بنگر فرزندم...
به جهانی که در آنی...
آن زمان که شب فرا رسد حقیقت بر تو اشکار خواهد شد و تو نور راستین را نظاره خواهی کرد.
و در آن تاریکی به خود بنگر... به قلبت...
آیا در این تاریکی میدرخشی؟
و یا تو نیز به فراخورِ روزگارِ سیاهت تیره گشتهای؟...
با من به نور و تاریکی بیا تا ببینی سرنوشت کسانی که چون تو اندیشیدند...
و آنان که اراده کردند نور باشند حتی در این روزگار تاریک.
جلد اول: طلوع تاریکی
ژانر داستان: فانتزی، اکشن، جادویی(دنیاهای جادویی)،عاشقانه، معمایی.
نحوه ی قرار گیری فصول: نامشخص.
لینک دانلود
منتظر نظراتتون هستم:kl:
لطفا دوستانتون رو هم تگ کنید:101:
اگه از داستان خوشتون اومده لطفاً کلید پسندیدن رو بزنین:a:
#نور_و_تاریکی
#تاریکی
#طلوع
#مجموعۀ_نور_و_تاریکی_جلد_اول_طلوع_تاریکی
#مجموعۀ_نور_و_تاریکی
#طلوع_تاریکی
#داستان_فانتزی
#رمان_فانتزی
#داستان
#رمان
#داستان_تخیلی
#رمان_تخیلی
از کجا دانلود کنیم؟
از کجا دانلود کنیم؟
به زودی لینکای دانلود قرار داده میشن
منتظریم زیاد طولش نده
آقا من تازه میخواستم شروع کنم::69::::69::
یعنی چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیDDDD
پس فصلا کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو؟؟؟:sw::sw::sw::sw::sw::sw::sw:
آقا من تازه میخواستم شروع کنم::69::::69::
یعنی چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیDDDD
پس فصلا کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو؟؟؟:sw::sw::sw::sw::sw::sw::sw:
سلام
نویسنده یه کاری کرده بود الان مشکل حل شده خودش میاد میذاره
البته ایشون به دلایلی زود تر از پنج روز دیگه اینورا پیداش نمیشه پس نگردید نیست
سلام دوستان شرمنده بابت تاخیر
خبر خوب اینه که فصل پنجم کامل شده و فصل اول بازبینی شده، مقدمه ها ویراست شده و سه فصل اول فقط نیاز به ویراست داره
به زودی توی سایت قرار میگیرن
سلام. :1:
خب... من فقط در مورد یه نکته میخوام صحبت کنم، اونم توصیف ظاهر شخصیتاته. راستش توی پنج صفحه ی اول، من پنج تا توصیف ظاهری از شخصیتات خوندم و احساس کردم که انگار میخوای فقط این کار رو انجام بدی که انجامش داده باشی. اما آیا این توصیفات توی جای درستشون بودن؟ به نظر من نه. به یاد میموندن؟ باز هم نه. خیلی مصنوعی بودن. به نظرم اومد که انگار به جای یه راوی، یه دوربین تمام ظواهرشون رو عکسبرداری کرده و جلوی مخاطب گذاشته.
حالا اگه بخوام یه پیشنهاد بدم برای اینکه ظاهر کاراکترات حداقل توی ذهن مخاطب بمونه، بهت میگم که بزار راوی هم نظر و احساسش رو راجع به ظاهر طرف بگه. همیشه توی ظاهر هر کسی یه چیزی هست که توجهو جلب میکنه. مثلا بعضی وقتا یه جور ماه گرفتگیه، یا یه زخم یا هر چیز دیگه. اما خب طبیعتا همه این جور نقاط رو توی چهره ندارن. پس اونوقت اگه بخوام شخصیت توی ذهن مخاطبم شکل بگیره باید چیکار کنم؟ باید خودم یه چیز عادی رو خاص جلوه بدم. این خاص جلوه دادن ظاهر یه نفر ممکنه با جلوتر رفتن داستان هم کمکت کنه. :دی
مثلا اینجا، توصیف ظاهر یسنا:
او موهای کوتاهی به رنگ آبی که با رنگ خاکستری رگه هایی در میان آنها را رنگ کرده بود، به همراه چشمانی سیاه.
به خاطر نمیمونه به نظر من. یه چیزی بهش اضافه کن. احساس راوی داستان وقتی که با این چهره روبه رو میشن چطوریه؟
یا مثلا این یکی:
پارلا موهایی طلایی رنگ، پرپشت و بلند که تا پایین گوشش می رسید به همراه چشمانی زیبا به همان رنگ.
یه کار دیگه هم که میشه کرد اینه که با توجه به ظاهر شخصیتات، اطلاعات بدی به خواننده. مثلا شاید یه جور رنگ چشم خاص، فقط توی بعضی قسمتای دنیای داستانت وجود داشته باشه، اینا رو از نگاه راوی بگو. توصیفاتت رو از حالت خشک بودن بیرون میاره.
اگه همین توصیفات ساده ی ظاهری رو هم با تشبیه و این چیزا بگی خیلی قشنگتر میشه. و این نکته و نکات بالا، برای توصیف چهره ی شخصیتایی که گذرا هم هستن خیلی جواب میده. چون خیلی سریعتر میتونه کاراکتر رو توی ذهن خواننده تصویر کنه.
همین. نکته ی خاص دیگه ای نیست. اینا فقط نظر شخصیم بود که گفتم شاید بهت کمک کنه. :1:
موفق باشی. :1:
سلام. :1:
خب... من فقط در مورد یه نکته میخوام صحبت کنم، اونم توصیف ظاهر شخصیتاته. راستش توی پنج صفحه ی اول، من پنج تا توصیف ظاهری از شخصیتات خوندم و احساس کردم که انگار میخوای فقط این کار رو انجام بدی که انجامش داده باشی. اما آیا این توصیفات توی جای درستشون بودن؟ به نظر من نه. به یاد میموندن؟ باز هم نه. خیلی مصنوعی بودن. به نظرم اومد که انگار به جای یه راوی، یه دوربین تمام ظواهرشون رو عکسبرداری کرده و جلوی مخاطب گذاشته.
حالا اگه بخوام یه پیشنهاد بدم برای اینکه ظاهر کاراکترات حداقل توی ذهن مخاطب بمونه، بهت میگم که بزار راوی هم نظر و احساسش رو راجع به ظاهر طرف بگه. همیشه توی ظاهر هر کسی یه چیزی هست که توجهو جلب میکنه. مثلا بعضی وقتا یه جور ماه گرفتگیه، یا یه زخم یا هر چیز دیگه. اما خب طبیعتا همه این جور نقاط رو توی چهره ندارن. پس اونوقت اگه بخوام شخصیت توی ذهن مخاطبم شکل بگیره باید چیکار کنم؟ باید خودم یه چیز عادی رو خاص جلوه بدم. این خاص جلوه دادن ظاهر یه نفر ممکنه با جلوتر رفتن داستان هم کمکت کنه. :دی
مثلا اینجا، توصیف ظاهر یسنا:
به خاطر نمیمونه به نظر من. یه چیزی بهش اضافه کن. احساس راوی داستان وقتی که با این چهره روبه رو میشن چطوریه؟یا مثلا این یکی:
یه کار دیگه هم که میشه کرد اینه که با توجه به ظاهر شخصیتات، اطلاعات بدی به خواننده. مثلا شاید یه جور رنگ چشم خاص، فقط توی بعضی قسمتای دنیای داستانت وجود داشته باشه، اینا رو از نگاه راوی بگو. توصیفاتت رو از حالت خشک بودن بیرون میاره.
اگه همین توصیفات ساده ی ظاهری رو هم با تشبیه و این چیزا بگی خیلی قشنگتر میشه. و این نکته و نکات بالا، برای توصیف چهره ی شخصیتایی که گذرا هم هستن خیلی جواب میده. چون خیلی سریعتر میتونه کاراکتر رو توی ذهن خواننده تصویر کنه.
همین. نکته ی خاص دیگه ای نیست. اینا فقط نظر شخصیم بود که گفتم شاید بهت کمک کنه. :1:
موفق باشی. :1:
عالی چشم حواسمو جمع میکنم از این به بعد درستش کنم
توی ادامه ی داستان دوباره ظاهرشون رو یاد آوری می کنم
آقا چیکار کنماین دانلود نمیشه؟؟:17:
هنوز لینک فصل ها قرار نگرفته
یکم سر ویراستارمون شلوغه ویراست و تنظیم بشه زودی میزارم سایت قبلا تا فصل چهار قرار گرفته بود الان فصل پنج رو نوشتم و آماده ی ویراسته فصل شیشم تا ده صفحه اش رو نوشتم.
مقدمه _ بخش اول قرار گرفت
مقدمه _ بخش دوم قرار گرفت
فصل اول قرار گرفت
:44:
خوب دوستان فصل دومم گذاشتم.
فقط یه نکته ای سری قبل، منظورم قبل از برداشتن فصل ها از تاپیک بود تا فصل چهار گذاشته بودم، فصل سوم یه بازبینی می خواد به محض تموم شدن فصل سه، چهار و پنج و احتمالا خیلی زود و با فاصلۀ کمی فصل شش رو قرار بدم:18:
میبینین چه نویسندۀ خوبی شدم:103: