Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

آلینور (رهجو)

595 ارسال‌
60 کاربران
681 Reactions
89.2 K نمایش‌
AMORIUN
(@amoriun)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
شروع کننده موضوع  

به سرنوشت اعتقادی ندارم. هدفی برای زندگی قائل نیستم. ما تنها در میان مسیر های بیشمار سرگردانیم. انتخاب های ماست که به زندگیمان جهت میدهد. ما مسیرمان را از بین تقاطع های بسیاری که پیش رویمان قرار دارد انتخاب میکنیم. این ما هستیم که تعیین میکنیم از کدام مسیر برویم. این ما هستیم که آینده را می سازیم. چیزی از قبل مقدر نشده است.
گذشته، گذشته است و آینده هنوز بوجود نیامده. زندگی آبی روان نیست که بشود در جهت یا خلاف جهت آن شنا کرد. نمیشود به گذشته یا آینده رفت. زندگی مانند سنگیست که از فراز نامتناهی رها شده است و تا ابد سقوط خواهد کرد. همیشه در حرکت خواهد بود؛ بدون توقف و در یک جهت.
مردی عاقل را میشناختم؛ هنوز نمیدانم با من موافق بود یا مخالف، او به سرنوشت اعتقاد داشت. هرچند، شاید به گونه ای دیگر. میگفت نام سرنوشت را اشتباه بر آن نهاده اند. سر نوشته هارا ما انتخاب میکنیم ما هستیم که تعیین میکنیم کدام صفحه را بخوانیم اما آنچه در میان صفحات قرار دارد را از قبل نوشته اند. آن دوراهی هارا ما برمی گزینیم اما وقتی وارد مسیری شویم آنچه روزگار پیش رویمان قرار میدهد از کنترل ما خارج است. مسیر ها مشخص اند. راه ها از قبل بوجود آمده اند هرچند این ما هستیم که آنهارا برمی گزینیم.
با این حال گاهی، فردی در زمان مناسب، در مکان مناسب قرار میگیرد و انتخاب هایش اورا به سمتی هدایت میکند که شاید از قبل مقدر شده است. پس آیا این انتخاب ها نیز از قبل مقدر شده اند؟ آیا ما عروسک هایی هستیم که تنها زیر دستان زبردست بازی گردان تکان میخوریم؟ ...نمیدانم. این بازی پیچیده ایست و هرکس که آنرا به راه انداخته خوب بازی میکند.

بعضی از دیالوگ ها :
« هیچ چیز هیچ وقت آسون نیست. اگر آسون بود بدون یه جای کار ایراد داره. نمیشه توازن دنیارو بهم زد. هرچیز یه بهایی داره. اگر چیزی رو میخوایی باید یه چیز دیگه رو بجاش بدی. این یه قانونه. نمیشه دورش زد. نمیشه خمش کرد. فقط باید همیشه یادت باشه. چیزی که تو میخوایی کاری که میکنی شاید بنظر خودت مهم نباشه اما میتونه نتایج دیوانه واری در پی داشته باشه. »
....................................
« نمیدونم چطور اتفاق افتاد اما این اولین باره که یه چیزیو اینقدر میخوام. نمیتونم جلوی خودمو بگیرم ... احساس بدبختی میکنم »
مرد زیر لب به ارامی گفت : « حتی الماس هم بدون تراش فقط یه سنگه... عجب داستان جالبی... امیدوارم در انتها ارزشش رو داشته باشه.»
سپس تلخ خندی زد و همانطور که پشت به پسر ایستاده بود سرش را تکان داد و گفت : « ارزش های هرکس متفاوتن. یکی با قدرت یکی با پول و دیگری با عشق. این چیزی رو عوض نمیکنه. گذاشتن اسم عشق روی کارت باعث نمیشه کمتر خودخواهانه بنظر بیاد. با این حال کمکت میکنم. میدونم چی در انتظارته. میدونم قراره به کجا برسه اما کمکت میکنم. تو تصمیمتو گرفتی و نتایجش رو هم پذیرفتی. بعنوان پدرت کنارت میمونم اما حرف های امروزم رو فراموش نکن. »
..................................
« تو انتقام رو با کینه اشتباه گرفتی پسر. انتقام وظیفه ایه که بر دوشمونه اما کینه باریه که بر پشت احساس سواره. خودت رو از کینه خالی کن. نمیگم ببخش. نباید ببخشی. منم نمیبخشم. چون لیاقتش رو ندارن. اما نزار کینه قلبتو تسخیر کنه. این انتقام نیست. فقط پستیه »
« انتقام باید گرفته بشه. کسانی که به اسم بخشش گناهکار رو رها میکنن سنت ظلم و مرگ رو در زمین بجا میزارن»


   
hedayatifar52، paradise، Athena97 و 44 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

این ادریان پدر مادرش کین


   
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

نیمه شب;32811:
من عاشق اِلفا بودم چرا اونا رو کشتی آخه چرا
حالا ادریان چقدر سختی باید بکشه تا دختره بهش گوش چشمی نشون بده دلم براش می‌سوزه

واقعا به هم برسن؟؟ با این وضع غضبناکی دختره فکر کنم اگه آدریانو ببینه تیکه تیکش کنه??

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AMORIUN;32817:
رابطه این دوتا باهم خیلی جالبه ولی هنوز راه درازی هست که همو ببینن. شرط میبندم اصلا فکرشم نمیکنید چی میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

حق با شماست. البته من طی تصورات ذهنیم همون انبر رو متصور شدم ولی نمیدونم چرا اینو نوشتم. ممنون از دقت بالایی که داشتین. نکات منفیه بیشتری رو بگید که اصلاح کنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

کاش همه مثل شما باشن و اینطوری نقد کنن. من واقعا از اینکه اشتباهات و نقص ها متن رو بگید خوشحال میشم. پس دوستان اصلا تعارف نکنن
از اینکه اینطور دقیق خوندید ممنون

داداش شرمندم هرچی فکر میکنم چیز اشتباهی پیدا نمیکنم بهت بگم خوشحال شی???
ببخشید، دیگه نهایت تواناییم همین قدره???


   
Sorna و cloud77 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AMORIUN
(@amoriun)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
شروع کننده موضوع  

نیمه شب;32819:
این ادریان پدر مادرش کین

خودتون چه فکری میکنید؟ برام جالبه بدونم حدس بقیه چیه.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Arya;32821:
واقعا به هم برسن؟؟ با این وضع غضبناکی دختره فکر کنم اگه آدریانو ببینه تیکه تیکش کنه������������

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

داداش شرمندم هرچی فکر میکنم چیز اشتباهی پیدا نمیکنم بهت بگم خوشحال شی������������������
ببخشید، دیگه نهایت تواناییم همین قدره������������������

داستان همونقدر که حماسیه عاشقانه هم هست هرچند نمیگم طرفا کین ولی اینو بدونید لتاس با بابای این دختره بدجور باهم دشمنن


   
Sorna و zzareb2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

AMORIUN;32822:
خودتون چه فکری میکنید؟ برام جالبه بدونم حدس بقیه چیه.

به نظر من پسر یا نوه‌ی پادشاه سابق‌ه
اخه زمان به تخت نشستن این پادشاه اومد و یارو ادم قدرت طلب و مکاریه و ممکنه واسه حفظ جونش به یه فرد مطمئن سپردنش و چه کسی مطمئن تر از لتاش
همچنین تو اون شرایط هوایی بد که هیچ احمقی تو اون فصل پاشو اونجا نمیزاره با اضطرار آوردنش و بعد میگه چیزی ازش نگو و اشاره بهش نکن بعدا واسه بردنش میام
بعد انتظار داشتن لتاش وقتی فهمید کیه قبولش نکنه( ناراحت بودن از والدینش) ولی قبولش کرد ( دوستی دیرینه و عمیق)
چشماش اشنا بود براش( پادشاه یا پسرش)، به طور عجیبی کنجکاو بود( پسر مرحوم پادشاه هم خیلی کنجکاو بود)
به نظرم با این همه دلیل باید وارث پادشاهی باشه.
درسته حدسم؟؟???

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AMORIUN;32822:
خودتون چه فکری میکنید؟ برام جالبه بدونم حدس بقیه چیه.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

داستان همونقدر که حماسیه عاشقانه هم هست هرچند نمیگم طرفا کین ولی اینو بدونید لتاس با بابای این دختره بدجور باهم دشمنن

خب دیگه فهمیدیم دو طرف کین??
چه اتفاقی باعث این عشق میشه باید باحال باشه??
وای دیگه طاقت ندارم من فصل جدید میخوام??????????????????????????????????????????????


   
Sorna و zzareb2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
AMORIUN
(@amoriun)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
شروع کننده موضوع  

Arya;32823:
به نظر من پسر یا نوه‌ی پادشاه سابق‌ه
اخه زمان به تخت نشستن این پادشاه اومد و یارو ادم قدرت طلب و مکاریه و ممکنه واسه حفظ جونش به یه فرد مطمئن سپردنش و چه کسی مطمئن تر از لتاش
همچنین تو اون شرایط هوایی بد که هیچ احمقی تو اون فصل پاشو اونجا نمیزاره با اضطرار آوردنش و بعد میگه چیزی ازش نگو و اشاره بهش نکن بعدا واسه بردنش میام
بعد انتظار داشتن لتاش وقتی فهمید کیه قبولش نکنه( ناراحت بودن از والدینش) ولی قبولش کرد ( دوستی دیرینه و عمیق)
چشماش اشنا بود براش( پادشاه یا پسرش)، به طور عجیبی کنجکاو بود( پسر مرحوم پادشاه هم خیلی کنجکاو بود)
به نظرم با این همه دلیل باید وارث پادشاهی باشه.
درسته حدسم؟؟������������������

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خب دیگه فهمیدیم دو طرف کین������������
چه اتفاقی باعث این عشق میشه باید باحال باشه������������
وای دیگه طاقت ندارم من فصل جدید میخوام������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������

در رابطه با اولی باید بگم لایک. تیزیا. هنوز چیزی رد نشده گرفتی. هرچند مهم اینه که مادرش کیه اون حالا حالا ها معلوم نمیشه
درباره ی دومی هم زیاد مطمئن نباشید. هنوز چنتا شخصیت هست که وارد داستان نشده


   
Sorna و zzareb2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

نوه پادشاه سابقه و مادرشم یه الف بلند پایه دیگه هم حرفی نباشه
همینه که من گفتم


   
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

AMORIUN;32824:
در رابطه با اولی باید بگم لایک. تیزیا. هنوز چیزی رد نشده گرفتی. هرچند مهم اینه که مادرش کیه اون حالا حالا ها معلوم نمیشه
درباره ی دومی هم زیاد مطمئن نباشید. هنوز چنتا شخصیت هست که وارد داستان نشده

اوووو هنوز چنتا مونده؟
داشتم فکر میکردم پسره چیکار میکنه که این الفه با این چشای خون بار عاشقش میشه! حالا یخورده آروم شد اوضاع.
بعد داداش این هیولا جدیده رو فقط با شمشیر لتاش میشه کشت؟
دیگه هیچ راهی نداره؟؟
حداقل یه راه هرچند سخت بزار، اخه اینجوری خیلی وحشتناک میشه؛ یه دونهش کل کشورو می‌ترکونه


   
پاسخنقل‌قول
nasren1232
(@nasren1232)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

:1::3::67:


   
پاسخنقل‌قول
AMORIUN
(@amoriun)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
شروع کننده موضوع  

نیمه شب;32834:
نوه پادشاه سابقه و مادرشم یه الف بلند پایه دیگه هم حرفی نباشه
همینه که من گفتم

به این آسونی ها هم نیست. به دلایلی میخواستم اینکه پدرش کیه زود لو بره. هرچند نه به این سرعت. این نکته با یه نکته درباره شخصیت دختر و یه نکته دیگه که بعدا میفهمید کنار هم جمع میشن و ماجرای بنظر خودم شبه تراژدی درست میکنن

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Arya;32837:
اوووو هنوز چنتا مونده؟
داشتم فکر میکردم پسره چیکار میکنه که این الفه با این چشای خون بار عاشقش میشه! حالا یخورده آروم شد اوضاع.
بعد داداش این هیولا جدیده رو فقط با شمشیر لتاش میشه کشت؟
دیگه هیچ راهی نداره؟؟
حداقل یه راه هرچند سخت بزار، اخه اینجوری خیلی وحشتناک میشه؛ یه دونهش کل کشورو می‌ترکونه

فکر کنم مقصر من بودم بد توضیح دادم. هیچ کجا گفته نشده تنها راه کشتنشون اینه. فقط لتاس گفت کار شماها نیست. یعنی افراد دیگه ای هم هستن که میتونن این کارو بکنن. هرچند لتاس با وجود داشتنن کوآر این کار براش راحت تر شده بود

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

nasren;32850:
:1::3::67:

فکر کنم منظورتون این بوده از داستان راضی هستید. با اینکه از دیدن رضایت شما خوشحال میشم اما خیلی خوبه که نظرتونو درباره اشتباهات یا نقص های موجود در داستان بگید تا بهتر بنویسم. هرچند کوچک یا غیر مهم اما قطعا در بهتر شدن تاثیر داره


   
zzareb2 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Hacker
(@hacker)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 148
 

AMORIUN;32810:
چشم راسموس کلیدی ترین محور جلد یکم هست. پس نمیشه زیاد دربارش توضیح بدم. فقط اینکه قوی ترین اسلحه باستانی بود که با اون تونستن لشکر تاریکی رو شکست بدن. با بقیش آشنا میشید.
اینم یه مقدمه برای اینکه اصلا بفهمید راسموس کیه
خطر شدید اسپویل... البته یکمشو بریدم تا بیشتر از این داستان لو نره.

در ابتدا هیچ نبود جز نیستی. نه نور بود و نه تاریکی. اما به ناگاه اولین آفریده شد. وجود مطلقی که که نه هست نه نیست اولین مخلوقش را آفرید. آرامن مظهر زایش نور بود و سپس هرامن را آفرید مظهر تاریکی. هفت ساپون که هرکدام نشانه آفرینش یک قانون در جهان هستند و بجز فرمان منشا از هیچ چیز دیگری اطاعت نمیکنند. جهان خلق شد و دنیاها افریده شدند. ستارگان درخشیدند و سیارات استوار شدند. و آنگاه بود که زندگی اغاز شد. آرامن به فرمان منشا آدمیان را روی سیاره ای در نقطه ای دور افتاده از مرکز جهان پراکنده ساخت. زمان گذشت و آنها زیاد شدند قبایل کوچک و بزرگ سراسر زمین پهناور گسترده شد. سایه ی رحمت منشا و آرامن از آنها محافظت میکرد اما هیچ چیز پایدار نیست بجز منشا. هرامن نیز می خواست مخلوقات خودش را بیافریند پس قدرت را از منشا طلب کرد و انگاه اولین اهریمنان پا به جهان گذاشند. رایوس پروس دث، فرزندان هرامن. اما او به آن قانع نبود. هرامن که حسادت چشمانش را کور کرده بود نقشه ای کشید. و برای بدست آوردن قدرت سنگ تصمیم گرفت برادرش را بکشد. از آتش داغ ترین ستاره خنجری ساخت و آنرا به کمک آدمیان در قلب آرامن فرو برد. اما منشا از همه چیز آگاه است. به فرمان او جانی دوباره به آرامن بخشیده شد اما او هم اشتباه کرده بود. آدمیان آفریده خودش به او خیانت کرده بودند و این تقصیر هیچ کس نبود بجز ارامن زیرا که او بیش از انچه که آدمیان لیاقت داشته باشند به آنها ارزش داده بود. پس او نیز مجازات شد و آدمیان نیز به جرم ناسپاسی به حال خودشان رها شدند. سنگ به همراه نگهبان مخصوص خود یعنی فرزند آرامن، راسموس، پنهان شد تا روزی که پیدا شود.

حالا بنظرتون ربط راسموس به ادریان چیه؟

سلام تشکر از توضیح که دادید حالا بهتر میتونم با موهبت آدریان کنار بیام. راستی قدرت خاص دیگه ای که نداره؟


   
AMORIUN واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

hacker20;32859:
سلام تشکر از توضیح که دادید حالا بهتر میتونم با موهبت آدریان کنار بیام. راستی قدرت خاص دیگه ای که نداره؟

آدریان هم مگه این موهبت رو داره؟
لتاش بود که اول داستان از این موهبت استفاده کرد.
ببینم چند فصل جلو ترین؟؟
بابا این خیلی نامردیه??????


   
پاسخنقل‌قول
AMORIUN
(@amoriun)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
شروع کننده موضوع  

hacker20;32859:
سلام تشکر از توضیح که دادید حالا بهتر میتونم با موهبت آدریان کنار بیام. راستی قدرت خاص دیگه ای که نداره؟

ببینید من به شدت مخالف داستان هایی هستم که شخص اول ضعیف و ابله هست اما برحسب تصادف به یک قدرت خیلی بزرگ میرسه در آخر هم همه ی دشمنارو شکست میده. برای کودکان جالبه اینا. البته همیشه اینکه یک فرد ضعیف بتونه باعث نابودی قدرت بزرگ بشه جذابه. کاری که ارباب تالکین کرد اما اون شانسی یا عجیب نبود. کاملا منطقی به ذهن مینشست از طرفی افراد قدرتمندی مثل گندالف بودن که وزنه های قدرت رو در داستان متعادل کنن. در این داستان هم تا حدودی شاهدش خواهید بود. هرچند در بعضی موارد یک شخصیت ابله میاد با کله خرابی همه رو میزنه داغون میکنه. اصلا دوست ندارم. با این وجود اگر بخواهید داستان حماسی بنویسد باید نقش اولتون یک ویژگی خاص داشته باشه. باهوش بودن چیزیه که اگر نداشته باشه بنظرم ماجراهارو احمقانه و حوصله سربر میکنه. پس اون یک توانایی خاص نیست. گاهی افراد پشتکار عجیبی دارن. گاهی نابغه هستن بالاخره هرکدوم استعداد خاصی دارن. آدریان هم این ویژگی هارو داره. در واقع چون دشمنانش زیادی قدرتمند هستن من مجبور شدم در پرداخت نقش اول داستانم کمی اغراق کنم وگرنه همه چیز شبیه این کتاب قصه های کودکانه لوس میشد. دوست ندارم اونطوری. بالاخره داستان حماسیه. حتی فردوسی هم رستم رو اغراق کرده بود. این یکی از عناصر حماسه هست.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Arya;32883:
آدریان هم مگه این موهبت رو داره؟
لتاش بود که اول داستان از این موهبت استفاده کرد.
ببینم چند فصل جلو ترین؟؟
بابا این خیلی نامردیه������������������������������������

بینایی یا دیدن ابعاد فرای دنیایی که درونش زندگی میکنیم مختص یک فرد نیست. چشم انسانی میتونه سه بعد رو ببینه و اگر بخواد از اون فراتر بره در صورت داشتن پتانسیل لازم میتونه با تمرین و مراقبه به درجات بالاتری برسه. لتاس تونسته بود چشم ارواح یا آگاهی رو باز کنه اما این یک موهبت نبود بلکه افراد با سطح انرژی روحی بالا یا به اختصار مجرای بزرگ میتونن بازش کنن. اما در مورد آدریان متفاوته. در واقع تنها اسمش چشمه ولی کارایی که میشه باهاش کرد خیلی فراتر از دیدنه. هرچند هیچ کسی نتونسته کاملا از توانایی های چشم راسموس استفاده کنه

حطر اسپویل

در پاسخ به سوالتون که پرسیده بودید آیا توانایی دیگه هم داره باید بگم اسمشو نمیشه توانایی گذاشت. یه جور مبعوث شدنه. تحویل یه ماموریت بهش. بزودی میرسیم بهش در فصل نه و ده

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه چیز دیگه هم که یادم اومد بگم. من به مباحث فیزیک و ریاضی مخصوصا نظریات و ایده های عجیب غریبشون خیلی علاقه دارم. اونهارو با متافیزیک ترکیب کردم و درون این داستان گنجوندم پس حتی پشت پرداخت نظام جادویی یا دنیاها یک قانون و نظم هست. غیر منطقی و ابلهانه نخواهد بود. امیدوارم دوستانی که مثل خودم به این موضوعات علاقه مندن متوجه این نکته ها بشن و لذت ببرن


   
zzareb2 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Aryamo
(@aryamo)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 381
 

AMORIUN;32895:
ببینید من به شدت مخالف داستان هایی هستم که شخص اول ضعیف و ابله هست اما برحسب تصادف به یک قدرت خیلی بزرگ میرسه در آخر هم همه ی دشمنارو شکست میده. برای کودکان جالبه اینا. البته همیشه اینکه یک فرد ضعیف بتونه باعث نابودی قدرت بزرگ بشه جذابه. کاری که ارباب تالکین کرد اما اون شانسی یا عجیب نبود. کاملا منطقی به ذهن مینشست از طرفی افراد قدرتمندی مثل گندالف بودن که وزنه های قدرت رو در داستان متعادل کنن. در این داستان هم تا حدودی شاهدش خواهید بود. هرچند در بعضی موارد یک شخصیت ابله میاد با کله خرابی همه رو میزنه داغون میکنه. اصلا دوست ندارم. با این وجود اگر بخواهید داستان حماسی بنویسد باید نقش اولتون یک ویژگی خاص داشته باشه. باهوش بودن چیزیه که اگر نداشته باشه بنظرم ماجراهارو احمقانه و حوصله سربر میکنه. پس اون یک توانایی خاص نیست. گاهی افراد پشتکار عجیبی دارن. گاهی نابغه هستن بالاخره هرکدوم استعداد خاصی دارن. آدریان هم این ویژگی هارو داره. در واقع چون دشمنانش زیادی قدرتمند هستن من مجبور شدم در پرداخت نقش اول داستانم کمی اغراق کنم وگرنه همه چیز شبیه این کتاب قصه های کودکانه لوس میشد. دوست ندارم اونطوری. بالاخره داستان حماسیه. حتی فردوسی هم رستم رو اغراق کرده بود. این یکی از عناصر حماسه هست.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بینایی یا دیدن ابعاد فرای دنیایی که درونش زندگی میکنیم مختص یک فرد نیست. چشم انسانی میتونه سه بعد رو ببینه و اگر بخواد از اون فراتر بره در صورت داشتن پتانسیل لازم میتونه با تمرین و مراقبه به درجات بالاتری برسه. لتاس تونسته بود چشم ارواح یا آگاهی رو باز کنه اما این یک موهبت نبود بلکه افراد با سطح انرژی روحی بالا یا به اختصار مجرای بزرگ میتونن بازش کنن. اما در مورد آدریان متفاوته. در واقع تنها اسمش چشمه ولی کارایی که میشه باهاش کرد خیلی فراتر از دیدنه. هرچند هیچ کسی نتونسته کاملا از توانایی های چشم راسموس استفاده کنه

حطر اسپویل

در پاسخ به سوالتون که پرسیده بودید آیا توانایی دیگه هم داره باید بگم اسمشو نمیشه توانایی گذاشت. یه جور مبعوث شدنه. تحویل یه ماموریت بهش. بزودی میرسیم بهش در فصل نه و ده

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه چیز دیگه هم که یادم اومد بگم. من به مباحث فیزیک و ریاضی مخصوصا نظریات و ایده های عجیب غریبشون خیلی علاقه دارم. اونهارو با متافیزیک ترکیب کردم و درون این داستان گنجوندم پس حتی پشت پرداخت نظام جادویی یا دنیاها یک قانون و نظم هست. غیر منطقی و ابلهانه نخواهد بود. امیدوارم دوستانی که مثل خودم به این موضوعات علاقه مندن متوجه این نکته ها بشن و لذت ببرن

با این تیکه آخر داستان جذابتر شد.:8::8::8:


   
پاسخنقل‌قول
nasren1232
(@nasren1232)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 185
 

فصل جدید:45::12:


   
پاسخنقل‌قول
mohammad_solimanimanesh2
(@mohammad_solimanimanesh2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 149
 

بسیار عالی بود...ممنون


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 5 / 40
اشتراک: