Header Background day #09
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

پروشات

68 ارسال‌
27 کاربران
177 Reactions
14.6 K نمایش‌
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
شروع کننده موضوع  
تالارگفتمان 1

فصل اول
لینک دانلود

   
paradise، پاکت، ida7lee2 و 20 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1675
 

سلام
خب داستان نو مبارک
به زودی میایم خدمتتون با نقد بزار حالا دوتا فصلت بگذره


   
wizard girl، yasss و sossoheil82 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
 

الان نقد كنم؟
خب اولش بگم ايده داستانت قشنگه .
داستانت ويرايش نشده،
"که پیش بینی می کردم نتوانست آن را بگیرد و انگشتر روي زمین
غلت زد تا با پایه ي میز متوقف شد.
خم شد و انگشتر را برداشت"
شد اول جالب نيست.
داستانت را با لحني ادبي مي نوشتي به جاي گفتاري بهتر نبود؟ فقط ديالوگ ها را گفتاري مي نوشتي.
" با قدم هاي محکم و عصبانی به سمت خیابان
می رفت."
اين بنده خدا مگه تو خانه نبود ؟ خي يك دفعه يه پرش بزرگ داشتي،‌چرخيد و به سمت در رفت و ...
چرا صفحه شش خاليه؟

خب نمي خوام بي رحم باشم چون كار اولته،‌يك بار قبلاً قسمتي از متنو بهم داده بودي و من اشكالاتشو گفتم پس الان نمي خوام همان را تكرار كنم.
اشكال زياد داشت،‌پرش هاي زمانيت و شخصيتيت مشكل داره ولي خب داستان جالبيه ولي گنگ نويسي به جاي جذاب كردن داستانت مشكل ايجاد مي كنه،‌كاري به شخصيت پردازي و فضا سازيت ندارم ولي از ويرايشگرت بخواه كه توي اين امر كمكت كنه تا خودت راه بيوفتي،‌يعني مثلاً‌بگه فضاي اين اتاق اينطوري باشه بهتره يا اينطور نباشه.
وقتي مي نويسي محيط را تصور كن و مثلاً‌قصر را مجسم كن و بعد تجسمت را بنويس اينطوري فضا سازيت درست ميشه.
در ادامه منتظر باقي داستانت هستم. هنوز نميشه چيز خاصي گفت.
بازم ميگم از ويرايشگرت بايد كمك بگيري و به عنوان يك راهنما ازش استفاده كن.


   
wizard girl، sossoheil82 و yasss واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
kristal
(@kristal)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 313
 

من فقط میگم قلمت قشنگ بود و ادامه بده.


   
wizard girl، sossoheil82، yasss و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
شروع کننده موضوع  

abramz;5451:
ســـــــــــلام!:05:
چه خبو که افتتاح کننده ی کتابت هستم!:bb8:
اومدم نقدای فجیع بکنم!:ye:
اول اینکه صفحه آراییت خیلی آشناست:دی ناقلا از جایی که کپی نکردی؟:24:
اون دو خطی هم که اطراف صفحه هستن ... اگه نبودن بهتر می شد:67:
ولی خب مهم داستانه نه صفحه آرایی!به خاطر همین می رم سر داستان.:15:
داستان جوری شروع شد، که لذت بخش به نظر می رسید. اما به مرور زمان، کمی از جذابیت داستان کم شد.
توصیفاتت خوبه و مثل همیشه جا برای بهتر شدن هست. مطمئن باش!:101:
از علامت ها استفاده نکن. برای مثال " ؟؟؟؟!!!!!!" از رسمی بودن داستان کم می کنه.
انگار داری فقط می نویسی تا سرگرم بشی. مطمئن باش اینجوری کسی انتظار یه داستان رسمی و قوی رو نداره.:39:
دیالوگات کمی درو از انتظاره. برای مثال همون دیالوگی که توش در مورد نگین انگشتر بود. :40:
فضاسازیت میتونه بهتر از این چیزی که هست باشه. همیشه جا برای بهتر شدن هست.:3:
مرموز بودن یکی از نکات خوب جذب کردن خواننده س که تو این کار رو خوب انجام دادی.:1:
برای مثال قدرت انگشتر.
توضیحات رو از دیالوگ ها جدا کن. اینجوری سطح داستان کمی افت پیدا می کنه.
تا جای ممکن سعی کن که از کلمات عامیانه کم استفاده کنی. اونطور که فهمیدم نثرت به اندازه ی کافی عامیانه هست. بنابراین نیازی به کلمات عامیانه بیش تر نداره.:5:
فکر کنم چند جا رو ویراستار جا انداخته. برای مثال کلمه ی حال که درستش هال ، جایی در منزل، است.
بقیه چیزها خوب بودن. سیر داستان تنده اما چون اول کاری عادیه!
درکل فکر کنم ایده ی جالبی روبرومون باشه!:)
شاد باشی یاسی!
بابت نقد هم بخشش:دی

سلام
مرسی واسه نقد:دی
بابت صفحه آرایی هم:65:

سیر داستان هم تنده دیگه:دی
می خوام زودی تمومش کنم:دی

proti;5457:
سلام
خب داستان نو مبارک
به زودی میایم خدمتتون با نقد بزار حالا دوتا فصلت بگذره

سلام پروتی جان حتما بیا بنقد:دی
داستان اولمه:دی
درسته همه به خاطر کاور میخونن ولی خب یه نقدی هم بکنین:دی
خدارو خوش میاد:دی

*HoSsEiN*;5461:
الان نقد كنم؟
خب اولش بگم ايده داستانت قشنگه .
داستانت ويرايش نشده،
"که پیش بینی می کردم نتوانست آن را بگیرد و انگشتر روي زمین
غلت زد تا با پایه ي میز متوقف شد.
خم شد و انگشتر را برداشت"
شد اول جالب نيست.
داستانت را با لحني ادبي مي نوشتي به جاي گفتاري بهتر نبود؟ فقط ديالوگ ها را گفتاري مي نوشتي.
" با قدم هاي محکم و عصبانی به سمت خیابان
می رفت."
اين بنده خدا مگه تو خانه نبود ؟ خي يك دفعه يه پرش بزرگ داشتي،‌چرخيد و به سمت در رفت و ...
چرا صفحه شش خاليه؟

خب نمي خوام بي رحم باشم چون كار اولته،‌يك بار قبلاً قسمتي از متنو بهم داده بودي و من اشكالاتشو گفتم پس الان نمي خوام همان را تكرار كنم.
اشكال زياد داشت،‌پرش هاي زمانيت و شخصيتيت مشكل داره ولي خب داستان جالبيه ولي گنگ نويسي به جاي جذاب كردن داستانت مشكل ايجاد مي كنه،‌كاري به شخصيت پردازي و فضا سازيت ندارم ولي از ويرايشگرت بخواه كه توي اين امر كمكت كنه تا خودت راه بيوفتي،‌يعني مثلاً‌بگه فضاي اين اتاق اينطوري باشه بهتره يا اينطور نباشه.
وقتي مي نويسي محيط را تصور كن و مثلاً‌قصر را مجسم كن و بعد تجسمت را بنويس اينطوري فضا سازيت درست ميشه.
در ادامه منتظر باقي داستانت هستم. هنوز نميشه چيز خاصي گفت.
بازم ميگم از ويرايشگرت بايد كمك بگيري و به عنوان يك راهنما ازش استفاده كن.

سلام حسین:دی
درست میگی اولش رو زیاد تغییر ندادم
اما در ادامه سعی کردم تو صیفات رو بیشتر کنم
+همون قضیه که من کلا با توصیف کردن مشکل دارم:دی
هیچوقت توصیفای داستانا رو نمیخونم
:دی
بازم بیا بنقد حتما:دی
مرسی از نقد کوبندت:دی

kristal;5467:
من فقط میگم قلمت قشنگ بود و ادامه بده.

مرسی کریستال جان
حتما بنقد ناراحت نمیشم:دی


   
wizard girl و sossoheil82 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
شروع کننده موضوع  

لینک فصل اول رو به پست اضافه کردم


   
wizard girl واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

یه سوالتالارگفتمان 2
فقط صفحه شیش من خالیه یا برا همه اینجوریه؟
یاسی،همین اول داستان یه صفحه خالی بستی؟!.:onion048:
.
.
داستان قشنگیه ولی به نظر من هیچ داستانی رو نمیشه با خوندن یه فصل نقد کرد ( منتظر فصل بعدی هستمتالارگفتمان 3)
.
بعد بایه نقد آتیشی میامتالارگفتمان 4
تالارگفتمان 5:bb8::s3::edd7560cad5b1e9520c
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
البته اگه بشه از داستانت ایراد گرفت:07:
خب، خوب نوشتی دیگه. من چیکار کنم؟:0207:


   
wizard girl و yasss واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
شروع کننده موضوع  

سهیل;5488:
یه سوالتالارگفتمان 2
فقط صفحه شیش من خالیه یا برا همه اینجوریه؟
یاسی،همین اول داستان یه صفحه خالی بستی؟!.:onion048:
.
.
داستان قشنگیه ولی به نظر من هیچ داستانی رو نمیشه با خوندن یه فصل نقد کرد ( منتظر فصل بعدی هستمتالارگفتمان 3)
.
بعد بایه نقد آتیشی میامتالارگفتمان 4
تالارگفتمان 5:bb8::s3::edd7560cad5b1e9520c
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
البته اگه بشه از داستانت ایراد گرفت:07:
خب، خوب نوشتی دیگه. من چیکار کنم؟:0207:

خخخخخ این همه ایراد گرفتن بخون توام یاد بگیری:دی
کلی ایراد داره:دی
+نه صفحه 6 رو مخصوصا خالی گذاشتم قشنگ گذر از زمان حس بشه:دی


   
wizard girl و sossoheil82 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

yasss;5489:

+نه صفحه 6 رو مخصوصا خالی گذاشتم قشنگ گذر از زمان حس بشهتالارگفتمان 5

:09:نابود شدم:0086:
.
.
.
حالا فصل بعدی رو بزار تا بیشتر با شخصیت ها و قدرتاشون و اهدافشون آشنا بشیم بعدتالارگفتمان 4
تالارگفتمان 5


   
yasss و wizard girl واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
wizard girl
(@wizard-girl)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 697
 

آقا کاورت قشنگه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


   
sossoheil82، فسیل و yasss واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
 

yasss;5483:

مرسی از نقد کوبندت:دی

كوبيدن؟ باوركن اصلاً نكوبيدم ،‌چون كار اولته خيلي هم اسون گرفتم.:دی اگه داستان مرتضي يا نويسنده هاي باسابقه بود يك جوري ديگه نقدش مي كردم.


   
R-MAMmad، sossoheil82 و yasss واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
شروع کننده موضوع  

*HoSsEiN*;5523:
كوبيدن؟ باوركن اصلاً نكوبيدم ،‌چون كار اولته خيلي هم اسون گرفتم.:دی اگه داستان مرتضي يا نويسنده هاي باسابقه بود يك جوري ديگه نقدش مي كردم.

حسین کلا تو نقدات کوبندس
حالا آسون بگیری یا سخت:دی


   
sossoheil82 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
StormBringer
(@thunder)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2246
 

سلام:دی
نقد؟؟:1:
خب، داستان خوب شروع شد اما منتهی وسطاش کمی خراب کردی.
از وسط فصل به بعد تا آخرین خطوط بسیار گنگ و مبهم شد.
تغییر نثر آنی انجام دادی که خیلی خیلی بد تو ذوق می زنه.
ایده بسیار جالب و زیبایی داره. توصیفات بسیار کمه و در بعضی وارد توضیحات نا به جا دادی. من اصن اول داستان نفهمیدم که اونا بیرون بودن و موقعی که در مورد آسانسور و راه پله توضیح دادی تازه فهمیدم کجا بودن.
بعد جوری نوشتی که من این احساس رو داشتم که طرف دختره. البته شاید این ناشی از دختر بودن خودت باشه:دی احساس نویسنده رو شخصیت بسیار تاثیر می ذاره.
بعد اینکه؛ ویراست شدیدی نیاز داره. شدیدددددددددددددد...
یه کم هم صفحه آرای و کاور گذاری انجام بدید.. خدایی حیف اون کاور خوجگل نیست صفحه آرایی مشتی روش نذاری؟؟:دی توهین به کارت نباشه میکائیل:دی
خب، مشتاقانه منتظر فصل بعدی هستم


   
*HoSsEiN*، yasss و sossoheil82 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
شروع کننده موضوع  

PLUTO;5550:
سلام:دی
نقد؟؟:1:
خب، داستان خوب شروع شد اما منتهی وسطاش کمی خراب کردی.
از وسط فصل به بعد تا آخرین خطوط بسیار گنگ و مبهم شد.
تغییر نثر آنی انجام دادی که خیلی خیلی بد تو ذوق می زنه.
ایده بسیار جالب و زیبایی داره. توصیفات بسیار کمه و در بعضی وارد توضیحات نا به جا دادی. من اصن اول داستان نفهمیدم که اونا بیرون بودن و موقعی که در مورد آسانسور و راه پله توضیح دادی تازه فهمیدم کجا بودن.
بعد جوری نوشتی که من این احساس رو داشتم که طرف دختره. البته شاید این ناشی از دختر بودن خودت باشه:دی احساس نویسنده رو شخصیت بسیار تاثیر می ذاره.
بعد اینکه؛ ویراست شدیدی نیاز داره. شدیدددددددددددددد...
یه کم هم صفحه آرای و کاور گذاری انجام بدید.. خدایی حیف اون کاور خوجگل نیست صفحه آرایی مشتی روش نذاری؟؟:دی توهین به کارت نباشه میکائیل:دی
خب، مشتاقانه منتظر فصل بعدی هستم

حالا من بار اولمه داستان بلند مینویسم و در کل اینجا داستان میزارم
زیاد روال کار دستم نیست
از فصلای بعد ایشالا سعی میکنم بهتر باشه و فصل یک رو هم سعی می کنم بهتر بشه تا خدا چی بخواد


   
R-MAMmad واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
R-MAMmad
(@r-mammad)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 555
 

خب واسه همه بار اول وجود داره :26:
منم اولین بار فقط غلط املایی میگرفتم و اخرای جملات نقطه اضافه میکردم:106:
نمیگم بهترینم تو کارم ولی یکم که بنویسی میاد دستت و راحت مینویسی:18faa1d72931d039ea7
من تو نویسندگی نمیتونم کمکی کنم و ویرایشم که تا عید درگیرم ولی به نظرم سعی نکن چیز هایی که میخوای حتما بگی یا چیز هایی که دوست داری یه جا گفته شه رو بدون توجه به محیط بکار ببری
خودت رو تو محیط تجسم کن:0074:
من برخلاف قولی که بهت دادم داستان رو خوندم!!! خوب بود ولی توصیفاتت کم بودش:0138:
نگاه کن وقتی تو خیابون داشتن حرف میزدن از نظره تو توی خیالاتت خیابون چه شکلیه؟ توش ماشین هست؟ سر و صدا داره؟ هواش سرده؟ شلوغتر از دفعات قبل هست یا نه؟
بعضی چیز ها شاید مضحک باشه مثله سردی هوا ولی اگه روش خوب پرداخته شه میشه حسه سرما رو هم منتقل کرد به خواننده البته من خودم به اون درجه ی بالا نرسیدم.:0205:جاهایی که میتونستی روش کار کنی ماشین اون مرد ه بود یکم توصیفش میکردی مثلا الکی میگفتی یه بار تو عصبانیت با سرعت حرکت کرده و تصادف میکنه و از اینجور چیزها
همین. سعی کن محیط رو کامل بیاری تو کاغذ. انقدر متن رو دست بزن که یه چیز خوب دربیاد. هرکسی نمیتونه با یه بار نوشتن متن به میزان دلخواه خودش برسه.:(s1817):

به نظرم داستانت خوبه و فقط نیاز داره یکم روش پرداخته شه. امیدوارم ناراحت نشی که قصدم فقط کمک به نوشتن داستانت بود.
ممنون.موفق باشی


   
yasss و yasss واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

خب
ادامه داستان چی شد؟
الان سه ماه گذشته:45:
.

فصل بعد لطفاٌ:63:


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 4 / 5
اشتراک: