اقا درس بگو از چی میترسی و از چی چندشت میگیره :دی
من از وقتی که یه نمره افتضاح میارم و مامانم اعصابش خورد میشه، می ترسم. کاری نمیکنه ها... ولی از اینکه اعتمادشون به من کم میشه می ترسم.
من از اینکه ی روزی نتونم روزمو باش بگذرونم میترسم~physics~
و از هیچی چندشم نمیشه.
::23::
سوسک و حشرات
اگه ببینم سکته رو میزنم بگمونم:6c09153b65816aaff48
از این میترسم که نتونم به آرزوهام برسم. باز اینم زیاد ترسناک نیست، همیشه میشه راهی برای رسیدن بهشون پیدا کرد. درواقع بزرگ ترین ترسم اینه که بمیرم و نتونم همه ی ایده هامو داستان کنم. :1:
نمیدونم از چی چندشم میشه دقیقا :دی باید تو موقعیت قرار بگیرم :1:
من از اینکه نتونم یه روزی از اینجا ( کشور) می ترسم. نه اینکه بترسم ولی خب میشه گفت معمولن آدم از نرسیدن به آرزوهاش می ترسه اما به قول آیدا همیشه راهی برای رسیدن بهشون وجود داره و آدم واقعن هیچوقت نباید ناامید بشه به نظرِ من. و اینکه اگر واقعن تلاش کنی و خوشحال باشی به خاطر موفقیت های کوچولو این کوچولو کوچولوها جمع میشه یه هفته ی عالی رو برات می سازه ( البته کاملاً واضحه که یه هفته ی خوب داشتم نه؟ :دی )
اما ترس واقعاً نمی ترسم از چیزی. شاید آدم بگه از از دست دادن عزیزهام می ترسم ولی واقعاً نباید ترسی وجود داشته باشه. ترس نمی ذاره آدم خودش باشه.
از چی چندشم میشه ؟ خدایی بگم ؟ :دی نخندین 😐 سوسکِ بالدار فاضلابی 😐
در بسته. تاریکی مطلق و چیزایی که ممکنه تو تاریکی بیان و باشن.
ایستادن رو چیزی که ممکنه زود نابود بشه. اینکه اتفاقی چیزی رو بشکونم. باور کنید راس میگم. حتی بیشتر از تاریکی ... شما جهزیه 400 تومنی زنداییتون رو اتفاقی نشکوندین که بدونید چی میگم.������������������������������������������
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
در بسته. تاریکی مطلق و چیزایی که ممکنه تو تاریکی بیان و باشن.
ایستادن رو چیزی که ممکنه زود نابود بشه. اینکه اتفاقی چیزی رو بشکونم. باور کنید راس میگم. حتی بیشتر از تاریکی ... شما جهزیه 400 تومنی زنداییتون رو اتفاقی نشکوندین که بدونید چی میگم.???????
از چی چندشم میشه؟! از کشتن حشرات. و بزخی مواد غذایی
از خودم خیلی میترسم. این تنها بنیان ترس های دیگمه.
من از این می ترسم که دوباره آسیب ببینم و مجبور شم رشته ای رو که بهش علاقه دارم ول کنم
آینده
این چیزیه که ازش میترسم
تا چند سال قبل فکر میکردم همه چی همینجوری که هس میمونه و چون ماعادت داریم همه چیز رو خودمون تجربه کنیم گاهی یهو به خودمون میایم و میبینیم که چقدر عقبیم
من همین الان شروع کردم به ترسیدن چون از اونجایی که یادمه از بچگی یه مسیری برای اینده خودم و هدف زندگیم مشخص کرده بودم اما توی این دو رو زمونه میبینم هدف من با موفعیتی که من الان درش قرار دارم هنوز فاصله زیادی داره و مسیری که برای رسیدن به اون روبروی خودم میبینم به هیچ وجه مسیر صاف و همواری نیست.... نمیدونم شاید بشه شاید نشه که اگر نشه من تبدیل میشم به ادمی که هیچ هدفی توی زندگیش نداره
الان روی لبه هستم نمیدونم هنوز برای رسیدن به هدفم تلاش کنم یا اینکه به خودم بگم" امید دیگه بسه دیگه تمومش کن تو خیلی کوچکتر از اونی هستی توی این دنیای به این بزرگی"
نمیدونم چیکار کنم شما راهنماییم کنید اگر نصیحتی حرفی چیزی بلدید که بتونه به من در تصمیم گیری کمک کنه ممنون میشم بگید
من همین الان شروع کردم به ترسیدن چون از اونجایی که یادمه از بچگی یه مسیری برای اینده خودم و هدف زندگیم مشخص کرده بودم اما توی این دو رو زمونه میبینم هدف من با موفعیتی که من الان درش قرار دارم هنوز فاصله زیادی داره و مسیری که برای رسیدن به اون روبروی خودم میبینم به هیچ وجه مسیر صاف و همواری نیست.... نمیدونم شاید بشه شاید نشه که اگر نشه من تبدیل میشم به ادمی که هیچ هدفی توی زندگیش نداره
الان روی لبه هستم نمیدونم هنوز برای رسیدن به هدفم تلاش کنم یا اینکه به خودم بگم" امید دیگه بسه دیگه تمومش کن تو خیلی کوچکتر از اونی هستی توی این دنیای به این بزرگی"نمیدونم چیکار کنم شما راهنماییم کنید اگر نصیحتی حرفی چیزی بلدید که بتونه به من در تصمیم گیری کمک کنه ممنون میشم بگید
تو قراره به اون هدف برسی. دنیا بخواد و نخواد جلوی تو تسلیم میشه.