Header Background day #08
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

شما چی میخوایین؟

20 ارسال‌
8 کاربران
31 Reactions
6,885 نمایش‌
omidcanis
(@omidcanis)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 273
شروع کننده موضوع  

شاید وقتی اسم تایپیک رو خوندین یکم وسوسه شدین و نظر دادین ولی الان که دارین این متنو میخونین و چیز زیاد جالبی نداره مطمئنا چند نفر بدون نظر بیرون میرن.:103:

امروز با یکی از دوستام رفتم بانک توبین راه یه داستانی رو واسم تعریف کرد که زندگیشو دگرگون کرده و بیشتر تو اعتقاداتی اون رو فرو برده. بهتر که به حرف هاش گوش میکردم انگار میخواست باهم درد و دل کنه . میخواست یافته هاشو از دنیا جدیدش باهام به اشتراک بذاره ، ولی دنیایی که ازش حرف میزد برام غیر قابل باور بود .

میخوام تو این تایپیک چیزهایی که کمی برای خودمم گنگ هستن رو بگم و طرز فکر دوستان رو در موردش بشنوم. امیدوارم کمک کنین و حرف هایی که واقعا بهش معتقدید رو پست کنین نه از یه نوشته فلسفی برام کپی بگیرین.

با تشکر _omid_canis_

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خب اولین چیزی که برام سواله قانونه امیدوارم از حرف هام هیچ برداشتی نشه چون فقط سوالاتی هستن که برام بی جواب موندن.
خب داستان از یه جایی واسم شروع شد وقتی داشتم فلسفه2+2=4 رو بررسی میکردم اولش اینکه چجوری این اتفاق می افته و چطور میشه اونو اثباتش کرد واسم سوال بود ولی بعد اونو مثل جادویی تصور کردم که بر جهان ما حاکمه و بیشتر احتمالات ازش پیروی میکنن، ریاضی که میتونه حتی زیست رو هم اثبات کنه فرضیه ی خیلی سنگینی در این مورد دارم که واقعا تایپش برام مشکله ولی این طور میتونم بیانش کنم که اون رو مثل جادو میبینم ، قانونی از پیش تعیین شده چیزی که از ابتدا بوده و اثباتش نیاز به قدرت درونی مانند شخصت هایه فانتزی که میتونن بهتر جادو کنن ولی هیچ وقت نمیتونن ماهیت جادو رو تشریح کنن به جز بعضی افراد که اونو مثل راضی نگه داشتن و فقط با حرف هایی بیشتر آدم را به بیراهه میکشن. خب تا اینجا یه قانون رو واسه خودم تقریبا تشریح کردم. حالا میخوام بر رویه قوانینی دیگر متمرکز بشم مطمئنا یکم‌اعصاب خورد کن خواهد بود.
قانون، میخوام بحث رو با مثالی که دوستم برایم زد و من هم سعی در فهماندن او داشتم شروع کنم گرچه مثال جالبی نیست و امیدوارم از حرف هایم برداشت بدی نشود.
به سر کلاس رفتم استاد بحث را از محبت مادر و بچه به هم در دوران شیرخوارگی شروع کرد هر کدام نظری دادن یکی میگفت چهل درصد و آن یکی با کنایه وجود درصد سنج را بهانه میکرد، دوباره اخم هایه استاد در هم رفت و با تکان دادن سرش کلاس را ترک کرد . همه میدانستن که میرود و سیگاری میکشد.
فلانی مثل همیشه بحث را به جهتی مزخرف منحرف کرد و دوباره من رو به سمت بحثی که شکستش حتمی بود فرا خواند:
_به نظر من اینکه باید در سنین پیری از پدر و مادر محافظت کرد کار خیلی مزخرفیه.
کمی بهش خیره شدم میدیدم که همه از رویه تاسف سرهایشان را تکان میدادند ولی او در کمال حقارت با حالتی بدهکار به من خیره شده بود. خودکارم را از روی میز برداشتم با تقه ای که بر میز زدم از جایم بلند شدم ، دسته تاشو میزم را چند بار تکان دادم از صدایه جیر جیرش خوشم‌می آمد بلافاصله بعد از بستن میز گفتم:
_ خب جوابت برایم چیز زیاد سختی نیست تو قرآن بار ها گفته شده که احترام به پدر و مادر خیلی مهمه و از اونجایی که میدونم اعتقادی بهش نداری تورو به فکر کردن به درد مامانت در نه ماهه بارداری دعوت میکنم به درد زایمانش فکر کن.
بلافاصله دستش رو بالا آورد وبا حالتی تهوع آور سرش را تکان داد.
_ بسه ، بسه دیگه واسم تکراری شده این حرفا . مامانم اگه میخواست من رو نمیزایید هیچ اجباری روش نبود.
_ ولی در دین اسلام سقط بچه گناهه .
_ خب مطئسفانه برام اهمیتی نداره چون من کاری رو که آرامش خودم و دیگرون رو بهم بزنه رو گناه میدونم نه کاری که گفتن گناهه.
یکی از بچه ها از گوشه کلاس سوتی کشید و همه به سمتش نگاه کردیم.
_ولش کن بابا خودت اینو که میشناسی اگه تا فردا هم از گل و بلبل واسش تعریف کنی این حق شناس نیست.

....پایان....
خب حق کلمه بسیار جالب و شگفت انگیزیه کلمه ای که قانون تعریفش میکنه و اون رو به طرف های یک معادله میده . خب بهتر که اون پسرو رو مطالعه کنیم اون هم حرفایه نادرستی نمیزد اگر به صورت غیر دینی نگاه کنیم آیا اجباری بر بدنیا آمدنمان بود که امروز خودمان را مدیون پدر و مادرمان بدانیم و اظهارات اول شخصمان که با وجدان و دین از گفته هایش دفاع میکرد در واقع او در گفته هایش از قانونی گسترده در میان همه استفاده میکرد و همه حرف هایش را قبول داشتند و با چشمان خصم آلود پسر دیگر را نگاه میکردند. ولی آیا کسی هست که به آن پسر ثابت کند که حقی که ازش حرف به میان آمد واقعا درست است حتما اگر مسائل را پیچیده تر کنیم به این جواب میرسیم که به کسی ظلم نشود ولی خب باز هم وارد شاخه گسترده تری از سوالات بی جواب میشیم که این مورد ظلم واقع شدن چگونه این حق برایش در نظر گرفته شده و حتما باز هم بعد از کلی تامل گفته خواهد شد که نظری از میان چندین نفر با رای مثبت ارائه شده خب حالا به سوال اصلی میرسم یعنی اگر در زمان تعیین حق آن پسر آن جا حضور داشت و حرف هایش را به عنوان حق ثبت میکرد الان ما داشتیم با حرف هایه او مسائل را بررسی میکردیم و قانون به افراد دیگر حق را میداد. مطمئنا باز هم مسئله کمی گنگ است شاید با مثالی ساده و کوتاه بشه اون رو بهتر گفت.
خب دنیایی رو در نظر بیگیرید در این دنیا آدم ها از مادری به دنیا نمیان و کامل با دنیای ما فرق داره تو این جهان هر فرد وقتی وارد میشه یه درخت میکاره و اینکار مثل قانونی در بین همه مردم گسترده شده و یه روز یکی میگه
_ آقا به نظر من اینکه هر نفر یه درخت بکاره کار مزخرفیه
و یکی دیگر جواب بدهد
_چطور چنین حرفی میزنی مگر نمیدانی امکان دارد با اینکارت اکسیژن کم شود و به یک نفرمان هوا نرسد.
خب مطمئنا فکر کردن در این مورد خیلی مشکله وقتی اولین بار این مسائل را با معلمم بحث کردم که تنها فردی بود که مانند من آن را فهم کرد گفت
_با این حرف هایت جوری شدم که هر چقدر در اعتقاداتم بیشتر فکر میکنم، اعتقادم به آن کمتر میشود.
امیدوارم کسی که تا پایان خوندی حرفام رو فهمیده باشی و دونسته باشی که قانون ها یجورین و هر طرز فکری اگه از نظر ما کاملا هم اشتباه باشه میتونه حق با اون باشه.

حالا چیزی رو که فهمیدی واسم پست کن ممنونم.
_o.m.i.d_canis


   
AmbrellA, maria9620, الهه آب and 3 people reacted
نقل‌قول
Mr.R
 Mr.R
(@mr-r)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 89
 

JL_D;38010:
یه مرز برای جدا کردن خوبی از بدی.
منظورت اینه؟

چه جالب یه مرز برای جدایی خوبی از بدی این برداشت به برداشت من نزدیک


   
JL_D and omidcanis reacted
پاسخنقل‌قول
kuma
 kuma
(@kuma)
Active Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 8
 

هر کس یک نوع برداشت داره و هیچ یک از برداشت ها اشتباه نیست ولی این به این معنا که همه ی برداشت ها درست هستند نیز نیست:32:
و هیچ کس توانایی تشخیص درست از نادرست را نداره برا همین زیر نظارت چیزی به نام قانون زندگی می کنیم:22: این نظر منه


   
omidcanis reacted
پاسخنقل‌قول
sirena
(@sirena)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 53
 

خب تقریبا از متنت فهمیدم نمیتونیم از دید بقیه به دنبا نگاه کنیم....قوانین ما برای خود ماست نه برای بقیه...مثل اینکه کسی که کور رنگی داره و رنگ زرد و درک نمیکنه بگیرم هی این زرده و اون بگه نه حاجی اون خاکستریه....ما دنیا رو از دید بقیه نمیبینیم پس حق نداریم بهشون نقد کنیم.....من نگاهم به دنیا علمیه نه فلسفی .دید من به روابطم با ادما رو یه کتابی به اسم مقدمه ی رفتار شناسی شکل داده...آیا اینکه یه شیر نر جدید تو گله بچه شیر نر قبلی میکشه غیر اخلاقیه؟اصلا اخلاق چیه؟ما آدما برخلاف تصورمون اونقدرم با شیرا متفاوت نیستیم...حتی با اون عنکبوت بیوه ی سیاه ..
واقعا وقتی دنیا رو با این دید نگاه میکنی خیلی چیزا برات عادی میشن..خیلی این نظری که من نسبت به قوانین دارم طولانیه ایشالله 15 باهات بحث میکنم الان واقعا وقت فکر کردن به این چیزاس؟


   
omidcanis reacted
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

پیشنهاد می کنم کتاب .. زندگی های بسیار و استاد های بسیار رو بخونی ..نوشته ی پروفسور ال وایس دید کاملا تفاوتی نسبت به همهچی داره .. از اون گذشته چون نوشته داستان هست راحت تر میشه درک کرد .. پروفسور ال وایس اتفاق عجیب و شگرفی رو که در زندگیش افتاده رو توی این کتاب نوشته ... خیلی میتونه بهت کمک کنه..:)


   
omidcanis reacted
پاسخنقل‌قول
AMORIUN
(@amoriun)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 91
 

چقدر جذاب.
اول بگم فکر میکنم از هر صد نفر فقط یک نفر به اینطور مسائل فکر میکنه. نه اینکه بقیه متوجه نباشن اما براشون مسائل دیگه مهم تره. اما برای من نیست چون بهم لذت میده. اینکه ذهنتو از دنیا جدا کنی و فکر کنی و فکر کنی. حس خیلی لذت بخشیه. حداقل برای من و احتمالا شما. چقدر برام قشگ بود که دیدم چنین بحثی باز شده.
در جواب متن باید بگم قوانین دو دسته ان بنظرم. قوانین طبیعت که ذاتی هستن و قوانین انسانی که قرار دادی هستن. مثلا دو بعلاوه دو میشه چهار. در زبان دیگه ای ممکنه بشه پنج اما اینجا ذات اون چهار و پنج باهم یکیه. یکی ممکنه سبز رو قرمز صدا کنه دلیل بر این نیست که اونها باهم فرق دارن یا حتی رنگ های متفاوتی میبینن. فقط یکی یاد گرفته اون رو بنامه قرمز و یکی دیگه سبز. خوب و بد هم همینطور هستن ذات اعمال و صفات نیک و بد هست اما ما انسان ها بعضی هارو یاد گرفتیم خوب صدا کنیم و بعضی هارو بد. اینکه ایا اونها خوبن یا بد برای انسان فرد مشخص نیست همونطور که هیچ چیز دیگه ای در محدوده ذهن محصورش مشخص نیست. ممکنه یک عمل در ذات نیک باشه اما مردم اون رو بد صدا بزنن و اینجا تفاوت فقط در کلمه نیست بلکه در فهم اون هست.
اما درباره این فرد که گفتید. من نمیدونم اون آدم بدی بوده یا خوب. حق با اون بوده یا نه. چون نه جای اون هستم و نه میدونم در زندگیش چه چیزهایی رو تجربه کرده اما میدونم این عمل در ذات مغایر صفات برتر هست.
همونطور که گفتم صفات در ذات نیک و بد هستن یعنی وفادای مهربانی راست گویی و... اینها خوبن و هرکس که بگه بده داره با ذات طبیعت مخالفت میکنه اما میدونیم که میشه به یک جنایتکار وفادار بود با مهربانی فرزندی رو بد تربیت کرد و با راست گویی دو نفر رو به دشمنی انداخت. اینها اعمالی بدن که با صفاتی نیک بوجود اومدن. و هرچند که صفات در ذات نیک ان و اما یک نتیجه بد به عمل آوردن. این باعث نمیشه صفات رو بد بنامیم اما باعث میشه بدونیم که اعمال نتیجه پیروی از صفات نیست. او شخصی هم که گفته من از پدر مادرم مراقبت نمیکنم این به ذات یک صفت بد هست یعنی مغایر وفاداری و مهربانی هست اما ممکنه نتیجه خوب به عمل بیاره یعنی طبق یک سیاست بهتر شرایط خودش و پدر مادرش در پیری بهتر از زمانی باشه که از اونها مراقبت میکنه.. اصلا نمیشه سنجید. اما پس چه چیزی رو میشه سنجید؟
من میدونم اون که وفادار بوده کار نیکی کرده اما بخاطر ضعف در بخش دیگه ای زندگیش به یک جانی وفاداره. بخاطر وفاداریش تقدیر میشه ستایش میشه اما از گناهانش کم نمیکنه. همینطور درباره این فرد ذات عمل ناسپاسی بوده و این حرکتی به سمت قطب منفی هست و هرچند که نتیجه خوب باشه اما چیزی از ذات کارش کم نمیکنه.
در هر حال این مثل این بود که در یک معادله چند مجهولی ریاضی تنها یکی از پرانتز هاش رو حل کنی. حتی ممکنه هزاران فاکتور دیگه تاثیر بزارن و در سنجش تمام اونها به این نتیجه برسیم که این فرد کار درستی کرده. کی میتونه بگه بجز ذات مطلق هستی که از همه قوانین باخبره و از همه مجهولات باخبره. اما آیا این نادانی باید باعث بشه ما نسبت به چنین اعمالی بی تفاوت باشیم؟
یکم به حاشیه برم
البته که نه برای همین برای خودمون چند قانون انسانی تصویب کردیم واسمشو گذاشتیم فرهنگ اسمشو گذاشتیم رسوم اسمشو گذاشتیم انسانیت. اینها قرار دادی هستن و حتی اگر درست هم نباشن برای پایدار موندن جامعه برای استمرار زندگی صلح آمیز بین مردم باید بوسیله احاد جامعه بهش احترام گذاشته بشه. اگر در جامعه ی دیگری قوانین متفاوتی هست باید مردم اونجا به اون قوانین احترام بزارن. این قوانین باید بوسیله خردمندان بهتر بشن اما دلیل بر این نیست که هرکس با هر تفکری به خودش اجازه بده با اونها مبارزه کنه اول باید شایستگیشو بدست بیاره. بشه افلاطون بشه ارسطو بشه ابن سینا و اونوقت میتونه. این خانم داره با قوانین فرهنگ ما مبارزه میکنه کاری که امروز خیلی ها میکنن در حالی که شایستگیشو نداره و دردی که امروز حداقل مردم ایران بهش گرفتاره. نمیگم درست و غلط چیه چون اونها به هزاران فاکتور وابسته ان و در هر فرهنگی با دیگری تفاوت دارن. حرفم اینه که امروز همه خودشون رو در جایگاهی میبینن که میتونن هر تفکری و هر علمی رو به چالش بکشن. نظر دادن با چالش کشیدن متفاوته و هرکس که کمی باهوش باشه کاملا متوجه میشه. امروز مردم برای له کردن باور ها چه درست و چه نادرست باهم رقابت میکنن. در صورتی که شایستگیشو ندارن. من اجازه دارم نظرمو بگم من اجازه دارم شک هامو مطرح کنم اما اجازه ندارم تفکرمو به عنوان راه درست زندگی بپذیرم و طوری در جامعه رفتار کنم که بقیه بجز من در اشتباه هستن. حتی اگر باورم و ذات اعمالم این باشه نباید این کارو بکنم. چون اخرش میشه هرج و مرج. بی باوری بی اعتقادی و دنیایی که درش هیچ خط قرمزی وجود نداره و اون دنیا یکمی خطرناکه.
در اخر بگم درست و غلط از نظر هرکس یه چیزه و اون حق داره هرطور میخواد زندگی کنه اما لطفا راه زندگی خودتونو جار نزنین و بهش به عنوان راه درست نگاه نکنین که مجاب بشین دیگران رو هم مثل خودتون کنید.
و فعلا تمام


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 2
اشتراک: