يه مدت بود قصد داشتم جايى رو بزارم که کمى ازادانه تر باشه
يه جا براى گفتگوى ازاد اعضا حرف زدن و بحث هاى خودمونى و نزديک تر شدن به هم
چون فرماندهی کل سایت مهرنوش خانم گفته چند مورد رو جدی اعلام کنم
قوانىن
اين تاپيک مستمع و ازاده
توهين ندارىم
پست زير دو خط پاک ميشه
دعوا نکنيد
بحث سياسى عقیدتی و دینی ممنوع هست و فورا پاک میشه
درهر مورد ديگه اى صحبت و گفتگو مجاز ميباشد
نکته
قانون اسپم شامل اين تاپيک کمی سبک تر خواهد بود یعنی کمتر سخت میگیریم اما معنیش این نیست که سو استفاده کنید و بشه چت باکس
براى معرفى اعضا ونقد فيلم توى تاپيکهاى خودش اقدام کنيد وگرنه پاک ميشه
دیگه اینکه فرماندهی کل سایت گفتن که اگه دوست دارین اینجا بمونه سو استفاده نکنین قشنگ و مهربانانه در مسیر قوانین بیاین هرچی دلتون میخواد بگید فقط تهدید به بستن هم کرده از من گفتن بود ايشون به طور جدى به حرفهاش عمل ميکنه.
And again the moon is on the wave, gliding gently into me
On silent wings the night comes from there, as my heart longs to thee...
For in my hand I still hold the rose that froze long times ago
Its leafs have withered, it ceased to grow - left in me this woe
The wine of love, is o so sweet, but bitter is regret
I knew at sunset I would meet the ascending veils of dread
Before my eyes nocturnal curtains fall
The dark and gentle haze of the night, greedily devours all
"Woe to him whose heart is filled with bitter rue and who drowns in grief"
In the silence of the night I loose myself
It makes me drunken with its sweet blue sound
In the drunk'ness of solitude I fear no more the solemn realms of death
No single sigh from my lips as I drink the wine of bitterness
My heart is aching nevermore for I know that all may end
Just I and the poetry of the night, now forever one....
Just I and the poetry of the night, now forever one
The ensemble of silence plays so beautiful for me...
And again the moon is on the wave, gliding gently into me
On silent wings the night comes from there, as my heart longs to thee...For in my hand I still hold the rose that froze long times ago
Its leafs have withered, it ceased to grow - left in me this woe
The wine of love, is o so sweet, but bitter is regret
I knew at sunset I would meet the ascending veils of dreadBefore my eyes nocturnal curtains fall
The dark and gentle haze of the night, greedily devours all
"Woe to him whose heart is filled with bitter rue and who drowns in grief"
In the silence of the night I loose myself
It makes me drunken with its sweet blue soundIn the drunk'ness of solitude I fear no more the solemn realms of death
No single sigh from my lips as I drink the wine of bitterness
My heart is aching nevermore for I know that all may end
Just I and the poetry of the night, now forever one....
Just I and the poetry of the night, now forever one
The ensemble of silence plays so beautiful for me...
من نمیدونم چرا هنوزم این شعر پایینو دوست دارم. بی شوخی خیلی قشنگه. مثل بچگی ها صاف و ساده.
اردک تک تک
تک تک اردک
اردک تنها به روی آبه
پراشو بسته میخواد بخوابه
اون بالا بالا لکی پیداست
مثل این اردک لک لکی تنهاست
ای کاش که لک لک دوست شه با اردک
تا که نباشن این دوتا تک تک
شاید اسم عموپورنگ الان مسخره باشه ولی بچگی منو خیلی شاد کرد
من نمیدونم چرا هنوزم این شعر پایینو دوست دارم. بی شوخی خیلی قشنگه. مثل بچگی ها صاف و ساده.
اردک تک تک
تک تک اردک
اردک تنها به روی آبه
پراشو بسته میخواد بخوابه
اون بالا بالا لکی پیداست
مثل این اردک لک لکی تنهاست
ای کاش که لک لک دوست شه با اردک
تا که نباشن این دوتا تک تک
شاید اسم عموپورنگ الان مسخره باشه ولی بچگی منو خیلی شاد کرد
امیر جان، لازم بود در حال خوندن اون شعر، پاسخ به متن یکی از شاهکار های موسیقی رو بزنی؟ :9a1d645a22388add4f9
امیر جان، لازم بود در حال خوندن اون شعر، پاسخ به متن یکی از شاهکار های موسیقی رو بزنی؟ :9a1d645a22388add4f9
مرتضی داداش شرمنده ولی خب یهویادم اومد. برام خاطره انگیز بود. بعدشم بعضی از اوقات حتی چیز های بزرگم اندازه ی بچگی زیبا نیستند.
اینو بخون از دلت دربیاد.
نسل من (متن آهنگ نسل من بهرام)
"اشخاصی مثل من در یک جریان دیگه ای هستند / وابسته به یک فرقه دیگه ای هستن
و از نسل دیگه ای هستن... و از عصر دیگه ای..با فرهنگ دیگه ای...افکار و اندیشه های دیگه ای
نهضت ها و جریان های فقهی و اجتماعی دیگری...و دنیای دیگری"
یه گوشه ای از این شهر یه سری آدم هست / آدمهایی مثل من
خسته از لحظه هایی مثل فبل
خسته از فردای شکل دیروز / خسته از آدمها زندگی خشک و بی روح
آه..من از یه نسل دیگم صدای گوله ها تو گوشم واسم لالایی خوندن
تو شیکم ننم صدای جیغ و داد ، زیاد شنیدم صدای بمب و موشک
تو بیست و چند سال عمرم / آدم ها رو کنارهم ندیدم
یا جلوی هم بودن یا روی هم / اونها همش در حال جنگ بودن
حتی وقت خواب توی شب روی تخت
توی بیست و چند سال عمرم / بیست و چند بار مردم
بیت و چند سال حقم و خوردن
زندگیم و برعکس کشیدم / تا منم مثل اونا اون و برعکس ببینم
من وقتی مرد شدم که پره درد شدم / ظاهر آدم ها خوب و همه تو زرد شدن
تا اینکه خواستم این اتفاق و درک کنم / از توی آدم های اجتماعم طرد شدم
این خیلی سخته..این خیلی تلخه / اینجا آدم های دورت نمیفهمن چیه حرفت
ابن اتفاق ها میشن عقده توی قلبت / یه مشت اعقاد چرت و پرت میره تو مغزت
تا یه کم حرف زدم / گفت بگو معذرت
بخواب..این زندگی یه خوایه تلخه نه؟؟ / کسی ازم نمیپرسه که چیه درد من
دردم اینه که پرده رفت کنار از پنجرم / پس دیدم همه چیو داد زدم از حنجرم
بعدش بین من و خودم شروع شد جنگ نرم / این باعث شد تا از دست مرمم در برم
پس نگو برگرد..پس نگو برگرد
این باعث شد تا از دست مرمم در برم
"اگر در سخن من ، در انتقادهایی که من میکنم تلخی وجود داره
،این تلخی رو بر من ببخشید،اگر معتقید و میبینید که درش حقیقت هست"
منبع:
7text.ir
می خوام اسپم بزنم ولی چشمه اسپم وجودم خشک شده. چی کار کنم؟
مرتضی داداش شرمنده ولی خب یهویادم اومد. برام خاطره انگیز بود. بعدشم بعضی از اوقات حتی چیز های بزرگم اندازه ی بچگی زیبا نیستند.
اینو بخون از دلت دربیاد.
نسل من (متن آهنگ نسل من بهرام)"اشخاصی مثل من در یک جریان دیگه ای هستند / وابسته به یک فرقه دیگه ای هستن
و از نسل دیگه ای هستن... و از عصر دیگه ای..با فرهنگ دیگه ای...افکار و اندیشه های دیگه ای
نهضت ها و جریان های فقهی و اجتماعی دیگری...و دنیای دیگری"یه گوشه ای از این شهر یه سری آدم هست / آدمهایی مثل من
خسته از لحظه هایی مثل فبل
خسته از فردای شکل دیروز / خسته از آدمها زندگی خشک و بی روح
آه..من از یه نسل دیگم صدای گوله ها تو گوشم واسم لالایی خوندن
تو شیکم ننم صدای جیغ و داد ، زیاد شنیدم صدای بمب و موشک
تو بیست و چند سال عمرم / آدم ها رو کنارهم ندیدم
یا جلوی هم بودن یا روی هم / اونها همش در حال جنگ بودن
حتی وقت خواب توی شب روی تخت
توی بیست و چند سال عمرم / بیست و چند بار مردم
بیت و چند سال حقم و خوردن
زندگیم و برعکس کشیدم / تا منم مثل اونا اون و برعکس ببینم
من وقتی مرد شدم که پره درد شدم / ظاهر آدم ها خوب و همه تو زرد شدن
تا اینکه خواستم این اتفاق و درک کنم / از توی آدم های اجتماعم طرد شدم
این خیلی سخته..این خیلی تلخه / اینجا آدم های دورت نمیفهمن چیه حرفت
ابن اتفاق ها میشن عقده توی قلبت / یه مشت اعقاد چرت و پرت میره تو مغزت
تا یه کم حرف زدم / گفت بگو معذرت
بخواب..این زندگی یه خوایه تلخه نه؟؟ / کسی ازم نمیپرسه که چیه درد من
دردم اینه که پرده رفت کنار از پنجرم / پس دیدم همه چیو داد زدم از حنجرم
بعدش بین من و خودم شروع شد جنگ نرم / این باعث شد تا از دست مرمم در برم
پس نگو برگرد..پس نگو برگرد
این باعث شد تا از دست مرمم در برم"اگر در سخن من ، در انتقادهایی که من میکنم تلخی وجود داره
،این تلخی رو بر من ببخشید،اگر معتقید و میبینید که درش حقیقت هست"
منبع:
7text.ir
آهنگ خوبیه، ۵-۶ سال پیش زیاد باهاش خاطره داشتم :5: بسیار عالی
اگه توش تیکه های شیب دار نداشت حتی برای تشکر بهت سرمایه هم میدادم :39:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
می خوام اسپم بزنم ولی چشمه اسپم وجودم خشک شده. چی کار کنم؟
از محالات سخن میگویی تانوس، تو را چه شده؟
می خوام اسپم بزنم ولی چشمه اسپم وجودم خشک شده. چی کار کنم؟
بیخیال
تف بزن دوباره مبجوشه
از محالات سخن میگویی تانوس، تو را چه شده؟
هیچ مرا نشده بلکه از آغاز اینگونه بوده ام.
نبیند مرا زنده بی اسپم کس
که روشن روانم بر این است و بس
هیچ مرا نشده بلکه از آغاز اینگونه بوده ام.
نبیند مرا زنده بی اسپم کس
که روشن روانم بر این است و بس
سین بده
سستم و پلشتم، امشب اساسا مستم!
بی اسپم علی میرقصم، بنده چقدر خراب و مستم!
در ضمن دوستان استقلال اگر قهرمان شد که فبها....
ولی قهرمان نشد.
دیگه حلال کنید شاید مردم:دی
البته احتمالش کمه دیگه:دی
بالاخره تنبلی رو کنار گذاشتم، و شروع کردم به کتاب زبان اصلی خوندن.
باید این موفقیت شایان( زدودن تنبلی از من) رو مدیون سایت هایی دونست که ترجمه هاشون قرن به قرن میاد+ ترجمه هاشون پولیه.
درسته کلی زحمت می کشن و خداییش حقشونه، اما خب من پول ندارم دیگه، چه کنم.
ولی حالا که شروع کردم به اون اندازه که به نظر سخت میومد سخت نمیاد... امیدوارم ادامه بدم این کار رو.
هوممم...بله داشتم می گفتم. بالاخره زبان اصلی خوندن رو شروع کردم، و دلیل این که قبلا زبان اصلی نمی خوندم اینه که تنها باری که کتاب انگلیسی خودندم زجرکش شدم. البته ممکنه به دلیل سختی کتابی که انتخاب کردم باشه. ارباب حلقه ها! و یه جورایی منو ترسوند:( با کلی بدبختی خوندمش:(
تغییرات یهویی و بی معنی خوبن 🙂
روحیه ی آدمو باز میکنن
مثلا یهو تصمیم گرفتم کلی از چک نویسامو کاغذ پاره ها و متنهایی که برای خودم مینوشتمو پشت بوم آتیش بزنم 🙂 حس خوبیه
کتاب ریتا هی ورث و رهایی از شاوشنگ استفن کینگ رو دارم میخونم. کتاب خوبیه. بعدا حسش بود رو سایت معرفیشو میزنم 🙂
+ عایا دو پست متشابه پشت سر هم اسپم نیست؟ متنبه شو Harir-Silk
تغییرات یهویی و بی معنی خوبن 🙂
روحیه ی آدمو باز میکنن
مثلا یهو تصمیم گرفتم کلی از چک نویسامو کاغذ پاره ها و متنهایی که برای خودم مینوشتمو پشت بوم آتیش بزنم 🙂 حس خوبیهکتاب ریتا هی ورث و رهایی از شاوشنگ استفن کینگ رو دارم میخونم. کتاب خوبیه. بعدا حسش بود رو سایت معرفیشو میزنم 🙂
+ عایا دو پست متشابه پشت سر هم اسپم نیست؟ متنبه شو @Harir-Silk
لعنت به زمانی که سرعت نت مزخرف باشد! متنبه شدم:)
منم دلم آتیش زدن می خواد:(
بالاخره تنبلی رو کنار گذاشتم، و شروع کردم به کتاب زبان اصلی خوندن.
باید این موفقیت شایان( زدودن تنبلی از من) رو مدیون سایت هایی دونست که ترجمه هاشون قرن به قرن میاد+ ترجمه هاشون پولیه.
درسته کلی زحمت می کشن و خداییش حقشونه، اما خب من پول ندارم دیگه، چه کنم.
ولی حالا که شروع کردم به اون اندازه که به نظر سخت میومد سخت نمیاد... امیدوارم ادامه بدم این کار رو.
هوممم...بله داشتم می گفتم. بالاخره زبان اصلی خوندن رو شروع کردم، و دلیل این که قبلا زبان اصلی نمی خوندم اینه که تنها باری که کتاب انگلیسی خودندم زجرکش شدم. البته ممکنه به دلیل سختی کتابی که انتخاب کردم باشه. ارباب حلقه ها! و یه جورایی منو ترسوند:( با کلی بدبختی خوندمش:(
يكي از ويژگي هاي من اين هست كه وقتي تصميم ميگيرم يه كاري رو شروع كنم احساس خستگي شديد سراغم مياد. پس هيچ موقع اون كارو شروع نمي كنم اما خوندن كتاب زبان اصلي رو دوست دارم(البته بايد بگم كه ترجمم خيلي داغونه(متي خبر داره))
پایان بردن کتاب "رهایی از شاوشنگ" استفن کینگ مثل یه موج انرژی مثبت بود برام. درمورد یه زندانه. وقتی اونو حس میکنی، احساس میکنی وارد نقش شخصیتی میشی که سالهاست تو زندانه، بعد سرتو بالا میگیری و خودتو آزاد میبینی یه چیز خوشی ته ذهن بوجود میاد. همون حسی که آدم دوست داره بره کنار ساحل و آزادی رو حس کنه و نفس بکشه 🙂
باید برم جلد دوم فصول گوناگون رو بخرم :(( پول کو؟
+بهتون پیشنهاد میکنم بخونینش
+ نویسنده از ادبیات زندانی ها استفاده کرده و با اینکه کلی سانسور شده کتابش ولی برای زیر ۱۸ سال توصیه نمیشه :)))
پایان بردن کتاب "رهایی از شاوشنگ" استفن کینگ مثل یه موج انرژی مثبت بود برام. درمورد یه زندانه. وقتی اونو حس میکنی، احساس میکنی وارد نقش شخصیتی میشی که سالهاست تو زندانه، بعد سرتو بالا میگیری و خودتو آزاد میبینی یه چیز خوشی ته ذهن بوجود میاد. همون حسی که آدم دوست داره بره کنار ساحل و آزادی رو حس کنه و نفس بکشه 🙂
باید برم جلد دوم فصول گوناگون رو بخرم :(( پول کو؟
+بهتون پیشنهاد میکنم بخونینش
+ نویسنده از ادبیات زندانی ها استفاده کرده و با اینکه کلی سانسور شده کتابش ولی برای زیر ۱۸ سال توصیه نمیشه :)))
متي جان
اي مدير بزرگوار و آينده نگر
اي كسي كه داستان زبان اصلي فرت و فرت ميخونه
اي كسي كه اربابان را از فرش به عرش رسانده
ميشه اين كتاب هايي كه معرفي ميكني يه لينكي براي دانلود كتاب يا حد اقل آدرس سايتي كه ميشه كتابو ازش خريد رو بدي؟؟؟؟ o_o