Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

اشعار مورد علاقه

80 ارسال‌
37 کاربران
122 Reactions
14.9 K نمایش‌
ابریشم
(@harir-silk)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 471
شروع کننده موضوع  
سلام!
اینجا تاپیکی برای گذاشتن بخشی یا تمام شعر مورد علاقه تونه. ممکنه از یه شعر کلاسیک و سنتی مثل اشعار حافظ بزارید، یا بخشی از ترانه. فرقی نمی کنه، به طرفدارهای انواع سبک های شعر در این جا خوش آمد گفته میشه.
ترانه های پاپ، رپ، راک، متال و...
شعر های سپید، غزل، قصیده و...
( شعر کودکان:21: نه دیگه لطفا نزارین این نوع رو، چون باجنبه نیستیم بعد مدتی تاپیک به تاپیک مسخره بازی تبدیل میشه.)
همونطور که گفتم، از همه نوع شعری بزارید تا وقتی که از چارچوب قوانین سایت خارج نشید. اگه بخشی از شعر مناسب اصول اخلاقی نبود( یا به عبارتی شیبدار بود) سانسورش کنید. هرکس بخواد بدونه چیه خودش میره چک می کنه.

موفق باشید!


+برای اینکه اسپم وار زیاد نشه تعداد اشعار لطفا حداقل یک هفته بین دو پست فاصله بزارین. ممنون:53:


   
mradmnsh32, wizard girl, zahrachemeli722 and 12 people reacted
نقل‌قول
yasss
(@yasss)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
 

ساعت حدودا پنج پاییز است اینجا
از شهر های دور لبریز است اینجا
تهران بروجن آستارا بندر عباس
شیراز کرمان رشت تبریز است اینجا


   
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

+برای اینکه اسپم وار زیاد نشه تعداد اشعار لطفا حداقل یک هفته بین دو پست فاصله بزارین. ممنون :53:


   
پاسخنقل‌قول
carlian20112
(@carlian20112)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 638
 
من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه

در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

جانا به خرابات آ، تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه

هر گوشه یکی مستی، دستی زده بر دستی
وان ساقی هر هستی با ساغر شاهانه

تو وقف خراباتی ،دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه

ای لولی بربط زن، تو مست تری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه

از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه

چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد
و زحسرت او مرده صد عاقل و فرزانه

گفتم ز کجایی تو ،تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه

نیمیم ز آب و گل، نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا، نیمی همه دردانه

گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه

من بی دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه

در حلقه لنگانی می باید لنگیدن
این پند ننوشیدی از خواجه علیانه

سر مست چنان خوبی کی کم بود از چوبی
برخاست فغان آخر از استن حنانه

شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی
اکنون که در افکندی صد فتنه فتانه


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

I’m so tired being here

من از بودن در اينجا بسيار خسته‌ام
suppressed by all of my childish fears
سرکوب شده بوسيله تمامي ترس‌های کودکانه‌ام
and if you have to leave
و اگر مجبور به ترک من هستي
I wish that you would just leave
من آرزو می‌کنم که تو هم اکنون ترکم کني
because your presence still lingers here
زيرا وجود تو هنوز اينجا پرسه می‌زند
and it won’t leave me alone
و مرا تنها نخواهد گذاشت
these wounds won’t seem to heal
به نظر می‌رسد که اين زخم‌ها التيام نخواهند يافت
this pain is just too real
اين درد بيش از حد واقعي است
there’s just too much that time cannot erase
و آن قدر زياد است كه زمان نمی‌تواند آن را محو كند
when you cried I’d wipe away all of your tears
وقتي كه گريه می‌کردی، تمام اشک‌هایت را پاك می‌کردم
when you’d scream I’d fight away all of your fears
وقتي كه فرياد می‌زدی من با تمام ترس‌هایت مبارزه می‌کردم
and I’ve held your hand through all of these years
و من در تمامي اين سال‌ها، دست تورا در دست داشتم
but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختيار داري
you used to captivate me by your resonating light
تو هميشه با نور جادويي و طنين اندازت، مرا شيفته خود می‌ساختی
but now I’m bound by the life you left behind
اما اکنون در زندگي اي كه تو برايم به جا گذاشتي گير افتاده‌ام
your face it haunts my once pleasant dreams
تنها روياي دلپذير من چهره‌ی توست که همواره در مقابل من است
your voice it chased away all the sanity in me
اين صداي تو بود كه مرا مدهوش ساخت
these wounds won’t seem to heal
به نظر می‌رسد که اين زخم‌ها التيام نخواهند يافت
this pain is just too real
اين درد بيش از حد واقعي است
there’s just too much that time cannot erase
و آن قدر زياد است كه زمان نمی‌تواند آن را محو كند
when you cried I’d wipe away all of your tears
وقتي كه گريه می‌کردی، تمام اشک‌هایت را پاك می‌کردم
when you’d scream I’d fight away all of your fears
وقتي كه فرياد می‌زدی من با تمام ترس‌هایت مبارزه می‌کردم و آن‌ها را از تو دور می‌کردم
and I’ve held your hand through all of these years
و من در تمامي اين سال‌ها، دست تورا در دست داشتم
but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختيار داري
I’ve tried so hard to tell myself that you’re gone
به سختي تلاش کردم تا به خود بگويم {بقبولانم} که تو رفته اي
and though you’re still with me
اگر چه تو هنوز با مني
I’ve been alone all along
من در تمام اين مدت تنها بود ه ام

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

I’m so tired being here

من از بودن در اينجا بسيار خسته‌ام
suppressed by all of my childish fears
سرکوب شده بوسيله تمامي ترس‌های کودکانه‌ام
and if you have to leave
و اگر مجبور به ترک من هستي
I wish that you would just leave
من آرزو می‌کنم که تو هم اکنون ترکم کني
because your presence still lingers here
زيرا وجود تو هنوز اينجا پرسه می‌زند
and it won’t leave me alone
و مرا تنها نخواهد گذاشت
these wounds won’t seem to heal
به نظر می‌رسد که اين زخم‌ها التيام نخواهند يافت
this pain is just too real
اين درد بيش از حد واقعي است
there’s just too much that time cannot erase
و آن قدر زياد است كه زمان نمی‌تواند آن را محو كند
when you cried I’d wipe away all of your tears
وقتي كه گريه می‌کردی، تمام اشک‌هایت را پاك می‌کردم
when you’d scream I’d fight away all of your fears
وقتي كه فرياد می‌زدی من با تمام ترس‌هایت مبارزه می‌کردم
and I’ve held your hand through all of these years
و من در تمامي اين سال‌ها، دست تورا در دست داشتم
but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختيار داري
you used to captivate me by your resonating light
تو هميشه با نور جادويي و طنين اندازت، مرا شيفته خود می‌ساختی
but now I’m bound by the life you left behind
اما اکنون در زندگي اي كه تو برايم به جا گذاشتي گير افتاده‌ام
your face it haunts my once pleasant dreams
تنها روياي دلپذير من چهره‌ی توست که همواره در مقابل من است
your voice it chased away all the sanity in me
اين صداي تو بود كه مرا مدهوش ساخت
these wounds won’t seem to heal
به نظر می‌رسد که اين زخم‌ها التيام نخواهند يافت
this pain is just too real
اين درد بيش از حد واقعي است
there’s just too much that time cannot erase
و آن قدر زياد است كه زمان نمی‌تواند آن را محو كند
when you cried I’d wipe away all of your tears
وقتي كه گريه می‌کردی، تمام اشک‌هایت را پاك می‌کردم
when you’d scream I’d fight away all of your fears
وقتي كه فرياد می‌زدی من با تمام ترس‌هایت مبارزه می‌کردم و آن‌ها را از تو دور می‌کردم
and I’ve held your hand through all of these years
و من در تمامي اين سال‌ها، دست تورا در دست داشتم
but you still have all of me
اما تو هنوز، تمام وجودم را در اختيار داري
I’ve tried so hard to tell myself that you’re gone
به سختي تلاش کردم تا به خود بگويم {بقبولانم} که تو رفته اي
and though you’re still with me
اگر چه تو هنوز با مني
I’ve been alone all along
من در تمام اين مدت تنها بود ه ام


   
پاسخنقل‌قول
R-MAMmad
(@r-mammad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 551
 

دلم گرفته ، ای دوست! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک
به من هر ان که نزدیک از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

زبودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد؟
که گوید به پاسخ که زنده ام چرا من

ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ، ای دوست هوای گریه با من


   
پاسخنقل‌قول
carlian20112
(@carlian20112)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 638
 
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت

بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت



برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

آنان که محیط فضل و آداب شدند
درجمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند


   
lili and Bys reacted
پاسخنقل‌قول
limo.amir2
(@limo-amir2)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 14
 

دیوار دور خانه ی من چینیست
دار و ندارم آنچه که میبینیست
غیر از خودت که واقعیت داری
هر آنچه دیده ام همه تریینیست


   
carlian20112 reacted
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

اون شعر دیوار من واسه چاووشی بود خیلی قشنگ بودش
اما این شعر زیر واسه تیتراژ ابتدایی سریال متهم گریخته، از نظر من خیلی قشنگه، بقیه رو نمیدونم

پی خوشبختی همش صبح تا شب دویدم من
حتی یک آشنا، یک آشنا ندیدم من
بگو آخر این سفر میرسم کجا
تو منو تنها نذار
ای خدا
خدایا
شهر من آسمون ابی داره
روز روشن شب مهتابی داره
اگه رویای قنشگ شهرتون، بره و دست از سر ما برداره
آسمون اینجا خاکستریه
قصه هاش قصه دیو و پریه
آدماش وقتی واسه هم ندارن
اینجا معلوم نمیشه که کی به کیه
توی این شهر شلوغ حتی یک آشنا کنارم نیست
حتی یک سرپناه واسه قلب بی قرارم نیست
نمیتونم باشم از قصه ها جدا
تو منو تنها نذار
ای خدا
خدایا
نه دیگه
مگه اسباب کشیه؟
وقت جستن تو حوض نقاشیه
کی میدونه اخر سفر کجاست؟
کی میدونه آخر قصه چیه؟
قصه چیه؟

نصف ایران ماه رمضوناشون فکر کنم اینو شنیدن


   
lili reacted
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

نه اشتباه نکن این یه شعر عاشقونه نیس
تصور کن یه مردو با چشمای خیس
نمیخوام ،نباید،تو شعرم به تو جسارت کنم
نباید حس عشقو تعبیر به اسارت کنم.
شکسته میرم امشب بانو خدانگهدارت
اگرچه میشکنه اون تن سبز و سپیدارت
واسه من که پنجره یه ارزوی مبهم بود،
ولی تو پنجره باشه تموم دیوارت
دیگه صدای گریه ی بی وقتم نمیشکنه
سکوت سرد و پر از انبساط افکارت
خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای
باز برای بدرقم با اون لباس گلدارت
و دلخوشم کنی با یه دروغ مصلحتی
که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت
ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود
صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت
میگن روزه گرفتی و دیگه غزل نمینوشی
بمونه این اخرین غزلم واسه افطارت
شکسته میرم و خاطرات سبز تورو
به یادگار میبرم امشب خدا نگهدارت
به یادگار میبرم امشب خدانگهدارت بی سر وسامون رفیق بغض جاده
بی همه چیز شد به جز این عشق ساده
هرچی لب تو دنیاس مجیز تورو میگن
تو که بی لب زاده شده بودی ستمگر
هرچی دست تو حسرت دامن توئه
تو اخرین جوابی واسه یه خواست بی ثمر
تعبیر یه خوابی که تو ذهنی خستس
اون اخرین در نجاتی که همیشه بستس
تو یه تکرار خسته ای که فقط یک باره
وحدت اون دردایی هستی که بی شماره
من تو اسم تو تجزیه شدم بانو
تجربه کن منو توی مرگی دوباره
شعری که خونه تو حسرت لخته میشه
اخرین وارث نسل عشق اخته میشه
منو تو این هجرت غمگینم بدرقه کن
تموم واژه ها رو تو ذهنت دغدغه کن
بزا تکثیر نگاه تو بشم بانو
اسم حقیرمو رو زبونت لق لقه کن
واسه کسی که خرابه عمری زیر اوارت
اخرین جمله همینه خدانگهدارت
اخرین جمله همینه خدانگهدارت
بی سر و سامون رفیق بغض جاده
بی همه چیز شد به جز این عشق ساده
shahin -najafi
hamoon


   
lili and lili reacted
پاسخنقل‌قول
lili
 lili
(@lili)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 71
 

جمعه

توی قاب خیس این پنجره ها
عکس از یک جمعه ی غمگین میبینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیا خون میچکه
جمعه ها خون جای بارون میچکه
نفسم در نمیاد ,جمعه ها سر نمیاد
کاش میبستم چشمامو,این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیا خون میچکه
جمعه ها خون جای بارون میچکه
عمر جمعه به هزار سال میرسه
جمعه ها غم دیگه بیداد میکنه
آدم از دست خودش خسته میشه
بالبای بسته فریاد میکنه
جمعه وقت رفتنه,موسم دل کندنه
خنجر از پشت می زنه,اون که همراه منه
​فرهاد


   
ابریشم reacted
پاسخنقل‌قول
lili
 lili
(@lili)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 71
 

عجب سروی
عجب ماهی
عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی
عجب عقلی
عجب عشقی
عجب جانی
عجب لطف بهاری تو
عجب میر شکاری تو
در آن غمزه چه داری تو ؟
به زیر لب چه میخوانی؟
عجب حلوای قندی تو
امیر بیگزندی تو
عجب ماه بلندی تو
که گردون را بگردانی
تویی کامل منم ناقص
تویی خالص منم مخلص
تویی سور و منم راقص
من اسفل تو معلایی
عجب حلوای قندی تو
امیر بیگزندی تو
عجب ماه بلندی تو
که گردون را بگردانی....
محسن چاوشی_امیر بیگزند


   
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
 

اگه بگی نه نمیگم میمیرم
عکساتو میشینم یکی یکی میبینم
اااااگه بگی نه نمیگم میمیرم
تنها نباشیم باهم باشیم

زدبازی:16:


   
lili and crakiogevola2 reacted
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

دنیا نداره ارزششو
که جدی بگیری هر تزشوووووو
زد بازییییی


   
hera and lili reacted
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع اصحاب شمع کمال شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
خیام؟(تو کتاب درسی بود و واقعا فوقالعاده بود.)


   
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
 

پس بخند مصنوعی
اره مود کن مجبوری
حتی اگه هست زوری
زدبازی::39::


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 6
اشتراک: