نام داستان:
سمیکالن(;)
خلاصه داستان:
آیا تا به حال به کشتن کسی اندیشیده ای؟هرکسی از کشتن انسان دیگر وحشت دارد؛اما به راستی چه میشود که کسی مدام آن را انجام میدهد؟تو گمان میکنی من یک هیولای سنگدل هستم اما کافیست داستان زندگی من،رنج هایم و هدف هایم را بدانی؛آنگاه برایم احترام قائل خواهی شد.برایم مهم نیست چه برداشتی از کارهایم داشته باشند،من کاری میکنم که لازم است.کاری که هیچکس آن را به خوبی من انجام نمیدهد،کشتن.
سلام
اینجا داستانم که اسمش 《;》 هست رو قرار میدم.اسم داستان یک نماده که در طول داستان معنیشو متوجه خواهید شد.
داستان درباره یک قاتل سریالیه که موقع کشتن قربانی هاش،براشون تعریف میکنه که چرا یه قاتل سریالی شده.
امیدوارم خوشتون بیاد.منتظر نظراتتون هستم.
ایا ادامه پیدا میکنه؟بقیه فصل ها چی شد؟زمان بندی خاصی داری؟منتظریم
لذت بردم از نثر داستان و ایده. چنین داستان هایی که قدرت نوشته به سبک نگارش و متن استواره انتخاب صحیح کلمات و جمله بندی بیشترین اهمیت رو داره که برای شما باید بگم خیلی خوب بود. هرچند در بعصی موارد تتصویر سازی و توصیفات نیاز به بازنگری داره. دلیلش هم اینه که فکر میکنم شما فرصت ندادید متن خیس بخوره. هیچ کس بهتر از خود نویسنده نمیتونه اشتباهات رو بفهمه اما وقتی متن تازه هست و هنوز گرم. ذهنتون ناخوآگاه این اشتباهات رو نمیبینه بهترین کار اینه که بعد از خوندن شخص دوم و گذشت کمی وقت از زایش نوشته خودتون دوباره اونو بخونید و تصحیحش کنید. برای من که خیلی مفیده و جواب میده.
و اینکه کاملا حس کردم اونجام و دارم تماشا میکنم ماجرارو از نزدیک. این بزرگترین حسن این جور داستان هاست که شما بخوبی پرداختش کردید. بنویسید بیشتر و بهتر
در آخر هم بگم روی لبه ی باریکی راه میرید چون جذابیت داستان به جذابیت شخص اول وابستس سعی کنید روی دیالوگ ها خیلی فکر کنید چون جای مانور زیادی داره و نقطه قوت عالی هست.
موفق باشید منتظر ادامه هستم
لذت بردم از نثر داستان و ایده. چنین داستان هایی که قدرت نوشته به سبک نگارش و متن استواره انتخاب صحیح کلمات و جمله بندی بیشترین اهمیت رو داره که برای شما باید بگم خیلی خوب بود. هرچند در بعصی موارد تتصویر سازی و توصیفات نیاز به بازنگری داره. دلیلش هم اینه که فکر میکنم شما فرصت ندادید متن خیس بخوره. هیچ کس بهتر از خود نویسنده نمیتونه اشتباهات رو بفهمه اما وقتی متن تازه هست و هنوز گرم. ذهنتون ناخوآگاه این اشتباهات رو نمیبینه بهترین کار اینه که بعد از خوندن شخص دوم و گذشت کمی وقت از زایش نوشته خودتون دوباره اونو بخونید و تصحیحش کنید. برای من که خیلی مفیده و جواب میده.
و اینکه کاملا حس کردم اونجام و دارم تماشا میکنم ماجرارو از نزدیک. این بزرگترین حسن این جور داستان هاست که شما بخوبی پرداختش کردید. بنویسید بیشتر و بهتر
در آخر هم بگم روی لبه ی باریکی راه میرید چون جذابیت داستان به جذابیت شخص اول وابستس سعی کنید روی دیالوگ ها خیلی فکر کنید چون جای مانور زیادی داره و نقطه قوت عالی هست.
موفق باشید منتظر ادامه هستم
واقعا دیدن اشکالات متنی که خودت مینویسی خیلی سخته.من قسمت اول رو دوبار بازنویسی کردم و تازه اونموقع بود که مشکلات متن اول و دوم رو فهمیدم.
ممنون از نظر شما.سعی میکنم به نکاتی که گفتید توجه کنم.
داداش ادامه نمیدی؟
ویرایش قسمت اول و قسمت دوم حتما هفته آینده قرار میگیره.
واقعا دیدن اشکالات متنی که خودت مینویسی خیلی سخته.من قسمت اول رو دوبار بازنویسی کردم و تازه اونموقع بود که مشکلات متن اول و دوم رو فهمیدم.
ممنون از نظر شما.سعی میکنم به نکاتی که گفتید توجه کنم.ویرایش قسمت اول و قسمت دوم حتما هفته آینده قرار میگیره.
خیلی هم خوب
منتظریم ببینیم در ادامه چه می کنید.
نگران ویرایش هم نباش راه میوفتی
سوباریشی! blacksnake@
خب خوب بود. هرچند من مضارع نمی پسندم اما خوشم اومد. اینکه چند صفحه داشت هم بهم کمک کرد تا آخر بخونم.
ایراد خاصی نداشت، من داستان جنایی نخوندم اما فکر نمی کنم داخلش توصیف و فضاسازی فیزیکی زیاد مهم باشه. اون مکان رو خوب توی ذهنم داشتم اما اگه یک سزی جزئیات رو بهش اضافه می کردی خیلی بهتر می شد. مثلا به بو و صداهای اطراف هم می پرداختی که کامل تر بشه.
مورد بعدی می تونه جمله بندی ها باشه. بعضی ها اونقدر بلند بودن که کلا یادم می رفت اولش چی بود. خب اینها باید خرد بشن. سعی کن تو چند تا جمله بیاری منظورت رو و انقدر هم افراطی از ویرگول استفاده نکنی.
دیالوگ ها اوایل یه جورایی مورمور کننده بودن. میفهمی چی میگم؟ کلیشه ای از انواع رمان های زرد، اما بعد بهتر شدن.
تکرار فعل هم داشتی چند جا که خب با یک بار ویرایش درست میشه.
اما خود داستان، خب منتظر می مونم چهار پنج فصل دیگه (اگه میخوای بنویسی) هم برسه و بعد روی ایده و این چیزهاش نظر بدم.
موفق
سلام . داستان عالی بود! یجورایی رفتار قاتل حس جوکری داشت، که از همینش خوشم اومد.فضا سازی و توصیف خوب بود.دیالوگ ها خوب و جالب بودن؛
به شدت منتظرم تا ادامه داستان رو بخونم!
سلام خیلی عالی فضای داستان رو توصیف کردین به نظر رمان هیجان انگیزیه
داداش پس چی شد ادامش
داداش پس چی شد ادامش
الفاتحه!!!!!!
داداش پس چی شد ادامش
قسمت دوم نوشته شده ولی در حال ویرایش داستان هستم به همین دلیل فعلا نمیذارمش
الفاتحه!!!!!!
قبلا در این تاپیک گفتم و باز هم میگم من این داستان رو نیمه کاره ول نمیکنم.اگه قرار باشه دیگه ننویسم همینجا اعلام میکنم تا کسی الکی منتظر نمونه.تا الان هم چیزی اعلام نکردم پس ادامه داستان حتما گذاشته خواهد شد.
منتظر میمونیم پس
سلام
بالاخره فصل دوم آماده شد.به خاطر تاخیر زیاد،عذرخواهی میکنم.البته اینطور نیست که اندازه تاخیر داشتنش محتوا داشته باشه.بیشتر روزها به دلایل مختلف نتونستم رو داستان کار کنم اما این دلیل نمیشه که فصل دوم ضیعف باشه.به هر حال این شما و این:
سلام فصل جدید هم خیلی عالی بود و احساسات یه نوجوون رو خیلی خوب توصیف کردید ولی اگه یکم بیشتر درمورد محیطی که اون پسر توش زندگی میکرده و علت این ناراحتیش چی بوده رو بیشتر توضیح میدادین بهتر میشد