آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه
داستان های درحال نگارش
39
ارسال
21
کاربران
96
Reactions
14 K
نمایش
شروع کننده موضوع 03/07/1395 9:54 ب.ظ
سلام
طبق قولی که داده بودیم با داستان جدید اومدیم:1:
جریان اینه که مدتی بود که ما منتظر دوستان گل داستان گروهی بودیم و خب داستان گروهی کمی دیر شروع شد. از طرفی درگیری های ما هم تمامی نداشت و از طرف دیگه دلمون میخواست یه کار جدید رو روی سایت ارائه بدیم. بعد کلی تفکر به این رسیدیم که یه داستان دونفری بنویسیم.در موردنوع و ژانرش تا حدودی برامون تجربه جدیدی بود.یا حداقل برای خود من که تجربه جدیدیه.
اسم کتاب هست از اعماق
ایده این نوشته مال امیرحسین عزیز هست که در ابتدا توی یه داستان کوتاه پیاده کرده بودش و بعد دوتایی تصمیم گرفتیم که داستان ارزش بلند شدن رو داره و جا داره برای کار و این شد که بنده هم خودمو به زور جا کردم و دست به کار شدیم.
در نوع خودش چالش جالبیه چون با وجود اینکه خیلی از ایده هامون نزدیک به همه یه یه سری تفاوت ها و ایده پردازی ها هم کنارش هست که مکمل هم شده و شخصا از کار کردن رو این داستان به شدت لذت میبرم.
بخشی از داستان:
06/08/1395 8:57 ب.ظ
بلاخره خوندمش
مقدمه رو عرض میکنم.ترسناک بود یعنی اولش اون تخریب دنیا و اینا بد توضیح داده نشده بود اما اون تیکه دختره منو ترسوند. یعنی یه موجودی اومده که آدم ها رو اسیر خودش کرده. یه مقدار بار کتابهای اخر الزمانی و تخیلی قدیمی رو داره اما چون فضا رو اوردید داخل کشور کنجکاو شدم به خوندنش. یه سوال دارم یعنی در طی چند سال (از مقدمه تا اخر فصل دو به نظرم حوادث توی چند سال بوده) به این سرعت دنیا نابود میشه؟ درسته که این جونوراتون قوی هستن اما زیادی قویشون نکردید؟ادمها یعنی نمیتونن مقابله کنن؟
من تو فصل دوم یه عده بازمونده دیدم. اونم چی یه مشت بچه ترسیده اسلحه به دوش که یه نفر هدایتشون میکنه اگه این بچه ها میتونن چند تا دشمن رو بکشن چرا بزرگتر ها نتونن؟
Pouryakht2 and *HoSsEiN* reacted
06/08/1395 9:56 ب.ظ
سلام بعد از مدتی دو فصل رو خوندم .
اولین حرف به نظرم بیش از حد این موجودات قوی شدن وقتی یه دکتر صلیب سرخ بعد از پنج دقیقه متوجه میشه که با شلیک به مغزشون این موجودات میمیرن کل نیرو های نظامی جهان نمی تونن این کارو انجام بدن ؟؟؟؟؟؟؟
حرف دوم غلط ویرایشی داشت :دی
حرف سوم : سردار محمد غلامی:دی:78:
08/08/1395 0:53 ق.ظ
فقط من اینطور حس کردم یا اینکه فصل اول با فصل دوم تفاوت داشت؟ نمیتونم بگم چه فرقی اما از نظر سبک دوتا فصل اول با فصل دوم فرق داشتن.
میتونه به این دلیل باشه؟
داستان دو شخصیت کاملا مجزا داره و روایت بصورت خطی نیست . این دو شخصیت کنار هم قرار ندارند و نوع روایتشون منفاوته. یک اتفاق . یک حادثه از دو دیدگاه.
*HoSsEiN* reacted
08/08/1395 11:24 ق.ظ
فقط من اینطور حس کردم یا اینکه فصل اول با فصل دوم تفاوت داشت؟ نمیتونم بگم چه فرقی اما از نظر سبک دوتا فصل اول با فصل دوم فرق داشتن.
میتونه به این دلیل باشه؟
دلیلش همونه که گفتید و اینکه نویسنده ها دو نفر هستن
Pouryakht2 and *HoSsEiN* reacted
شروع کننده موضوع 01/10/1395 9:38 ب.ظ
با سلام
به مناسبت یلدا فصل جدیدی از داستان ارائه شد که میتونید در پست اول بخونیدش
یلدا مبارک
08/10/1395 9:35 ب.ظ
وای خدااا. عجب کاور محشری:))) میخونم و میام نظرمو میگم هرچند فکر نکنم اصلا نکته ای به ذهنم برسه با این نویسنده های قوی.
Pouryakht2 and *HoSsEiN* reacted
09/10/1395 0:10 ق.ظ
تنها چیزی که می تونم بگم اینه که محشر بود آقا محشر:))).3.
Pouryakht2 and *HoSsEiN* reacted
شروع کننده موضوع 25/03/1397 1:47 ب.ظ
چرا خلاصه نداره؟ ممنون میشم اگه بذارید.
نیازی به خلاصه نبود تا الان اما چشم گذاشته میشه
Pouryakht2 reacted
صفحه 3 / 3
قبلی
