Header Background day #08
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

ترسناك نويسي (آموزش نوشتن داستان هاي ترسناك)

42 ارسال‌
9 کاربران
85 Reactions
15.3 K نمایش‌
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
شروع کننده موضوع  

سلام
اگه شما يك نويسنده تازه كار يا حتي حرفه اي هستيد و بخوايد يك داستان ترسناك بنويسند يك مشكل جود داره ،‌از چه الماني استفاده كنيم .
شما صد درصد فيلم ترسناك ديديد و بي شك گاهي هم ترسيديد، اين المان ها هستند كه باعث ترس ميشن. در ادامه چند المان معرفي مي كنم و البته شما هم بياييد و پيشنهادهاتون را بگيد تا بيشتر خواننده ها را بترسانيم
و اما خلاصه اي از مطلاب موجود در تاپيك :

*HoSsEiN*;138:
شروع مي كنم
اولين نكتهبراي ترساندن،‌محيط تاريكه،‌تاريكي خودش باعث ترس ميشه حالا اگه شما شخصيت داستان را در كوچه هاي تنگ و باريك و خلوت و صد البته تاريك قرار بديد و قراره يك اتفاقي هم بيوفته ايجاد ترس مي كنه.

دومين نكته اينكه يك اتفاقي افتاده باشه و فلش بك بزنيم، مثلاً‌شهري نابود شده يا فردي به طرز فجيعي كشته شده و تنها شاهد ماجرا داستانشو تعريف مي كنه،‌اين يعني خواننده ميدونه چي شده و شخصيتو دنبال مي كنه، دلش مي خواد به مقتول هشدار بده ولي نمي توانه و ...

سومين نكته : حادثه اي بدتر در پيشه،‌ خب يك نفر مرده ولي شما بايد به خواننده بگيد : يكي مرده؟ بي خيال ده نفر ديگه هم بدتر كشته ميشن منتظر باش و بخوان.

چهارمين نكته: اتفاقي بيوفته كه خواننده انتظارشو نداره ،‌مثلا شخصيت شما توي يه پارتي داره مي رقصه يك دفعه سر يكي قطع ميشه و خون به همه جا مي پاشه و اين خوني ميشه،‌يا شخصيت مثبت داستان يك دفعه منفي بشه.

پنجمين نكته : مرده و قبرستان وقتي كه شب هم باشه ،‌عالين براي ترساندن.

ششمين نكته: افراد ديوانه و يا قاتلين خونخوار و زامبي و ... اينا توانايي ترساندن دارن.

هفتمين نكته: موجوداتي كه به خودي خود خواننده را مي ترسانه،‌مثل استفاده از جن ،‌روح و شيطان .

هشتمين نكته : در اوج ترساندن ريتمو تند نكنيد،‌اگه داره كسيو ميكشه به طرز كشداري ادامش بده،‌يعني شكنجه كنه و ... درسته داستان كمي چندش ميشه ولي خب خواننده مي ترسه.

نهمين نكته : جنگل ،‌بيابان و صحرا و زوزه گرگ يا ديدن گربه سياه و ...كلاً هرچي شما را بترسونه خواننده داستانتون هم مي ترسونه فقط بايد جوري بنويسي كه خواننده به شكل خودكار برگرده و پشت سرشو نگاه كنه كه چيزي پشت سرش نباشه،‌يعني در اين حد ترسناك.

*HoSsEiN*;172:
دهمين نكته:نكته ي ديگه اي كه بايد در داستانهاي ترسناك بكار برد صداهاست،‌صداي جير جير كف اتاق توي شب وقتي كسي جز شخصيت اصلي خونه نيست،‌صداي خنده يا صداي نفس كشيدن از پشت سر.
اگه تنها هستيد هر كدام از اينها را در ذهن تصور كنيد بي شك باعث ترسيدنتون ميشه.

Lord.Morteza;174:
يازدهمين نكته : اگر از المان تخیل به اندازه استفاده نشه شخص داستان رو باور نمیکنه و این حس ترس رو از بین میبره و تنها راهش هم اینه که به اندازه از توصیفات درست و بجا استفاده کنیم. مثلا اگر یک گرگنما میخوایم بیاریم تو داستان ، اونقدر باید از حالات شخصیت اول ، حالات گرگ ، صدا ها ، حرکات و هرچیزی که هست بگیم که شخص فکر کنه خودش جای شخصیت اول اونجا وایساده که بتونیم بترسونیمش.

proti;226:

دوازدهمين نكته : قرار گرفتن در محیطی شبیه فضای داستان یا داستان نویسی از روی فضایی که قبلا در ذهن داشتیم ،‌يعني اينكه اگه در مورد جنگل مينويسيد سعي كنيد حاقل يكبار وارد محيطش بشيد،‌البته نه تنهاي تنها،‌ با يكي ديگه بريد يا در جايي بريد كه خطري خودتون را تهديد نكنه.

Lord.Morteza;329:

سيزدهمين نكته : داهای محیط که گاها موجب ترس میشوند.مثلا داخل اتاقی و صدای برخورد مشت هایی که به دیوار میکوبن رو میشنوی انگار چیزی میخواد وارد بشه....

Lord.Morteza;329:

چهاردهمين نكته : از عناصر ترس که خیلی جاها کاربرد داره در کل بخوام بگم ، اگه از روایت یک کودک یا نوجوان بخواین بگین. معمولا : کمدی که نصف شب درش باز میشه ، و داخلش تاریکه. باد به پرده ی اتاق میخوره و تکونش میده و سایه ای روی پرده میوفته که جلو میاد.
زیر تخت وقتی تاریک باشه و صداهایی ازش خارج بشن.
این ها چیز هایی هستن که معمولا استفاده میشن.


   
sirena, hera, R-MAMmad and 3 people reacted
نقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
شروع کننده موضوع  

proti;226:

بعد اون جنگلی که ما رفتیم امن بود بابا جوری نبود که تنهایی بخوام برم ته دنیا...جنگلبانش آشناس:4: از این عشق طبیعتای محافظ طبیعت...یه دامپزشک باحاله که خب از بچگی هم بازی بودیم باهم.یه نیم ساعت رفتم چون گفتم میخوام تنها برم هاپوشو باهام فرستاد که خطری نشه اوضاع هاپو نبود که خودش یه پا هیولا بود از این سگ تازی گنده ها....چندش زشت.... من با حیوانات رابطه خوبی دارم اما خود هاپوئه از جنگله ترسناک تر بود.

اي بابا،‌همه كه مثل شما پارتي ندارن،‌ حالا جنگل بان اشنا از كجا گير بياريم كه سگشم باهامون بفرسته؟ تازه ما كه شانس نداريم،‌سگه ميزنه خودمون را ميخوره.

توصيه مي كنم اگه رفتيد توي جنگل يا بيابان حتمي يكي را به همراه داشته باشيد كه خطري تهديدتون نكنه،‌
پس نكته بعدي را توي پست اول ميزارم


   
ida7lee2 reacted
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

*HoSsEiN*;232:
اي بابا،‌همه كه مثل شما پارتي ندارن،‌ حالا جنگل بان اشنا از كجا گير بياريم كه سگشم باهامون بفرسته؟ تازه ما كه شانس نداريم،‌سگه ميزنه خودمون را ميخوره.

توصيه مي كنم اگه رفتيد توي جنگل يا بيابان حتمي يكي را به همراه داشته باشيد كه خطري تهديدتون نكنه،‌
پس نكته بعدي را توي پست اول ميزارم

والا میتونست منو بخوره اما خدایی هیچ پلنگی جرات نمیکرد بهش نگاه کنه چه برسه به آدم انصافا ترسناک بود...بزار بگردم عکسشو دارم احتمالا ببینیش میفهمی چرا من کف کردم

بعدشم من که گفتم خونتون رو گردن نمیگیرم من از این کارا زیاد میکنم شما نکنید پس فردا خونتون گردن ما میوفته

راستی به زامبیها سر بزن ها


   
ida7lee2 reacted
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

حسین جان شما بیا من چند تا همرا خوب ردیف میکنم
داییم هست ، اون شکار غیر قانونی انجام میده :65:
با هم میریم شب هم هستیم.
من تا حالا نرفتم ، داییم هم از وقتی که صدای پلنگ رو یک شب نزدیکشون شنید و روز بعد موی پلنگ اون اطراف پیدا کردن نرفت ، ولی جور میکنیم میریم. تازه روستایی که مادربزرگ و پدربزرگم توش هستن چند تا مکان خوف واسه موندن داره ...
خامی نکن بیا !


   
ida7lee2 reacted
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

Lord.Morteza;234:
حسین جان شما بیا من چند تا همرا خوب ردیف میکنم
داییم هست ، اون شکار غیر قانونی انجام میده :65:
با هم میریم شب هم هستیم.
من تا حالا نرفتم ، داییم هم از وقتی که صدای پلنگ رو یک شب نزدیکشون شنید و روز بعد موی پلنگ اون اطراف پیدا کردن نرفت ، ولی جور میکنیم میریم. تازه روستایی که مادربزرگ و پدربزرگم توش هستن چند تا مکان خوف واسه موندن داره ...
خامی نکن بیا !

شما ادرس دایی جان رو بده من با این دوست جنگلبانم تماس بگیرم معرفی کنم حضورش:14:
امیدوارم بری جنگل پلنگه نخوردت اما خب کلا شکار کار جالبی نیست ستمه
مخصوصا اگر به خاطر سرگرمی باشه

خارج از این کتاب نوشتن نیاز نداره حتما بریم جنگل ها
توی یه شب تنهایی ده دقیقه برید تو کوچه اگه خفت نشید احتمالا چیزای جالبی پیدا میکنین


   
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

فکر خوبیه امشب امتحان میکنم.
آقا اگه من فردا نیومدم بدونین شهید شدم بدست خفت کنان !
خونم بدست شماست !
من که رفتم !


   
پاسخنقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
شروع کننده موضوع  

proti;240:

توی یه شب تنهایی ده دقیقه برید تو کوچه اگه خفت نشید احتمالا چیزای جالبی پیدا میکنین

خفت كنه؟ چه خبره مگه؟پليس هميشه مراقب شما هست،‌خيالتون راحت باشه.
اقا من الان به خاطر مسائلي تو كوجه بودم ولي هيچ ترسي سراغم نيومد حتي يه صداي پچ پچ يا كسي كه به نرم در گوشم صدام كنه و برگردم كسي نباشه هم نبود.


   
R-MAMmad reacted
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

Lord.Morteza;243:
فکر خوبیه امشب امتحان میکنم.
آقا اگه من فردا نیومدم بدونین شهید شدم بدست خفت کنان !
خونم بدست شماست !
من که رفتم !

بیخودی خونتو به ما نبند
گفتم که من خون کسی رو گردن نمیگیرم که
حالا کجایی ؟ الان مردی یا موندی؟


   
R-MAMmad reacted
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

:0086:
به سختی فرار کردم !
ولی تجربه ی خوبی از فرار کردن شخصیت اول از دست دشمنانش گرفتم ! :0207:
مشکل زیادی واسم پیش ن یومد ... چند نفر تریاکی رو دیدم ... یه عده سیگاری ... از کنار یه خونه که توش پارتی بود رد شدم ... دیگه بگم که ... تاریک بود ... بعضی جاها هم ترسناک ... ولی نه اونجوری که میخواستم ! الان اینقدر چراغ تو خیابونا هست که هیچ جا قشنگ تاریک نیست. این جمعه که رفتیم روستامون ، میرم جنگل ببینم چه خبره ! :vv1:


   
proti and R-MAMmad reacted
پاسخنقل‌قول
R-MAMmad
(@r-mammad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 551
 

proti جان این مرتضی مثل گربه 7 تا جون داره:35:
این آخرش میزنه رو دست جنتی میره میلیونی عمر میکنه!!! حالا شما ندیدیش:13:
هیکل عینهو رونی کلمن
قد عینهو زرافه
دیگه جونم بگه به خدمتتون که همین چند روز پیش داداشش رو دیدم میگفت بهش گفتم انقدر کمیک ناروتو رو نخون (بله آقا مرتضی آمارت رو دارم:19:) بشین واسه ی کنکور بخون میگه تا کلمه ی کنکور اومد یه فیلیپینی زد تو صورتم!!!!!!! :42:
واسه ی خودش غولیه!!!!!!! این بمیر نیس!!!!!!:35:
---------------------------------------------
به نظر من داستان ترسناک مهمترین چیزش شخصیت هاشه
فضا مهمه ها ولی فضا رو ؛ شخصیت های داستان شکل میدن
بله همه از خون ، مرگ ، تاریکی می ترسن ولی از کارهایی که شیطان یا جن تو تاریکی میتونن انجام بدن بیشتر تررس دارن


   
Snap reacted
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

آقا چرا اینجوری میکنین ؟
شما نمیدونین چه بچه ی معصومی هستم من ؟:65::44:

قلبم اینهو گونجیشکه !:35:

جدیدا کچل هم کردم بچه ها میگن شبیه به بادیگارد ها شدی !
ولی الان قراره راجع به داستان ترسناک صحبت کنیم !

+++++

اتفاقا به نظر من محیط بیشتر از افراد مهمه داخل داستان ترسناک
تو هیچوقت توی روز بین هزار تا آدم ( اینم یه محیطه دیگه ) از یه زامبی نمیترسی !
اما توی قبرستون وقتی همون بزنه مچ پاهاتو بگیره جیغ بنفش میکشی !


   
R-MAMmad reacted
پاسخنقل‌قول
R-MAMmad
(@r-mammad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 551
 

Lord.Morteza;264:
آقا چرا اینجوری میکنین ؟
شما نمیدونین چه بچه ی معصومی هستم من ؟:65::44:

قلبم اینهو گونجیشکه !:35:

جدیدا کچل هم کردم بچه ها میگن شبیه به بادیگارد ها شدی !
ولی الان قراره راجع به داستان ترسناک صحبت کنیم !

+++++

اتفاقا به نظر من محیط بیشتر از افراد مهمه داخل داستان ترسناک
تو هیچوقت توی روز بین هزار تا آدم ( اینم یه محیطه دیگه ) از یه زامبی نمیترسی !
اما توی قبرستون وقتی همون بزنه مچ پاهاتو بگیره جیغ بنفش میکشی !

---------------------------------
یکی تو معصومی یکی دیگه مادر سیندرلا!!!!!!!!!!!
بله کاملا حرفت درسته ولی تلفیق این دوتاست که میتونه چیز جالبی دربیاره
الان ما داریم یک چیز ترسناک رو توصیف میکنیم
چه جوری از توصیفات الکی بپرهیزیم؟ منظورم اینه که فقط در حیطه ی اون ترسناکه جملاتی رو به کار ببریم که ترسناک بشه
چه چیز هایی می تونه ترکیب بشه که ترس رو به وجود بیاره؟


   
lord.1711712 reacted
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

اهم جماعت
الان داریم رو داستان بحث میکنیم یا سرگذشت مرتضی؟!!!

Lord.Morteza;254:
:0086:
به سختی فرار کردم !
ولی تجربه ی خوبی از فرار کردن شخصیت اول از دست دشمنانش گرفتم ! :0207:
مشکل زیادی واسم پیش ن یومد ... چند نفر تریاکی رو دیدم ... یه عده سیگاری ... از کنار یه خونه که توش پارتی بود رد شدم ... دیگه بگم که ... تاریک بود ... بعضی جاها هم ترسناک ... ولی نه اونجوری که میخواستم ! الان اینقدر چراغ تو خیابونا هست که هیچ جا قشنگ تاریک نیست. این جمعه که رفتیم روستامون ، میرم جنگل ببینم چه خبره ! :vv1:

جای تاسفه که فرار کردی:20:
خب اول اینو بگم اقا مرتضی چیزی که من درباره حس کردن محیط داستان گفتم نگفتم شب بری زیر لامپهای شهر قدم بزنی که:14: اونم با امنیت مملکت...
جایی که من گفتم تقریبا تاریکی کامل داره یه جا گیر بیار ته کوچه یه لامپ باشه بقیش تاریک....بعد تا برسی تهش به ملکوت پیوستی و روان کنکور رو شاد کردی

خارج از شوخی اقا ما یه غلطی کردیم تجربه حسی مون رو گفتیم شما راه ما را در پیش نگیر

overlord;258:
proti جان این مرتضی مثل گربه 7 تا جون داره:35:
این آخرش میزنه رو دست جنتی میره میلیونی عمر میکنه!!! حالا شما ندیدیش:13:
هیکل عینهو رونی کلمن
قد عینهو زرافه
دیگه جونم بگه به خدمتتون که همین چند روز پیش داداشش رو دیدم میگفت بهش گفتم انقدر کمیک ناروتو رو نخون (بله آقا مرتضی آمارت رو دارم:19:) بشین واسه ی کنکور بخون میگه تا کلمه ی کنکور اومد یه فیلیپینی زد تو صورتم!!!!!!! :42:
واسه ی خودش غولیه!!!!!!! این بمیر نیس!!!!!!:35:
---------------------------------------------

برا اینم میشه یه راه پیدا کرد ما دد من رو کشتیم این که جوجه س

overlord;258:
proti
به نظر من داستان ترسناک مهمترین چیزش شخصیت هاشه
فضا مهمه ها ولی فضا رو ؛ شخصیت های داستان شکل میدن
بله همه از خون ، مرگ ، تاریکی می ترسن ولی از کارهایی که شیطان یا جن تو تاریکی میتونن انجام بدن بیشتر تررس دارن

خب اون بستگی به حس شخصیت داره.یعنی اگه بتونی شخصیت رو مرموز و ترسناک در بیاری یه جوری معما گونه که قابل پیش بینی نباشه مسلما عالیه
فقط اگه فهمیدی چطوری به منم بگو دستت درد نکنه:8:یکی از معذلات زندگی منه

Lord.Morteza;264:
آقا چرا اینجوری میکنین ؟
شما نمیدونین چه بچه ی معصومی هستم من ؟:65::44:

قلبم اینهو گونجیشکه !:35:
!

گنجشکای عصر حجر رو میگی دیگه؟ شنیدم دندون دارن بعد گوشتخوارم هستن

Lord.Morteza;264:
آ

اتفاقا به نظر من محیط بیشتر از افراد مهمه داخل داستان ترسناک
تو هیچوقت توی روز بین هزار تا آدم ( اینم یه محیطه دیگه ) از یه زامبی نمیترسی !
اما توی قبرستون وقتی همون بزنه مچ پاهاتو بگیره جیغ بنفش میکشی !

ام...تجربه شب در گورستان هم جذابه ها:19:مرتضی بعد غروب وسط قبرستون برو یه قبرو بکن مردشو ببین حس والکینگ ددی بهت دست بده

overlord;268:
---------------------------------
ولی تلفیق این دوتاست که میتونه چیز جالبی دربیاره
الان ما داریم یک چیز ترسناک رو توصیف میکنیم
چه جوری از توصیفات الکی بپرهیزیم؟ منظورم اینه که فقط در حیطه ی اون ترسناکه جملاتی رو به کار ببریم که ترسناک بشه
چه چیز هایی می تونه ترکیب بشه که ترس رو به وجود بیاره؟

توصیفات رو تا جایی ادامه بده که فضا رو قابل لمس کنه
بعد اینکه چه چیزهایی ترس رو به وجود بیاره کاملا به افراد برمیگرده یکی از تاریکی میترسه یکی از تنهایی یکی از زامبی یکی از گربه...تو باید ببینی ترس از چه چیزی رو میخوای ایجاد کنی


   
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

اونو امتحان کردم. تو روستامون چند تا قبرستون هست که یکیش خیلی از روستا دوره و تو جنگله ، منو برادرم و پسرخالم راهی شدیم اونجا ، همه جا تاریک بود و اونجا نشستیم و یکم بودیم. اونها یک بار خواستن منو بترسونن اونجا ولی من اونارو ترسوندم خیلی حال داد ! :19:


   
R-MAMmad reacted
پاسخنقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
شروع کننده موضوع  

قبرستان؟
خب محل مناسبيه براي استفاده در داستان ترسناك، مخصوصاً اگه در داستان باد بياد و برگ درختان به خش خش بيوفته،‌ تاريك هم باشه كه خيلي عالي ميشه.
دوستان داريم در مورد عناصر ترسناك حرف ميزنيم، پيشنهاداتتون را بصورت نكته بگيد تا توي پست اول بزارم

اقاقون و خانم هاي محترم بي خيال پيشنهاد سميه براي رفتن سر صحنه و محيط ترسناك بشيد و پيشنهادهاي جديد بديد كه توي پست اول مطرح نشده باشه.


   
پاسخنقل‌قول
StormBringer
(@thunder)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 81
 

می گم سردخونه هم برای شروع یه داستان وحشت جای بدی نیستا:4:
حداقل قبل قبرستونه=))


   
*HoSsEiN* reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 3
اشتراک: