سلام به همگی :f:
اولین داستانی هست که دارم مینویستم و مطمعنا کلی عیب و نقص داره . اما به گفته ی یکی از دوستان بالاخره ادم باید از یه جایی شروع کنه دیگه. پارت اول زیاد نیست و بیشتر حالت مقدمه رو داره و تعداد صفحاتش کمتر از ده تاست و زمان زیادی برای خوندن نمی خواد . پس ممنون میشم بخونیدش و دربارش نظر بدید .
منتظر پیشنهادات و نقد هاتون هستم :53:
http://s7.picofile.com/file/8387311492/Part_1.pdf. بازنویسی شده
وای
چه نثر و جمله بندی خفن و هماهنگی. اصلا از اولین داستانت انتظارشو نداشتم 🙂 *به اولین داستان افتضاح خود فکر می کند*خب حالا نقد.
اول اینکه، یه کم اشکالات دستوری و اینا داشت، یهو لحن عوض می شد. مثلا ارباب تاریکی بود دگر. خب یهویی پریدی رو عامیانه.
اما مشکل من یه چیز دیگه بود.
اول ییه سوال مهم: این کتاب تمرینه یا قصد کار جدی روش داری؟
ببین ایده داستان، خیلی خوبه. ولی این ایده رو شخصیت ها باید راه ببرن. دلنشین و دوستداشتنیش کنن و بکارنش توی دل مخاطب. شخصیت ها خیلی ساده بودن. مثل کارگردانی که به جای توجه به انیمیت، یه رنگ ها و زرق و برق لباسهای شخصیتها توجه کرده باشه.
این همه رنگ و لعاب درباره ققنوس، ارباب تاریکی و اینها... مطمئنم خیلی زود درست می شه.
دنیاسازیت رو سعی کن یه مقدار از این دوره قرون وسطی ای بیرون بکشی. چون اینجور داستانا اشباع شدن. یه مقدار ایده و فرهنگ از خودت اضافه کن.
بازم میگم این خییییلی خوبه به عنوان اولین کار. هزار کیلومتر از اولین داستان من جلوتره. پس ازش نا امید نشو، مگر اینکه به فصل 16 رسیده باشی :دی
منتظریم
درود بر هلن خودمان
خیلی خوشحال شدم نظر دادی و خوشت اومده ������ و راجب سوالت اونقدرا نمیخوام جدیش بگیرم که از زندگی بیوفتم و نه اون قدر تق و لق که سالی یه بار فصل باشع 🙂
و نکته هایی که گفتی هم خیلی مهم بودن . اخه چون اولین داستانمه خیلی ایراد داره میدونم اما تمام سعیم رو میکنم که بهتر شه.حتما توی فصل اول بهش توجه میکنم ... ن به فصل شونزده نرسیدم هنوز .وباز هم خیلی ممنون
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خسته نباشی ساحره انشاا... بتونی خفن ادامه بدی و بترکونی نوبتم باشه نوبت نسل بعدی سایته انشاا... به ما پیر مردا هم انگیزه بیشتر بده که بتونیم بنویسیم و کنارتون رقابت کنم.
موفق باشی یا علی
واو چ افتخاری نویسنده دورگه نظر داده ؟ خیلی ممنونم . چشم بخاطر شما هم شده سخت آدامش میدم
. این چ حرفیه ؟ منظورتون از پیر کیه ؟ :45: خوشم نمی یاد به خودتون میگید پیر .. بعدشم من هر چقد که در توان داشته باشم از دورگه حمایت میکنم . یکی از بهترین رمان هایی هست که تا به حال خوندم و توی ایران نوشته شده و انشا... که بالاخره هم یه روزی چاپ شه و افتخاری واسه ما . و اینکه من در حدی نیستم که بخوام حتی فکر این که روزی با دورگه رقابت کنم باشم . و همین که نویسنده ش منو تشویق کرده کافیه. باز هم ممنون بابت نظرتون :53:
ساحره عزیز هنوز فرصت نشده بخونم اما با نظراتی که دوستان دادن یه چیزهایی دستگیرم شده و فعلا یه نظر ابتدایی میدم ،به شخصه من خودم نویسنده ایم که تو فضا سازی به شدت ضعیفم و همیشه مثل پتکی هست که میخوره تو سرم و موجب نیمه کار موندن نود و نه درصد داستان هام میشه پس ازت میخوام اگه تو چیزی ضعیفی همه تمرکزت رو روش نزار در عوض رو چیزی که قوی هستی تمرکز کن تا اون ضعف رو بپوشونه. انشالله داستان رو می خونم و نظر میدم.
موفق باشی
سلام بر نویسنده عزیز.
به عنوان کار اول نثر خوب و روانی داشت و واقعا برای کتاب اول خیلی خوب و انتظار من یکی رو که حسابی از کتابت بالا برد.
یه چند تا نقد کوچیک داشتم:
1-چرا شخصیت اصلی
تو همون صفحات اولیه انقدر قدرتمنده؟؟( قدرتی که بدون توضیح باشه باعث میشه نتونی با شخصیت اصلی داستان ارتباط برقرار کنی.امیدوارم در ادامه کتاب در مورد به دست آوردن قدرتش یه خورده توضیح داده بشه)
2-فضا سازی و توصیف محیط و شخصیت ها خیلی کم بود و میتونست بهتر باشه(احتمالا تو ادامه کتاب درست بشه)
3- نظر شخصی: به نظرم اگ اسم یه کشور رو نمیاوردی بهتر بود چون اینجوری که من از مقدمه برداشت کردم این یه داستان در سبک قدرت محضه و آوردن یه کشور زیاد تو این سبک داستان جالب نیست....بازم میگم نظر شخصی من اینه
خب همینا بود تقریبا. امیدوارم داستان رو ادامه بدی و نیمه کاره رهاش نکنی چون واقعا حیفه همیچین داستان خوبی نیمه کاره رها بشه.
موفق باشی
ساحره عزیز هنوز فرصت نشده بخونم اما با نظراتی که دوستان دادن یه چیزهایی دستگیرم شده و فعلا یه نظر ابتدایی میدم ،به شخصه من خودم نویسنده ایم که تو فضا سازی به شدت ضعیفم و همیشه مثل پتکی هست که میخوره تو سرم و موجب نیمه کار موندن نود و نه درصد داستان هام میشه پس ازت میخوام اگه تو چیزی ضعیفی همه تمرکزت رو روش نزار در عوض رو چیزی که قوی هستی تمرکز کن تا اون ضعف رو بپوشونه. انشالله داستان رو می خونم و نظر میدم.
موفق باشی
ممنون بابت نظرتون . چشم حتما مد نظر قرارش میدم . به نکته ی ظریفی اشاره کردید :53:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام بر نویسنده عزیز.
به عنوان کار اول نثر خوب و روانی داشت و واقعا برای کتاب اول خیلی خوب و انتظار من یکی رو که حسابی از کتابت بالا برد.
یه چند تا نقد کوچیک داشتم:
1-چرا شخصیت اصلی
موفق باشیدتو همون صفحات اولیه انقدر قدرتمنده؟؟( قدرتی که بدون توضیح باشه باعث میشه نتونی با شخصیت اصلی داستان ارتباط برقرار کنی.امیدوارم در ادامه کتاب در مورد به دست آوردن قدرتش یه خورده توضیح داده بشه)
2-فضا سازی و توصیف محیط و شخصیت ها خیلی کم بود و میتونست بهتر باشه(احتمالا تو ادامه کتاب درست بشه)
3- نظر شخصی: به نظرم اگ اسم یه کشور رو نمیاوردی بهتر بود چون اینجوری که من از مقدمه برداشت کردم این یه داستان در سبک قدرت محضه و آوردن یه کشور زیاد تو این سبک داستان جالب نیست....بازم میگم نظر شخصی من اینه
خب همینا بود تقریبا. امیدوارم داستان رو ادامه بدی و نیمه کاره رهاش نکنی چون واقعا حیفه همیچین داستان خوبی نیمه کاره رها بشه.
موفق باشی
سلام متقابل بر شما دوست عزیز :دی
خب در جواب سوالتون ... همون طور که توی پست اول گفتم این چند صفحه بیشتر حالت مقدمه داره و واسه اشنایی کلی خواننده با شخصیت اصلی و یه خورده قلقلک دادن کنجکاوی خواننده است و داستان اصلی از بچکی ایهان شروع می شع .( برام عجیبه که چرا هیچ کس به دو اسمه بدون آیهان اشره نکرد ؟ )که اتفاقات زیادی براش میوفته و به واسطه اون اتفاقات قدرت هاش رو به دست میارع یا به عبارتی پس میگیرع .... البته اینجور که من توی ذهنم واسش برنامه چیدم قراره اینجور بشه :65:.. شاید منظورمو از پس گرفتن نفهمید ولی وقتی فصل اول رو قرار دادم کاملا عمق فاجعه رو درک میکنید :)... حتما می پرسد پس چرا قرارش دادم اصلا ؟ اخه اکثر مقدمه ها کوتاه هستن . راستش میخوام وقتی داستان تا یه جایی اومد مقدمه رو قرار بدم ... اون زمان بهتر می تونم بنویسمش واینکه دلیل دیگه ام این بود که خب وقتی فصل اول رو قرار دادم کلی تناقص به وجود میاد که این خودش کنجکاو کننده نیست ؟می دونید این پارتی که خوندید قسمتی از اینده است ! و شاید اصلا شخصیت اصلی نباشه ؟ کی می دونه ؟ :19: :21:
و خب من یه مشکل واقعا اساسی دارم 🙁 .. و اون اینکه که خیلی کند مینویسم و به همین خاطر شاید فصل اخرای عید بیاد :82:
و جواب سوال دومتون .. بعله واقعا توصیف کردن رو مشکل دارم و زمان بره ولی تمام تلاشم رو میکنم که خوب بشن 🙂
و راجب نظر شخصیتون .. کاملا درسته حق با شماست اگه کشور ها فرضی باشن یه جورایی محدودیتی واسه جادوگرا وجود نداره ولی اینکه اسم یه کشور رو اوردم دلیل داشت که توی پارت های اینده کاملا متوجه میشید . یه ایده دارم واسش :19:که امید وارم جواب بده 🙂
خیلی ممنون بابت نظرتون واقعا نکات خوبی رو گوش زد کردین سعی میکنم چیزایی که گفتید رو رعایت کنم .. پس منتظر نظر مفیدتون خواهم بود :53:
سلام...میدونی
داستانت خوب جلو رفت....حالا اگر از کمی صفحاتش بگذریم بازم نمیشه این موضوع رو نادیده گرفت که همین چند صفحه رو هم به توصیف لباس و قدرت وتازه از همه بیش تر به توصیف پسر شاه اختصاص دادی....حس می کنم اتفاقا توانایی توصیف خوبی داری...ولی سعی کن این توانایی رو بین همه ی بخش های داستانت پخش کنی شخصیت...محیط...چهره.میشه گفت یکم هم پیاز داغشو زیاد کردی موقع توصیف شخصیت داستانت :21:.یکم به خواننده حالت over dose دست میده, اگر خورد خورد این همه جلال و جبروت رو به خورد خواننده بدی هم زیبا تره و هم قابل هضم تر.
موضوع بعدی...جو بسیار سنگین و دارک داستانت بود...شاید این موضوع سلیقه ای باشه...ولی به نظرم دیگه داستان های نوشته شده این قدر تو این سبک دارک و قرون وسطایی زیادن که داره تو ذوق می زنه...ولی خوب همون طور که گفتم سبک داستانت کاملا به خودت مربوطه.
غیر از این ها که به ذهنم رسید ,داستانت خیلی هم خوب بود....امیدوارم این چشمه روان باشه و تبدیل به برکه نشه:2:
سلام و خسته نباشی. خوشحالم که بالاخره شروع کردی به ارائه.
