خیلی از افراد اطرافمون در دنیای فانتزی تلاشی برای نوشتن کردن و عمده ی این افراد ول کردن داستان هاشونو و یا دیگه به نویسندگی ادامه ندادن چون از نوشتنشون راصی نبودن یا بعد از مقایسه با یک داستان بهتر ناامید شدن و گفتن "ما استعداد نداریم"
شاید برای کسایی که توی این راه پر پیچ و خم نویسندگی وارد نشدن خیلی ساده بگن تمرین مهم تره. اما کسایی که وارد شدن و طی نوشتن سختی هاش رو حس کردن میفهمن استعداد چقدر مهمه.
آیا این درسته؟ استعداد مارو نویسنده میکنه؟ هرکس اون قدرت درونی به اسم استعداد نویسندگی رو نداشته باشه نمیتونه آثار خوبی خلق کنه؟ و یا با استعداد از روز اول بهترین آثارو خلق میکنه؟ آیا تمرین میتونه جایگزین استعداد بشه؟
میخوایم این دو رو به چالش بکشیم و در این موضوعات بحث کنیم. به نظرتون کدوم مهم تره؟ تمرین یا استعداد؟
+ لطفا شعار ندین! واقعیات رو بیان کنین! :))
هر دوش به نظر من مهمه.
استعداد برای این مهمه که شخص بتونه توی ذهنش داستان رو خلق کنه و تخیل خوبی داشته باشه و بتونه یک روند رو ادامه بده و ماجرا هایی رو درست کنه
اما نوشتن اون به تمرین نیاز داره حتی اگه استعداد داشته باشی باز هم باید تمرین داشته باشی و داستان بنویسی تا بتونی اون داستانی که مدنظر داری رو بنویسی
سلام
تمرین و استعداد هر دو مهمه و جایگاه خودش رو داره، ولی چیزی که هست اینه که تو مسائل هنری و به ویژه نویسندگی داستان،ایده مهمه. شخص باید اول استعداد رو داشته باشه که حالا روش تمرین بکنه و پرورشش بده و به اصطلاح شکوفاش کنه. مسلما اونی که استعدادش بیشتره قدم اولش خیلی بهتر از اونیه که استعداد پایینی داره، و قطعا این به این معنا نیست که در قدم های بعدی هم اینجوری خواهد بود. در قدم های بعدی تمرین کردن و فن آموزیه که کمک کننده هست. ولی وقتی قدرت تخیل و خلق نداره، دیگه چه تمرینی؟!
نکته مهم به نظر من اینه که اول طرف ببینه آیا اصل استعداد رو داره؟ کسی که نگاه خشکی داره و «نمی تونه» هنری و تخیلی به مسائل نگاه کنه خب نمی تونه دیگه.
البته خیلیا فکر می کنن استعداد ندارن ولی دارن. اینا کسایی ان که خودشون رو به آزمایش نذاشتن و یا انقدر روی قسمت خشک و واقع گرای مغزشون کار کردن و تقویتش کردن، و اونقدر قوه تخیل شون رو مسکوت گذاشتن که دیگه به بی استعدادی در این زمینه رسیدن!
نظر شخصی من برای این موضوع اینه که استعداد یه میانبره، توی همه ی زمینه ها.
بخش تخیل ذهن هم مثل بقیه ی بخش هاش قابل تمرین دادنه، همینطور که تسلط بر فنون نویسندگی قابل پیشرفته
هر نفری میتونه با میزان تمرین مناسب یک نویسنده ی ماهر بشه، در هر سبکی، هر نوع نوشتنی، و هر نوع ژانری، فقط باید روی اصول تمرین کنه
+ در جواب H.A.M.I.D هم باید بگم، حرفت درسته، بودن کسایی که با استعداد بی نظیر ره صد ساله رو یک شبه رفتن اما برای همه صادق نیست. عمده ی نویسندگان بزرگ با تمرین به جایی که هستن رسیدن. همونطور که استفن کینگ میگه: اگه میخوای نویسنده ی بزرگی بشی باید دو کار رو زیاد انجام بدی، خوندن و نوشتن.
تمرین میتونه جای استعداد رو پر کنه اما این وسط بحث علاقه و میزان تعهد به مسیر میاد وسط، که چقدر درمقابل تمرین های کسل کننده، ویرایش های اعصاب خورد کن، بازنویسی های آزار دهنده و نقد های کوبنده مقاومت داشته باشه و پیش بره. و به میزان تلاش و نحوه ی درست تمرین، سرعت پیشرفت متفاوته.
ssss باید بگم که این حرفتون اشتباهه از نظرم "نکته مهم به نظر من اینه که اول طرف ببینه آیا اصل استعداد رو داره؟ کسی که نگاه خشکی داره و «نمی تونه» هنری و تخیلی به مسائل نگاه کنه خب نمی تونه دیگه."
قسمت تخیل و ایده پردازی ذهن هم تمرین داره. اولین و راحت ترینش کتاب خوندنه. اکثر افرادی که نگاه خشکی دارن و عاری از ذوق هنرین، تحت تاثیرش قرار نگرفتن. ایده ها هم به ذهن میاد.
هیچ کدومشون.
علاقه مهم ترین قسمتشه.
خیلی ها هستند که بی استعدادند، ولی علاقه باعث میشه که تمرین بکنند و از صدتا با استعداد بزنند جلو.
من منکر استعداد نیستم، کسی که استعداد داره از یه پوئن اضافه در داستان هاش بهره میبره، به شرط اینکه مغرور نشه.
ولی یه چیزی.
یارو اگر اسطوره تمرین و خستگی ناپذیری باشه، بمب اتم استعدادم باشه. بدون علاقه به فنا میره.
البته اینم بدونید که خیلی ها هستند که علاقه و استعداد رو دارند اما حسش رو ندارند.
نتیجه:
به جز استعداد که بیشتر یک پوئن اضافست(هر نویسنده با استعدادی آدم علاقه مند و پر تلاشی بوده، البته با استعداد ها باور کنید توهین نمیکنم. تیکه هم نمی اندازم) علاقه و تمرین هرکدومشون مکمل همدیگر و معنی بخش همند.
یا علی
Hermit@: قسمت تخیل و ایده پردازی ذهن هم تمرین داره. اولین و راحت ترینش کتاب خوندنه. اکثر افرادی که نگاه خشکی دارن و عاری از ذوق هنرین، تحت تاثیرش قرار نگرفتن. ایده ها هم به ذهن میاد.
این حرف شما صحیحه که ذهن، قسمتی برای تخیل و ایده پردازی داره اما قوت و ضعفش مهمه. تخیل یه قوه ای هست از قوای ذهن، مثل قدرت استنباط، قدرت حافظه و .... . همه اشخاص در حالت معمول همه این قوا رو دارن اما با شدت و ضعف مختلف. منتها به نظر من باید یه کفی باشه تا طرف بتونه وارد داستان پردازی بشه. مثلا الان خود من به شخصه، حفظیات محض و حفظ عدد و اسم و مشخصات و اینا برام به شدددددت مشکله، یعنی جون می دم اگه بخوام به چیزی رو حفظ کنم آخرشم شاید نیم ساعت بعد یادم بره (چی کشیدم من سر امتحانات زبان بماند...). مسلما این به معنی نیست که من حافظه ندارم و مسلما اگه روش کار کنم اوضاعم بهتر خواهد شد اما باید خیییییییلی جون بکنم و زحمت بکشم تا از 2 برسم به 5 (0-تا 15 در نظر بگیرید). (ترم اول ارشدم از سه تا هم اتاقیام، آخرشم آخر ترم رشته یکی شونو یادم نموند که چیه، آخراش دیگه روم نمی شد بازم ازش بپرسم :71: هم سوئیتی ها که بماند...:21: یعنی می خواستم طرفو صدا بزنم نمی دونستم چی بگم:21::21::21::21: ؛ فک نکنید خنگما یه مقدار ارتباطمم کم بود آخه:65:، به جاش فهمیدنیا خوب تو ذهنم می مونه) منظورم از بی استعداد همچین چیزیه.
بله ، میشه تمرین کرد ولی باید علاقه خییییلی زیادی باشه تا من یه تمرین سخخخت و طولانی بکنم که اصولا کم تر کسی این کار رو میکنه. دقت کنید که من منظورم کسی نیست که توی فلان زمینه معمولیه و فقط به اصطلاح "با استعداد" محسوب نمیشه، بلکه منظورم کسیه که وافعا مشکل داره.
قوه تخیل هم همینه به نظرم. و نویسندگی یه هنره و به نظرم از کارهای غیر هنری حساس تر و دقیق تر. اقناع عقلی خیلی راحت تر از ارضاع حسی و همراهی و همدلی حسی ایجاد کردنه؛ و نویسنده داستان دومی رو انجام میده و البته خیلی چیزای دیگه رو.
البته این چیزیه که به ذهن من می رسه و شایدم درست نباشه، یعنی خودمم مطمئن نیستم بهش، اما تجربه شخصی خودمه(در زمینه همون حفظیات محض کذایی:17:)
:53:
نظر شخصی من اینه که درسته استعداد بخش مهمی از کار رو تشکیل میده، اما الزاما یه اصل شرطی برای نوشتن نیست. میشه بدون استعداد قابل توجهی یه نوشته خوب رو خلق کرد، فقط پشت کار زیادی می خواد. اصولا کار افراد با استعداد راحت تره فقط همین.
اما یه فردی که استعداد زیادی نداره هم می تونه با خوندن کتاب های زیاد و نوشتن و نوشتن و نوشتن مهارتشو به حدی برسونه که جایگاه بالایی تو نویسندگی پیدا کنه.
این نظر منه، و شاید درست نباشه. ضمن اینکه بدون خوندن نظرات بقیه دوستان گفتمش، پس ببخشید اگه چیزی جز تکرار نبوده.
خلاصه ميگم:
هر چيزي رو با تلاش ميشه ياد گرفت اما كسي كه استعداد در كار خاصي داره سريعتر اون كار رو همراه با تلاش ياد ميگيره البته در مبحث نويسندگي تخيل و فكر پويا هم مطرح ميشه كه اون تو اين تاپيك مورد بحث نيست.
يك مورد ديگه هم هست كه خيلي مهمه علاقه به يك كاريه و اونايي كه وسط راه ول ميكنن علاقه نداشتن به اون كار و فقط يه تب موقت بود كه افراد رو به هيجان آورده و اين هيجان هم موقتيه و وقتي سرد شد راحت ميشه زد زير همه چيز. وقتي كه علاقه باشه اون تلاش مورد نياز هم ايجاد ميشه كه با توجه به درصد علاقه تلاش افراد زياد تر و به طبع آن پيشرفت بيشتر و سريعتر حاصل ميشه.
استعداد، تمرین، علاقه، تخیل، همشون مهمن. همشون به مقدار زیادی در اینکه یک داستان خوب شکل بگیره دخیل هستن.
اما بنظر من اگه شخصی، از یک یا چند تا از المان ها بهره ای نداشته باشه و یا اینکه در اونها ضعیف باشه، باعث نمیشه که مجبور بشه نویسنده بودن رو کنار بذاره. فقط کارش سختتر میشه.
باید تلاشش رو بیشتر بکنه و بقیه ی ویژگیهاش رو قوت ببخشه تا بتونه اونها رو بپوشونه.
اما گاهی ادم به مشکلاتی برمیخوره که نمیدونه از کجا ناشی میشه و نقطه ضعفش کجاست. مثلا من توی داستانم به مقدار زیادی هم جلو رفتم. اما الان گیر کردم و درست نمیدونم که چیکار باید بکنم.
دوستان همینجا یا تو یه تاپیک دیگه لطف کنن تجربیاتشون رو بگن که تو چنین مواقعی چه روشهایی در پیش گرفتن ممنون میشم
خب دوستان باز هم من و باز هم یه بحث جنجالی دیگه
خب من یه روز داشتم با رفیقم که اهل فوتبال بود حرف میزدم، اون به نکته ی جالبی اشاره کرد که فوتبال یک هنر(art) نیست بلکه یک استعداد(talent)هستش. نکته ی عجیب و جالبی برای من بود. مدت ها بعد در تقریبا چنین روزی در فکر بودم که آیا نویسندگی نیز مانند فوتبال است؟
یعنی اینکه هر کسی میتواندنویسنده شود یا نمیتواند؟
ببینید بحث سر استعداد نیت، بحث سر شدن و نشدن است، یعنی آیا کسی که استعداد نویسندگی ندارد میتواند نویسنده شود؟
یا اینکه حتما باید استعداد داشته باشد که نویسنده شود.
نظر منو بخواید میگم که هر کسی میتونه بنویسه و عالی هم بنویسه. ولی دو موضوع این وسط است:
1-علاقه: مثال واضحش، ایران! اصولا افراد علاقه من به نوشتن خیلی کمند.
2-جرئت: یکی از مشلاکتی که ریبان گیر خیلی ها بوده و هست، جرئت نشان دادن نوشتن است. یعنی اینکه اون بنده خدا رئت نمیکنه چیزی که نوشته رو نشون بده، برای همین کمی سرکوب میشه. حالا دوستان نظری ندارند؟
از نظر من نویسندگی استعداد نیست ، استفاده درست و چیدن کلمات در کنار هم هستش .
مثلا مادربزرگهایی که خوندن و نوشتن بلد نیستن ، اما هم شعر میگن و هم داستان تعریف میکنن.
وقتی تونستی احساستو با کلمات بیان کنی ، اونوقت نویسنده ای
نظر بنده :دی
یه موضوعی سر استعداد و تمرین بود توی قسمت بحث های ادبی. کاش این هارو توی اون میگفتی
ولی به نظر شخصیم هر کسی نمیتونه، چون هرکسی تمرین کافی رو انجام نمیده
اگر تمرین کافی انجام بشه(که برای افراد مختلف میزانش متفاوته) هر کس میتونه بنویسه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
چون خیلی ها سرسری میگیرن نوشتنو و توهم میزنند و فکر میکنن به اندازه ی کافی تمرین کردن و ...
خوب نمینویسند و کنار میکشن در نهایت
میدونی نویسندگی فقط عشقه..من خیلی وقته میخوام بنویسماا.....میدونم بنویسم یه شاهکار درمیاد منتها....وقت ندارم..اخه شروع کنم میترسم فکرم همش بش مشغول میشه