من زوم آنچنان نکردم . خیلی کم این رو گفتم چون به نظرم یه مسأله بود . فقط می خواستم اگر درسته تصحیح بشه . و مثل باقی کاراش بی نقص باشه
سلام سینا جان .خدا قوت . و خسته نباشید من چند تا نکته گوشزد کنم .
1- کار گرافیکیت 20 . عالیه .
2- اون آلفرده دیگه نه . من با دیدن این کاور احساس می کنم قدرت های سیاه آلفرد غلبه پیدا کرده . این رو فقط با توجه به طرح کاور و رنگ بندیش می گم یعنی داره این پیش زمینه رو به من می ده .
3- دست چپش چرا سه انگشت داره ؟ با احتساب اینکه انگشت شصت رو به آلفرده و تو دید نیست . انگشت کوچیکه نیست .... یا لااقل من نمی بینمش .
در کل خیلی خوشکله . من دوسش دارم .
عزیزم من توجه داشتم پنج تا انگشت داره. تو حالتیه که انگشت شصت و اشارش پشت بقیه انگشتاشه و اینطور نشون میده که سه تا انگشت داره و این تصویرو اگه واسه خودت واضح تر کنی و سه بعدی تر تصورش کنی میفهمی چی به چیه. و این به شخصیت و واقعی بودن کاور یا طراحی جلوه واقعی تر میده...
هیولای خاردار مال وقتی بود که نفرین سرخ رو فعال کرده بود اون شیطان بودبنده خدا آلفرد، هیولای خاردار کجا بود
اگه درست یادم باشه وقتی که مادرش مرد و الفرد تغییر شکل داد هنوز همون هیولای خاردار بود
یاوقتی که به هادور گفت هیولا وبعدش تو ذهن خودش هیولا بودن خودش رو تایید کرد اینا بعد از موضوع نفرین سرخ بود و این درکل حالت جانور نمای مکندگانه
نفرین شیطان یه دعوت نامه برای شیطانه که جسم اونو تسخیر کنه
عزیزم من توجه داشتم پنج تا انگشت داره. تو حالتیه که انگشت شصت و اشارش پشت بقیه انگشتاشه و اینطور نشون میده که سه تا انگشت داره و این تصویرو اگه واسه خودت واضح تر کنی و سه بعدی تر تصورش کنی میفهمی چی به چیه. و این به شخصیت و واقعی بودن کاور یا طراحی جلوه واقعی تر میده...
ممنون از توضیحتون
اقا جان الفرد هیولا نبود...نفرین سرخ اونطوری بود ولی الفرد رشته مانند بود...تبدیل به رشته هاش میشد...موهاش هم که سفید بود....بعد از نفرین سرخ اون تغییرات هم از بین رفت.
من هخیلی چیزها رو تازه وقتی میفهمم که دارم برای دومین بار کتاب رو میخونم. خیلی چیزا. واقعا اخحساس میکنم دارم یه کتاب دیگه میخونم. حالا یه سری سوال داشتم که اگه کسی از دوستان تونست جواب بده ممنون میشم.
یک جایی داشت که اژدهاب مادر ، آبراکسیس فکر کنم ، اومده بود برای ادای احترام به الندر. و بهش گفت که:شما در واقع ان... » حالا من تا جایی که یادم میاد توی داستان جاییش این اسم واقعی گفته نشد. اگر دوستان جایی از داستان این رو دیدن و من ندیدم لطفا بگن. ولی من واقعا نمیدونم چرا باید خیلی چیزا از آلفرد مخفی بمونه؟ من بجای آلفر بودم ساده از کنار این مسائل عبور نمی کردم.آلفرد سفیر زمین ، سفیر کبیر،آخرین هم هست ، شبیه ساز هم هست ، جن و... هم هست امخا بازم یه مقامی بالاتر از همه اینها هست که هنوز ازش حرفی زده نشده!
بعد من بار اول که کتاب رو میخوندم فکر میکردم بخاطر اون حصار سبز رنگ که توسط هفت نگهبان به وجود اومده بود برای آزمایش آلفرد اون مه توی ذهنش به وجود اومده بود. اما توی داستان طوریه که انگار نگهبان زمان از نگهبانان جادو قوی تره و به نحوی اونا از این تقریبا دستور می گیرن. حالا فکر میکردم که این مه توسط خشایار به وجود اومده درسته؟
به آلفرد فرمانروا هم میگفتن که فک کنم بازم بهخ همون الندر مربوط میشد. همون فرمانروای سرزمین های میانه. اما نمیدونم چرا بازم یه چیزی بالاتر از این ها هست که توی داستان گفته نشده. همون :« ان...» آخه هیچکدوم از این ها با اون شروع نمیشن.
یه سوال دیگه هم دارم اینه که این جادوی جاندار مگه همون قدرت ذهن نبود؟ همون جادوی ذهن. که به جادوی خالص شکل میداد و خشایار هم گفت که یک نفر از هفت فرمانروا توانایی این رو داشت که این کارو انجام بده. هنوز به طور کگامل دوباره داستان رو نخوندم اما اونطور که یادم میاد آلفرد بعد از محدود شدنش هم از جادوی جاندار استفاده میکرد. آقا در کل بگم داستان روی ذهنم سنگینی میکنه. اگهآقا سینا دوباره وقت داشته باشن و لطف کنن جواب بدم ممنون میشم. کمک زیادی به یه بدبخت کردن:43: دوستان هم اگه میدونن لطفا کمک کنن. ممنون.هنوزم سوالای زیادی دارم که فقط میتونم منتظر کتابای بعدی بمونم.
من هخیلی چیزها رو تازه وقتی میفهمم که دارم برای دومین بار کتاب رو میخونم. خیلی چیزا. واقعا اخحساس میکنم دارم یه کتاب دیگه میخونم. حالا یه سری سوال داشتم که اگه کسی از دوستان تونست جواب بده ممنون میشم.
یک جایی داشت که اژدهاب مادر ، آبراکسیس فکر کنم ، اومده بود برای ادای احترام به الندر. و بهش گفت که:شما در واقع ان... » حالا من تا جایی که یادم میاد توی داستان جاییش این اسم واقعی گفته نشد. اگر دوستان جایی از داستان این رو دیدن و من ندیدم لطفا بگن. ولی من واقعا نمیدونم چرا باید خیلی چیزا از آلفرد مخفی بمونه؟ من بجای آلفر بودم ساده از کنار این مسائل عبور نمی کردم.آلفرد سفیر زمین ، سفیر کبیر،آخرین هم هست ، شبیه ساز هم هست ، جن و... هم هست امخا بازم یه مقامی بالاتر از همه اینها هست که هنوز ازش حرفی زده نشده!
بعد من بار اول که کتاب رو میخوندم فکر میکردم بخاطر اون حصار سبز رنگ که توسط هفت نگهبان به وجود اومده بود برای آزمایش آلفرد اون مه توی ذهنش به وجود اومده بود. اما توی داستان طوریه که انگار نگهبان زمان از نگهبانان جادو قوی تره و به نحوی اونا از این تقریبا دستور می گیرن. حالا فکر میکردم که این مه توسط خشایار به وجود اومده درسته؟
به آلفرد فرمانروا هم میگفتن که فک کنم بازم بهخ همون الندر مربوط میشد. همون فرمانروای سرزمین های میانه. اما نمیدونم چرا بازم یه چیزی بالاتر از این ها هست که توی داستان گفته نشده. همون :« ان...» آخه هیچکدوم از این ها با اون شروع نمیشن.
یه سوال دیگه هم دارم اینه که این جادوی جاندار مگه همون قدرت ذهن نبود؟ همون جادوی ذهن. که به جادوی خالص شکل میداد و خشایار هم گفت که یک نفر از هفت فرمانروا توانایی این رو داشت که این کارو انجام بده. هنوز به طور کگامل دوباره داستان رو نخوندم اما اونطور که یادم میاد آلفرد بعد از محدود شدنش هم از جادوی جاندار استفاده میکرد. آقا در کل بگم داستان روی ذهنم سنگینی میکنه. اگهآقا سینا دوباره وقت داشته باشن و لطف کنن جواب بدم ممنون میشم. کمک زیادی به یه بدبخت کردن:43: دوستان هم اگه میدونن لطفا کمک کنن. ممنون.هنوزم سوالای زیادی دارم که فقط میتونم منتظر کتابای بعدی بمونم.
اسم واقیعی ؟؟؟؟ اگر منظورت اون اسمی هست که کسی هم اگر بدونه نمیتونه در حضور کسان دیگر یا چه در خفا به زبان بیارتش که آلفرد واینر هست و تا الان همه آلفرد رو به اسم آلفرد پیترسونمیشناشن و اگر منظورت مقامش هست که اژدهای مادر اون اسم رو گفت ولی چون آلفرد محدود شده بود ، نتونست اون اسم رو بشنوه.
بله درسته ، خشایار این مه رو با استفاده از یه کتاب که داخل اولین سفر در زمان ، زمانی که پیش نگهبان زمان قبلی آموزش میدید از گذشته برداشته بود ، که برداشتن اون کتاب باعث مرگ خیلی ها شد.
سرزمین میانه مال داستان شمشیر حقیقت هست ، آلفرد با مقام الندر ، فرمانروای موجودات سفید و سیاه هست البته موجودات سیاه اینو قبول ندارن.
اسم واقیعی ؟؟؟؟ اگر منظورت اون اسمی هست که کسی هم اگر بدونه نمیتونه در حضور کسان دیگر یا چه در خفا به زبان بیارتش که آلفرد واینر هست و تا الان همه آلفرد رو به اسم آلفرد پیترسونمیشناشن و اگر منظورت مقامش هست که اژدهای مادر اون اسم رو گفت ولی چون آلفرد محدود شده بود ، نتونست اون اسم رو بشنوه.
بله درسته ، خشایار این مه رو با استفاده از یه کتاب که داخل اولین سفر در زمان ، زمانی که پیش نگهبان زمان قبلی آموزش میدید از گذشته برداشته بود ، که برداشتن اون کتاب باعث مرگ خیلی ها شد.سرزمین میانه مال داستان شمشیر حقیقت هست ، آلفرد با مقام الندر ، فرمانروای موجودات سفید و سیاه هست البته موجودات سیاه اینو قبول ندارن.
خیلی متشکر به خاطر جوابش. من تقریبا ، خیلی کم جواب سوالاتم رو گرفتم. فقط تنها جوابی که یکی از سوالام رو قانع کرد همون طلسم بود که گفتید خشایار از روی کتاب که اسمی نداشت و از جادوگران کهن قرض! گرفته بود ، انجامش داد. اما بقیه نچ. یادم میاد که یه مقامی به اسم فرمانروای سرزمین های میانه بود که صد البته به الندر مربوط بود و آلفرد هم دارای اون مقام بود و تا جاییکه به خاطر میارم دیگه بالاترین مقام بود. به حدی که مقام سفیر کبیر ساخته دست اون بود. ولی بنده باز هم کمال تشکر رو دارم. امیدوارم بقیه دوستان هم جواب بدن.:دی
خیلی متشکر به خاطر جوابش. من تقریبا ، خیلی کم جواب سوالاتم رو گرفتم. فقط تنها جوابی که یکی از سوالام رو قانع کرد همون طلسم بود که گفتید خشایار از روی کتاب که اسمی نداشت و از جادوگران کهن قرض! گرفته بود ، انجامش داد. اما بقیه نچ. یادم میاد که یه مقامی به اسم فرمانروای سرزمین های میانه بود که صد البته به الندر مربوط بود و آلفرد هم دارای اون مقام بود و تا جاییکه به خاطر میارم دیگه بالاترین مقام بود. به حدی که مقام سفیر کبیر ساخته دست اون بود. ولی بنده باز هم کمال تشکر رو دارم. امیدوارم بقیه دوستان هم جواب بدن.:دی
اون کتاب رو قرض نگرفته بود بلکه دزدیده بودش و بعد از مرگش اون کتاب رو برای آلفرد گذاشته بود تا آلفرد کتاب رو نابود کنه.
من تا جایی که یادمه چیزی به عنوان سرزمین میانه داخل داستان نبود (حالا بقیه بگن بود یا نه)
مقام سفیر کبیر رو الندر قبلی که یه مکنده بوده درست کرده بود.
اون کتاب رو قرض نگرفته بود بلکه دزدیده بودش و بعد از مرگش اون کتاب رو برای آلفرد گذاشته بود تا آلفرد کتاب رو نابود کنه.
من تا جایی که یادمه چیزی به عنوان سرزمین میانه داخل داستان نبود (حالا بقیه بگن بود یا نه)
مقام سفیر کبیر رو الندر قبلی که یه مکنده بوده درست کرده بود.
قرض رو مزاح کردم حسین جان. اما خب دقیقا اینجا سوال بوجود میاد. ببینید. خود الندر نمیتونه مقام سفر کبیر رو درست کنه. چون خودش یک پرندست. اما یادم میاد که توی داستان گفته شد که این پرنده ، پرنده ای بود که به نوعی دوست فرمانروا بود. یا همونطور که گفته شد فرمانروا و الندر ، مثل یک روح در دو بدن بودن. خب من هم این رو میگم پس آلفرد فرمانروا هم تشریف دارن. اما بعضی مسائل رو واقعا یادم رفته. مثل همین که گفتید الندر قبلی یک مکنده بود. امیدوارم با دوباره خوندنش چیزای بیشتری بفهمم. اما من واقعا سر حرفم باقی میمونم. داستان قسمت های مهم و اصلیش ، خیلی پراکنده و خیلی پیچیده طراحی شدن من واقعا توش به معنای واقعی کلمه گیج میشم.
قرض رو مزاح کردم حسین جان. اما خب دقیقا اینجا سوال بوجود میاد. ببینید. خود الندر نمیتونه مقام سفر کبیر رو درست کنه. چون خودش یک پرندست. اما یادم میاد که توی داستان گفته شد که این پرنده ، پرنده ای بود که به نوعی دوست فرمانروا بود. یا همونطور که گفته شد فرمانروا و الندر ، مثل یک روح در دو بدن بودن. خب من هم این رو میگم پس آلفرد فرمانروا هم تشریف دارن. اما بعضی مسائل رو واقعا یادم رفته. مثل همین که گفتید الندر قبلی یک مکنده بود. امیدوارم با دوباره خوندنش چیزای بیشتری بفهمم. اما من واقعا سر حرفم باقی میمونم. داستان قسمت های مهم و اصلیش ، خیلی پراکنده و خیلی پیچیده طراحی شدن من واقعا توش به معنای واقعی کلمه گیج میشم.
اگه دقت کنی اینجوریه:سفیر کبیر و الندر قبلی بوجود اورده حالا الندر از اون ور پرنده ی فرمانروای موجودات سیاه و سفید ولی حالا بعد این همه سال هم الندر هم فرمانروای موجودات سیاه و سفید یکی شدن تو الفرد یعنی الفرد هر جفتشونه اگه یادت باشه یه جا توی کتاب بود که الفرد داشت تغییر شکل میداد و نور سبز نداشت اونجا تئودور بهش اشاره میکنه که الفرد یه حات حیوانی هم داره که میتونه بهش تبدیل بشه
کلا باید سه چهار بار حداقل بخونی تا توجه بشی...(از بس این کتاب مهومی و قویه:21::21::21::21::21::21:)
الان من خودم اینارو که گفتم قاطی کردم ولی امید وارم تو بفهمی چی به چیه....
قرض رو مزاح کردم حسین جان. اما خب دقیقا اینجا سوال بوجود میاد. ببینید. خود الندر نمیتونه مقام سفر کبیر رو درست کنه. چون خودش یک پرندست. اما یادم میاد که توی داستان گفته شد که این پرنده ، پرنده ای بود که به نوعی دوست فرمانروا بود. یا همونطور که گفته شد فرمانروا و الندر ، مثل یک روح در دو بدن بودن. خب من هم این رو میگم پس آلفرد فرمانروا هم تشریف دارن. اما بعضی مسائل رو واقعا یادم رفته. مثل همین که گفتید الندر قبلی یک مکنده بود. امیدوارم با دوباره خوندنش چیزای بیشتری بفهمم. اما من واقعا سر حرفم باقی میمونم. داستان قسمت های مهم و اصلیش ، خیلی پراکنده و خیلی پیچیده طراحی شدن من واقعا توش به معنای واقعی کلمه گیج میشم.
ببین رضا جان ، از ماهیت الندر هیچ کس خبر نداره ، الندر یه موجود آزاد بوده یعنی نه طرف خیر و نه طرف شر بوده و الندر دوست فرمانروا بوده (فرمانراوی دنیای موازی ، که میشه جد الفرد)
و همونجور که گفتم ماهیت الندر مشخص نیست و الندر حتما نباید یه پرنده با هفت دم باشه ، این پرنده نمادی از قدرت الندر هست.
پی.نوشت : دوستان هیچ کس دیگه ای نیست که بیاد درباره استان بحث کنه؟؟؟ (ممکنه این بحث کردن های ما علاقه سینا به نوشتن رو بیشتر کنه)
الندر هم یه مقام بود وهم اسم یه پرنده
الندر قبلی پدر اولین مکندگان و ذهن پردازان بود
که بخاطر بچه دار شدن مجازات شد
و مقام سفیرکبیری رو هم اون ایجاد کرد
سفیرکبیرا همشون مکنده ی قدرت بودند
اونجا که الفرد با ازدها صحبت می کرد قدرت ها و کلا الندر برای الفرد توضیح می داد
و نه یه مقام بالاتر الندر و فرمانروا یکی هستند
دوستان جا داره اینجا من یه عذرخواهی بکنم. مدام دنیای موازی رو می گفتم سرزمین میانه. مخصوصا از آقا حسین. معذرت میخوام.
خواهش میکنم ؛ این چه حرفیه ، خوب که سوال میپرسی ، کاشکی همه کاربر های سایت مث شما بودن و هر چه ابهامات داشتن میپرسیدن تا من یا بقیه که تا حدودی داستان رو یادمون هست جوابشون رو بدیم:53: