Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان دورگه - فصل بیست و دوم (پایان جلد اول)

250 ارسال‌
62 کاربران
466 Reactions
61.5 K نمایش‌
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

با سلام
این داستان رو زمانی که در سایت پایونیر عضو بودم شروع به نگارش کردم البته به کمک یکی از بچه های پایونیر ولی زمانی که میخواستیم شروع به نوشتن کنیم به خاطر مشکلات شخصی ایشون نتونستیم کار رو ادامه بدیم و ایشون از ادامه انصراف دادن چند وقتی این داستان در حال خاک خوردن بود ، روزی در حالی که داشتم دفتر چه ایده هام رو ورق میزدم به این داستان رسیدم و دیدم واقعا با اون همه وقتی که دو نفری روش گذاشتیم حیفه رها بشه و شروع کردم به نوشتن و خوشبختانه تونستم به سرعت به خاطر کارهای قبلی ایده پردازی داستان رو تموم کنم ولی دوباره داستان به زیر خروار ها خاک رفت و صدایی از خودش در نیاورد تا همین چند روز پیش که دیدمش و تصمیم گرفتم حد اقل به خاطر زحمت های اون دوست عزیز هم که شده بزارمش اینجا ،اما قلم من به خوبی نویسنده های بوک پیجی نیست و تنها امیدوارم بتونم زحمت های اون دوست عزیز رو بی نتیجه نزارم !
انشاا... که خوشتون بیاد

چند خطی در مورد این داستان:

تا به حال در سایه ها حرکت کرده ای؟؟ در تاریکی شب چطور؟ ایا تا به حال تصور کردی که کسی یا کسانی در حال تماشای تو هستند ؟ اگر این احساس به شما دست داده بدون شک مانند من بدون وقفه بر می گردید و درون تاریکی را نگاه می کنید ،اما اغلب موارد چیزی آنجا نیست و شما این احساس را به حساب یک خیال ساده می گذارید، اما آیا حق با شماست یا کسانی در دنیایی نا دیدنی به نظاره شما و حرکات شما نشسته اند؟
تمام عمر یک احساس داشتم ،چه زمانی که کودکی بودم و چه زمانی که یک نوجوان شدم و چه حالا، چه در خواب چه در بیداری چه در تاریکی چه در روشنایی، احساسم به من می گفت چشم هایی تمام مدت مرا نظاره می کنند ،حتی همین حالا که این مطلب را مینویسم شاید باور تان نشود اما احساس میکنم کسی در پشت سرم ایستاده و به جملاتی که من می نویسم چشم دوخته است، ترس بر من چیره شده میدانم اگر باز گردم چیزی را نخواهم دید اما آیا ندیدن دلیلی بر نبودن است؟ ایا ما انسانها تنها موجوداتی هستیم که در این جهان زندگی میکنیم؟

**پایان کتاب اول**

تالارگفتمان 1

داستان دورگه
نویسنده : امید مرادپور
در حال باز نویسی از روی داستان اصلی

:53::53:دانلود 22 فصل به صورت یکجا:53::53:
توضیحات فصل ها به صورت فشرده در یک فایل rar قرار گرفته اند و ابتداباید از حالت فشردگی خارج شوند

(11 مگابایت)

