستاناش استفاده میکنه و خواه ناخواه فرهنگ کشورش تو داستان نمود پیدا میکنه. پس یعنی شما میگید که آثار هر کشوری، بومی همون کشورن؟!
شما رو نگفتم جناب، almatra رو گفتم. ایشون فقط منتظر فرصتن تا از بقیه فرهنگا بدگویی کنن و فرهنگ ایران رو خوب و زیبا جلوه بدن. یه نگاه به برخی پست هاشون بندازید متوجه میشید!
همه جا و توی همه ی زمینه ها خوب بد داریم ولی تعصب چشمای آدمو کور میکنه.