يه مدت بود قصد داشتم جايى رو بزارم که کمى ازادانه تر باشه
يه جا براى گفتگوى ازاد اعضا حرف زدن و بحث هاى خودمونى و نزديک تر شدن به هم
چون فرماندهی کل سایت مهرنوش خانم گفته چند مورد رو جدی اعلام کنم
قوانىن
اين تاپيک مستمع و ازاده
توهين ندارىم
پست زير دو خط پاک ميشه
دعوا نکنيد
بحث سياسى عقیدتی و دینی ممنوع هست و فورا پاک میشه
درهر مورد ديگه اى صحبت و گفتگو مجاز ميباشد
نکته
قانون اسپم شامل اين تاپيک کمی سبک تر خواهد بود یعنی کمتر سخت میگیریم اما معنیش این نیست که سو استفاده کنید و بشه چت باکس
براى معرفى اعضا ونقد فيلم توى تاپيکهاى خودش اقدام کنيد وگرنه پاک ميشه
دیگه اینکه فرماندهی کل سایت گفتن که اگه دوست دارین اینجا بمونه سو استفاده نکنین قشنگ و مهربانانه در مسیر قوانین بیاین هرچی دلتون میخواد بگید فقط تهدید به بستن هم کرده از من گفتن بود ايشون به طور جدى به حرفهاش عمل ميکنه.
شکلک و پست یک کلمه ای و صد نفر بیان بگن فصل چی شد و اینا همه پست اسپمه!
تکرار نکنید
دوستان توی تاپیک ها پست اسپم نذارید لطفا.
شکلک و پست یک کلمه ای و صد نفر بیان بگن فصل چی شد و اینا همه پست اسپمه!
تکرار نکنید
پیگیری کردن فصل که دیگه اسپم نباید حساب بشه تازه نشون میده چقدر یک داستان خواننده داره و باعث میشه یک نویسنده بفهمه داستانش هنوز هم خواننده داره
پیگیری کردن فصل که دیگه اسپم نباید حساب بشه تازه نشون میده چقدر یک داستان خواننده داره و باعث میشه یک نویسنده بفهمه داستانش هنوز هم خواننده داره
خب اگر نکتهی جدیدی تو کلامشون نیست، صد میلیون نفر برن پست اولین نفری که پرسیده «فصل چی شد» رو پسند کنن؛ انقد کیف بیشتری داره تازه. در عوض داستان رو نقد کنن که نویسنده هر روز پیشرفت کنه :/
خب اگر نکتهی جدیدی تو کلامشون نیست، صد میلیون نفر برن پست اولین نفری که پرسیده «فصل چی شد» رو پسند کنن؛ انقد کیف بیشتری داره تازه. در عوض داستان رو نقد کنن که نویسنده هر روز پیشرفت کنه :/
اینم میشه من قبول میکنم
بعد خب شاید بعضی ها فاقد این مهارت باشن بیان چی بگن نقد الکی هم اگه بکنن که هیچی، بدرد نمیخوره تازه شاید باعث مشکل هم بشه ولی در مجموع حرف شما صحیح است:دی
یخده فعالیت مفید دوستان :/
داستان بنویسین، داستان بخونین نقد کنین، بیاین عضو گروه نقد بشین، اعلام ویراستاری کنین واسه داستانها، بیاین تو گروه ترجمه...
برای ترجمه الان کسی هست بتونه هر دو روز یا سه روز یک پاراگراف ترجمه کنه؟! برای کانال تلگرام میخوایم (احتمال زیاد روی خو سایت هم میاد)
نشون به این نشون که من دیوانه ام! آشفتگی و بهم ریختگی و هزار درد و مرض دیگه. دلم میخواد بنویسم ولی نابود شدم. سال یازدهم رو افتادم و هنوز نرسیدم درستش کنم. سال 12 هست. جنگ و دعوا و مرافعه با خودم و ملت. ظاهرم آرومه! داخلم عین ج ج 2 شده. دریغ از ذره ای آرامش و اعتماد به نفس. خسته ام.
به هر حال تاپیکو میارم بالا که اینا رو بگم. 5 تا ایده هست که دوست دارم اسمشونو بگم(شاید باعث شد ذهنم برای یکی شونم که شده راه بیافته)
1-موهبت
2-پروژه زندگی
3-پروژه فاکس
4-پروژه نامانوس
5-پروژه خواب(رویا)
بعد از 3 سال آزگار هنوزم که هنوزه رو موهبت کار میکنم و از داستان شاید 30-40 درصدشو خلق کرده باشم. پروژه زندگی هم حین خلق همین موهبت به وجود اومد و تا حدی وابسته به اونه(در عین مستقل بودن). پروژه فاکس اولین پروژه ای بود که داشتم و توی داستان نویسی گروهی ب ذهنم اومد. پس ترجیح دادم مستقلش کنم و الان همونم پیشرفت هایی طی این 3 سال داشته(در حد بروز شدن ایده و اضافه شدن چیزهایی بهش)
پروژه نامانوس برای خودمم گنگه. سبک خاصش جوریه که باید دربارش بیشتر مطالعه کنم برای همینم محدودش کردم و سراغش نرفتم. پروژه خواب هم همین دیشب سرم زد. یه زمان همین خواب مشتقی از موهبت بود و خیلی وقت بود که کنار رفته بود ولی دیشب باز دوباره برگشتم به دور باطل ترکیب ایده ها و غیره. تصمیم گرفتم خواب رو مستقل کنم از موهبت چون لایقش هست که spin-off نباشه.
دلم میخواد خیلی بازیا رو انجام بدم. خیلی کارا کنم ولی این خستگی و گاه حرف گوش نکردن منو نابود کرده. ذهنم با این که قدرتمنده اما دیگه نمیکشه. دلمم برای دو تا از دوستام که اینجان تنگ شده. انگیزه ام صفره. هعی هعی هعی. حتی آهنگ مورد علاقمم با این که آرومم میکنه ولی دردمو از یادم نمی بره. به هر حال تصمیم دارم یکی یا چند تا از این ایده ها رو اینجا عرضه کنم. به حرمت ولدمورت و والور:دی:دی
پ.ن: حتی خنده ام هم زیاد واقعی نیست :/
سلام بههمه
من یه کمکی ممی خواستم. یه جای داستانم گیرکردم موندم چی کنم.
اینجای داستان 10 بیست نفر افتادن دنبال دو نفر توی یه شهر بزرگ. یه دختر و یه پسر. بعد این دو تا اشتباه می پیچین توی کهچه بن بست. من موندمچه طوری از اون بن بست فرار کنن؟
نکته:دختره آدم کتنیس واریه. پسره هم خیلی بی حواسه
تورو خدا کمک کنین!!!
سلام بههمه
من یه کمکی ممی خواستم. یه جای داستانم گیرکردم موندم چی کنم.
اینجای داستان 10 بیست نفر افتادن دنبال دو نفر توی یه شهر بزرگ. یه دختر و یه پسر. بعد این دو تا اشتباه می پیچین توی کهچه بن بست. من موندمچه طوری از اون بن بست فرار کنن؟
نکته:دختره آدم کتنیس واریه. پسره هم خیلی بی حواسه
تورو خدا کمک کنین!!!
یکم بیشتر باید توضیح بدین... راجع فضا و زمان و اینها
مثلا باید ببینیم داستان تو چه زمانیه، اگر زمان قدیمه و خونهها زیاد بلند نیستن خب میتونن برن بالای دیوار... یا اگر از این محلههاست که دیوار ندارن و جدا کردن خونه هاشون رو بیشتر با فنس و حصار انجام میدن، خب میتونن بپرن اونطرف فنس؛ منتهی گویا اینطوری نبوده چون اگه بود حتما به ذهن خودتون هم میرسید.
اگر یه محوطهای باشه که توسط خونه و آپارتمان محاصره شده باشه میشه وارد یکی از ساختمونها بشن - حالا یا به زور، یا زنگ بزنن، یا هرچی - و بعد از یک در دیگه فرار کنن برن بیرون. اگر ته کوچه بخوره به یکی از این راه فاضلابهای قدیمی و بزرگ، اگه بتونن درش رو باز کنن میتونن از اونجا هم برن.
اینا مثال بود البته!
حالا منتهی یه چیز دیگه... خب چرا اصلا برن تو کوچه بنبست؟!! یا اگر هم اشتباهی رفتن خب باید چوبش رو بخورن دیگه.
ها! میشه هم به جای این روش های مرسوم فرار کردن، که حتما از یک «طرفی، راهی، جایی» خارج بشن از اون محوطه، یک کار جدید کرد. یک کاری مثل اینکه - اگر محوطه مسکونی باشه - جیغ و داد کنن تا همه همسایه ها بیان بیرون (زیاد باشن)، اون تعقیبکنندهها هم - اگر خودشون از نیروهای قانونی سرزمین نیستن - دیگه به خاطر لو رفتن و اینکه ممکنه مردم زنگ بزنن به پلیس و ممکنه فیلماشون پخش بشه و ممکنه دعوای بزرگی بشه و اینا، بیخیال اون دو نفر بشن.
سلام بههمه
من یه کمکی ممی خواستم. یه جای داستانم گیرکردم موندم چی کنم.
اینجای داستان 10 بیست نفر افتادن دنبال دو نفر توی یه شهر بزرگ. یه دختر و یه پسر. بعد این دو تا اشتباه می پیچین توی کهچه بن بست. من موندمچه طوری از اون بن بست فرار کنن؟
نکته:دختره آدم کتنیس واریه. پسره هم خیلی بی حواسه
تورو خدا کمک کنین!!!
اگه من جای نویسنده بودم، خب بسته به دنیای داستان هزارتا پلات به وجود می اومد. مثلا اگه علمی تخیلی باشه، پسر حواس پرت اشتباهی میخوره به دیوار ته بن بست، بعد این دیوار همینحوری میاد جلو و دختر و پسر رو با خودش هل میده. این دو تا از روی دیوار رد میشن و بعدش بن بست از بین رفته، کسی دنبالشون تیست.
اگه جادویی باشه، ته کوچه یک معبد میذارم که نباید درش خشونت بعه کار برده بشه. وگرنه عابدها حسابشون رو میرسن. اگه...
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
پ.ن: همشون کلیشه ای بودن. پلات قشنگ یکم فکر میخواد
فانتزیه.
فانتزی قدیمی. تو دوران شمشیر و کمونو اینا.
اممم. معبدم فکر بکریه ها! آهان گرفتم. یه هدیه الهی از طرف محافظ اون دختر شجاعه می رسه. یه تیکه طناب. دختره و پسره که با هم دعواشون شده. دختره طنابو قاپ می زنی و از دیوار میره بالا. بعد بدون اینکه پشتشو نگاه نه از شهر خارج میشه. بر که می گرده تا به شاهکارش نگاه کنه، پسره رو نفس نفس زنان می بینه. آخخ خوب میشه. دختره رو کنف می کنم. 🙂 🙂 🙂
سلام
میگم یه مشکلی. من یه کتاب گذاشتم تو انجمن اما بهم لقب نویسنده تو پروفایلم ندادن چرا؟
سلام
میگم یه مشکلی. من یه کتاب گذاشتم تو انجمن اما بهم لقب نویسنده تو پروفایلم ندادن چرا؟
توی فوانین انجمن شرایط دریافت رنک نوشته شده. مطالعه کنید:
http://btm.bookpage.ir/thread2117.html
سلام ..ام یه سری سوال و کمک نیاز داشتم دنبال مکان برای پرسیدنش بودم .فکر کردم اینجا جای خوبی میتونه باشه.راستش من کنکوریم ام و کاری برای تخلیه انرژی های منفیم نداشتم برای همین تصمیم گرفتم بنویسم .قبلا شعر مینوشتم ولی برا شعر نوشتن نیاز به احساسات قلیان شدست... برای همین تصمیم گرفتم قصه بنویستم(از یه نویسنده شنیدم وقتی علم آکادمیک داستان نویسی نداری حق نداری قصه تو داستات صدا بزنی)خب یه عالمه ایده اولیه نسبتا پرورش یافته هم دارم ولی میدونم اولین نوشته مطمینا نوشته ی ضعیفی پس نمیدونم کدومشونو خراب کنم میخواستم ازتون کمک بگیرم برای اینکه هم بدونم چجوری شروع کنم و هم اینکه قوائد بازی اینجا چجوریه
سلام ..ام یه سری سوال و کمک نیاز داشتم دنبال مکان برای پرسیدنش بودم .فکر کردم اینجا جای خوبی میتونه باشه.راستش من کنکوریم ام و کاری برای تخلیه انرژی های منفیم نداشتم برای همین تصمیم گرفتم بنویسم .قبلا شعر مینوشتم ولی برا شعر نوشتن نیاز به احساسات قلیان شدست... برای همین تصمیم گرفتم قصه بنویستم(از یه نویسنده شنیدم وقتی علم آکادمیک داستان نویسی نداری حق نداری قصه تو داستات صدا بزنی)خب یه عالمه ایده اولیه نسبتا پرورش یافته هم دارم ولی میدونم اولین نوشته مطمینا نوشته ی ضعیفی پس نمیدونم کدومشونو خراب کنم میخواستم ازتون کمک بگیرم برای اینکه هم بدونم چجوری شروع کنم و هم اینکه قوائد بازی اینجا چجوریه
سلام من خودم هم تجربه ای ندارم توی نوشتن داستان ولی خب الآن دارم اصول نقد داستان رو می خونم همچنین دارم اصول داستان نویسی رو آروم آروم می خونم و یاد میگیرم تا بعدش بشینم و تمرین کنم که قلمم خوب بشه
اگه شمام می خواید که داستانی که می نویسید قشنگ باشه و یه طرفدارایی داشته باشه شمام همین کارو بکنید و شروع به نوشتن داستان مدنظرتون کنید
آخه من همین چند وقت پیش یه رمان خوندم که یجورایی واقعا افتضاح بود و کاملا واضح و روشن بود که نویسنده اون رمان هیچی از اصول نویسندگی نمی دونه و معلوم بود که فقط چند تا رمان عاشقنه خونده و این رمانو نوشته و اونقدر رمانش اشکال داشت که من با خودم گفتم فقط وقتمو هدر دادم با خوندنش
فکر میکنم دونستن اصول داستان نویسی از مهم ترین چیزاییه که یه نویسنده باید بدونه حالا چه تازه کار باشه چه با تجربه
سلام من خودم هم تجربه ای ندارم توی نوشتن داستان ولی خب الآن دارم اصول نقد داستان رو می خونم همچنین دارم اصول داستان نویسی رو آروم آروم می خونم و یاد میگیرم تا بعدش بشینم و تمرین کنم که قلمم خوب بشه
اگه شمام می خواید که داستانی که می نویسید قشنگ باشه و یه طرفدارایی داشته باشه شمام همین کارو بکنید و شروع به نوشتن داستان مدنظرتون کنید
آخه من همین چند وقت پیش یه رمان خوندم که یجورایی واقعا افتضاح بود و کاملا واضح و روشن بود که نویسنده اون رمان هیچی از اصول نویسندگی نمی دونه و معلوم بود که فقط چند تا رمان عاشقنه خونده و این رمانو نوشته و اونقدر رمانش اشکال داشت که من با خودم گفتم فقط وقتمو هدر دادم با خوندنش
فکر میکنم دونستن اصول داستان نویسی از مهم ترین چیزاییه که یه نویسنده باید بدونه حالا چه تازه کار باشه چه با تجربه
اره با شما موافقم راستش یه چیزاییم بلدم خیلیم داغون نیست وضعم ممنون .
آره رمانای تلگرامی اینقد زیاد بیخودن و عین قارچ شدن که خدا میدونه.راستش بیشتر دنبال مکانیزمی که اینجا رمانتونو بذارید بودم.رمانی که دنبال کننده نداشته باشه ادم حوصلش به نوشتنش نمیره