شماره فصل: تاریخ اپلود
لینک اپلود صفحات
فصل اول(غریبه) جمعه 26/6/1395 دانلود 11
فصل دوم (هدیه ای عجیب) شنبه 27/6/1395 دانلود 10
فصل سوم (خشم) یک شنبه 28/6/1395 دانلود 11
فصل چهارم(مردان سیاه پوش) دوشنبه 29/6/1395 دانلود 17
فصل پنجم(بازجویی) جمعه 2/7/1395 دانلود 13
فصل ششم(مادر) یکشنبه 14/9/1395 دانلود 12
فصل هفتم(سقوط) یکشنبه 14/9/1395 دانلود 15
فصل هشتم (سرزمین عجایب) جمعه 19/9/1395 دانلود 17
فصل نهم (آب و آتش) شنبه 20/9/1395 دانلود 19
فصل ده (فرمانده) چهارشنبه 1/10/1395 دانلود 14
فصل یازده (آشنای غریب) یک شنبه 4/10/1395 دانلود 19
فصل دوازده( اولین نبرد) جمعه 17/10/1395 دانلود 22
فصل سیزده(اسرار پنهان) یکشنبه 26/10/1395 دانلود 14
فصل چهارده(کابوس) چهارشنبه 13/11/1395 دانلود
فصل پانزده (امید) شنبه 24/11/1395 دانلود
فصل شانزده (سنگ سایه ها) چند ساعت قبل سال تحویل
دوشنبه 30 /12/1395
دانلود
فصل هفدهم(ریشه ها) یکشنبه 13/1/1396 دانلود
فصل هجدهم (شوگا) یکشنبه 7/3/1396 دانلود
فصل نوزدهم دانلود
فصل بیستم (آدمخوارها) چهارشنبه (28/4/96) دانلود 17
فصل بیست و یک(بی نام)**جدید** سه شنبه 10/4/96 دانلود
فصل بیست و دوم (شروع یک پایان) شنبه 28/5/96 دانلود
* دوستان نگران کمبود امتیاز نباشید هر کدام از دوستان که بخوان داستان رو بخونن و با کمبود امتیاز مواجه شدن با درخواست دادن امتیاز در همین تاپیک امتیاز براش ارسال میشه پس با خیال راحت بخونین!*

لینک گروه در تلگرام: https://t.me/joinchat/Blb2kEqU7YxeurFbq1Kn8g


   
bistam, Akramaz662, eregon2 and 42 people reacted
نقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

سلام
ببخشید که این یکی دو روزه نبودم سرم به خاطر کارهای شخصی شلوغ شده یکم دسترسی به نتم کم شده
اما درباره این امتیاز و اینا نظری ندارم دوستان یه سری مخالف بودن یه سری موافق اما فک کنم تعداد موافق ها بیشتر بود البته اونطور که من دیدم، من حقیقتا امتیاز برام اصلا ملاک نیست و اهمیت نداره اما اگر سیستم این سایت و مدیریت اینطور صلاح دونستن من هم پیرو قوانین این سایت عمل میکنم ، به نظرم ده امتیاز اونقدری نیست که مخاطبا رو از خوندن منصرف کنه یا یه مانع برای کسی به حساب بیاد.
اما از مدیریت محترم که اینطور در نظر گرفتن هم یه درخواست دارم لطفا بگید این لینکارو چطور بزاریم توی قسمت امتیازی چون من هر چی لینک رو میزارم و امتیاز رو برای هر پست مشخص میکنم لینک و اون نوشته میاد تو پست ولی روی اون که کلیک میکنم چیزی بهم نشون نمیده و لینک باز نمیشه این قضیش چطوره؟؟ لطفا اگر کسی از این موضوع اطلاع کافی داره بگه تا زودتر لینکا رو اصلاح کنم

پ.ن:لینک فصل سیزده هم حد اکثر تا یکی دو روز دیگه روی سایت قرار میگیره


   
پاسخنقل‌قول
Death Bringer
(@death-bringer)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 130
 

شما فصل رو بزار من خودم سرمایه رو انتقال میدم به حسابتون :دی داره داستان یادم میره :/ اسم قهرمان داستان کی بود؟! :دی هرچی بود هنری نبود، این رو فقط میدونم :))


   
پاسخنقل‌قول
mehr
 mehr
(@mehr)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 839
 

اممم تو جدولت نمی دونم چرا نمیشه، اما خارج از جدول میشه. قرار شد نحوه امتیاز گذاشتن رو به صورت آموزش بذارن امروز.


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

تشکر درست شد


   
پاسخنقل‌قول
mehr
 mehr
(@mehr)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 839
 

پیشنهاد، من کل داستان رو نخوندم. اما فصل یک، آبی پس زمینه، چشم رو خسته میکنه. و تهدید! تحدید دیگه چه صیغه ایه؟؟؟ اهل خانه! صدای گفتگوی آن دو را بشنود.
شورا! غفلت! سراغ!
بده یه دور برات غلط گیری کنم! اگه خواستی!


   
پاسخنقل‌قول
Death Bringer
(@death-bringer)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 130
 

mehr;28963:
پیشنهاد، من کل داستان رو نخوندم. اما فصل یک، آبی پس زمینه، چشم رو خسته میکنه. و تهدید! تحدید دیگه چه صیغه ایه؟؟؟ اهل خانه! صدای گفتگوی آن دو را بشنود.
شورا! غفلت! سراغ!
بده یه دور برات غلط گیری کنم! اگه خواستی!

سلام دوست عزیز
خواهشن این پستت رو پاک کن، کاری نکن این داستان هم بره واسه ویرایشو گم شدنو رها شدنو اینا !!!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

امید جان داستانت با همون غلطهای املاییش هم عشقه، فصل بده :دی


   
پاسخنقل‌قول
mehr
 mehr
(@mehr)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 839
 

بده برات بخونم. غلط های املایی بیداد میکنن تو متنت.


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

mehr;28984:
بده برات بخونم. غلط های املایی بیداد میکنن تو متنت.

سلام
میدونم معلم های اول ابتداییم تا دوران کارشناسیم همه به اتفاق میگن بدترین املای قرن رو تو داری نمیدونم چرا ! اگر شما تونستین دلیلش رو کشف کنید به منم بگید خیلی ممنونتون میشم !
به همین دلیل من دیگه کلا روی املام حساسیت ندارم وقتی نمیتونم فکرشو نمیکنم دیگه
اما به صورت خیلی جدی به قول این دوستمون Death Bringer میترسم این داستانم بره برای ویرایش و غلط گیری و خودم که خودم باشم غیدش رو بزنم.
ایشاا... اگر تا انتها روی حرفتون بودین وقتی داستان به اتمام رسید روی کمک شما برای ویرایش داستان حساب میکنم تا بعد از اتمام کار یه فایل کامل و بدون نقص رو بیرون بدیم

بازم مرسی از پیگیریتون
یا علی موفق باشید.

پ ن: امشب انشاا... اگر عمری بود فصل سیزده اپلود میشه


   
پاسخنقل‌قول
arashsohrabi1972
(@arashsohrabi1972)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 232
 

فصل جدید کی میاد؟؟؟؟


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

دارم روی صفحه ارایی و یکم غلط های املاییش کار میکنم کامل شده و تا ساعت 12 میزارمش روی سایت

پ ن: اینجا داره شدیدا برف میباره تا الانم نت قطع بود اگر کمی دیر شد همینجا معزرت خواهی میکنم


   
پاسخنقل‌قول
black J
(@black-j)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 93
 

سلام
داستان قشنگی نوشتی ، فصل ها یکمقدار طولانیتر کنید خیلی خوب میشه
خوندنش لذت بخشه:3:


   
پاسخنقل‌قول
Death Bringer
(@death-bringer)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 130
 

اوه مرسییییییییییییییی، آره بزارین داستان تموم بشه بعد خودم هم اگه خواستی تو ویرایش کمکت میکنم تا فایل نهایی رو آماده کنی


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

black J;28993:
سلام
داستان قشنگی نوشتی ، فصل ها یکمقدار طولانیتر کنید خیلی خوب میشه
خوندنش لذت بخشه:3:

Death Bringer;28995:
اوه مرسییییییییییییییی، آره بزارین داستان تموم بشه بعد خودم هم اگه خواستی تو ویرایش کمکت میکنم تا فایل نهایی رو آماده کنی

فصل سیزده اپلود شد
امید وارم این فصل مورد توجه شما قرار بگیره و از خوندن اون لذت کافی رو ببرید و در نهایت من رو به خاطر کمی دیرکرد عفو کنید چون مشکلات زندگی گاهی مانع از انجام دادن کار مورد علاقه فرد میشه!
منتظر نظرات هستم

یا علی


   
پاسخنقل‌قول
Death Bringer
(@death-bringer)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 130
 

اول اینکه چقدر تعداد صفحات کمه :دی، همین که شروع کردم بخونم تموم شد 🙂
امید جان ممنون بابت فصل
آقا غلط املایی نداشتیم فقط یه مورد خطای تایپ دیدم :65:
وقتی حافظه رو اصلاح میکنه ک یادش نیاد چرا جلوش تعظیم میکنه؟! اینطوری ک همه مشکوک میشن بهش، البته امید راحت میتونه درستش کنه ک این تعظیم مشکلی نداشته باشه :دی واسه همین میگم نقد فایده نداره چون همه چیز دست نویسنده س
اون طوفان و رعد رو هیچکی ندید، همش تو یه لحظه بود یا همه فراموش میکنن یا یادشونه هنوز؟؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی مادر هنری که انسانه چطور میتونه جادو کنه؟ یادم نیس درموردش صحبت شده باشه :دی


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1038
شروع کننده موضوع  

Death Bringer;28997:
اول اینکه چقدر تعداد صفحات کمه :دی، همین که شروع کردم بخونم تموم شد 🙂
امید جان ممنون بابت فصل
آقا غلط املایی نداشتیم فقط یه مورد خطای تایپ دیدم :65:
وقتی حافظه رو اصلاح میکنه ک یادش نیاد چرا جلوش تعظیم میکنه؟! اینطوری ک همه مشکوک میشن بهش، البته امید راحت میتونه درستش کنه ک این تعظیم مشکلی نداشته باشه :دی واسه همین میگم نقد فایده نداره چون همه چیز دست نویسنده س
اون طوفان و رعد رو هیچکی ندید، همش تو یه لحظه بود یا همه فراموش میکنن یا یادشونه هنوز؟؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی مادر هنری که انسانه چطور میتونه جادو کنه؟ یادم نیس درموردش صحبت شده باشه :دی

خواهش میکنم ایشاا.. توی فصلای بعد تعداد صفحات بیشتر میشه!
تعظیم رو قضیه داره و برنامه ریزی شده براش ایشاا... بعد ها متوجه میشی کمی صبور باش
طوفان و مبارزه تنها توی یک لحظه رخ داد که در هنری اطرافیانش رو به صورت خشک شده میبینه ! این هم از قدرت های کارگابن هاست که در دفعات بعد رویارویی با این نژاد باهاش بیشتر آشنا میشید
بله مادر هنری یک انسانه اما ایا انسانها هیچ وقت جادوگری توی خودشون نداشتن؟ یا اینکه نیروی جادویی توی نژاد انسان وجود نداشته؟ خب فکر کنم گفتن این قسمت از داستان پیشاپیش ضرر نداشته باشه
مادر هنری در ابتدا یک رابط بوده و دوره های رابط رو گذرونده اگر دقت کرده باشی من سنگ رابط رو مشابه سنگ رابطی تشبیه کردم که متالق به خاله ثونیای اون بوده پس میشه نتیجه گرفت که مادر هنری هم یک رابط بوده در فصل های میانی داستان درباره رابط ها و چگونگی انتخاب اونها و اموزش های مخصوص اونها مطالبی گفتم که اگر یادم باشه بین فصل های 30 تا 35 باید باشه ایشاا... وقتی جلوتر میریم متوجه دلایل اتفاقات گذشته می شید.
تشکر یا علی


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 8 / 17
اشتراک: