|
طلوع: گذرگاه سرخ
|
منتظر نظرات ارزشمندتون هستم.
خوب من چنر صفحه اولش رو خوندم.از لحاظ حوصله واقعا تو منگنه قرار داشتم شرمنده باقیشو نخوندم.
خوب اول از همه طبق عادتم از خوبی های داستان میگم:
قلمت کشش داره.
توضیحاتت بد نیست میتونه بهتر بشه فقط همه رو تو یه قالب بیار و به هم ربطشون بده.مثلا میتونستی بگی نور مهتاب بر روی شاخه های درختان که با لایه ای نازک ز...
حس میکنم داستانت خوبه.یعنی به نظر میاد روندو آماده کردی و از رو برنامس.البته حدسه و من نمیتونم قاطعانه حرف بزنم.
و اما بزرگترین عیبی که دیدم:
- نیازی نیست شخصیتا رو همون اول همرو توضیح بدی ای رفیق/دوست/نویسنده/بزرگوار/مرد .
به مرور زمان توضیحشون بده.همون اول یه عالمه اطلاعات چپوندی تو مغز خواننده خو باید فقط یادداشت برداره تا یادش بمونه!اینو درستش کن.کاری کن که شخصیتات همیشه به یاد آورده بشن.توی مواقع خوب بیارشون.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خوقت و حوصله گذاشت میخونم.همین که تونست کاری کنه پنج شیش صفحه بخونم خودش خیلیه چون تو این زمینه امسال افت کردم.کتاب کم خوندم و اگه چیز دیگه ای به ذهنم رسید بازم بهت میگم.
خوب من چنر صفحه اولش رو خوندم.از لحاظ حوصله واقعا تو منگنه قرار داشتم شرمنده باقیشو نخوندم.خوب اول از همه طبق عادتم از خوبی های داستان میگم:
قلمت کشش داره.
توضیحاتت بد نیست میتونه بهتر بشه فقط همه رو تو یه قالب بیار و به هم ربطشون بده.مثلا میتونستی بگی نور مهتاب بر روی شاخه های درختان که با لایه ای نازک ز...حس میکنم داستانت خوبه.یعنی به نظر میاد روندو آماده کردی و از رو برنامس.البته حدسه و من نمیتونم قاطعانه حرف بزنم.
و اما بزرگترین عیبی که دیدم:
- نیازی نیست شخصیتا رو همون اول همرو توضیح بدی ای رفیق/دوست/نویسنده/بزرگوار/مرد .
به مرور زمان توضیحشون بده.همون اول یه عالمه اطلاعات چپوندی تو مغز خواننده خو باید فقط یادداشت برداره تا یادش بمونه!اینو درستش کن.کاری کن که شخصیتات همیشه به یاد آورده بشن.توی مواقع خوب بیارشون.- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خوقت و حوصله گذاشت میخونم.همین که تونست کاری کنه پنج شیش صفحه بخونم خودش خیلیه چون تو این زمینه امسال افت کردم.کتاب کم خوندم و اگه چیز دیگه ای به ذهنم رسید بازم بهت میگم.
لطف کردین. همین که برای همچین داستانی وقت گذاشتین خودش خیلیه!
بله. فکر کنم توی همین فصل اول خیلی توضیحات دادم و اسامی زیادی رو وارد داستان کردم. هنوز مقدار اطلاعاتی که باید توی هر فصل بدم دستم نیومده. سعی میکنم فصل های بعدی این مشکل رو رفع کنم.
خیلی ممنون بابت نظرتون. :1:
بعد از مدت مدیدی یه داستان خوب نتی خوندم که سرش به تنش میارزید. منتظر ادامه هستم من!
بعد از مدت مدیدی یه داستان خوب نتی خوندم که سرش به تنش میارزید. منتظر ادامه هستم من!
لطف دارین. سعی میکنم فصل دوم و سوم رو هم توی همین هفته تکمیل کنم و قرار بدم.
سلام و خسته نباشی
خوب نوشته شده بود روون بود و به نظر میاد براش برنامه داری فقط اینکه جا افتادن این همه شخصیت تو سر خواننده احتمالا باید یه چند قسمتی جلو بریم براش
یه مشکل که داشت این بود که میخواستی تو همین یه فصل همه اطلاعات رو درباره افراد بدی. به خواننده اجازه بده شخصیتها رو در طی داستان کشف کنه و همینطور سمتهاشون رو ...مثلا یه تیکه یکی بیاد بگه برو دکتر رو صدا کن و بعد ببینیم مثلا x اومده و ملت میفهمن این دکتره
فصل دوم و سوم به پست اول اضافه شد.
منتظر نظراتتون هستم.
سلام و خسته نباشی
خوب نوشته شده بود روون بود و به نظر میاد براش برنامه داری فقط اینکه جا افتادن این همه شخصیت تو سر خواننده احتمالا باید یه چند قسمتی جلو بریم براشیه مشکل که داشت این بود که میخواستی تو همین یه فصل همه اطلاعات رو درباره افراد بدی. به خواننده اجازه بده شخصیتها رو در طی داستان کشف کنه و همینطور سمتهاشون رو ...مثلا یه تیکه یکی بیاد بگه برو دکتر رو صدا کن و بعد ببینیم مثلا x اومده و ملت میفهمن این دکتره
توی فصل دوم و سوم سعی کردم که این مشکلات رو رفع کنم. کم کم شروع به معرفی هر شخصیت کنم جوری که خواننده بتونه یه ذهنیت نسبت به هرکدومشون پیدا کنه. ممنون میشم اگه این دو فصل رو هم بخونید و نظرتون رو بگید.
چه داستان خوب و نویی بود، منتظر ادامه کار نویسنده هستیم و امیدوارم بهتر و بهتر بنویسه. فقط کاش میشد تعداد صفحات رو به یه عدد ثابت برسونه 🙂 در کل کار نویی بود و ان شاء الله که نویسنده تمومش کنه.
با جزییات زیاد و یه دنیای حساب شده، توصیفات روون بود و معمایی هم که به ذهن خواننده منتقل میکرد کنجکاوی برانگیز بود، در کل منتظر ادامه هستیم آقا/خانم نویسنده.
یادم رفت
اگه به ویراشگر هم نیاز دارید
یه درخواست بدید تو تاپیک درخواست ویراستار 🙂
واقعا خوب بود اما یکم مبهم بود فصل سوم. اگه یکم بیشتر بازش میکردی بهتر میشد.
واقعا خوب بود اما یکم مبهم بود فصل سوم. اگه یکم بیشتر بازش میکردی بهتر میشد.
ممنون. کدوم قسمتش براتون مبهم بود؟ بگید تا براتون توضیح بدم.
یادم رفت
اگه به ویراشگر هم نیاز دارید
یه درخواست بدید تو تاپیک درخواست ویراستار 🙂
چه داستان خوب و نویی بود، منتظر ادامه کار نویسنده هستیم و امیدوارم بهتر و بهتر بنویسه. فقط کاش میشد تعداد صفحات رو به یه عدد ثابت برسونه 🙂 در کل کار نویی بود و ان شاء الله که نویسنده تمومش کنه.
با جزییات زیاد و یه دنیای حساب شده، توصیفات روون بود و معمایی هم که به ذهن خواننده منتقل میکرد کنجکاوی برانگیز بود، در کل منتظر ادامه هستیم آقا/خانم نویسنده.
ممنون بابت نظرتون. خیلی انرژی بخش بود. سعی میکنم تعداد صفحات هر فصل رو به یه عدد ثابت برسونم. اگر هم نکته ی خاصی مد نظرتون هست که به بهتر نوشتنم کمک کنه لطفا بهم بگید.
در مورد ویراستار هم، من واقعا تمام تلاشم رو میکنم که متن، ایراد نگارشی نداشته باشه اما اگه احساس میکنید لازمه، برای ویرایشگر هم درخواست میدم.
برای داستان هم من خیلی برنامه ها و ایده ها دارم و اگه از داستان استقبال بشه، حتما تمومش میکنم.:دی
ممنون. کدوم قسمتش براتون مبهم بود؟ بگید تا براتون توضیح بدم.ممنون بابت نظرتون. خیلی انرژی بخش بود. سعی میکنم تعداد صفحات هر فصل رو به یه عدد ثابت برسونم. اگر هم نکته ی خاصی مد نظرتون هست که به بهتر نوشتنم کمک کنه لطفا بهم بگید.
در مورد ویراستار هم، من واقعا تمام تلاشم رو میکنم که متن، ایراد نگارشی نداشته باشه اما اگه احساس میکنید لازمه، برای ویرایشگر هم درخواست میدم.
برای داستان هم من خیلی برنامه ها و ایده ها دارم و اگه از داستان استقبال بشه، حتما تمومش میکنم.:دی
اگه تونستید هم یه زمان بندی مشخص برا ارائه داستانتون داشته باشید، اگه بتونید تو فاصله های مشخص داستان رو ارائه کنید، میتونید به خوبی مخاطب جذب کنید 🙂
اینم یادم رفته بود
فصل چهارم به پست اول اضافه شد. منتظر نظراتتون هستم.
به زودی زمان بندی ارائه رو هم مشخص میکنم.
هعی حاجب خوشبحالت میتونی زمان بندی کنی...
در حسرت عمل به یک قولم هستم...
هعی حاجب خوشبحالت میتونی زمان بندی کنی...
در حسرت عمل به یک قولم هستم...
زمان بندی رو که هرکسی میتونه بکنه، مهم اینه که پاش وایستم!