|
|
امیدوارم خوشتون بیاد.
با تشکر
و من الله توفیق
کاور از بازی دارک سولز
لینک دانلود |
آلگاناساد |
چقدر عالی
همین الان دانلود میکنم و میخونم
بعدش میام نقدتون میکنم البته اگر قابل بدونید
این توصیف قلعه خیلی خوب بود محیط اطرافش رو قشنگ تونستم مجسم کنم.
کاش فونت خطوط رو یکسر میکردید.
قبلا گفته بودم کاور داستان قشنگه؟ اوایل که داستان رو دیدم نگران بودم که شبیه کتاب اراگون باشه اما یه مدل ایرانی جالبه.
یه چیزی که سمیه همیشه میگه و من در نبود اون باید بگم اینه که ضمیر استفاده نمیکنید... همش میگید روزبه و گردباداینکارو کردن روزبه و گردباد اینکارو کردن یه آنها به کار ببرید بعضی جاها قشنگتره
در انتهای غار سوراخ نیست حفرس .سوراخ به سوزاخ سوزن میگن اخه در کل فصل خوبی بود. دستتون درد نکنه
چقدر عالی
همین الان دانلود میکنم و میخونم
بعدش میام نقدتون میکنم البته اگر قابل بدونیداین توصیف قلعه خیلی خوب بود محیط اطرافش رو قشنگ تونستم مجسم کنم.
کاش فونت خطوط رو یکسر میکردید.
قبلا گفته بودم کاور داستان قشنگه؟ اوایل که داستان رو دیدم نگران بودم که شبیه کتاب اراگون باشه اما یه مدل ایرانی جالبه.
یه چیزی که سمیه همیشه میگه و من در نبود اون باید بگم اینه که ضمیر استفاده نمیکنید... همش میگید روزبه و گردباداینکارو کردن روزبه و گردباد اینکارو کردن یه آنها به کار ببرید بعضی جاها قشنگتره
در انتهای غار سوراخ نیست حفرس .سوراخ به سوزاخ سوزن میگن اخه در کل فصل خوبی بود. دستتون درد نکنه
ممنون از لطفتون
اون توصیفم لطف دارید.
منظورتون رو میشه از یکسر کردن خطوط فونت بگی؟ متوجه نشدم.
شاید میگی جاستیفای کنم.(justfity)
کاور داستان زحمت خانم یاسه، دستشون درد نکنه.
درباره ضمیرم حق با شماست
من خیلی تو این فصل دنبال این بودم که انجام بشه، ولی واقعا من نتونستم، سعی میکنم پیشرفت کنم.
درباره غار هم حق باشماست.
به امید بهتر شدن
یا علی
فصل جدید با اضافه شدن ویراستار بسیار خوبی به نام امیرحسین یا آذرخش خودمون اضافه شد
لذت ببرید
یا علی
به به داستان سی و هشت فصلی
نویسنده گرامی امکانش هس یه فایل فصل یک تا سی و هشت بزاری؟
چون میخوام از اول دانلود کنم یکم دردسره
منم عوضش قول یه نظر پر و پیمون میدم:}
به به داستان سی و هشت فصلی
نویسنده گرامی امکانش هس یه فایل فصل یک تا سی و هشت بزاری؟
چون میخوام از اول دانلود کنم یکم دردسره
منم عوضش قول یه نظر پر و پیمون میدم:}
بسم رب الشهدا و صدیقین
(سر این کار قراره شهید شم:دی)
داداش یه ده بیست ماهی هست من میخوام هارد لپتاب فبلیم که ترکیده بود رو تخلیه کنم اون ورداشو از توش در بیارم، خدائیش این هفته با چماق میرم سرش
تمام سعیمو میکنم اوکی شه(بنده به صورت کاملا ناخود آگاه بد ده فصل اولو پی دی اف کردم.)
بعدشم حاجی ده فصل اولو بخونی فکر کنم کلا منصرف شی:دی
خدائیش بعد از سی و هشت فصل بگی بهتره:دی
مقدار تخریبم بهتر میشه
ده فصل داستانم اینقدر بی تجربه بودم خودم میبینم استفراغم میگیره:دی
ولی نه اونقدرم بد نیستن
ولی شکیبایی به خرج بدی بهتره:دی
یا علی
فصل 37 کجاست؟ :26:
آلگاناساد از نظر داستانی به سلحشور آتش مربوطه آیا؟
سلاملیکم.جناب امیر حسین خسته نباشین.اول ی تقدیر بکنم ازتون واسه این همه وفاداری ب اثر.الگوی منید ایشالا در اینده.امیدوارم همینطوری بمونید.
والا من سلحشور خون نیستم.این داستان کوتاهه رو خوندم.اینم ی نقد دستو پاشکسته.پیشاپیش به خاطر ضعفم عذر خواهی میکنم.
شروع داستانی خوب بود.همون اول ما همه چیزو از کرکتر میفهمیم.نویسنده طی چندی جمله ی پشت سر هم که اکیدا حوصله سر بر نیستن شخصیتو میزاره توی بغلمون.پس در نتیجه شخصیت داستانی دسته اوله.ینی خود نویسنده میاد میگه این فلان و فلان و فلانه.کلا این طرح جذاب نیست.شاید برای من نیست.چون من دسته ی دوم ینی همون نمایشی رو بیشتر میپسندم.که خود کرتکر نشون میده کیه چیه و کجاس.با استفاده از همون دیالوگ هاش و کارهایی ک انجام میده.اینطوری برای خواننده رفتار اون کرتر میاد رو پرده و نمایشی دیده میشه.توی اون روش کار نویسنده سخت تره و باید عمل دراماتیزه کردن رو هم ی جوری بگونجونه.سیر کرکتری هی بد نبود.مثل تمام داستان ها.دو نوع شوالیه داریم.یکی خوشحاله از کاری ک انجام میده.یکی نه.خوشحال نیس و صرفا ی مزدور به حساب میاد.این تغریبا مثل دسته ی دوم بود.دستور بهش میدادن و ی پولی هم میزاشتن زیر بغلش ک بره چنین کاری رو انجام بده.با توجه به شیوه ی نگارش شده میتونم بگم ک طرح اولیه ی داستانی کلیشه اییه.چون ن روشنگره و ن باز و ن بسته.و ن فرعی.قابل قبول ترین طرح کلیشه ایی هست.اینکه من میتونم بگم که اقا جان این اخرش این هیولا رو میکشه و شاهزاده رو نجات میده.طبق معمول.قابل حدس و طبق پیش بینی.
از نظر پلات اگه بخوایم نگاه کنیم متوسط رو به بالا .نه اونقدر کشش اور و پر هول و ولا و نه اونقدر ساده و خشک.شروع رو ک گفتم.یریم سراغ بعدی.گره افکنی توی داستان زیر خط فقر.معلوم بود .همیشه ی دشمنی میاد میدزده.همیشه معلومه ک اون دشمنه.مخصوصا تو چنین داستان هایی با پایه ی کلیشه ایی.خوب.در بر فرض مثال ی خواننده میپرسه از خودش که اون طرف دشمنه ک زده اینو دزدیه کیه؟نویسنده ی گرامی حتی سعی نکرده یکم اینو کش بده ک بتونیم یکم توش غرق بشیم.داستان کوتاهه درسته ولی باید اون قسمت گره خیلی مبهم و جذاب باشه.یکم باید بیشتر می نوشت.بیشتر کشش میداد.در نتیجه ی این خوب نبودن گره ما بحرانی هم نداریم.هیچ بحرانی هیچ هول و ولایی صرفا ی متن دنباله دار.همین.
نقطه ی اوج.نداشت.بدون نقطه ی اوج به این متن چی میگن؟چی میگن؟چطور میشه داستانی نداشته باشه یا اونقدر کم باشه ک لمس نشه؟بعدش میرسیم به گره گشایی.صرفا سوالی توی نقطه ی اوج برام پیش نبومد ک بخواد تو این قسمت باز بشه.بعدش میرسیم پایان بندی.پیاین بندی متوسط.با توجه به تمام متن در اخر این پایان بهش میخورد.هم سطحش بود.کیفیت اونو حفظ میکرد.از قسمت معشوقش خوشم اومد.خوبه ک داستانا یکم عشق داشته باشن.حالا هرچی هم این شوالیه هیولا کش و این جور حرفا باشه.در کل.کل داستان دست به دست هم میدن تا چنین پایانی رو بسازن .همین.
صحنه سازی و شخصیت پردازی:متوسط.هم سطح کل متن.قسمت درگیری خوب بود.کمی تا اندکی قابل لمس.کشمکش احساسی بیشتری میخواست.خیلی بیشتر.تا بتونه خواننده لمس کنه متنو.شخصیت داستانی هم کامل بود همون ک باید باشه.
دیالوگ:بد نبود.نمیفهمم کدوم پادشاهی در مقابل شوالیه ی زانو زده ی جلوش به التماس میفته؟این نوع ریسک کردن برای ناتوان و عاجز نشون دادن مثل دوروی سکه میمونه.یا تبدیل به جمله و دیالوگ مزخرف میشه ک مصنوعیه یا که میشه ی صحنه ی جالب.دوتاش بود.بیشتر اولی.ب چ علتی شاه اینقد در برابر چنین شوالیه ایی عاجز میشه؟دلیلی داره؟چرا نویسنده تو متن نگفته؟.
در کل.میشه متوسط دونست.خسته نباشی.باید بگم ک قلمت رونه.خوبه.رونه رون.خسته نباشی.ب امید کارای بهتر.
سلاملیکم.جناب امیر حسین خسته نباشین.اول ی تقدیر بکنم ازتون واسه این همه وفاداری ب اثر.الگوی منید ایشالا در اینده.امیدوارم همینطوری بمونید.
والا من سلحشور خون نیستم.این داستان کوتاهه رو خوندم.اینم ی نقد دستو پاشکسته.پیشاپیش به خاطر ضعفم عذر خواهی میکنم.
شروع داستانی خوب بود.همون اول ما همه چیزو از کرکتر میفهمیم.نویسنده طی چندی جمله ی پشت سر هم که اکیدا حوصله سر بر نیستن شخصیتو میزاره توی بغلمون.پس در نتیجه شخصیت داستانی دسته اوله.ینی خود نویسنده میاد میگه این فلان و فلان و فلانه.کلا این طرح جذاب نیست.شاید برای من نیست.چون من دسته ی دوم ینی همون نمایشی رو بیشتر میپسندم.که خود کرتکر نشون میده کیه چیه و کجاس.با استفاده از همون دیالوگ هاش و کارهایی ک انجام میده.اینطوری برای خواننده رفتار اون کرتر میاد رو پرده و نمایشی دیده میشه.توی اون روش کار نویسنده سخت تره و باید عمل دراماتیزه کردن رو هم ی جوری بگونجونه.سیر کرکتری هی بد نبود.مثل تمام داستان ها.دو نوع شوالیه داریم.یکی خوشحاله از کاری ک انجام میده.یکی نه.خوشحال نیس و صرفا ی مزدور به حساب میاد.این تغریبا مثل دسته ی دوم بود.دستور بهش میدادن و ی پولی هم میزاشتن زیر بغلش ک بره چنین کاری رو انجام بده.با توجه به شیوه ی نگارش شده میتونم بگم ک طرح اولیه ی داستانی کلیشه اییه.چون ن روشنگره و ن باز و ن بسته.و ن فرعی.قابل قبول ترین طرح کلیشه ایی هست.اینکه من میتونم بگم که اقا جان این اخرش این هیولا رو میکشه و شاهزاده رو نجات میده.طبق معمول.قابل حدس و طبق پیش بینی.از نظر پلات اگه بخوایم نگاه کنیم متوسط رو به بالا .نه اونقدر کشش اور و پر هول و ولا و نه اونقدر ساده و خشک.شروع رو ک گفتم.یریم سراغ بعدی.گره افکنی توی داستان زیر خط فقر.معلوم بود .همیشه ی دشمنی میاد میدزده.همیشه معلومه ک اون دشمنه.مخصوصا تو چنین داستان هایی با پایه ی کلیشه ایی.خوب.در بر فرض مثال ی خواننده میپرسه از خودش که اون طرف دشمنه ک زده اینو دزدیه کیه؟نویسنده ی گرامی حتی سعی نکرده یکم اینو کش بده ک بتونیم یکم توش غرق بشیم.داستان کوتاهه درسته ولی باید اون قسمت گره خیلی مبهم و جذاب باشه.یکم باید بیشتر می نوشت.بیشتر کشش میداد.در نتیجه ی این خوب نبودن گره ما بحرانی هم نداریم.هیچ بحرانی هیچ هول و ولایی صرفا ی متن دنباله دار.همین.
نقطه ی اوج.نداشت.بدون نقطه ی اوج به این متن چی میگن؟چی میگن؟چطور میشه داستانی نداشته باشه یا اونقدر کم باشه ک لمس نشه؟بعدش میرسیم به گره گشایی.صرفا سوالی توی نقطه ی اوج برام پیش نبومد ک بخواد تو این قسمت باز بشه.بعدش میرسیم پایان بندی.پیاین بندی متوسط.با توجه به تمام متن در اخر این پایان بهش میخورد.هم سطحش بود.کیفیت اونو حفظ میکرد.از قسمت معشوقش خوشم اومد.خوبه ک داستانا یکم عشق داشته باشن.حالا هرچی هم این شوالیه هیولا کش و این جور حرفا باشه.در کل.کل داستان دست به دست هم میدن تا چنین پایانی رو بسازن .همین.
صحنه سازی و شخصیت پردازی:متوسط.هم سطح کل متن.قسمت درگیری خوب بود.کمی تا اندکی قابل لمس.کشمکش احساسی بیشتری میخواست.خیلی بیشتر.تا بتونه خواننده لمس کنه متنو.شخصیت داستانی هم کامل بود همون ک باید باشه.
دیالوگ:بد نبود.نمیفهمم کدوم پادشاهی در مقابل شوالیه ی زانو زده ی جلوش به التماس میفته؟این نوع ریسک کردن برای ناتوان و عاجز نشون دادن مثل دوروی سکه میمونه.یا تبدیل به جمله و دیالوگ مزخرف میشه ک مصنوعیه یا که میشه ی صحنه ی جالب.دوتاش بود.بیشتر اولی.ب چ علتی شاه اینقد در برابر چنین شوالیه ایی عاجز میشه؟دلیلی داره؟چرا نویسنده تو متن نگفته؟.
در کل.میشه متوسط دونست.خسته نباشی.باید بگم ک قلمت رونه.خوبه.رونه رون.خسته نباشی.ب امید کارای بهتر.
سلام علیکم.
ممنون از نظرتون.
بحث اینه که آلگاناساد، یه اثر کاملا تجربی بودش، برای همین ایراد زیاد داشت.
من تنها چیزی که در آلگاناساد هدف قرار داده بودم، درست کردن یه درگیری بود، یه درگیری خوب. برای همین بیشتر دنبال یه بهانه برای رسیدن به صحنه های اکشن بودم.
گرچه این توجیه کارم نیست، ولی قطعا در اوایل کارم همچین ضعف هایی که میگید بوده.
ممنون از نظرتون خیلی خوب منو راهنمایی کرد.
یا علی
فصل 37 کجاست؟ :26:
آلگاناساد از نظر داستانی به سلحشور آتش مربوطه آیا؟
درست شدش
بله مربوطه
درست شدش
بله مربوطه
سپاسگزارم :1:
قبلش باید خوند یا بعدش؟ :23:
سپاسگزارم :1:
قبلش باید خوند یا بعدش؟ :23:
این قبلش گذاشته بودم، درست بود.
چون قانون شده بود که باید برای داستانم سرمایه بذارم. سرفصل سی و هشت، وقتی سرمایه رو گذاشتم، کلا بم ریخت، کارم زیاد داشتم، نتونستم برسم.
با همون ترتیب عدیدیش بخونید
یا علی
با همون ترتیب عدیدیش بخونید
منظورم این بود که آلگاناساد رو قبل یا بعد داستان باید خوند؟
(اگه این سوال تکراریه، لطفا ببخشید؛ آخه صفحه ها زیادن حال ندارم همه رو بخونم :دی)
منظورم این بود که آلگاناساد رو قبل یا بعد داستان باید خوند؟
(اگه این سوال تکراریه، لطفا ببخشید؛ آخه صفحه ها زیادن حال ندارم همه رو بخونم :دی)
نه خب، آلگاناساد فقط یه ایدست در کنار داستان که به نظرم جذاب اومد، در واقع شروع سه تا داستان کوتاه هستش که ازشون تو سلحشور فقط اسم برده میشه، و به نظرم جالب رسید که بهشون پرداخته شه.
فصل جدید اضافه شد.
برای شادی روح پدربزرگ مرحومم یه صلوات با یه فاتحه بفرستید ممنون میشم.
یا علی
فصل جدید اضافه شد دوستان
لذت ببرید
یا علی