نام داستان:
سمیکالن(;)
خلاصه داستان:
آیا تا به حال به کشتن کسی اندیشیده ای؟هرکسی از کشتن انسان دیگر وحشت دارد؛اما به راستی چه میشود که کسی مدام آن را انجام میدهد؟تو گمان میکنی من یک هیولای سنگدل هستم اما کافیست داستان زندگی من،رنج هایم و هدف هایم را بدانی؛آنگاه برایم احترام قائل خواهی شد.برایم مهم نیست چه برداشتی از کارهایم داشته باشند،من کاری میکنم که لازم است.کاری که هیچکس آن را به خوبی من انجام نمیدهد،کشتن.
خداییش فکر نمی کردم داستان باشه :0160:وگرنه زودتر میخوندمش
داستان قشنگیه از این که در مورد باند ها و کارتل ها و قاچاق و خون ریزی و یه پسر که به خاطر این قضایا تغییر می کنه خوشم اومد
ایدن یه نوجون با عمق شخصیتی قابل قبوله و بعد 6 فصل هنوز هم میتونه جنبه های جدیدی از خودش رو به نمایش بذاره
خب میرسیم به قسمت مورد علاقه من :21: نقد منفی :::::
اول بگم موضوع داستان و سبک نوشته ها و توصیفات هیچ مشکلی نداره حداقل به چشم من که مشکلی دیده نشد اما
یه سری تناقضات به چشم میخوره و یه سری ایرادات کوچیک
شخصیت پدازی ایدن قویه خیلی قوی اما در مورد شخصیت های دیگه نمیشه همون نظر رو داد
جیکوب مثلا بهترین دوست ایدنه ولی تنها چیزی که من ازش فهمیدم سبک لباس پوشیدنش و دو دوزه باز هاش سر پوله
امیلی خب انتظار داشتم قوی تر ظاهر بشه استعداد نقاشی ولی حتی یه عکس از ایدن نکشیده ، کششی که ایدن به خاطرش تفنگ دست بگیره دیده نمیشه
و کلا داستان خیلی سریع جلو میره همین قدری که نوشتی میتونست 30-40 فصل باشه اگه بست میدادی و رو روابط بین شخصیت ها هم تمرکز میکردی
دز کل داستان خوب از اب در اومده
سلام
سلام.
بلاخره انتظارات به پایان رسید واقعا انتظار یه فصل خوب و داشتم ایول امیدوارم همینجوری ادامه بدی از همین داستان من میخوام یه رئال بنویسم:53:
اوووووو واقعا فصل به فصل داره بهتر میشه . امیدوارم همینطور روند پیشرفتو ادامه بدین.
داستان واقعا داره عالی میره جلو و فصل به فصل بهتر میشه. با چند بار بازبینی مظمعنم خیلی قویتر هم میشه.
ممنون از نظراتون
خداییش فکر نمی کردم داستان باشه :0160:وگرنه زودتر میخوندمش
داستان قشنگیه از این که در مورد باند ها و کارتل ها و قاچاق و خون ریزی و یه پسر که به خاطر این قضایا تغییر می کنه خوشم اومد
ایدن یه نوجون با عمق شخصیتی قابل قبوله و بعد 6 فصل هنوز هم میتونه جنبه های جدیدی از خودش رو به نمایش بذاره
خب میرسیم به قسمت مورد علاقه من :21: نقد منفی :::::
اول بگم موضوع داستان و سبک نوشته ها و توصیفات هیچ مشکلی نداره حداقل به چشم من که مشکلی دیده نشد اما
یه سری تناقضات به چشم میخوره و یه سری ایرادات کوچیک
شخصیت پدازی ایدن قویه خیلی قوی اما در مورد شخصیت های دیگه نمیشه همون نظر رو داد
جیکوب مثلا بهترین دوست ایدنه ولی تنها چیزی که من ازش فهمیدم سبک لباس پوشیدنش و دو دوزه باز هاش سر پوله
امیلی خب انتظار داشتم قوی تر ظاهر بشه استعداد نقاشی ولی حتی یه عکس از ایدن نکشیده ، کششی که ایدن به خاطرش تفنگ دست بگیره دیده نمیشه
و کلا داستان خیلی سریع جلو میره همین قدری که نوشتی میتونست 30-40 فصل باشه اگه بست میدادی و رو روابط بین شخصیت ها هم تمرکز میکردیدز کل داستان خوب از اب در اومده
خوشحالم که نظرت به داستان جلب شده.
درباره نکات منفی که گفتی،جیکوب فقط تو فصل دوم بود و قبول دارم فصل دوم خیلی جای کار داشت و اونطور که باید بهش نپرداختم.
امیلی هم درسته نقاشه اما خب با ایدن اونقدر آشنا نشده که بیا عکسشو بکشه.چیزی که تا الان نشون داده شده یه علاقه یک طرفست که ایدن داره اما امیلی اونو در بهترین حالت یه دوست خیلی معمولی میدونه.
میشد اما اونموقع داستان خسته کننده میشد.الان سعی میکنم تو بطن داستان روابط شخصیت ها رو هم نشون بدم.تا الان هم نمیدونم چقدر موفق بودم اما همین شیوه رو ادامه میدم.
مرسی
سلام
میخواستم تو تعطیلات دو فصل قرار بدم ولی تصمیم گرفتم جور دیگه ای داستان رو پیش ببرم.میخوام یه مدت روی ایده ها و البته بهتر کردن نثر کار کنم.سعی میکنم نتیجه جوری باشه که کسانی که منتظر میمونن حس نکنن صبرشون بیهوده بوده.