سلام دوستان
بايه تاپيك باحال در خدمتتونم
خوب من هميشه تو ذهنم بود كه يه تاپيك اين مدلي بزنم و حالا ميخوام عمليش كنم
همون طور كه ميدونيد و از اسمش پيداست اگه مايل بوديد ميتونيد درباره ي فانتزي هايي كه توي مغزتونه با ما حرف بزنيد.
اين كار به نوعي ميتونه به قدرت تفكر و خلاقيتتون در نوشتنتون هم كمك كنه
برید بگید احمد بد:5:
قوی ترین فانتزیم این بود که همیشه تابستون باشه تا هر شب با صدای کولر بخوابم
و چه میدانید که صدای کولر چیست. اصا کار قرص خوابو میکنه :8:
دستت درد نکنه ولی منظورم این نبود
من همیشه دلم میخواست حس سقوط از یجای بلند رو حس کنم. از بچگی همیشه اطراف جاهای بلند یه حالت وسوسه انگیزی بهم دست میداد که دلم میخواست بپرم پایین. چندین بار هم خواب سقوط ازاد رو دیدم
فانتزیت یکی از کابوسهای های منه
یکی از فانتزی های ذهن من اینه که یه جایی نزدیک جنگل دور از مردم زندگی کنم و هر روز صبح رو با شیر گرم و کاکائو و شکلات کیک شروع کنم و بعدشم برم هیزم بشکنم و بعدشم با اسب برم شکار و برگردم و آتیش با حالی بزنم و بعد بشینم چند روز به علم و فیزیک و ریاضی و فلسفه و هنر فکر کنم.
هی روزگار...
فانتزي ذهن من يكم كليشه است.
دنياي واحد بدور از هر جرم و جنايت يك جورايي من دنياي فيلم «اعطا کننده» (The Giver) هستش، دنيايي بدون مفهوم جنگ ، نژاد،زبان و ... يك ارمان شهر عالي .
فانتزیِ من...
یه شب بخوام صبح پاشم جای یه شخص دیگه باشم ( یه شخص خاص الان تو ذهنمه :دی ) فقط واسه یه روز به جای یه نفر دیگه تو بدنش زندگی کنم
دستت درد نکنه ولی منظورم این نبود
از اون لحاظ؟
گوگل برای کلماتِ تکی، این قابلیت رو داره :19: