
ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: آخرین قطرات سلامبازم یه داستان دیگه هم از دوست خوب و موش قلممون مسعود.به عنوان کسی که مسعود رو جسته گریخته دنبال میکنم و تقریبا از اول حال و هوایش را میشناسم، باید بگم که این داستانهای جدید مسعود در ادامه اوج... |
در تالار داستان کوتاه |
6 سال قبل |
افسونگر مقدمه انگاه که اسمان و زمین در هم پیچند جنگی نا برابر میان دو قوم در گیرد و هنگامی که خون های جاری دریا شوندفقط یکی می ماند از جنس تاریکی و نوربرای محافظت از اخرین تا زمان موعدادغام شوند باهم یکی سا... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
نظرسنجی دور دوم دور دوم به مرحله نظرسنجی رسید. لطفا به نظرسنجی که در ابتدای تاپیک اضافه شده مراجعه کنید و رأی بدید. و یک نکته: توی این دور زیاد به تعداد کلمات ایرادی وارد نیست و همهی داستانها به بخش نظرسنجی اضافه ... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان نهاین پایان کار نبود.باید اورا میافتم . کولاک برف جلوی دیدگانم را سد میکرد و به سختی میتوانستم جلویم را ببینم ، زخم هایم همانند آتشی هر چند ثانیه یکبار وجودم را آتش میزدند و جسمم از درد به خود میپیچید... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان سلام .. ببخشید من نمی دونستم که باید تعداد کلمات رو هم باید بگی ...خب پست من که فک کنم حدودا .... تا150 ....باشه اخرش رو یه خورده زود تموم کردم.... و چون عجله داشتم بعضی کلمات اون جوری که می خواستم در... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان .آنقدر هوا تاریک بود که برف های سفید هم به سیاهی میزدند. دیو با تاریکی شد یکی بود.خوب میدانست با آنکه شهر در خواب است گهگاه سربازها در کوچه ها پیدایشان میشود.بی صدا میان زباله ها به دنبال غذا میگشت، ج... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان چشمانم سو سو می زند بی حسی تنم هیچ اهمیتی برایم ندارد ... به دنبال او می گردم ..در میان این توده های سفید چگونه او را بیابم ؟ تنها امیدم مانند چراغی که رو به خاموشی ست در حال ناپدید شدن است .. به خ... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان خب من استارت مسابقه رو میزنم.هوا سرد است،من ناتوان روی زمین افتاده ام.بال هایم دگر توان تکان خوردن ندارند.در سینه ام درد نیزه های انسان ها را حس میکنم.برف ها از خلون من سرخ شده اند.با خود زمزمه میکن... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
آغاز دور دوم برای تصویر زیر به دلخواه و طبق قوانین متنی 500 کلمهای بنویسید. مهلت ارسال تا ساعت 24 روز جمعه.موفق باشید. |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان برنده دور اول مسابقه، Sepehrs1 هستن.(درسته تنها شرکتکننده بودی اما من یکی واقعا خوشم اومد. نثر خوبت یه لبخند رو لبام نشوند. توانایی خوبی توی به کار گرفتن کلمات و جملات داری. امیدوارم، واقعا امیدوارم،... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان صدای قدمهای گروه کوچک در مقبره باستانی میپیچید، نسیمی خنک لابهلای سنگها میرقصید و نوایی غریب را در گوش سه جوان مینواخت. تالیا، لایدا و برن، آخرین بازماندگان خانواده سلطنتی که در رگهایشان، خون... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان شروع دور اول از ماه دوم مسابقه «پرواز خیال»برای تصویر زیر به دلخواه و البته طبق قوانین ذکر شده، متنی بنویسید و همینجا ارسال کنید. فرصت ارسال تا فردا، جمعه ساعت 24 نیمهشب.یک نکتهای که توی قوانین فرا... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان سلام دوستان مسابقهی هفتگی عکس-متن بوکپیج با نام «پرواز خیال» امروز دوباره شروع میشه. این تاپیک حاوی اطلاعات نحوهی برگذاری و شرایط مسابقه است و اولین دور از ماه دوم این مسابقه به امید خدا از همین ا... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان همیشه دوست داشتم انسان باشم عادی بدون چنگ بدون دندان های تیز بدون این صورت زشت با دو دست، دوپا و یک صورت عادی ولی صد افسوس که هیولا به دنیا اومده بودم . پدرم می خواست همون اول سربه نیستم کنه ولی مادرم... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |
پاسخ: مسابقه «پرواز خیال» | ماه دوم - پایان برف،سرما،یخ،تنهایی،درد.میدانستم آنجا برزخ بود.جاییکه فرشته و هیولا باهم روبهرو می شدند.اینها تنها چیزهایی بودند که می دیدم و با تمام وجود لمسشان می کردم.فقط کافی بود سرم را خم کنم تا تیری را که از قف... |
در تالار مسابقات |
6 سال قبل |