نوشتن این رمان 6 سال طول کشیده ! فقط جلد اولش .. یعنی از سال 86 تا 91 ! نوشتن یه جلد کتاب اونم توی 6 سال کار بسیار سختیه و پشتکار زیادی می خواد ! البته می شد که توی مدت زمان کم تری باشه . اما خب این رقم (6سال) نشون میده که ایشون برای نوشتن این رمان چه سختی هایی که نکشیدن ! اقای فتحی نمی دونم این پیام رو میخونید یا نه ! اما شما 6 سال برای این رمان وقت گذاشتید و زحمت کشیدید ! چطور می تونید دیگه رمان رو ادامه ندید ! ما هم شما رو درک می کنیم و میدونیم برای نوشتن حتی یه صفحه از این رمان ساعت ها وقت گذاشته شده ! و ما این انتظار رو نداریم که شما هر هفته فصل بدید ! فقط نگید که رمان رو ادامه نمی دید ! این رمان یکی از بهترین رمان های فانتزی توی کل نته ! و واقعا حیفه که کنار گذاشته بشه ! افراد خیلی زیادی هم این رمان رو دنبال می کنن ! حتی می تونم بگم بیشتر از تعداد صفحات خود کتاب هستن که این رمان رو خوندند و با تمام وجود می خوان ادامه رمان رو بخونن ! سایت های زیادی رمان شمارو پخش می کنن و من اکثرا که نگاه می کنم .. همه دنبال نویسنده می گردن .. که چرا داستان ادامه داده نشده ؟ و یا در حال تایپه ؟! ما با اینکه شما بگید: *داستان رو فعلا ادامه نمی دم مشکلی نداریم* ! فقط این حرف رو نزنید که رمان دیگه ادامه پیدا نمی کنه ! چون خبر اورده بودن که نویسنده دیگه میلی به ادامه داستان نداره !
امید وارم که این متن رو بخونید و ما رو از بلا تکلیفی در بیارید !
مشکلی نیست اصلا ! حتی اگه بگید 5 سال دیگه یا 7 سال دیگه هم صبر کنید ..مشکلی نیست .. فقط نگید ادامه نمی دید !
نوشتن این رمان 6 سال طول کشیده ! فقط جلد اولش .. یعنی از سال 86 تا 91 ! نوشتن یه جلد کتاب اونم توی 6 سال کار بسیار سختیه و پشتکار زیادی می خواد ! البته می شد که توی مدت زمان کم تری باشه . اما خب این رقم (6سال) نشون میده که ایشون برای نوشتن این رمان چه سختی هایی که نکشیدن ! اقای فتحی نمی دونم این پیام رو میخونید یا نه ! اما شما 6 سال برای این رمان وقت گذاشتید و زحمت کشیدید ! چطور می تونید دیگه رمان رو ادامه ندید ! ما هم شما رو درک می کنیم و میدونیم برای نوشتن حتی یه صفحه از این رمان ساعت ها وقت گذاشته شده ! و ما این انتظار رو نداریم که شما هر هفته فصل بدید ! فقط نگید که رمان رو ادامه نمی دید ! این رمان یکی از بهترین رمان های فانتزی توی کل نته ! و واقعا حیفه که کنار گذاشته بشه ! افراد خیلی زیادی هم این رمان رو دنبال می کنن ! حتی می تونم بگم بیشتر از تعداد صفحات خود کتاب هستن که این رمان رو خوندند و با تمام وجود می خوان ادامه رمان رو بخونن ! سایت های زیادی رمان شمارو پخش می کنن و من اکثرا که نگاه می کنم .. همه دنبال نویسنده می گردن .. که چرا داستان ادامه داده نشده ؟ و یا در حال تایپه ؟! ما با اینکه شما بگید: *داستان رو فعلا ادامه نمی دم مشکلی نداریم* ! فقط این حرف رو نزنید که رمان دیگه ادامه پیدا نمی کنه ! چون خبر اورده بودن که نویسنده دیگه میلی به ادامه داستان نداره !
امید وارم که این متن رو بخونید و ما رو از بلا تکلیفی در بیارید !
مشکلی نیست اصلا ! حتی اگه بگید 5 سال دیگه یا 7 سال دیگه هم صبر کنید ..مشکلی نیست .. فقط نگید ادامه نمی دید !
آمممم... دقیقا کی گفته سینا فتحی گفته نمیخوام کتابو ادامه بدم؟! والا من که نشنیدم.
به قول خودتون کسی که 6 سال وقت گذاشته رو جلد اولش انقدری عاشق داستانش هست که ولش نکنه، و هیچوقت هم نگفته ادامه نمیدم؛ منتهی! زندگی این حرفا سرش نمیشه. چه ما بخوایم چه نخوایم کار خودشو میکنه.
خلاصه که... چرا انقدر علامت تعجب گذاشتین؟!!!!! هنگ کردم بابا:/
آمممم... دقیقا کی گفته سینا فتحی گفته نمیخوام کتابو ادامه بدم؟! والا من که نشنیدم.
به قول خودتون کسی که 6 سال وقت گذاشته رو جلد اولش انقدری عاشق داستانش هست که ولش نکنه، و هیچوقت هم نگفته ادامه نمیدم؛ منتهی! زندگی این حرفا سرش نمیشه. چه ما بخوایم چه نخوایم کار خودشو میکنه.
خلاصه که... چرا انقدر علامت تعجب گذاشتین؟!!!!! هنگ کردم بابا:/
والا توی یه سایت خوندم ..:/
کاربرا نوشته بودن ! ...:/
علامت تعجب هم بخاطر این بود که واقعا رفتم تو شوک ! ..:/... میدونی من کلا عادت دارم :39:
خواستم از بچه ها بپرسم که ایا این خبر درسته یا نه ولی خب کسی انلاین نبود...:/
پس یعنی ادامه پیدا میکنه ! ::57::؟
سلام
جلد اول بسیار خوب بود و کشش چند بار مطالعه را دارد . حیف شد که داستان مدت طولانی رها شد و امیدوارم نگارش و ارائه آن دوباره شروع شود . گمان نمی کنم هیچ نویسنده ای راضی باشد اثر خود را نا تمام رها کند . به هر حال همچنان منتظر فصلهای جلد دو هستم .
سلام، جلد اول خیلی جالب بود، تا حالا چند بار خوندم، هر وقت توی سایتی دربارش می بینم دوباره می خونمشون. بی صبرانه منتظر جلد دومش هستم.
خیلی جلد اولو دوست دارم وقتی اویل میدیدم نویسندش ایرانیه نمی خوندم اما یکی از دوستام خیلی اصرار کرد وقتی شروع به خوندن کردم باورم نمیشد یه ایرانی اینو نوشته ایده های جدیدی داشتی وقتی فهمیدم ادامش نمیدی واقع نا امید شدم خیلی دوست داشتم ادامشو بخونم ولی هرچه پیش آید خوش آید داستان جدیدتو دنبال میکنم( موهبت برزخی رو )دوست دارم حتی بیشتر از صفیر فقط تورا به خدا این یکی نصفه ول نکن خیلی حیف میشه از تمام زحماتت ممنونم
خیلی جلد اولو دوست دارم وقتی اویل میدیدم نویسندش ایرانیه نمی خوندم اما یکی از دوستام خیلی اصرار کرد وقتی شروع به خوندن کردم باورم نمیشد یه ایرانی اینو نوشته ایده های جدیدی داشتی وقتی فهمیدم ادامش نمیدی واقع نا امید شدم خیلی دوست داشتم ادامشو بخونم ولی هرچه پیش آید خوش آید داستان جدیدتو دنبال میکنم( موهبت برزخی رو )دوست دارم حتی بیشتر از صفیر فقط تورا به خدا این یکی نصفه ول نکن خیلی حیف میشه از تمام زحماتت ممنونم
سلام ..
اره واقعا سفیر یه شاهکاره .ولی موهبت برزخی رو نصف و نیمه گذاشتن .. :/
و دیگه ادامه ندادن و خبری هم نیست ... 🙁
سلام
رمان سفیر کبیر واقعا ی شاهکاره من خودم پنج بار خوندمش خیلی از ایده هاش و تخیلاتش خوشم اومد ای کاش بازم ادامه رمان رو اقا سینا بنویسه یامه گفته بود جادوگر ریشه رو میخاد شروع کنه قبل از اوای مرگ پس چی شد؟
افا سینا ما منتظریم
با سلام.
هوفففف زبون ما که از بس گفتیم مو در اورده.
نمیدونم کی پاسخگو هستش و به ما حواب قطعی میده.
اهای شمایی که پاسخگویی. با شمام بله؟
خبرشو بدین. من هر روز دارم چک میکنم. ببینم این الفرد چی میشه؟
حداقل اگه ایشون نمیتونه ادامه بده ایده خودشو به یکی از نویسنده ها بده. طرف مقابل بنویسه و ایشون تصحیحش کنه. ازینکه نمیخواد ادامه بده منطقی نیست و ایشون به بالاترین سطح نا امیدی رسیده. امیدوارم سرش به سنگ نخورده باشه. اگرم خورده اون سنگ نباشه.
من که واقعا برای ایشون متاسفم خیلی��������
سلام
خب حقیقتا این صحبت ها از سر ناراحتی گفته میشه البته حق دارین اما کسی که علاقه مند شه به یه داستان وقتی ببینه نصفه مونده براش سخته اما شرایط زندگی نویسنده رو باید در نظر گرفت.
و اینکه ایدش رو بده به کسی این یه چیز نشده نه نویسنده ای قبول میکنه ایده یه نفر دیگه رو بنویسه چون تفکرات خودش نیست و هر کاریم بکنه اخرش میکن بش یه فنه نه داستان اصلی نه اینکه نویسنده ای دوست داره ایده داستانش رو در اختیار کس دیگه ای بزاره خواستم این رو بگم چون کم کم دارم به اتفاقاتی که برای سینا جان افتاد دچار میشم زندگی سخته مخصوصا اگر متاهل بخوای بشی جهنم میشه و پایبندی به ارزوها و علایقت بی نهایت سخت و نزدیک به غیر ممکن میشه.
جذابیتِ سفیر به قلم سیناست.
سفیر ناتمام بمونه بهتر از اینه که نویسنده ی دیگه ای تمامش کنه.
خب دیگه فعلا با همین شرایط کنار میایم. این سینایی که ما میشناسیم حالا حالاها نوشتنش ادامه داره... شاید تا ده سال بعد تمامش کنه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام
خب حقیقتا این صحبت ها از سر ناراحتی گفته میشه البته حق دارین اما کسی که علاقه مند شه به یه داستان وقتی ببینه نصفه مونده براش سخته اما شرایط زندگی نویسنده رو باید در نظر گرفت.و اینکه ایدش رو بده به کسی این یه چیز نشده نه نویسنده ای قبول میکنه ایده یه نفر دیگه رو بنویسه چون تفکرات خودش نیست و هر کاریم بکنه اخرش میکن بش یه فنه نه داستان اصلی نه اینکه نویسنده ای دوست داره ایده داستانش رو در اختیار کس دیگه ای بزاره خواستم این رو بگم چون کم کم دارم به اتفاقاتی که برای سینا جان افتاد دچار میشم زندگی سخته مخصوصا اگر متاهل بخوای بشی جهنم میشه و پایبندی به ارزوها و علایقت بی نهایت سخت و نزدیک به غیر ممکن میشه.
خب پس به سلامتی کم کم داری زمینه چینی میکنی واسه غیبت؟
آقای سینا من رمانای شما رو خیلی دوست دارم جلد اول رمان سفیر کبیرتون رو ۴ بار خوندم جلد دومشو کی میزارین تو سایت
راستی شما خیلی باهوش و خلاقیت ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
آقای سینا من رمانای شما رو خیلی دوست دارم جلد اول رمان سفیر کبیرتون رو ۴ بار خوندم جلد دومشو کی میزارین تو سایت
راستی شما خیلی باهوش و خلاقیت ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
سلام
سینا فعلا نیست که جواب بده
هوس کردم یبار دیگه بخونمش:105:
از آنجایی که اتفاقات یکی پس از دیگری بر وارد شدند و مرا پایبند تعهداتی کردند که اصلا در دوران قبل این اتفاقات به انها اهمیت نمیدادم مرا از صحنه نویسندگی جدا ساخت.
بسیار روزگار تاریک و بسی بیرحم است که نمیتوانم باب میل خود عمل کنم و به زندگی مورد علاقه ام ادامه دهم. زندگی و اتفاقات موجود در ان مانند پتکی است که پایه و اساس و زیر بنای ساختمانی را به هم میریزد و مرا از همه چیز جدا میسازد.
هم اکنون خود را در سلول انفرادی یا همان سیاه چال میبینم که دور تا دورم را دیوارهای سنگی مشکی و چرکین گرفته اند و هیچ راه خروجی بجز درب ورودی اهنی ضخیم ندارد. و همچنان در تاریکی مطلق به سر میبرم.
اری مشکلات پس از دیگری بر من وارد میشود و تنها کاری که میتوانم انجام دهنم این است که با آغوش باز از این مشکلات استقبال کنم.
گاهی اوقات آنقدر خسته و بی رمق میشوم که به گوشه ای از دیوار خانه تکیه میدهم به خواب عمیق فرو میروم و با صدای تیک تاک ساعت از خواب بیدار میشوم.
زیر بار زندگی رفتن تاوان بزرگی دارد و آنهم این است که دیگر آن انسان سابق نخواهی شد. هیجوقت. هیچوقت و هیچوقت
وقتی میبینم ادامه اش رو ول کردن دیگه حتی دوست ندارم کتاب اول رو بخونم چون اعصابم خورد میشه وقتی که میبینم داستان ناقص باشه دوست ندارم برم بخونم و جایی تموم میشه که نباید تموم بشه:45::45: