Header Background day #16
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

قتل

43 ارسال‌
15 کاربران
47 Reactions
17.4 K نمایش‌
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
شروع کننده موضوع  

خب دوستان
یه مسابقه میخوام بزارم:19:
نفر اولش 400 نفر دومش 300 و نفر سومش 200 جایزه میگیره:43:
زمان مسابقه یک هفته است
من و دوستم ریحانه داوری رو به عهده میگیریم :80:

سرمایه رو جیرینگی واریز میکنم به حساب برنده ها :107:
روش مسابقه اینه :
خودتونو بزارین جای یه قاتل حرفه ای :دی

باچی ادم میکشی؟؟
چجوری میکشی؟؟
کجا میکشی ؟؟
کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی )
چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟
یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟
چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟
جسدش رو چیکار میکنی ؟؟
مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟
اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟
روش قتل هر جوری که باشه اشکال نداره
برنده کسیه که بهترین جواب ها رو بده و مثله یه قاتل حرفه ای رفتار کنه و بتونه شواهد قتل رو به بهترین شکل پنهان کنه تا هیچکس نتونه از هیچ راهی قاتلو دستگیر کنه :90:


   
milad.m, ida7lee2, crakiogevola2 and 3 people reacted
نقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

آقا یعنی چی؟؟؟ چه وضعشه؟ من قبول ندارم اگه می دونستم منم داستانش می کردم... من دوباره می یام یکی دیگه می نویسم


   
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
شروع کننده موضوع  

sina.m;27638:
باچی ادم میکشی؟؟
چیز خاصی نیست. یه بشکه بنزین و یه کبریت
چجوری میکشی؟؟
آتشش میزنم. مثلا اول پاهاشو. بعد دستشو. و بعدم یه لاستیم میندازم دور گردنش و آتشش میزنم
کجا میکشی ؟؟
تو یه جای متروکه. جایی که کسی نیاد . تا بتونم کارمو بکنم
کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی )
کی و جنسیتش مهم نیست فقط اینو میدونم که اون کسیه که با کارش باعث شده تا من از زندگیم بگذرم و بخوام انتثام بگیرم
چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟
دقیقا میزارم روز تولدش
یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟
خوب گفتم یه جای خلوت ولی اگه یکی از نزدیکانش هم شاهد باشن لذتش بیشتره
چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟
قرار نیست بکشونمش جایی. خودم میرم و میارمش. راه های زیادی هست ولی من شخصا شوک الکتریکی به طرف رو ترجیح میدم. هم درد میکشه. هم صدا نمیده. و هم بیحالش میکنه
جسدش رو چیکار میکنی ؟؟
توی اسید حلش میکنم.
مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟
محلول جنازه رو میریزم توی فاضلاب. دقیقا همونجایی که باید باشه
اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟
اگه بتونن جسد رو بهم تحویل بدن اصن خودم اعتراف میکنم

ینی احتمال نمیدی وقتی داری اون بدبختو شوک میدی کسی ببینتت ؟؟؟
ولی خیلی خوب و خشن بود

ZAHRA*J;27640:
آقا یعنی چی؟؟؟ چه وضعشه؟ من قبول ندارم اگه می دونستم منم داستانش می کردم... من دوباره می یام یکی دیگه می نویسم

بیا عزیزم
داستانتم بزار
ارمشتو حفظ کن نفس عمیق افرین


   
پاسخنقل‌قول
arwen
(@arwen)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 209
 

بابا چه خبره؟
اینجا همه خون آشام های قاتلن؟
یکی سر میبره،اون یکی میپزه ، یکی دیگه رسما میگه من کارت میذارم بدونن کار منه؟

باچی ادم میکشی؟؟
شیشه خورده
چجوری میکشی؟؟
یه سوپ درست میکنم براش شیشه ها رو نرم میکنم میریزم توش ...وقتی بخوره اولش نمیفهمه میره پایین و خود شیشه ها ترتیب بقیه کار رو میدن
کجا میکشی ؟؟
میتونه هرجایی باشه. هرجایی جز جایی که به من مرتبطش کنه
کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی )
والا یه پسر عمو دارم سالهاس میخوام بکشمش همسن خودمم هس اصلا جون میده واسه اینکار
چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟
روز و ماه نداره به محض اینکه از دید عمو جان و زن عمو خارج بشیم
یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟
فرق زیادی نمیکنه مهم نتیجس
چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟
والا این بشر رو کافیه بهش اشاره کنی با سر میاد
جسدش رو چیکار میکنی ؟؟
ولش میکنم به امون خدا کی میخواد باور کنه که من بهش شیشه دادم؟
مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟
فوقش یه قابلمه باشه دوتا کاسه میبرم تو اولین ظرفشویی میشورمش
اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟
میزنم زیر گریه و وانمود میکنم خیلی ناراحتم


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 547
 

" قتل"
/ با استناد به روش مأمورِ آشوب؛ جوکر /

یک شب سردِ پاییزی بود. باران به شدت می بارید.

همین چند ساعت پیش در حال معرفیِ خودم و اسباب بازی هایم به چند نفر از... دوستانِ جدیدم بودم که همین دوستانِ جدید فکر کردند خنده دار است، اگر دو نگهبان هیکل گنده یشان را دنبالم بفرستند. نه اشتباه نکنید، من عاشقِ جوک هستم اما این یکی نه. این یکی به هیچ وجه خنده دار نبود. تازه، همین که جوکِ من نبود، کمتر خنده دارش می کرد. من از طرفی، با بالا آوردن لوله ی اسلحه ی شاتگان و فشردن ماشه توی سینه ی یکیشان، می دانستم یکی از بهترین جوک هایم را رو کرده ام.

حس شوخ طبعیِ ضعیف مردم که دست من نیست. مهم این است که وقتی یک سوراخ بزرگ درست وسط بدنشان می افتد و ولو می شوند توی همان کوچه ی تنگ و تاریک جنوبِ شهر، از چهره ی وحشت زده و کودنشان با آن چشمهایی که مثل وزغ از کاسه بیرون زده، خنده ام می گیرد.

ها هی هو ه ها ها هو هی هوو

حیف که هیچ وقت به آخرِ جوک نمی رسند. پیش از آنکه حرفم تمام شود میمیرند. همه شان همینند. از آن کله گنده های بالا شهر گرفته، شهردار و رئیس پلیس و قاضی، تا این اراذلِ و دزدهای خرده پای کوچه های خلوتِ. نگهبان دومی را نشانه می روم و ... بوم!

از جیغی که می کشد خنده ام میگیرد. قاه قاه می خندم و قوز قوزی و بی خیال به طرفش می روم. دست راستش را گرفته و مثل پسربچه ها گریه می کند. کنارش زانو می زنم یک مشت از موهایش را توی مشتم میگیرم. رقت انگیز است. حوصله ام را سر می برد. هیچکس دوست ندارد، حوصله ام سر برود. دست می کنم توی جیب بارانیم. تصمیم گرفتم یکی از اسباب بازی های مورد علاقه ام را نشانش دهم. موهایش را می کشم تا مستقیم در چشمانم نگاه کند و لبخند پهنی تحویلش میدهم. رنگ از چهره اش پریده، التماس می کند رهایش کنم. نزدیک می شوم تا مطمئن شوم چهره ام را به خوب به خاطر می سپارد و بعد چاقویِ جیبیم را بیرون می آورم. آن را باز می کنم و می گذارم روی گونه ی سمت راستش. چانه ام را بالا می گیرم و سرم را کج می کنم.

" می دونی این زخمها رو از کجا آوردم ؟ "

دهان باز می کند تا حرفی بزند. شاید می خواهد جواب سوالم را دهد ولی اینطوری خنده دار نیست. اگر جواب بدهد، جوک بی مزه می شود. مردم چرا نمی فهمند وقتی کسی جوک می گوید باید دهانشان را ببندند و یک گوشه بنشنینند تا جوک تمام شود. نیشم را باز می کنم و قبل از آنکه کلمه ای از گلویش خارج شود، چاقو را محکم در گونه اش فرو می کنم. چند ثانیه ای پلک می زند و بعد خون در گلویش می جوشد.

"اصلاً مهم نیست. "

وقتی خودم را غافلگیر می کنم، یک چیزی درونم را به قلقلک می اندازد. چاقو را از گونه ی سوراخش در می آورم، با کتِ مشکیش تمیزش می کنم و دوباره می گذارم توی جیبم. از جایم بلند می شوم که بروم ولی یادم می افتد یک چیزی را جا انداختم. بر می گردم، ابرویی بالا می اندازم و دو جسد را برانداز می کنم و بعد یک کارتِ جوکر از جیبم بر می دارم. خودکار... خودکار می خواهم. حوصله ام سر می رود. می نشینم کنار دو جسد و توی جیبهایشان را می گردم. خودکار نیست. خودکار نیست. خودکار نیست.

آها.

انگشت اشاره ام را توی سوراخِ وسط سینه ی جسد اولی فرو می کنم و بعد یک j بزرگ پشت کار می نویسم و کارت را می گذارم روی پیشانیِ جسد. از جایم بلند می شوم و یک بار از دور به کاردستیم نگاه می کنم.

می دانید به جز من دیگر چه کسی حس شوخ طبیعی خوبی دارد؟ خب کمکتان می کنم کسی که اسمش با پت و مت قافیه دارد. کی ؟ کَت ( اشاره به کت وومن)؟ نه نه نه... او همیشه جوکهای من را می دزدد. از او اصلاً خوشم نمی آید.

نه. بَت ( بتمن) را می گویم. او می داند که چطور توجه مردم و پلیس را به خود جلب کند. تفاوت من با او در یک چیز است. به جسد خیره نگاه می کنم و همانطور که لی لی کنان از آنها دور می شوم، نیشم باز می شود.

" من این کارو با هیجان بیشتری انجام میدم. "

-----------------------------------------------------

خب تقریبن به همه ی سوالات جواب داده شد سه تا سوال آخری مثه پنهان کردن جسد و مدارک و اینکه خودت رو بی گناه نشون بدی هم توی جمله ی آخر که اصلن اینرا می ذارم که پلیس پیداشون کنه :دی دیگه اینم قتل به روش پدربزرگِ قتل یعنی جوکر عزیز بود. :دی با تچکر :دی


   
hera reacted
پاسخنقل‌قول
zahrachemeli722
(@zahrachemeli722)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 59
 

proti;27626:
خب من فکر کردم به صورت داستانی بنویسم بهتره
البته اینم بگم این متن رو یه بار نوشتم فرستادم خیلی خوب شده بود اما پرید و حالا دارم از اول مینویسم بعیده اون حس اول رو بده اما سعیم رو میکنم
به هرحال مطمئنم اگه شبیه اولی بشه به عنوان روان پریش سال انتخاب میشم

در پشت بام باز شد و دختر به سختی شکارش را به آنجا کشاند. پسر جوان بیهوش بود. همانطور که باید میبود. خیلی ساده بود.مهمانی دو نفره در خانه به صرف شیرینی و چای....مسموم کردن پسر با چای گیاهی که مخلوط اندکی از یک قارچ افریقایی را در ان ریخته بود. و دادن پیشنهاد قدم زدن دو نفره در پشت بام. از خانه ی او تا پشت بام برج تنها دوازده پله راه بود و پسر روی نهمین پله از حال رفته بود.کشاندن هیکل مرد جوان از آن فاصله چندان آسان نبود اما او هم یک زن عادی نبود. مدتها برای این لحظه صبر کرده و تمرین کرده بود. بدن ورزیده اش به او اجازه میداد راحت تر از آنچه ممکن بود شکارش را روی کف سر سرامیکی بکشد و به جایی که میخواست ببرد. درست گوشه پشت بام در پنهان ترین نقطه جایی که بشکه بزرگ منبع آب تابستانی قرار داشت. منبعی که تا نیمه پر از آب بود. دختر نفس زنان شکارش را بلند کرد و با هر سختی و مشقتی بود او را به درون منبع انداخت بعد به درون اب رفت تا سر پسر را بالا بکشد . او که نمیخواست شکارش به این سادگی خفه شود.
آهسته پسر را در وضعیت نشسته قرار داد اب منبع انقدر نبود که پسر را غرق کند به سختی تا روی سینه اش میرسید.و این خیلی خوب بود. از منبع خارج شد. باد سرد اخر زمستان تمام شده بود و حالا بوی بهار می آمد. شب سال نو بود .....شهر تا نیمه از جمعیت خالی شده بود و هرکس که در شهر مانده بود در این ساعات در خانه اش بود تا عید را جشن بگیرد. دست کم نیمی از ساختمان بلند برج خالی شده بود و میدانست که سایرین در خانه هایشان هستند.
اهسته به کنار دیوار رفت و گاز تک شعله ی نسبتا بزرگی را با خود به زیر منبع کشید.کبریت کشید و شعله را روشن کرد.خیلی با دقت شعله را کم کرد طوری که آب در نیم ساعت اینده گرم شود اما به جوش نیاید.
با محاسبات دقیق او پسر کمتر از این زمان به هوش می آمد و او نمیخواست که تا ان زمان شکارش مرده باشد
اندکی صبر کرد بعد با احتیاط دستش را درون اب فرو برد دمای اب گرم شده بود اما نه انقدر که دستش را بیازارد....حرکت پلک های پسر توجهش را جلب کرد پسر بیدار شده بود. آهسته سرش را حرکت داد اما هنوز نمیتوانست تکان بخورد.بدنش هنوز از اثر دارو بی حس بود دخترک نیشخندی زد: سلام عزیزم
پسر سرش را بلند کرد. دختر را بالای سرش دید: سارا....من کجام....؟ چی شده؟
صدایش ضعیف شده بود و از ته چاه در می آمد....این نشانه ی خوبی بود نمیتوانست فریاد بزند.
به تدریج به یاد می آورد: من بیهوش شدم....؟!!! تو منو بیهوش
سارا نیشخندی زد: مثل همیشه باهوش...اره عزیزم خودم بیهوشت کردم.با همون چای خوشمزه ای که خوردی....میبینی؟ اومده بودی اینجا منو به دام بندازی اما خودت توی دام افتادی
_ چی داری میگی؟ من کجام؟ داری چیکار میکنی؟
_ یادت نیست؟ قرار بود بیایم رو پشت بوم با هم قدم بزنیم....ما اومدیم اینجا و چایی خوردیم....و تو بیهوش شدی....
_من....نمیتونم تکون بخورم...پاهام بی حسن.....اما گرمه....اینجا گرمه سارا
سارا با لبخند دستی به سر پسر کشید : البته که گرمه.... درست مثل یه سونا....بذار ببینم چند درجس....
دماسنجی را در اب فرو کرد. جیوه دماسنج روی سی و هشت درجه ایستاد. دختر نچ نچی کرد: هنوز به حد کافی گرم نیست....بذار....
از جیبش سوزنی را بیرون کشید و آن را به شانه ی پسر فرو کرد. پسر درد را احساس نکرد. دختر سوزن را عمیق تر فرو کرد پسر ناله کرد: چیکار میکنی دیوونه؟
_ دارم میبینم که اثر بی حسی دارو از بین نرفته باشه...خب هنوز یه کم زمان داریم.....پس بیا قبل از اینکه هوا گرم تر بشه یه گپ بزنیم.....همونطور که احتمالا متوجه شدی این یه بشکس...یه بشکه پر آب که یه کم دیگه به جوش میاد.راستش همین الانم گرماش ازار دهندس و دستو میسوزونه اما تو حسش نمیکنی که خب این یعنی
پسر فریادی از وحشت کشید: روانی شدی منو بیار بیرون
_ بیارمت بیرون؟اوه نه نه نه.... من شش سال تموم منتظر این لحظه بودم....بذار اول روش کار رو برات توضیح بدم....من اینو از یکی از کلاسهای دانشگاه یاد گرفتم بهش میگن روش قورباغه اب پز...اون مال وقتیه که یه قورباغه رو توی اب در حال گرم شدن فلج میکنن ....خب همونطور که میدونی تو قورباغه نیستی و گرمی اب رو احساس میکنی اما من نمیخواستم تا وقتی مطمئن نشدم که نمیتونی فرار کنی احساسش کنی برای همینم یه کم ابتکار به خرج دادم. سمی که توی بدنته باعث میشه نتونی فرار کنی البته من یه چیزی توی کیک ریختم که مطمئن بشم اثر سم رو از بدنت خنثی میکنه پس هیچ کس نمیفهمه که مسموم شدی....میدونی که من یه دکترم بهت قول میدم تو هیچ ازمایشی نمیتونن این سم رو تشخیص بدن.....
_ تو دیووونه ای ...دیووونه
پسر تقلا میکرد که تکان بخورد اما حالا فقط میتوانست اندکی گردنش را حرکت دهد. تاثیر سم داشت از بین میرفت. ..دختر محکم توی دهن پسر زد: توی حرف من نپر.....تو به حد کافی بیهوش موندی که بدنت تقریبا بی حس بشه....این یعنی با وجود اینکه الان گرما رو خیلی احساس نمیکنی اما عضلات بدنت دارن کم کم میپزن....خیلی کم پس وقتی اثر دارو از بین بره که داره میره تو حتی اگه بخوای هم نمیتونی از این بشکه خارج بشی.. دمای آب کم کم و به تدریج بیشتر میشه.... اولش چیزی حس نمیکنی اما بهت قول میدم که کم کم حسابی گرمت بشه این باعث میشه عضلاتت بگیره و فلج بشه اما تو رو نمیکشه نه تا وقتی که من بخوام.
_ سارا خواهش میکنم...خواهش میکنم....نکن....این دیوونگیه روانی
_ میبینی...حتی صداتم دیگه در نمیاد
_ کمک ...یکی کمکم کنه کمک
_هرچقدر دلت میخواد داد بکش....حتی منم به زور صداتو میشنوم.....امشب هیچ کس توی خیابون نیست.شهر تقریبا خالیه و حتی اگه پر هم بود ما اونقدر بالا هستیم که کسی صداتو نشنوه....و بهت قول میدم دست کم تا ده طبقه پایین تر از ما هیچ کس توی خونش نیست. همسایه های من برنده یه مسابقه حیرت انگیز شدن و همشون الان توی سفرن.....مخارجش زیاد بو د مجبور شدم ماشینی رو که بهم هدیه کرده بودی بفروشم.... اما...به زحمتش می ارزید....حالا دیگه مطمئنم که صدات به هیچ کس نمیرسه حتی اگه به فرض محال کسی هم به اینجا بیاد برای بقیه عمرت قادر به حرکت نیستی *
پسرک ناله کرد: چرا ...چرا این کارو میکنی؟تو دوست من بودی....میخواستم به خونوادم....
چشمهای دختر تیره شد: به خونوادت معرفیم کنی؟ همون کاری که با مهتاب کرده بودی
شوکی ناگهانی به پسر وارد شد.....او این اسم را میشناخت: من بیگناه بودم دادگاه حکمش رو صادر کرد. او دست برد و گریمی را که به پوستش چسبیده بود کند. پسر برای لحظه ای جا خورد....این چهره ی مهتاب بود....:تو...مهتاب....چطور ممکنه
مهتاب ناله کرد: نمیدونستی مگه نه؟ تو نمیدونستی که من یه خواهر دوقلو دارم...میخواستم بهت بگم اما ....فکر کردیم یه بازی میشه.میتونستیم کمی اذیتت کنیم.فکر کردم سارا رو میفرستم پیشت تا ببینم میفهمی یا نه.....فکر کردم بعدش کلی میخندیم.....اما اون برگشت.....بعد دو روز برگشت......جنازش برگشت.....به من میگی دادگاه دادگاه؟ کدوم دادگاه؟ همون دادگاهی که پدرت با رشوه مدارکش رو از بین برده بود؟ تو اونو کشتی .... تو کثافت
*
_ اون خودکشی کرد.....
سارا کتابچه ای را از کیفش بیرون کشید: پسر آن را میشناخت....یک دفتر خاطرات
میدونی این چیه؟ دفتر خاطرات خواهر بدبخت من.....اون خودشو کشت....خودشو کشت به خاطر کثافت کاری تو....
_ اگه تو و خونوادت مدرکی داشتید توی دادگاه...
_ اوردم....من اینو اوردم اما دیدم چطور وکیل پدر پولدارت مدارک دیگه ما رو نادیده گرفت.....پدرم دق کرد.مادرم مرد . و من وانمود کردم که سارا هستم.تموم این سالها من برای خانوادم نقش خواهر دوقلوم رو بازی کردم تا بتونم تقاص کارت رو از تو بگیرم.....
پسرک حالا گریه میکرد: من نمیخواستم....من ...من..
صدایش به تدریج خفه میشد. چشمانش از درد میسوخت....اثر دارو از بین رفته بود و او ناخواسته فریاد میزد . مهتاب پوزخندی زد: کی باور میکنه که مهتاب زنده باشه؟ اثر انگشت من مدتهاس که به جای مرده ثبت شده...پول همیشه راهگشاست این رو خود تو بهم یاد دادی.....شاید هفته ها بگذره و کسی روی این پشت بام نیاد اخه کلید اینجا رو فقط مدیر ساختمون داره که اونم توی سفره....کی باور میکنه که یه مرده تو رو کشته باشه....
حالا....وقتشه یه کم شعله رو بیشتر کنیم....
_خواهش میکنم...مهتاب التماس میکنم اونا پیدات میکنن...مجازاتت میکنن
مهتاب شعله زیر گار را بیشتر کرد: بعید میدونم ...میدونی....من تا یکساعت دیگه پرواز دارم....دارم برای همیشه از کشور خارج میشم و تا اون موقع... مطمئنم که نفس اخرتو کشیدی....خداحافظ کثافت...جهنم خوش بگذره

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خب من فکر کردم به صورت داستانی بنویسم بهتره
البته اینم بگم این متن رو یه بار نوشتم فرستادم خیلی خوب شده بود اما پرید و حالا دارم از اول مینویسم بعیده اون حس اول رو بده اما سعیم رو میکنم
به هرحال مطمئنم اگه شبیه اولی بشه به عنوان روان پریش سال انتخاب میشم

در پشت بام باز شد و دختر به سختی شکارش را به آنجا کشاند. پسر جوان بیهوش بود. همانطور که باید میبود. خیلی ساده بود.مهمانی دو نفره در خانه به صرف شیرینی و چای....مسموم کردن پسر با چای گیاهی که مخلوط اندکی از یک قارچ افریقایی را در ان ریخته بود. و دادن پیشنهاد قدم زدن دو نفره در پشت بام. از خانه ی او تا پشت بام برج تنها دوازده پله راه بود و پسر روی نهمین پله از حال رفته بود.کشاندن هیکل مرد جوان از آن فاصله چندان آسان نبود اما او هم یک زن عادی نبود. مدتها برای این لحظه صبر کرده و تمرین کرده بود. بدن ورزیده اش به او اجازه میداد راحت تر از آنچه ممکن بود شکارش را روی کف سر سرامیکی بکشد و به جایی که میخواست ببرد. درست گوشه پشت بام در پنهان ترین نقطه جایی که بشکه بزرگ منبع آب تابستانی قرار داشت. منبعی که تا نیمه پر از آب بود. دختر نفس زنان شکارش را بلند کرد و با هر سختی و مشقتی بود او را به درون منبع انداخت بعد به درون اب رفت تا سر پسر را بالا بکشد . او که نمیخواست شکارش به این سادگی خفه شود.
آهسته پسر را در وضعیت نشسته قرار داد اب منبع انقدر نبود که پسر را غرق کند به سختی تا روی سینه اش میرسید.و این خیلی خوب بود. از منبع خارج شد. باد سرد اخر زمستان تمام شده بود و حالا بوی بهار می آمد. شب سال نو بود .....شهر تا نیمه از جمعیت خالی شده بود و هرکس که در شهر مانده بود در این ساعات در خانه اش بود تا عید را جشن بگیرد. دست کم نیمی از ساختمان بلند برج خالی شده بود و میدانست که سایرین در خانه هایشان هستند.
اهسته به کنار دیوار رفت و گاز تک شعله ی نسبتا بزرگی را با خود به زیر منبع کشید.کبریت کشید و شعله را روشن کرد.خیلی با دقت شعله را کم کرد طوری که آب در نیم ساعت اینده گرم شود اما به جوش نیاید.
با محاسبات دقیق او پسر کمتر از این زمان به هوش می آمد و او نمیخواست که تا ان زمان شکارش مرده باشد
اندکی صبر کرد بعد با احتیاط دستش را درون اب فرو برد دمای اب گرم شده بود اما نه انقدر که دستش را بیازارد....حرکت پلک های پسر توجهش را جلب کرد پسر بیدار شده بود. آهسته سرش را حرکت داد اما هنوز نمیتوانست تکان بخورد.بدنش هنوز از اثر دارو بی حس بود دخترک نیشخندی زد: سلام عزیزم
پسر سرش را بلند کرد. دختر را بالای سرش دید: سارا....من کجام....؟ چی شده؟
صدایش ضعیف شده بود و از ته چاه در می آمد....این نشانه ی خوبی بود نمیتوانست فریاد بزند.
به تدریج به یاد می آورد: من بیهوش شدم....؟!!! تو منو بیهوش
سارا نیشخندی زد: مثل همیشه باهوش...اره عزیزم خودم بیهوشت کردم.با همون چای خوشمزه ای که خوردی....میبینی؟ اومده بودی اینجا منو به دام بندازی اما خودت توی دام افتادی
_ چی داری میگی؟ من کجام؟ داری چیکار میکنی؟
_ یادت نیست؟ قرار بود بیایم رو پشت بوم با هم قدم بزنیم....ما اومدیم اینجا و چایی خوردیم....و تو بیهوش شدی....
_من....نمیتونم تکون بخورم...پاهام بی حسن.....اما گرمه....اینجا گرمه سارا
سارا با لبخند دستی به سر پسر کشید : البته که گرمه.... درست مثل یه سونا....بذار ببینم چند درجس....
دماسنجی را در اب فرو کرد. جیوه دماسنج روی سی و هشت درجه ایستاد. دختر نچ نچی کرد: هنوز به حد کافی گرم نیست....بذار....
از جیبش سوزنی را بیرون کشید و آن را به شانه ی پسر فرو کرد. پسر درد را احساس نکرد. دختر سوزن را عمیق تر فرو کرد پسر ناله کرد: چیکار میکنی دیوونه؟
_ دارم میبینم که اثر بی حسی دارو از بین نرفته باشه...خب هنوز یه کم زمان داریم.....پس بیا قبل از اینکه هوا گرم تر بشه یه گپ بزنیم.....همونطور که احتمالا متوجه شدی این یه بشکس...یه بشکه پر آب که یه کم دیگه به جوش میاد.راستش همین الانم گرماش ازار دهندس و دستو میسوزونه اما تو حسش نمیکنی که خب این یعنی
پسر فریادی از وحشت کشید: روانی شدی منو بیار بیرون
_ بیارمت بیرون؟اوه نه نه نه.... من شش سال تموم منتظر این لحظه بودم....بذار اول روش کار رو برات توضیح بدم....من اینو از یکی از کلاسهای دانشگاه یاد گرفتم بهش میگن روش قورباغه اب پز...اون مال وقتیه که یه قورباغه رو توی اب در حال گرم شدن فلج میکنن ....خب همونطور که میدونی تو قورباغه نیستی و گرمی اب رو احساس میکنی اما من نمیخواستم تا وقتی مطمئن نشدم که نمیتونی فرار کنی احساسش کنی برای همینم یه کم ابتکار به خرج دادم. سمی که توی بدنته باعث میشه نتونی فرار کنی البته من یه چیزی توی کیک ریختم که مطمئن بشم اثر سم رو از بدنت خنثی میکنه پس هیچ کس نمیفهمه که مسموم شدی....میدونی که من یه دکترم بهت قول میدم تو هیچ ازمایشی نمیتونن این سم رو تشخیص بدن.....
_ تو دیووونه ای ...دیووونه
پسر تقلا میکرد که تکان بخورد اما حالا فقط میتوانست اندکی گردنش را حرکت دهد. تاثیر سم داشت از بین میرفت. ..دختر محکم توی دهن پسر زد: توی حرف من نپر.....تو به حد کافی بیهوش موندی که بدنت تقریبا بی حس بشه....این یعنی با وجود اینکه الان گرما رو خیلی احساس نمیکنی اما عضلات بدنت دارن کم کم میپزن....خیلی کم پس وقتی اثر دارو از بین بره که داره میره تو حتی اگه بخوای هم نمیتونی از این بشکه خارج بشی.. دمای آب کم کم و به تدریج بیشتر میشه.... اولش چیزی حس نمیکنی اما بهت قول میدم که کم کم حسابی گرمت بشه این باعث میشه عضلاتت بگیره و فلج بشه اما تو رو نمیکشه نه تا وقتی که من بخوام.
_ سارا خواهش میکنم...خواهش میکنم....نکن....این دیوونگیه روانی
_ میبینی...حتی صداتم دیگه در نمیاد
_ کمک ...یکی کمکم کنه کمک
_هرچقدر دلت میخواد داد بکش....حتی منم به زور صداتو میشنوم.....امشب هیچ کس توی خیابون نیست.شهر تقریبا خالیه و حتی اگه پر هم بود ما اونقدر بالا هستیم که کسی صداتو نشنوه....و بهت قول میدم دست کم تا ده طبقه پایین تر از ما هیچ کس توی خونش نیست. همسایه های من برنده یه مسابقه حیرت انگیز شدن و همشون الان توی سفرن.....مخارجش زیاد بو د مجبور شدم ماشینی رو که بهم هدیه کرده بودی بفروشم.... اما...به زحمتش می ارزید....حالا دیگه مطمئنم که صدات به هیچ کس نمیرسه حتی اگه به فرض محال کسی هم به اینجا بیاد برای بقیه عمرت قادر به حرکت نیستی *
پسرک ناله کرد: چرا ...چرا این کارو میکنی؟تو دوست من بودی....میخواستم به خونوادم....
چشمهای دختر تیره شد: به خونوادت معرفیم کنی؟ همون کاری که با مهتاب کرده بودی
شوکی ناگهانی به پسر وارد شد.....او این اسم را میشناخت: من بیگناه بودم دادگاه حکمش رو صادر کرد. او دست برد و گریمی را که به پوستش چسبیده بود کند. پسر برای لحظه ای جا خورد....این چهره ی مهتاب بود....:تو...مهتاب....چطور ممکنه
مهتاب ناله کرد: نمیدونستی مگه نه؟ تو نمیدونستی که من یه خواهر دوقلو دارم...میخواستم بهت بگم اما ....فکر کردیم یه بازی میشه.میتونستیم کمی اذیتت کنیم.فکر کردم سارا رو میفرستم پیشت تا ببینم میفهمی یا نه.....فکر کردم بعدش کلی میخندیم.....اما اون برگشت.....بعد دو روز برگشت......جنازش برگشت.....به من میگی دادگاه دادگاه؟ کدوم دادگاه؟ همون دادگاهی که پدرت با رشوه مدارکش رو از بین برده بود؟ تو اونو کشتی .... تو کثافت
*
_ اون خودکشی کرد.....
سارا کتابچه ای را از کیفش بیرون کشید: پسر آن را میشناخت....یک دفتر خاطرات
میدونی این چیه؟ دفتر خاطرات خواهر بدبخت من.....اون خودشو کشت....خودشو کشت به خاطر کثافت کاری تو....
_ اگه تو و خونوادت مدرکی داشتید توی دادگاه...
_ اوردم....من اینو اوردم اما دیدم چطور وکیل پدر پولدارت مدارک دیگه ما رو نادیده گرفت.....پدرم دق کرد.مادرم مرد . و من وانمود کردم که سارا هستم.تموم این سالها من برای خانوادم نقش خواهر دوقلوم رو بازی کردم تا بتونم تقاص کارت رو از تو بگیرم.....
پسرک حالا گریه میکرد: من نمیخواستم....من ...من..
صدایش به تدریج خفه میشد. چشمانش از درد میسوخت....اثر دارو از بین رفته بود و او ناخواسته فریاد میزد . مهتاب پوزخندی زد: کی باور میکنه که مهتاب زنده باشه؟ اثر انگشت من مدتهاس که به جای مرده ثبت شده...پول همیشه راهگشاست این رو خود تو بهم یاد دادی.....شاید هفته ها بگذره و کسی روی این پشت بام نیاد اخه کلید اینجا رو فقط مدیر ساختمون داره که اونم توی سفره....کی باور میکنه که یه مرده تو رو کشته باشه....
حالا....وقتشه یه کم شعله رو بیشتر کنیم....
_خواهش میکنم...مهتاب التماس میکنم اونا پیدات میکنن...مجازاتت میکنن
مهتاب شعله زیر گار را بیشتر کرد: بعید میدونم ...میدونی....من تا یکساعت دیگه پرواز دارم....دارم برای همیشه از کشور خارج میشم و تا اون موقع... مطمئنم که نفس اخرتو کشیدی....خداحافظ کثافت...جهنم خوش بگذره

جالب بود
قشنگ ياد اون فيلمي افتادم كه امين حيايي با فكر كنم گلزار بود بازي ميكردن خانم هاي پولدار رو گول ميزدن از قضا يكي از همون خانم ها خودكشي ميكنه خواهرش انتقام ميگيره داخل كشتي بود ....


   
پاسخنقل‌قول
Lady Joker
(@lady-joker)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 547
 

zahrachemeli72;27655:
جالب بود
قشنگ ياد اون فيلمي افتادم كه امين حيايي با فكر كنم گلزار بود بازي ميكردن خانم هاي پولدار رو گول ميزدن از قضا يكي از همون خانم ها خودكشي ميكنه خواهرش انتقام ميگيره داخل كشتي بود ....

فیلم نقاب. گلزار نبود پارسا پیروزفر بود :دی


   
hera and zahrachemeli722 reacted
پاسخنقل‌قول
zahrachemeli722
(@zahrachemeli722)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 59
 

اره اره يادم اومد...خيلي سال پيش ديدم اين فيلم رو


   
hera and Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
شروع کننده موضوع  

arwen;27650:
بابا چه خبره؟ اینجا همه خون آشام های قاتلن؟ یکی سر میبره،اون یکی میپزه ، یکی دیگه رسما میگه من کارت میذارم بدونن کار منه؟ باچی ادم میکشی؟؟ شیشه خورده چجوری میکشی؟؟ یه سوپ درست میکنم براش شیشه ها رو نرم میکنم میریزم توش ...وقتی بخوره اولش نمیفهمه میره پایین و خود شیشه ها ترتیب بقیه کار رو میدن کجا میکشی ؟؟ میتونه هرجایی باشه. هرجایی جز جایی که به من مرتبطش کنه کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی ) والا یه پسر عمو دارم سالهاس میخوام بکشمش همسن خودمم هس اصلا جون میده واسه اینکار چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟ روز و ماه نداره به محض اینکه از دید عمو جان و زن عمو خارج بشیم یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟ فرق زیادی نمیکنه مهم نتیجس چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟ والا این بشر رو کافیه بهش اشاره کنی با سر میاد جسدش رو چیکار میکنی ؟؟ ولش میکنم به امون خدا کی میخواد باور کنه که من بهش شیشه دادم؟ مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟ فوقش یه قابلمه باشه دوتا کاسه میبرم تو اولین ظرفشویی میشورمش اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟ میزنم زیر گریه و وانمود میکنم خیلی ناراحتم

خب میشه گفت خیلی خوبه اما یه مشکل داره و اومن اینه که پزشک قانونی میفهمه این بدبخت شیشه ها رو با سوپ خورده و کی بهش سوپ داده ؟؟؟ چرا سوپ داده ؟؟؟؟ چجوری از و جود اینهمه شیشه در سوپش بیخبر بوده ؟؟؟؟ و اینکه اونا میفهمن یه کسی اونجا بوده و دنبال اثر انگشتش میگردن ... راحت گیر میوفتی من که اینجوری ادم میکشم یوهاهاها باچی ادم میکشی؟؟با جیوه چجوری میکشی؟؟جیوه رو از ازمایشگاه بر مدارم اونقندری که کافی باشه و کسی متوجه نشه بعد تو کافی شاپ کاملا اتفاقی میزنم به گلدون رویه میز گلدون با اب روش میزیره رو طرف بعد میره خودشو تمیز کنه منم بلا فاصله جیوه رو میریزم تو قهوش بعدم اظافش رو برمیگردونم به ازمایشگاه مدرسه کجا میکشی ؟؟ تو کافی شاپ تا بیاد اثر بزاره من از اونجا دور شدم کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی ) پسر بیشعوری که با من قرار گذاشته چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟ روز تولدش یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟ اگه شلوغ باشه بهتره چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟ خودش با سر میاد جسدش رو چیکار میکنی ؟؟ کاری نمیکنم مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟ جیوه رو رو میریزم تو یه سرنگ کوچولو و بعد با خودم میبرمش چون با هم قرار داشتیم عادیه که اثر انگشتم اطرافش باشه اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟ گریه میکنم میگم عاشقش بودم چرا باید بکشمش بعدم بلافاصله میندازم گردن گارسون بیچاره که قهوه ها رو سرو کرده :107:


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

چ همه روش قتل دارن تو استینشون :دی

باچی ادم میکشی؟؟ باچیزی ک دوس داره
چجوری میکشی؟؟جوری ک دوس داره
کجا میکشی ؟؟جایی ک دوس داره
کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی )کسی رو ک دوس داره
چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟ روز و ماه فصلی ک دوس دارم! 22 اسفند.
یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟ی روز خلوت
چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟خودش میاد.کشوندن نمیخواد
جسدش رو چیکار میکنی ؟؟خاک میکنم 😐
مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟ میزارم سر جاشون
اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟ب جون خودم کار من نبود

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

arwen;27650:
بابا چه خبره؟
اینجا همه خون آشام های قاتلن؟
یکی سر میبره،اون یکی میپزه ، یکی دیگه رسما میگه من کارت میذارم بدونن کار منه؟

باچی ادم میکشی؟؟
شیشه خورده
چجوری میکشی؟؟
یه سوپ درست میکنم براش شیشه ها رو نرم میکنم میریزم توش ...وقتی بخوره اولش نمیفهمه میره پایین و خود شیشه ها ترتیب بقیه کار رو میدن
کجا میکشی ؟؟
میتونه هرجایی باشه. هرجایی جز جایی که به من مرتبطش کنه
کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی )
والا یه پسر عمو دارم سالهاس میخوام بکشمش همسن خودمم هس اصلا جون میده واسه اینکار
چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟
روز و ماه نداره به محض اینکه از دید عمو جان و زن عمو خارج بشیم
یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟
فرق زیادی نمیکنه مهم نتیجس
چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟
والا این بشر رو کافیه بهش اشاره کنی با سر میاد
جسدش رو چیکار میکنی ؟؟
ولش میکنم به امون خدا کی میخواد باور کنه که من بهش شیشه دادم؟
مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟
فوقش یه قابلمه باشه دوتا کاسه میبرم تو اولین ظرفشویی میشورمش
اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟
میزنم زیر گریه و وانمود میکنم خیلی ناراحتم

:دی جاااان!خیلی اسمی بود!روش نازی داری خوشم اومد!
شیشه نرم میشه؟!


   
hera reacted
پاسخنقل‌قول
alomohammadi16812
(@alomohammadi16812)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 16
 

با صحنه سازی میکشم در یک صحنه سازی میکشم جایی که بتونم صحنه مرگ اتفاقی اش رو بهتر صحنه سازی کنم هر کسی که براش بهم پول پرداخت بشه روز ماه فصل مهم نیست یک قاتل تو هر زمانی ادم میکشه جای خلوت بهتره ولی اگر تو شلوغی بمیره همه باور میکنن صحنه سازیه من نمیکشونمش خودش میاد وقتی مرگ صحنه سازیه من برم با جسدش چیکار کنم مدارک جرمی وجود نداره همش یک حادثه است من هیچ وقت تو صحنه نیستم


   
پاسخنقل‌قول
milad.m
(@milad-m)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

باچی ادم میکشی؟؟ با فکر ، با هر چی گیرم بیاد در زمان و مکانش فرد رو میکشم ، اما برای مثال با یک سیم نامرئی یا با یک چنگال غذا خوری
چجوری میکشی؟؟ روش کارم در هر موقع به سبک خودش هستش . یکیش رو میگم اول باهاش گرم میگیرم بعد ازش کمک میخوام در جا به جایی وسیله و یا چیزی بعد اون رو به ماشینم میکشونم و بیهوشش میکنم و در یک جای خلوت سرش رو با چاقو میبرم و اعضای بدنش رو درمیارم میفروشم و یا باهاشون مراسم احضار جن انجام میدم . بهتر مدونم یک دوره پرستاری و یا آموزش کمک های اولیه ببینم تا با علوم تجربی و پزشکی و اعضای بدن بیشتر آشنا بشم قبل انجام قتل هام .
کجا میکشی ؟؟ سعی میکنم تو جای خلوت باشه تا راحت تر بتونم بکشمشولی اگر در زمانی بودم که همه میدونستن من قاتلم در جاهای شلوغ هم میکشم و سعی میکنم اون موقع تفنگ داشته باشم و نه چاقو .
کی رو میکشی ؟؟ (چه جنسی و چه سنی ) خب من سن خاصی رو مد نظرم نیست برای تنوع میکشم یک بار جوون یک بار پیر ولی اگر یک خانواده ترسو گیرم بیاد کلک کل خانواده رو یک جا میکنم
چه روزی چه ماهی و چه فصلی قتل رو انجام میدی ؟؟ سعی میکنم شب ها باشه شب 14 . شب هالووین . و شب هایی که معتقدم شیطان قوی تر از روزهای قبل هستش .
یه روز شلوغ یا یه روز خلوت ؟؟ خلوت
چجوری میکشونیش به محل قتل تا بکشیش ؟؟ همون طور که بالا هم گفتم از در دوستی باهاش میرم جلو و با مکالمه و احوال پرسی مخش رو میزنم و به ماشین و یا جایی که میخوام بکشمش میکشونمش.
جسدش رو چیکار میکنی ؟؟ می گذارم تا پلیس ها ببینم تا درس عبرتی بشه براشون .
مدارک جرم رو کجا و چطوری قایم میکنی ؟؟ سعی میکنم کلا مدرکی از خودم جا نگذارم تا بخوام باز غایب کنمشون . بهترین روش اینکه اول دست کش دستم کنم و بعد لباس هام رو بپوشم . لباس هام رو هم باید به خشکشویی بدم قبل قتل بشوره تا تمیز باشه .لباس ضد اب پلاستیکی بپوشم بهتره . ردی به جا نمیگذاره اگر خونی هم بپاشه رو لباس میپاشه . جتما کلاه سرم میکنم تا موهام نریزه . بعدشم حتما شامپو خوب استفاده میکنم تا ریزش موم به حد صفر برسه .
اگه پلیس بهت شک کرد چجوری بیگناهی ساختگیت رو نشون میدی ؟؟ خب برای منی که دو هزار چهره دارم کار راحتی هستش . من که هم حاجی هم متالباز هم پلیس . هم جن گیر و هم شعبده باز . بودم این کار برام مثل آب خوردنه .
روش قتل هر جوری که باشه اشکال نداره خب من روش قتل هام به مکان و زمانش بستگی داره و هر روشی که به نظرم برسه انجام میدم شک نکنید .
من یک قاتل زنجیره ای هستم . با نام های بسیار..


   
Lady Joker reacted
پاسخنقل‌قول
milad.m
(@milad-m)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

هر که به من جایزه نده میکشمش !! حتی اگر اونور ایران باشه ...:1e9ca045845bf68fcb9


   
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
شروع کننده موضوع  

milad.m;27750:
هر که به من جایزه نده میکشمش !! حتی اگر اونور ایران باشه ...:1e9ca045845bf68fcb9

خدا همه رو شفا میده میدونستی ؟؟؟


   
پاسخنقل‌قول
milad.m
(@milad-m)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

hera;27763:
خدا همه رو شفا میده میدونستی ؟؟؟

اره میدونستم


   
پاسخنقل‌قول
Amir2527
(@amir2527)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 134
 

یه سوال احمقانه دارم از داوران گرامی! کلی با خودم کلنجار رفتم که بپرسم یا نه. و بالاخره تصمیم گرفتم از اونجایی که این یه مسابقس و پای سرمایه وسطه بپرسم.
سوال: آیا می شود به خود رای بدهیم !!؟
می دونم یه خورده خودخواهانس، ولی خوب، چون من هنوز تازه وارد محسوب می شم، فکر نکنم کسی بهم رای بده. پس مجبورم خودم دست به کار بشم.


   
milad.m reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 3
اشتراک: