Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

اشعار مورد علاقه

80 ارسال‌
37 کاربران
122 Reactions
14.9 K نمایش‌
ابریشم
(@harir-silk)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 471
شروع کننده موضوع  
سلام!
اینجا تاپیکی برای گذاشتن بخشی یا تمام شعر مورد علاقه تونه. ممکنه از یه شعر کلاسیک و سنتی مثل اشعار حافظ بزارید، یا بخشی از ترانه. فرقی نمی کنه، به طرفدارهای انواع سبک های شعر در این جا خوش آمد گفته میشه.
ترانه های پاپ، رپ، راک، متال و...
شعر های سپید، غزل، قصیده و...
( شعر کودکان:21: نه دیگه لطفا نزارین این نوع رو، چون باجنبه نیستیم بعد مدتی تاپیک به تاپیک مسخره بازی تبدیل میشه.)
همونطور که گفتم، از همه نوع شعری بزارید تا وقتی که از چارچوب قوانین سایت خارج نشید. اگه بخشی از شعر مناسب اصول اخلاقی نبود( یا به عبارتی شیبدار بود) سانسورش کنید. هرکس بخواد بدونه چیه خودش میره چک می کنه.

موفق باشید!


+برای اینکه اسپم وار زیاد نشه تعداد اشعار لطفا حداقل یک هفته بین دو پست فاصله بزارین. ممنون:53:


   
mradmnsh32, wizard girl, zahrachemeli722 and 12 people reacted
نقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
 
چون رایت عشق آن جهانگیر

شد چون مه لیلی آسمان گیر
هرروز خمیده نام تر گشت

در شیفتگی تمامتر گشت
هر شیفتگی کز آن نورداست
زنجیر بر صداع مرد است
برداشته دل ز کار او بخت
درمانده پدر به کار او سخت
می‌کرد نیایش از سر سوز
تازان شب تیره بردمد روز
حاجت گاهی نرفته نگذاشت
الا که برفت و دست برداشت
خویشان همه در نیاز با او
هر یک شده چاره‌ساز با او
بیچارگی ورا چو دیدند
در چاره‌گری زبان کشیدند
گفتند به اتفاق یک سر
کز کعبه گشاده گردد این در
حاجت گه جمله جهان اوست
محراب زمین و آسمان اوست
پذرفت که موسم حج آید
ترتیب کند چنانکه باید
چون موسم حج رسید برخاست
اشتر طلبید و محمل آراست
فرزند عزیز را به صد جهد
بنشاند چو ماه در یکی مهد
آمد سوی کعبه سینه پرجوش
چون کعبه نهاد حلقه بر گوش
گوهر به میان زر برآمیخت
چون ریگ بر اهل ریگ می‌ریخت
شد در رهش از بسی خزانه
آن خانه گنج گنج خانه
آندم که جمال کعبه دریافت
دریافتن مراد بشتافت
بگرفت به رفق دست فرزند
در سایه کعبه داشت یکچند
گفت ای پسر این نه جای بازیست
بشتاب که جای چاره سازیست
در حلقه کعبه کن دست
کز حلقه غم بدو توان رست
گو یارب از این گزاف کاری
توفیق دهم به رستگاری
رحمت کن و در پناهم آور
زین شیفتگی به راهم آور
دریاب که مبتلای عشقم
و آزاد کن از بلای عشقم
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقه زلف کعبه زد دست
می‌گفت گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقه عشق جان فروشم
بی‌حلقه او مباد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طریق آشنائی
من قوت ز عشق می‌پذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پرورده عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو ماند اگر چه من نمانم
از چشمه عشق ده مرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشق‌تر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلی‌طلبی ز دل رها کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
گرچه شده‌ام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقه او به گوشمالی
گوش ادبم مباد خالی
بی‌باده او مباد جامم
بی‌سکه او مباد نامم
جانم فدی جمال بادش
گر خون خوردم حلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صد باد
می‌داشت پدر به سوی او گوش
کاین قصه شنید گشت خاموش
دانست که دل اسیر دارد
دردی نه دوا پذیر دارد
چون رفت به خانه سوی خویشان
گفت آنچه شنید پیش ایشان
کاین سلسله‌ای که بند بشکست
چون حلقه کعبه دید در دست
زو زمزمه‌ای شنید گوشم
کاورد چو زمزمی به جوشم
گفتم مگر آن صحیفه خواند
کز محنت لیلیش رهاند
او خود همه کام ورای او گفت
نفرین خود و دعای او گفت
چون گشت به عالم این سخن فاش
افتاد ورق به دست اوباش
کز غایت عشق دلستانی
شد شیفته نازنین جوانی
هر نیک و بدی کزو شنیدند
در نیک و بدی زبان کشیدند
لیلی ز گزاف یاوه‌گویان
در خانه غم نشست مویان
شخصی دو زخیل آن جمیله
گفتند به شاه آن قبیله
کاشفته جوانی از فلان دشت
بدنام کن دیار ما گشت
آید همه روز سرگشاده
جوقی چو سگ از پی اوفتاده
در حله ما ز راه افسوس
گه رقص کند گهی زمین بوس
هردم غزلی دگر کند ساز
هم خوش غزلست و هم خوش آواز
او گوید و خلق یاد گیرند
ما را و ترا به باد گیرند
در هر غزلی که می‌سراید
صد پرده‌دری همی‌نماید
لیلی ز نفیر او به داغست
کاین باد هلاک آن چراغست
بنمای به قهر گوشمالش
تا باز رهد مه از وبالش
چون آگه گشت شحنه زین حال
دزد آبله پای ز شحنه قتال
شمشیر کشید و داد تابش
گفتا که بدین دهم جوابش
از عامریان یکی خبر داشت
این قصه بحی خویش برداشت
با سید عامری در آن باب
گفت آفت نارسیده دریاب
کان شحنه جانستان خونریز
آبی تند است و آتشی تیز
ترسم مجنون خبر ندارد
آنگه دارد که سر ندارد
زآن چاه گشاده سر که پیش است
دریافتنش به جای خویش است
سرگشته پدر ز مهربانی
برجست بشفقتی که دانی
فرمود به دوستان همزاد
تا بر پی او روند چون باد
آن سوخته را به دلنوازی
آرند ز راه چاره‌سازی
هرسو بطلب شتافتندش
جستند ولی نیافتندش
گفتند مگر کاجل رسیدش
یا چنگ درنده‌ای دریدش
هر دوستی از قبیله گاهی
می‌خورد دریغ و می‌زد آهی
گریان همه اهل خانه او
از گم شدن نشانه او
وآن گوشه‌نشین گوش سفته
چون گنج به گوشه‌ای نهفته
از مشغله‌های جوش بر جوش
هم گوشه گرفته بود و هم گوش
در طرف چنان شکارگاهی
خرسند شده به گرد راهی
گرگی که به زور شیر باشد
روبه به ازو چو سیر باشد
بازی که نشد به خورد محتاج
رغبت نکند به هیچ دراج
خشگار گرسنه را کلیچ است
باسیری نان میده هیچ است
چون طبع به اشتها شود گرم
گاورس درشت را کند نرم
حلوا که طعام نوش بهر است
در هیضه‌خوری به جای زهر است
مجنون که ز نوش بود بی‌بهر
می‌خورد نوالهای چون زهر
می‌داد ز راه بینوائی
کالای کساد را روائی
نه نه غم او نه آنچنان بود
کز غایت او غمی توان بود
کان غم که بدو برات می‌داد
از بند خودش نجات می‌داد
در جستن گنج رنج می‌برد
بی‌آنکه رهی به گنج می‌برد
شخصی ز قبیله بنی‌سعد
بگذشت بر او چو طالع سعد
دیدش به کناره سرابی
افتاده خراب در خرابی
چون لنگر بیت خویشتن لنگ
معنیش فراخ و قافیت تنگ
یعنی که کسی ندارم از پس
بی‌فافیت است مرد بی کس
چون طالع خویشتن کمان گیر
در سجده کمان و در وفا تیر
یعنی که وبالش آن نشانداشت
کامیزش تیر در کمان داشت
جز ناله کسی نداشت همدم
جز سایه کسی نیافت محرم
مرد گذرنده چون در او دید
شکلی و شمایلی نکو دید
پرسید سخن زهر شماری
جز خامشیش ندید کاری
چون از سخنش امید برداشت
بگذشت و ورا به جای بگذاشت
زآنجا به دیار او گذر کرد
زو اهل قبیله را خبر کرد
کاینک به فلان خرابی تنگ
می‌پیچد همچو مار بر سنگ
دیوانه و دردمند و رنجور
چون دیو ز چشم آدمی دور
از خوردن زخم سفته جانش
پیدا شده مغزن استخوانش
بیچاره پدر چو زو خبر یافت
روی از وطن و قبیله برتافت
می‌گشت چو دیو گرد هر غار
دیوانه خویش در طلب کار
دیدش به رفاق گوشه‌ای تنگ
افتاده و سر نهاده بر سنگ
با خود غزلی همی سگالید
گه نوجه نمود و گاه نالید
خوناب جگر ز دیده ریزان
چون بخت خود اوفتان و خیزان
از باده بیخودی چنان مست
کاگه نه که در جهان کسی هست
چون دید پدر سلام دادش
پس دلخوشیی تمام دادش
مجنون چو صلابت پدر دید
در پای پدر چو سایه غلتید
کی تاج سرو سریر جانم
عذرم بپذیر ناتوانم
می‌بین و مپرس حالتم را
میکن به قضا حوالتم را
چون خواهم چون که در چنین روز
چشم تو ببیندم بدین روز
از آمدن تو روسیاهم
عذرت به کدام روی خواهم
دانی که حساب کار چونست
سررشته ز دست ما برونست


   
پاسخنقل‌قول
rezai88922
(@rezai88922)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 28
 

قوی زیبا:

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد/ فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی/ رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب/ که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا / کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد/ که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم / ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد/ شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد


شاعر: حمیدی شیرازی


   
hera reacted
پاسخنقل‌قول
Ro.S
 Ro.S
(@ro-s)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 50
 

آهنگ Set Fire To The Rain از Adele

I let it fall, my heart
گذاشتم قلبم سقوط کنه
And as it fell, you rose to claim it
و در حالی که داشت سقوط میکرد تو بلند شدی تا فتحش کنی
It was dark and I was over
همه جا تاریک بود و من به اخر خط رسیده بودم
Until you kissed my lips and you saved me
تا اینکه تو منو بوسیدی و نجاتم دادی
My hands, they’re strong
دستهای من قوی ان
But my knees were far too weak
اما زانوانم اونقدر قوی نبودن
To stand in your arms
تا بتونم توی اغوشت محکم باشم
Without falling to your feet
و به پات نیفتم
But there’s a side to you that I never knew, never knew
اما یه چیزی رو در مورد تو هیچوقت نمیدونستم…هیچوقت نمیدونستم
All the things you’d say, they were never true, never true
هر چیزی که گفتی هیچوقت راست نبود…هیچوقت راست نبود
And the games you play, you would always win, always win
و با این بازی هایی که در میاری تو همیشه برنده ای… همیشه برنده ای
But I set fire to the rain
اما من باران رو به آتش کشیدم
Watched it pour as I touched your face
و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم
Let it burn while I cry
بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکنم
‘Cause I heard it screaming out your name, your name
چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو
When laying with you
وقتی با تو ام
I could stay there, close my eyes
میتونستم اونجا بمونم و چشمامو ببندم
Feel you here, forever
و برای همیشه تو رو کنار خودم احساس کنم
You and me together, nothing is better
من و تو با هم هستیم و هیچ چیز بهتر از این نیست
‘Cause there’s a side to you that I never knew, never knew
اما یه چیزی رو در مورد تو هیچوقت نمیدونستم…هیچوقت نمیدونستم
All the things you’d say, they were never true, never true
هر چیزی که گفتی هیچوقت راست نبود…هیچوقت راست نبود
And the games you’d play, you would always win, always win
و با این بازی هایی که در میاری تو همیشه برنده ای… همیشه برنده ای
But I set fire to the rain
اما من باران رو به آتش کشیدم
Watched it pour as I touched your face
و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم
Let it burn while I cried
بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکردم
‘Cause I heard it screaming out your name, your name
چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو
I set fire to the rain
من باران رو به آتش کشیدم
And I threw us into the flames
و خودم و تو رو به قلب شعله ها پرت کردم
Where I felt somethin’ die, ’cause I knew that
اونجا بود که مردن یه چیزی رو حس کردم
That was the last time, the last time
چون میدونستم این آخرین بار بود…آخرین بار
Sometimes I wake up by the door
بعضی موقع ها وقتی بیدار میشم و می فهمم پیش در خوابم برده
Now that you’ve gone, must be waiting for you
حالا که رفتی باید منتظرت باشم
Even now when it’s already over
حتی حالا که این عشق تموم شده
I can’t help myself from looking for you
نمی تونم دنبالت نگردم
I set fire to the rain
من باران رو به آتش کشیدم
Watched it pour as I touched your face
و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم
Let it burn while I cried
بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکردم
‘Cause I heard it screaming out your name, your name
چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو
I set fire to the rain
من باران رو به آتش کشیدم
And I threw us into the flames
و خودم و تو رو به قلب شعله ها پرت کردم
Where I felt somethin’ die
اونجا بود که مردن یه چیزی رو حس کردم
‘Cause I knew that that was the last time, the last time, oh
چون میدونستم این آخرین بار بود…آخرین بار
Oh, no
Let it burn, oh
بذار مشتعل شه
Let it burn
بذار مشتعل شه
Let it burn
بذار مشتعل شه


   
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

بی شرف! اینهمه زیبا شدنت کافی نیست؟
در دل هر غزلی جا شدنت کافی نیست؟

آینه آینه تالار ِ فریبایی ِ توست
هر طرف محو ِ تماشا شدنت کافی نیست؟

اینهمه سیب نچین حضرت ِ خاتون ِ شگفت!
نقش ِ تکراری ِ حوا شدنت کافی نیست؟

هر که یکبار تو را دیده شده مجنونت
رحم کن بانو ! لیلا شدنت کافی نیست؟

گفته بودند پریناز، نگفتند اینقدر
مایه ی ِ رشک ِ پری ها شدنت کافی نیست؟

لعنتی! ماه نشو، اینهمه شب قصه نگو
شهرزاد ِ شب ِ یلدا شدنت کافی نیست؟

ملکه! اینهمه سرباز ِ عسل ریز بس است
شهد ِ کندوی ِ غزلها شدنت کافی نیست؟

آی پروانه ترین پیرهن ابریشم ِ رقص!
دشت تا دشت شکوفا شدنت کافی نیست؟

موشرابی ِ لب انگوری ِ چشم الکل ِ مست!
پیک ِ هر بی سر و بی پا شدنت کافی نیست؟

دست بردار از این دلبری ات یعنی چه
هر طرف ورد ِ زبانها شدنت کافی نیست؟

من که هر ثانیه ای بی تو برایم قرنی ست
در دلی تنگ چنین جا شدنت کافی نیست؟

خسته ام می روم از بندر، توفانی کاش
مردی آواره ی ِ دریا شدنت کافی نیست؟

#شهراد_ميدري


   
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

والا من هر غلطی تو زندگیم کردن ملت اومدن هرچی شد گفتن.
دوتا آهنگ گوش کردیم، گفتن کافر و فلان و این حرفا.
دوتا مداحی گوش کردیم شدیم پاچه خوار و ریا کار و اینا.
کتاب درست خوندیم شدیم اسکل. کتاب رمان خوندیم گفتن این چرت و پرتا چیه میخونی.
ولی فعلا وللش، ما دیگه عادت کردیم رفت.(اگرم سر کسی اینو پیاده کردم ازش عذر خواهی میکنم.)
آقا این یه مداحیه از حاج محمود کریمی، شعرش قشنگ بود. اینم لینکش: http://zakerin.ir/play/34810
اینم متنش(یه قسمتیش.)

شب سوت و کوره
شب سوت و کوره
شب در انتظار نوره
نوری که این همه سیاهی ها رو بشوره
کلید حل مشکلامون
دعای صاحب نفسامون
برا ظهوره
برا ظهوره
صبح فردا
روشن میشه
با تو
دنیا
فریاد میزنم بیا آقا
داد میزنم بیا آقا
****
اگر کسی که کشته شد
تنش برهنه میکنند؟
مگر که کهنه پیراهن
به پیکرش روا نبود؟
فریاد میزنم حسین آقام
داد میزنم حسین آقام

   
پاسخنقل‌قول
ابریشم
(@harir-silk)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 471
شروع کننده موضوع  

من
پری کوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
مینوازد آرام ، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد...

«فروغ فرخزاد»


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 
I''m so tired of being here

از بودن در اینجا خسته شدم
Suppressed by all my childish fears
تحت فشار ترسهای کودکانه قرار گرفتم
And if you have to leave, I wish that you would just leave
اگه مجبوری ترکم کنی، آرزو می کنم که هرچه زودتر بری
Your presence still lingers here
چون وجودت رو هنوز اینجا احساس می کنم
And it won''t leave me alone
و من رو تنها نمیگذاره

These wounds won''t seem to heal

به نظر نمیاد که این زخمها خوب شدنی باشن
This pain is just too real
این درد خیلی کاریه
There''s just too much that time cannot erase
اینقدر کاریه که زمان هم نمیتونه اون رو خوب کنه

When you cried I''d wipe away all of your tears

وقتی گریه می کردی اون من بودم که اشکهات رو پاک می کردم
When you''d scream I''d fight away all of your fears
وقتی جیغ می زدی اون من بودم که با ترسهات می جنگیدم
And I held your hand through all of these years
این من بودم که این همه سال دستت رو می گرفتم
But you still have all of me
با این همه، هنوز با تمام وجود مال تو هستم

You used to captivate me by your resonating light

عادت داشتی من رو مجزوب نورهای طنین اندازت کنی
Now I''m bound by the life you left behind
ولی حالا محسور زندگی شدم که تو برام به جا گذاشتی
Your face it haunts my once pleasant dreams
صورتت تمام رویا های من رو شکار می کرد
Your voice it chased away all the sanity in me
صدات عقل و هوشم رو از من می گرفت

These wounds won''t seem to heal

به نظر نمیاد که این زخمها خوب شدنی باشن
This pain is just too real
این درد خیلی کاریه
There''s just too much that time cannot erase
اینقدر کاریه که زمان هم نمیتونه اون رو خوب کنه

When you cried I''d wipe away all of your tears

وقتی گریه می کردی اون من بودم که اشکهات رو پاک می کردم
When you''d scream I''d fight away all of your fears
وقتی جیغ می زدی اون من بودم که با ترسهات می جنگیدم
And I held your hand through all of these years
این من بودم که این همه سال دستت رو می گرفتم
But you still have all of me
با این همه، هنوز با تمام وجود مال تو هستم

I''ve tried so hard to tell myself that you''re gone

خیلی سعی کردم به خودم بقبولونم که تو رفتی
But though you''re still with me
ولی اگر چه هنوز با منی
I''ve been alone all along
من همیشه تنهای تنها بودم

When you cried I''d wipe away all of your tears

وقتی گریه می کردی اون من بودم که اشکهات رو پاک می کردم
When you''d scream I''d fight away all of your fears
وقتی جیغ می زدی اون من بودم که با ترسهات می جنگیدم
And I held your hand through all of these years
این من بودم که این همه سال دستت رو می گرفتم
But you still have all of me
با این همه، هنوز با تمام وجود مال تو هستم
me ahhh,
me ahhh. .

   
پاسخنقل‌قول
حمید
(@_hamid_rz)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 50
 

یک شعر تازه دارم ، شعری برای دیوار
شعری برای بختک ، شعری برای آوار
تا این غبار می مرد ، یک بار تا هميشه
باید که می نوشتم ، شعری برای رگبار
این شهر واره زنده است ،اما بر آن مسلط
روحی شبيه چيزی ، چيزی شبيه مردار
چيزی شبيه لعنت ، چيزی شبيه نفرین
چيزی شبيه نکبت ، چيزی شبيه ادبار
در بين خواب و مرداب ، چشم و دهان گشوده است
گمراهه های باطل ،بن بست های انکار
تا مرز بی نهایت ، تصویر خستگی را
تکرار می کنند این ، ایينه های بيمار
عشقت هوای تازه است ، در این قفس که دارد
هر دفعه بوی تعليق ، هر لحظه رنگ تکرار
از عشق اگر نگيرم ، جان دوباره ،من نيز
حل می شوم در اینان این جرم های بيزار
بوی تو دارد این باد ،وز هفت برج و بارو
خواهد گذشت تا من ، همچون نسيم عيار

حسین منزوی


   
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
#نظامی


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

اشوبم از چارتار.ینی خوشکل ترین اهنگی که شنیدم.
تنها توئی تو که میتپید ِ نبض ِ این رهایی
تو فارغ از
وفور ِ سایه هایی
باز آی که جز تو جهان ِ من حقیقتی ندارد
تو میروی که ابر ِ غم
ببارد
به سمت ِ ماندنت راهی نمیشوی چرا؟!
گاهی ستاره هدیه کن
به مشت ِ پوچ ِ شبها
شمرده تر بگو با من حروف ِ رفتنت
تا من بگیرم از دلت
همه بهانه هارا
.
آشوبم آرامشم توئی به هر ترانه ای
سر میکشم
توئی سحر
اضافه کن
به فهم ِ آسمانم
آشوبم آرامشم توئی به هر ترانه ای
سر میکشم
توئی
بیا که بی تو من
غم ِ دوصد خرانم
.
.
.
بگذار بگوینم که از سراب ِ.این آب بریدم
من از عطش
ترانه آفریدم
به سمت ِ ماندنت راهی نمیشوی چرا؟!
گاهی ستاره هدیه کن
به مشت ِ پوچ ِ شبها
شمرده تر بگو با من حروف ِ رفتنت
تا من بگیرم از دلت
همه بهانه هارا
.
آشوبم آرامشم توئی به هر ترانه ای
سر میکشم
توئی سحر
اضافه کن
به فهم ِ آسمانم
آشوبم آرامشم توئی به هر ترانه ای
سر میکشم
توئی
بیا که بی تو من
غم ِ دوصد خرانم

   
پاسخنقل‌قول
Old man
(@old-man)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 8
 
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وان که این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

صوفیان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانه خمار بماند

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصه ماست که در هر سر بازار بماند

هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم

آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت

جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس

شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند

داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید

خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد

که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی

شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
((حافظ))


   
wizard girl reacted
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

اوانسنس
Do what you what you want, if you have a dream for better

هر کاري که ميخواي انجام بده اگه روياي بهتري تو سرته

Do what you what you want till you don’t want it anymore

هر که ري که ميخواي انجام بده تا وقتي که ديگه بيخيالش شي

(remember who you really are)

به ياد داشته باش تو واقعا کي هستي

Do what you what you want, your world’s closing in on you now

هر کاري که ميخواي انجام بده ، دنياي تو خيلي بهت نزديکه الان

(it isn’t over)

اين اخرش نيست

Stand and face the unknown

وايسا و با ناشناخته ها رو در رو شو

(got to remember who you really are)

به ياد داشته باش که واقعا کي هستي

Every heart in my hands like a pale reflection

همه ي قلب هاي توي دستام مثل يک انديشه ي از دست رفته هست

Hello, hello remember me?

اهاي اهاي ، منو يادته ؟

I’m everything you can’t control

من همه چيزي هستم که نميتوني کنترلش کني

Somewhere beyond the pain there must be a way to believe we can break through

يه جايي آنسوي درد و رنج، راهي بايد باشه که باور کنيم ميتونيم ازش عبور کنيم

Do what you what you want, you don’t have to lay your life down

هر کاري که ميخواي انجام بده ؛ تو مجبور نيستي زندگيتو از دست بدي

(it isn’t over)

اين اخر ماجرا نيست

Do what you what you want till you find what you’re looking for

هر کاري که ميخواي انجام تا اون چيزي که نگاه ميکردي رو پيدا کني

(got to remember who you really are)

يادت باشه واقعا کي هستي

But every hour slipping by screams that I have failed you

اما ساعت به ساعتي که خواب بودم جيغ ميکشيدم به خاطر اينکه تورو از دست دادم

Hello, hello remember me?

اهاي سلام منو يادته ؟

I’m everything you can’t control

منه همه چيزي هستم که نميتونم کنترلش کني

Somewhere beyond the pain there must be a way to believe

يه جايي آنسوي درد و رنج، راهي بايد باشه که باور کنيم

Hello, hello remember me?

اهاي سلام منو يادته ؟

I’m everything you can’t control

منه همه چيزي هستم که نميتونم کنترلش کني

Somewhere beyond the pain there must be a way to believe

يه جايي آنسوي درد و رنج، راهي بايد باشه که باور کنيم

There’s still time

اينجا هنوز وقت هست

Close your eyes

چشماتو ببند

Only love will guide you home

چون فقط عشق هست که تورو ميتونه ببره خونه

Tear down the walls and free your soul

اشکات روي ديوار پايين ميرند و سبک ميشي و روحت ازاد ميشه

Till we crash we’re forever spiraling down, down, down, down

تا زماني که سقوط کنيم، تا ابد بصورت مارپيچ ميريم پائين، پائين، پائين

Hello, hello, it’s only me

اهاي سلام ، اين فقط منم

Infecting everything you love

هر کسي که عاشقشي رو من الوده ميکنم

Somewhere beyond the pain there must be a way to believe

يه جايي آنسوي درد و رنج، راهي بايد باشه که باور کنيم

Hello, hello remember me?

اهاي اهاي ، منو يادته ؟

I’m everything you can’t control

من همه چيزي هستم که نميتوني کنترلش کني

Somewhere beyond the pain there must be a way to learn forgiveness

يه جايي انسوي درد و رنج ، بايد راهي براي ياد گرفتن بخشيدن باشه

Hello, hello remember me?

اهاي اهاي ، منو يادته ؟

I’m everything you can’t control

من همه چيزي هستم که نميتوني کنترلش کني

Somewhere beyond the pain there must be a way to believe we can break through

يه جايي آنسوي درد و رنج، راهي بايد باشه که باور کنيم ميتونيم ازش عبور کنيم

(remember who you really are)

به ياد داشته باش تو واقعا کي هستي

Do what you what you want


   
wizard girl and lili reacted
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Famed Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 994
 

اونقدر قلبم قبره كه راز تو توش دفن

نفس حبس و ترس ممتد هست پس
تو تنهايياتو بزار رو دوش من

صداى تو لالايى ميشه تو گوش من

تو شاهد شب و تب و تاب منى

تو شب نارفيقى تو مهتاب منى
كدوم ليلي مثل تو مجنون بود

مجنون تويى ، تويى علت وجود
تو اون كوهى كه باد به تو تكيه كرد

با اسم تو تفسير شده واژه مرد
قد قامت صلاة اگه رو لبمه

به حرمت حضور تو بى واهمه
-------------------
ش.ن.
متن ترانه FOU


   
wizard girl, ابریشم, crakiogevola2 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
ida7lee2
(@ida7lee2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 587
 
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همراه کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!

« فریدون مشیری »
(با تلخیص)


   
hera, wizard girl and Anobis reacted
پاسخنقل‌قول
ida7lee2
(@ida7lee2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 587
 
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان___هزار باده ی ناخورده اندر رگ تاک است
چمن خوشَ ست ولیکن چو غنچه نتوان زیست___قبای زندگی اش از دم صبا چاک است
اگر ز رمز حیات آگهی، مجوی دگر___دلی که از خلش ِ خار آرزو پاک است
به خود خزیده و محکم چو کوهساران زی___چو خس مزی که هوا تیز و شعله بی باک است

« اقبال لاهوری از پیام مشرق »


   
wizard girl reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 3 / 6
اشتراک: