سلام
طبق قولی که داده بودیم با داستان جدید اومدیم:1:
جریان اینه که مدتی بود که ما منتظر دوستان گل داستان گروهی بودیم و خب داستان گروهی کمی دیر شروع شد. از طرفی درگیری های ما هم تمامی نداشت و از طرف دیگه دلمون میخواست یه کار جدید رو روی سایت ارائه بدیم. بعد کلی تفکر به این رسیدیم که یه داستان دونفری بنویسیم.در موردنوع و ژانرش تا حدودی برامون تجربه جدیدی بود.یا حداقل برای خود من که تجربه جدیدیه.
اسم کتاب هست از اعماق
ایده این نوشته مال امیرحسین عزیز هست که در ابتدا توی یه داستان کوتاه پیاده کرده بودش و بعد دوتایی تصمیم گرفتیم که داستان ارزش بلند شدن رو داره و جا داره برای کار و این شد که بنده هم خودمو به زور جا کردم و دست به کار شدیم.
در نوع خودش چالش جالبیه چون با وجود اینکه خیلی از ایده هامون نزدیک به همه یه یه سری تفاوت ها و ایده پردازی ها هم کنارش هست که مکمل هم شده و شخصا از کار کردن رو این داستان به شدت لذت میبرم.
بخشی از داستان:
فصل اول داستان توی تاپیک بارگذاری شد، امیدوارم از خواندنش لذت ببرید
سلام
مبارک، خسته نباشید و چندتا چیز دیگه.
بنظر داستان جالبی میاد، پیشگفتار که اینطور نشون میده.
...........
کاور خوبه فقط شخصیت هاش به هم نمیان و یکیشون تکراری هست.
کلا کاراکتر ها عوض بشن بهتره...
به نظر من
درود بر نويسندگان جوان
دانه دانه!!!
أيده جالبيه خوشم اومد اون قسمتش كه نمايي از اين رويداد موجودات عجيب رو ميگفت در ايران برام خيلي جالب بود كاش أسامي شخصيت هاي إيراني نام هاي إيراني هم داشته باشن
:41:
اونجا كه درمورد مادر و دختر ميگفت رو من نفهميدم چي شد اخه يهو ديگه اومد از أنوبيس حرف زد ...!چه اتفاقي براي اونا افتاد!! اخه قبل اون هم گفته بود كه برق ها و راه هاي ارتباطي از كار افتاده
چجوري ماشين اينا كار كرد مگه موتور ماشين برق ندارهء؟
خيلي پيچيده اش كردين تنها راهي كه ميشد از بين بردشون مغز گربه گرگ سگ شغاليشون بود كه اونا كلاه خود سأختن براي خودشون حالا چجوري ميخوان اين موجودات رو شكست بدن انسان ها!
:17:
:7:
البته ما اشرف مخلوقات هستيم و باهوش تو كشتن هم استاد :71:اونا دست كم گرفتنمون:16:
توي همچين فاجعه هايي ايران هيچ وقت يك قهرمان از خودش بروز نداده اينجا ببينيم چه نقشي رو إيفا ميكنه::75::
بنده بي نهايت منتظر فصل دوم هستم::19::موفق باشين
باوجود همچین نویسنده های توانمندی مطمئنم که داستان جالبی خواهد داشت. هنوز نخوندمش ولی به محض اینکه خوندم میام نظر میدم. امیدوارم داستانتونو ادامه بدین و موفق باشین
الان دانلود میکنم میخونم::19::::8::
ممنون از زحماتتون
وقتی که خوندم
یاد ارتمیس فاول افتادم فقط اینا درنده بودن و باحال تر
عالی بود قتل عام سران تمام دولت ها در مقابل چشم مردمشون
با پوشش سراسری خبر این صحنه بینظیر بود
نوع نوشتار و نحوه بیان داستان رو دوست ندارم.
از یه جایی به جای دیگه می پرین. شخصیت رو تا اواسط بخشش معرفی نمی کنین، بعد یهو اسمشو میگید، بعد دوباره میشه همون شخصیت بی نام.
فصل اول که درباره وقایع دارید خبر می دید: اولش طوری برداشت کردم که انگار خیلی وقته این اتفاق افتاده. بعد یهو میفهمی که این جدیده. بعد یارو یهو د کمه ارسال میزنه و همه میفهمن .. یه جوری گنگ بود. دارید توضیح میدید، یهو شخصیت اصلی رو میارین وسط داستان و بعد یهو دوباره توضیحات.
در مورد موضوع الان چیزی ندارم بگم، اما مطمئنم بهتر هم میشه. 😉
وقتی که خوندم
یاد ارتمیس فاول افتادم فقط اینا درنده بودن و باحال تر
عالی بود قتل عام سران تمام دولت ها در مقابل چشم مردمشون
با پوشش سراسری خبر این صحنه بینظیر بود
جدی؟
آرتیمیس فاولم مگه اینجوری داره؟ تا جایی که یادمه اونا یه سری موجودات جادویی و سحر آمیز بودن ها
این موجودات اصلا جادو جنبل تو کارشون نیست
نوع نوشتار و نحوه بیان داستان رو دوست ندارم.
از یه جایی به جای دیگه می پرین. شخصیت رو تا اواسط بخشش معرفی نمی کنین، بعد یهو اسمشو میگید، بعد دوباره میشه همون شخصیت بی نام.
فصل اول که درباره وقایع دارید خبر می دید: اولش طوری برداشت کردم که انگار خیلی وقته این اتفاق افتاده. بعد یهو میفهمی که این جدیده. بعد یارو یهو د کمه ارسال میزنه و همه میفهمن .. یه جوری گنگ بود. دارید توضیح میدید، یهو شخصیت اصلی رو میارین وسط داستان و بعد یهو دوباره توضیحات.
در مورد موضوع الان چیزی ندارم بگم، اما مطمئنم بهتر هم میشه. 😉
درباره نوع نوشتار یه کم شفافم میکنی؟ میخوام ایرادها رو بدونم رفع کنیم
درباره پرش خب راستش امیرحسین مخالف پرشها بود اما من فکر میکردم لازمه توی اول داستان یه چیزایی رو یه جا بگیم و یه سری چیزایی مشخص بشه. بنابراین توی یه قسمت گنجونده شد. یعنی در حقیقت یکی دو فصل اول داستان رویه همینه یه مقدار جا به جایی و گردش و پرش داره که البته جدا از هم نیست و متصله و دلیلش اینه که از یه جایی بتونیم شخصیت ها و داستان رو جداگانه دنبال کنیم
فصل اول یک روایت خاطره هستش اما درباره گنگ بودنش روش کار میکنیم که بهتر بشه
به هرحال بعد یه مدت استارت زده شده یه کم طول میکشه رو روال بیوفتیم
و مرسی که نکات رو گفتی
جدی؟
آرتیمیس فاولم مگه اینجوری داره؟ تا جایی که یادمه اونا یه سری موجودات جادویی و سحر آمیز بودن ها
این موجودات اصلا جادو جنبل تو کارشون نیست
ارتمیس فاول درسته که جادو داشت
ولی تمرکزش روی تکنولوژی بود و خوب اونا هم زیر زمین زندگی می کردن
البته اونا علاقه ای برای اومدن به دنیای انسان ها نداشتن
داستان یه شروع خوب و جذاب داشت، فضاسازی هایی که اول داستان بود می تونست بهتر باشه اما برای خواننده ای که کلی فیلم اینطوری آخر زمانی دیده تا حد زیادی می تونه ببرتش به اون فضا
اما شخصیت پردازی ها خوب نبود، منِ خواننده با این کشمکش هایی که کارن توی ذهنش داره راضی نمی شم که یک نفر که خطر رو دیده و باهاش زندگی کرده اینطوری رفتار کنه و به این سادگی به دام بیفته
169 یا آوا تا اینجایی که من فهمیدم سعی شده یک شخصیت تسلیم شده و شکسته باشه اما تکرار این جمله ها که نمی خواست اما مجبور بود، نمی خواست اما رفت، نمی خواست اما وایساد، یه کم خسته کننده شده
و یک چیزی که فقط نظر منه اینطوری که به نظر می یاد ما توی ادامه داستان از آوا بیشتر می خونیم، و این تغییر زاویه ی دید ما از کارن به آوا از احساسات کارن به آوا، یه کم اذیت کننده است. شاید فقط اگر یه اشاره ی کوتاهی توی مقدمه به بردگی آوا می کردید و بقیه شو توی ادامه داستان ادامه می دادید بهتر بود، البته این نظر شخصیه منه، و شما به عنوان نویسنده این داستان، چیزی که می نویسید بهترینه
منتظر ادامه اش هستیم
موفق باشید
سلام مجدد
خب ما دوتا بازم اومدیم با فصل دوم یعنی سومین بخش داستان
امیدوارم بپسندید
لینک دانلود پست اول به روز شد
ببخشید.
یک سوال مدت مدیدی تو ذهنمه , اونم اینه که یک نویسنده روزانه {به طور معمول} چند صفحه می نویسه ؟
مطمعنا سوال درستی نیست , و خب هرکس سرعت خودشو داره , پس تصمیم گرفتم از چند نفر بپرسم که یک برداشت کلی داشته باشم.
شما روزی چند صفحه می نویسید و به طور میانگین چقدر وقت تونو میگیره ؟
{خود من هم علاقه زیادی به نوشتن دارم و روزی دو سه صفحه , هرچند چرت می نویسم و پاک میکنم , در این دوره هم واقعا نیاز به تجربیات چند نویسنده پخته دارم , ممنون میشم اگه جواب بدید.}
سه تا فصل رو خوندم
یه مقدار این فصل اخر به نظرتون بی ارتباط نبود؟ یعنی فصل قبلی این حمله تازه شروع شده بود الان یه جوری انگار چند ساله حمله شده (چون همه مردن و یه سری بچه دارن دفاع میکنن) یه مقدار سریع جلو نمیرید؟
ببخشید.
یک سوال مدت مدیدی تو ذهنمه , اونم اینه که یک نویسنده روزانه {به طور معمول} چند صفحه می نویسه ؟
مطمعنا سوال درستی نیست , و خب هرکس سرعت خودشو داره , پس تصمیم گرفتم از چند نفر بپرسم که یک برداشت کلی داشته باشم.
شما روزی چند صفحه می نویسید و به طور میانگین چقدر وقت تونو میگیره ؟
{خود من هم علاقه زیادی به نوشتن دارم و روزی دو سه صفحه , هرچند چرت می نویسم و پاک میکنم , در این دوره هم واقعا نیاز به تجربیات چند نویسنده پخته دارم , ممنون میشم اگه جواب بدید.}
سلام
این چیزی که میگید تایم نداره
کاملا بسته به علاقه و کوشش شما، وقت آزادتون و کشش موضوع مورد نظر داره
از من میشنوید تا زمانی که دردسرها ی شخصی و کاریتون زیاد نشده تا میتونید بنویسید ضرر نمیکنید
من یه زمان روزی سی چهل صفحه مینوشتم الان شاید روزی یه صفحه یه وقتی میشه کل روز مینویسم یه وقتی میشه ایده ای ندارم و متوقف میشم
یه چیز دیگه اگه فکر میکنی چیزی چرته پاکش نکن با یه خودکار دیگه روش خط بکش.....بعدا این ایده ها به کارت میاد بهم اعتماد کن
سه تا فصل رو خوندم
یه مقدار این فصل اخر به نظرتون بی ارتباط نبود؟ یعنی فصل قبلی این حمله تازه شروع شده بود الان یه جوری انگار چند ساله حمله شده (چون همه مردن و یه سری بچه دارن دفاع میکنن) یه مقدار سریع جلو نمیرید؟
داستان دو شخصیت کاملا مجزا داره و روایت بصورت خطی نیست . این دو شخصیت کنار هم قرار ندارند و نوع روایتشون منفاوته. یک اتفاق . یک حادثه از دو دیدگاه.