حقیقتش مقدمه داستانت رو خوندم و چیزی که من فکر می کنم اینه که این نوشته ها قابل ارتباط برقرار کردن نبود.
از یک طرف غلط املایی و استفاده غلط از کلمات و مبهم نوشته شدن بعضی از جملات رو دیدم که همه گی دست به دست هم میدن تا خواننده رو گیج کنن و از یک طرف دیگه توصیفات تکراری و بی روح دیده میشه( فلان لباس و فلان شنل و فلان عصا) که واقعا باعث ایجاد جذابیت نمیشن و چنین توصیفاتی رو توی داستان خیلی از بچه های دیگه سایت هم دیدم. پس این ها رو بی پرده میگم تا شاید کمکی کرده باشم.
با این حال اولین داستانت از تمام داستان های اولیه خودم بهتره و امیدوارم همچنان با قدرت ادامه بدی.
سلام همیشه اولای داستان نوشتن خیلی سخت تره
حتما طرح و نقشه کلی داستان رو برای خودت بنویس اینجوری خیلی کارت راحت تر میشه و این که امیدوارم به نوشتن ادامه بدی :8:
به به ساحره جونم انگار رفته تو کار نویسندگی!
خسته نباشی واقعا!:101:
اول از همه باید بگم که مشخص بود ایده های جالبی برای داستانت داری. و این یه نقطه قوت برای نویسنده هاس.
اما به نظر می رسه توی توصیفاتت خیلی سرد و خشک برخورد کردی. توصیف ظاهر و مکان لازمه؛ اما به نحوی دوستانه و ساده. حتی داستانت با چیزی که مخاطب رو جذب کنه شروع نمی شه. (البته کتاب خودم هم همین جوریه. تنها تو نیستی که با یه شروع خوب مشکل داره.)
کلا چیز زیادی با این 6 صفحه دستگیر آدم نمی شه. ولی مطمئنم توی فصول بعدی خیلی بهتر و قوی تر عمل میکنی. من و هلن هردومون توی فصل اول کتابمون موندیم و این درحالیه که بقیه ی فصول خوب هستن. پس ورودت رو به جمع "متنفرها از فصل اول" خوشامد می گم!:21:
یه چیز دیگه. می خوام در قالب سوال مطرحش کنم: به نظرت شخصیت های به شدت قوی و خاص که سرنوشتتون پیشگویی شده (اینا همش یا قراره دنیا رو نجات بدن یا به نابودی بکشونن.) برای داستان های فانتزی تکراری نیست؟
بگذریم. ببخشید اگه تخریبت کردم... من خودم کارم زیاد خوب نیست ولی سعی میکنم کتابم رو درحد نویسنده های خارجی بالا ببرم. داستان تو رو هم داشتم با اونا مقایسه می کردم. پس...فکر کنم بهتر باشه بیشتر کتاب بخونی.
بی صبرانه منتظرم ببینم فصل اول رو چی کردی. موفق باشی
سلام
این داستان چی شد:7:
خب گفته بودی پیشنهاد اول از هرچیزی به نظرم کامل شخصیت هارو تو ذهنت بساز حس میکنم این داستانو حالت تمرینی نوشتی و یجورایی میتونی جهتهای گوناگونی بهش بدی پس اگه ایده واسه ادامه نداری بدون دستت واسه ادامه دادن خیلی بازه و شروع کن به تکمیل شخصیت اصلی .
استعداد نوشتن رو داری و میتونی یه اثر فوق باحال خلق کنی جملات که درون داستان هستن میتونن نگفته هایی باشن که دوس داریم اونارو بشنویم و صحنه ها میتونین مکان هایی باشند که دوست داریم بهشون سفر کنیم.
خب امیدوارم کمکی کرده باشم هرچند خودم هم سرشار از نقصان ها و کمبود ها هستم ولی در حد یه خواننده نظرم رو جدی بگیر:103:
راستش تصمیم گرفتم داستان رو تموم کنم بعد بزارمش سایت ... اخه خودم از داستان های نصفه نیمه بدم میاد 🙂 و ممنون به خاطر پیشنهادت :53:
اگه از من مشنوی این کار رو نکن
من خودم هم وقتی داستانم رو روی سایت گذاشتم نویسندگیم بهتر شد چون نقد های دوستان خیلی باعث بهتر شدن داستان میشه از من هم میشنوی داستان رو فصل فصل روی سایت بزار تا نظرای بچه ها تو بهتر شدن داستان بهت کمک کنه
نظرت؟؟
اگه از من مشنوی این کار رو نکن
من خودم هم وقتی داستانم رو روی سایت گذاشتم نویسندگیم بهتر شد چون نقد های دوستان خیلی باعث بهتر شدن داستان میشه از من هم میشنوی داستان رو فصل فصل روی سایت بزار تا نظرای بچه ها تو بهتر شدن داستان بهت کمک کنه
نظرت؟؟
چشم سعی میکنم فصل اول رو به زودی اپلود کنم ...:53:
سلام
فصل خوبی بود.راجب توصیف ها همه کامل گفتن فقط مکانش رو اگر بیشتر ازش میگفتی بنظر من بهتر بود.بهتره در کنار توصیف اشیا و لباس ها ب توصیف ادم ها از لحاظ ظاهری هم بپردازی.مقدمه که دوستان ازش صحبت میکنن رو من ندیدم اصلا.مقدمه داستان کجاست؟
غلط های املاییش هم موردی بود زیاد نبود گرچه بنظرم ویرایش دستوری میخاد برای زیباتر شدن.
بنظرم اگر یک فونت ساده و معمولی تر بزاری خیلی بهتر میشه بعضی کلمات با این فونت جالب نبودن.امیدوارم که بتونی ادامه بدی داستانت رو موفق باشی.
با ارزوی بهترین ها و موفقیت در این راه
پ.ن: اگر تصمیم به اپلود فصل ها داری مثل امید پست بزار که فصل گزاشته شده تا خواننده ها خبردار بشن
پ.ن:واس کاور و صفحه ارایی هم اگ قبلا درخواست ندادی با دوستانی که توانایی کار رو دارن صحبت کن شاید کسی باشه یا پیدا بشه که بتونه کار رو انجام بده.
سلام گلی داستانت رو خوندم. به نظرم ایده ی خوبی داره که باعث می شه نوشتنش راحت باشه، فقط با پارت اول نمی تونم بگم سیر داستان خوبه یا بده یا فلانه ولی غلط تایپی زیاد و اینکه جمله بندی ها بعضیا ناتموم مونده بعضیا مبهمه به عنوان خواننده تلاش زیادی باید میکردم تا بتونم خط سیر داستان رو تموم کنم. پس پیشنهاد اول ویراستار پیدا کن، حتی اگه خواستی ( در واقع تونستی با یکم دیر کرد من کنار بیای) می تونم خودم به عهده بگیرم با یکی دیگه از دوستانی که علاقه داره به ویراستاری.
پیشنهاد دوم شخصیتت رو قدرتمند نکن یا هی به خاندان های خاصی ربطش نده اینجوری کلیشه ای میشه، اکثر افراد از شخصی که بیشتر انسان باشه یعنی قدرتش با تلاش و کوشش بالا بره همچنین اشتباه کنه یا شکست بخوره بیشتر خوششون میاد.
پیشنهاد سوم حتما و حتما سیر کلی داستان رو مشخص کن و همچنین پایانش رو. خیلی از دوستانی که نصفه نوشته شون رو ول کردن به خاطر این بود که سیر رو نمی دونستند تصمیمی برای پایان نداشتند بلکه فقط شروع کردن به نوشتن.
پیشنهاد چهارم فصل به فصل بنویس ولی مثلا اگه فصل 1 رو منتشر میکنی حداقل تا فصل 4 رو آماده داسته باش، اینجوری هم می تونی از نظرات بچه ها استفاده کنی هم ضرب العجل انتشار نداری