|
کجا پرداخت نداشت؟
کم حرف(??)..نه تقریبا لاله
حرفاش هم مرموزه
از همه چی با خبره
صبوره
از دنیا بریده
...
همین بسه دیگه، این پرداختن حساب نمیشه؟؟??
نه در واقع این پرداختی حساب نمیشه. یعنی هیچکس نه از شخصیتش نه حدش نه اخلاقش و هیچ پیزش نمیدونه. در نتیجه درک کردنش سخت و ارتباط گرفتن باهاش سخت تر شده. برای همین گفتم ممکنه جذب قدرتش شده باشی
نویسنده... زندس، ولی به فنا رفته 🙂
خلاصه که آره، منتظر باشد. زندس، ولی میتونید خودتون بکشیدش، خونشم حلاله. ولی انصاف داشته باشید چراکه 300 صفحه داستان برای ایمان آورندگان اون هم در مدت 2 ماه روی سایت آپلود کرده این مرد مؤمن.
داستانم کنسل نشده، تو فکر ادامش نباشید، منتهی خب... به نظر میاد زمان بندی یه خورده به جاده خاکی خورده باشه...
نویسنده... زندس، ولی به فنا رفته 🙂
خلاصه که آره، منتظر باشد. زندس، ولی میتونید خودتون بکشیدش، خونشم حلاله. ولی انصاف داشته باشید چراکه 300 صفحه داستان برای ایمان آورندگان اون هم در مدت 2 ماه روی سایت آپلود کرده این مرد مؤمن.
داستانم کنسل نشده، تو فکر ادامش نباشید، منتهی خب... به نظر میاد زمان بندی یه خورده به جاده خاکی خورده باشه...
خب حالا که خونش حلاله، میشه یکی لطف کنه عکس و آدرسش رو بفرسته??
میخوام برم یه سلامی بکنم و برگردم??
فکر میکنم یه ۳ ماهی از اون ۴۵ روز گذشت؛ نگذشت؟؟
نه برادر من سه ماه کجا بود! انقدم زیاد نشده دیگه.
حالا منتظر میمانیم تا خود محمد بیاید و آدرس و عکس ارسال کرده یا به جایش داستان ارسال کرده و خودش را از مرگ نجات دهد 🙂
مرسی از همه یا به عبارت دیگه، رضا و آریا.
آقا من می نویسم اما فعلا محرکی ندارم. منظور از محرک چیه؟ شما به پهلوی یکی سیخ بزنی تحریکش کردی، پاسخ میتونه بسته به فرد متفاوت باشه. مثلا من یه چک میخوابونم تو گوشت.
الان من محرکی ندارم :/ یعنی چیزی نیست که من رو وادار کنه چک بزنم که اگه بود علیرغم تمام مشغله های کثافت زندگی اعم از درس و زندگی و کار و وینگلوری! یه وقت خالی برای نوشتن پیدا می کردم.
خب دیگه، یک نفر بهم سیخ بزنه تا انرژیم دوباره به جریان بیفته :/ فعلا
مرسی از همه یا به عبارت دیگه، رضا و آریا.
آقا من می نویسم اما فعلا محرکی ندارم. منظور از محرک چیه؟ شما به پهلوی یکی سیخ بزنی تحریکش کردی، پاسخ میتونه بسته به فرد متفاوت باشه. مثلا من یه چک میخوابونم تو گوشت.
الان من محرکی ندارم :/ یعنی چیزی نیست که من رو وادار کنه چک بزنم که اگه بود علیرغم تمام مشغله های کثافت زندگی اعم از درس و زندگی و کار و وینگلوری! یه وقت خالی برای نوشتن پیدا می کردم.
خب دیگه، یک نفر بهم سیخ بزنه تا انرژیم دوباره به جریان بیفته :/ فعلا
با این چیزی که تو گفتی کی جرعت میکنه بیاد بهت انرژی بده:13:
صرفا مثال بود. وگرنه چک = فصل بعد ویرانی :/
انرژی رو خودم دارم اما، یک نفر باید توی انبار باروت کبریت روشن پرت کنه 🙂
داداش آدرس بده میام انبار که خوبه، شهر رو به آتیش میکشم.
سیخ میخوای؟ با چی سیخ بکشمت؟ کارد، چاقو، شمشیر، تبر، اره، هفتتیر، کلاش، ژهسه، آر پی جی.
تو فصلو بده
تا کرهی ماه هم میام???
مرسی از همه یا به عبارت دیگه، رضا و آریا.
آقا من می نویسم اما فعلا محرکی ندارم. منظور از محرک چیه؟ شما به پهلوی یکی سیخ بزنی تحریکش کردی، پاسخ میتونه بسته به فرد متفاوت باشه. مثلا من یه چک میخوابونم تو گوشت.
الان من محرکی ندارم :/ یعنی چیزی نیست که من رو وادار کنه چک بزنم که اگه بود علیرغم تمام مشغله های کثافت زندگی اعم از درس و زندگی و کار و وینگلوری! یه وقت خالی برای نوشتن پیدا می کردم.
خب دیگه، یک نفر بهم سیخ بزنه تا انرژیم دوباره به جریان بیفته :/ فعلا
عجب... وینگلوری هم جزو مشغله های زندگیت شد؟ :21:
بزار ببینم، الان تا کدوم فصل نوشته شده ممد جان؟
عجب... وینگلوری هم جزو مشغله های زندگیت شد؟ :21:بزار ببینم، الان تا کدوم فصل نوشته شده ممد جان؟
وینگلوری خیلی کثیفه.
هیچ فصلی نوشته نشده. راست و آرتامی
عاقا دیگه بیانصافی نکنین این دفعه، اگر داستان میخواین، اگر براتون مهمه خب باید بیاین یه تحلیلی، یه نقدی، یه بررسی روی داستان بکنین حداقل. حالا محمد که چیزی نمیگه، به هیچ جاشم نیست لامصب؛ ولی خب اونم آدمه، مثلا این چند وقته که موتورش خاموش شده بود اگر اینجاها روی داستان و چارچوب و اتفاقات و ... باهاش بحث و گفتگو میکردین موتورش خاموش نمیشد.